eitaa logo
﴿شھیداحمدمحمدمشلب﴾
96 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1هزار ویدیو
22 فایل
اَنتَ‌أَخٖی؛ لٰكِّني‌سَعيٖدَة لِأنَڪ‌َمُدافِع‌عَن‌ْضَريٖحِ‌أُختِ‌أبَوالفَضلْ[‌؏]♥️ #اخوے‌احمد #احمد_محمد_مشلب♡ ۞نـ ـ ـ ۅالقلـم↓ 『 ʝoiη↓ ↳•❥|https://eitaa.com/N_VALGHALAM ۞دࢪمسیࢪبھشټ↓ 『 ʝoiη↓ ↳•❥|https://eitaa.com/DAR_MASIR_BEHESHT
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠اصلی ترین کسی که باید رابطمون باهاش درست بشه؛ خود خداست...♥️ ■استادرائفی‌پور ■پیشنهاد‌ویژه👌 🔸 【 @dadash_ahmad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‹🌻🚜› ‌ - - تفـاوت‌دونسل..🚶🏿‍♂💔 نـابودۍارزش‌هـابہ‌بھانہ‌روشن‌فڪرۍ..! ‌-‌‌‌‌ - 💛⃟📒¦↝ •• 💛⃟📒¦↝ •• ـ ـ ـ ـــــ❉ـــــ ـ ـ ـ @dadash_ahmad
﷽ ایــن‌ روزا بی‌انگیــزھ شــدۍ¿ برنامه‌ریزی درستے بـراۍ درس خوندنٺ ندارۍ¿ نمیدونے‌ چجورۍ موفـق بشی¿ هر ڪاری میکنی بازم از درساٺ عقبے¿ بیا همــه‌ی اینا درست بشــن تا از زندگیٺ لذٺ ببرۍ..!((:↯ @Cactus313
امیدوارم اتفاق درست در زمان درست براتون بیوفته امیدوارم آرزوی کسی باشید که آرزوی بودن کنارش رو دارید و امیدوارم به چیزایی که واقعا دوست دارید و خواسته های از ته دلتونه برسید🤍 | ✨♥️ 🌙| Join™↯ ➣@dadash_ahmad
-🌱'🙂!↻ شـ🌙ــبٺۅن بخٻــــــر📎🌻 ۿمراۿــان⬳ 🕊🍃 خستٺۅن ڪــردٻم، حلاڶمــۅن ڪُــنٻن🙃🌹 التماس‌دعاے‌ 🕊و 💔 یادتون‌نره📿♡ ـ ـ ـ ـ 🌿یاعلے✋️ °♥️ ـــــــــــــــــــــــــــــــ ˇ◡ˇ
📓 *چگونه به کتاب‌خوانی عادت کنیم؟* 📌 *توصیه‌های رهبر انقلاب در مورد کتاب‌خوانی:* 1️⃣ نیم‌ساعت‌ها! کتابخوانی را باید جزو عادات خودمان قرار دهیم. به فرزندانمان هم از کودکی عادت بدهیم کتاب بخوانند؛ مثلاً وقتی می‌خواهند بخوابند، کتاب بخوانند. یا وقتی ایام فراغتی هست، روز جمعه‌ای هست که تفریح می‌کنند، حتماً بخشی از آن روز را به کتاب خواندن اختصاص دهند. در تابستان‌ها که نوجوانان و جوانان محصّل، تعطیل‌اند حتماً کتاب بخوانند. کتاب‌هایی را معیّن کنند، بخوانند و تمام کنند. افرادی که کار روزانه دارند مثلاً کارمند اداری، کارگر، کاسب و یا کشاورز هستند وقتی به خانه می‌آیند، بخشی از زمان را گرچه نیم‌ساعت برای کتاب خواندن بگذارند. 💬چقدر کتاب‌ها را در همین نیم‌ساعت‌ها می‌شود خواند! بنده دوره‌های بیست جلدی و بیست و چند جلدی کتاب را در همین فاصله‌های ده دقیقه، بیست دقیقه و یک ربع ساعته خوانده‌ام. پشت این کتاب‌ها را هم یادداشت می‌کنم که معلوم باشد. شاید صدها جلد کتاب را همین‌طور در این فاصله‌های کوتاه ده دقیقه‌ای خوانده‌ام. بسیاری از افراد را هم می‌شناسم که این گونه‌اند. ۱۳۷۲/۲/۲۱ 2️⃣ پیش از خواب! در منزل خود من، همه‌ی افراد، بدون استثنا، هرشب در حال مطالعه خوابشان می‌برد. خود من هم همین‌طورم. نه این‌که وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه می‌کنم، تا خوابم می‌آید، کتاب را می‌گذارم و می‌خوابم. همه‌ی افراد خانه‌ی ما، وقتی می‌خواهند بخوابند حتماً یک کتاب کنار دستشان است. من فکر می‌کنم که همه‌ی خانواده‌‌های ایرانی باید این‌گونه باشند. توقع من، این است. باید پدر‌ها و مادر‌ها، بچه‌‌ها را از اول با کتاب، محشور و مأنوس کنند. حتی بچه‌‌های کوچک باید با کتاب انس پیدا کنند. ۱۳۷۴/۲/۲۶ 3️⃣ فرصت‌های اندک من می‌خواهم خواهشی از مردم بکنم و آن این است: کسانی که وقت‌های ضایع ‌شوند‌ه‌ای دارند؛ مثلاً به اتوبوس یا تاکسی سوار می‌شوند، یا سوار وسیله‌ی نقلیه‌ی خودشان هستند و دیگری ماشین را می‌راند، یا در جا‌هایی مثل مطب پزشک در حال انتظار به سر می‌برند و به‌ هرحال اوقاتی را در حال انتظار به بی‌کاری می‌گذرانند، در تمام این ساعات، کتاب بخوانند. کتاب در کیف یا جیب خود داشته باشند و در اتوبوس که نشستند، کتاب را باز کنند و بخوانند. وقتی هم به مقصد رسیدند، نشانی لای کتاب بگذارند و باز در فرصت یا فرصت‌های بعدی آن را باز کنند و از همان‌جا بخوانند. 💬بنده خودم چند جلد قطور از یک عنوان کتاب را در اتوبوس خواندم! قضیه مربوط به قبل از انقلاب است که چند روزی برای انجام کاری از مشهد به تهران آمده بودم... وضعیت و فضای اتوبوس‌های آن روزگار برای ما خیلی آزار دهنده بود و نمی‌توانستیم تحمل کنیم. دلم می‌خواست سرم پایین باشد و خواندن کتاب در چنین وضعیتی بهترین کار بود. ساعتی را که به این حالت می‌گذراندم احساس نمی‌کردم ضایع می‌شود. آن وقت‌ها تقریباً یک‌ساعت طول می‌کشید تا آدم با اتوبوس از جایی به جای دیگر می‌رفت. بعضی وقت‌ها این جابجایی کمتر یا بیشتر هم طول می‌کشید. به‌هرحال چنین یک‌ساعت‌هایی را احساس نمی‌کردم که ضایع می‌شود؛ چون کتاب می‌خواندم. ۱۳۷۵/۲/۲۲ 4️⃣ به‌جای آگهی تلویزیونی گاهی می‌بینید یک نفر پای تلویزیون نشسته و منتظر یک فیلم است. تلویزیون آگهی تبلیغاتی پخش می‌کند و گاهی پخش تبلیغات بیست دقیقه طول می‌کشد. یک‌وقت است کسی به آن تبلیغات احتیاج دار؛ اما کسی که احتیاج ندارد آگهی‌‌های تبلیغاتی را ببیند، این بیست دقیقه را چرا بی‌کار بنشیند!؟ یک کتاب دمِ دستش باشد؛ بردارد و بیست دقیقه مطالعه کند. اگر مردم ما عادت کنند که از این وقت‌های ضایع‌شونده برای مطالعه‌ی کتاب استفاده کنند، جامعه خیلی پیش خواهد رفت و فرهنگ کشور، خیلی ترقی خواهد کرد. ۱۳۷۵/۲/۲۲
📚 لوح | صدقه کتاب 🔻رهبر انقلاب: «اگر کتابخوانى فرهنگ رایج شد و در بین مردم ما جا افتاد، آن‌وقت کسانى پیدا میشوند که «صدقه‌ى کتاب» درست میکنند که الان نیست. شما ببینید چقدر روضه‌خوانى میشود! چقدر احسان میشود! چقدر به ایتام کمک میشود! چقدر پول و جنس و پارچه و چیزهاى دیگر داده میشود! آیا به همین نسبت، کتاب هم داده میشود؟! به همین نسبت پول براى چاپ کتاب داده میشود؟! خیلى کم. خب، شما که روشنفکرید و به اهمّیّت این کار آگاهید، این را ترویج کنید.» ۱۳۷۴/۲/۱۸
✨ |•بسم رب العشق•|✨ شروع_پارت‌گذارے‌⇩✅ ♥️ !!📚
♥️ حسابی کلافه شده بودم .نمی فهمیدم که جذب چه چیز این آدم شده اند . از طرف خانم ها چندتا خواستگار داشت. مستقیم به او گفته بودند،آن هم وسط دانشگاه . وقتی شنیدم گفتم:چه معنی داره یه دختر بره به یه پسر بگه قصد دارم باهات ازدواج کنم،اونم با چه کسی! اصلاً باورم نمی شد. عجیب تر اینکه بعضی از آن ها مذهبی هم نبودند. به نظرم که هیچ جذابیتی در وجودش پیدا نمی شد. برایش حرف و حدیث درست کرده بودند. مسئول بسیج خواهران تاکید کرد : وقتی زنگ زد ،کسی حق نداره جواب تلفن رو بده ! برایم اتفاق افتاده بود که زنگ بزند و جواب بدهم . باورم نمی شد این صدا صدای او باشد . برخلاف ظاهر خشک و خشنش،با آرامش و طمانینه حرف میزد. تن صدایش زنگ و موج خاصی داشت . از تیپش خوشم نمی‌آمد. دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته بود . شلوار شش جیب پلنگی گشاد می‌پوشید با پیراهن یقه گرد سه دکمه و آستین بدون مچ که می‌انداخت روی شلوار . در فصل سرما با اورکت سپاهی‌اش تابلو بود . یک کیف‌برزنتی کوله‌مانند یک‌وری می‌انداخت روی شانه‌اش، شبیه موقع اعزام رزمنده های زمان جنگ.وقتی راه می‌رفت،کفش‌هایش را روی زمین می‌کشید. ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد. ...💝 ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری