Salavat khasse 64.mp3
573.9K
صلواتـــــ خاصه💚
#امام_رضا علیه السلام 🌸💚🌸
🌸پیشاپیش میلاد خورشید ☀️
طوس مبارڪ باد 🌸🎊🌸
یک شنبه ۳۰ خرداد۱۴۰۰
مھمان امروز کانال مون☺️
شهید مدافع امنیت؛ وطلبه
✨شهید امر به معروف شهید علی خلیلی✨
کپی مطالب حلال تون رفقا🙂🌹
#شهید_علی_خلیلی
#شهید_امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
نــام :علی
نـام خـانوادگـی :خلیلی
نـام پـدر :پرویز
تـاریخ تـولـد :1371/8/9
تاریخ شهادت: 1393/1/3
مـحل تـولـد :تهران
مـحل شهادت:تهران. خیابان تهران پارس. شب نیمه شعبان 1390
سـن :۱۸ سـال
دیـن و مـذهب :اسلام شیعه
وضـعیت تاهل :مجرد
مـلّیـت :ایرانی
تـحصیـلات :طلبه
شهید علی خلیلی ۱۵ روز قبل از شهادت نامهای به رهبر معظم انقلاب نوشت و در آن نسبت به برخی اظهارات که در قبال اقدام خود میشنید، واکنش نشان داد.
شهید علی خلیلی، شهید امر به معروف و نهی از منکر که در جریان درگیری با اشرار دچار سانحه شده بود روز سوم فروردین 1393 بعد از تحمل ماهها درد و بیماری به شهادت رسید. نامهای از شهید خلیلی خطاب به رهبر معظم انقلاب منتشر شده است و او در این نامه نسبت به برخی اظهارات در قبال عملی که انجام داده سخن گفته است. او در نامه خود به رهبر معظم انقلاب نوشته است که :
«آقاجان!بخدا دردهایی که میکشم به اندازه ی این درد که نکند کاری بر خلاف رضایت شما انجام داده باشم مرا اذیت نمیکند. مگر خودتان بارها علت قیام امام حسین(ع) را امر به معروف و از منکر تشریح نفرمودید؟مگر خودتان بارها نفرمودید که بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است؟ یعنی تمام کسانی که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابیگری دارند حرف شما را نمی فهمند؟»
شهید علی خلیلی بعد از اتفاق آن شب نیمه شعبان که بر اثر پاره شدن شاهرگ گردنش به دلیل اصابت چاقو و ساعتها طول کشیدن بستری شدنش در یک بیمارستان به بستر بیماری افتاد؛ در طول این چند سال با هزینههای عجیب درمان مواجه شد به گونهای که خانواده او بخش قابل توجهی از سرمایه، خانه و وسایل زندگی خود را برای درمان او هزینه کردند.
متن کامل نامه شهید علی خلیلی به رهبر انقلاب اسلامی :
سلام آقا جان!
امیدوارم حالتان خوب باشد. آنقدرخوب که دشمنانتان از حسودی بمیرند و از ترس خواب بر چشمانشان حرام باشد. اگر از احوالات این سرباز کوچکتان خواستار باشید،خوبم؛دوستانم خیلی شلوغش میکنند. یعنی در برابر جانبازی هایی که مدافعان این آب و خاک کرده اند،شاهرگ و حنجره و روده و معده من عددی نیست که بخواهد ناز کند… هر چند که دکترها بگویند جراحی لازم دارد و خطرناک است و ممکن است چیزی از من نماند…من نگران مسائل خطرناک تر هستم… من میترسم از ایمان چیزی نماند. آخر شنیده ام که پیامبر(ص) فرمودند: اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود، خداوند دعاها را نمی شنود و بلا نازل میکند. من خواستم جلوی بلا را بگیرم.اما اینجا بعضی ها میگویند کار بدی کرده ام. بعضی ها برای اینکه زورشان می آمد برای خرج بیمارستان کمک کنند میگفتند به تو چه ربطی داشت؟!!مملکت قانون و نیروی انتظامی دارد!ولی آن شب اگر من جلو نمی رفتم، ناموس شیعه به تاراج میرفت ونیروی انتظامی خیلی دیر میرسید. شاید هم اصلا نمی رسید…یک آقای ریشوی تسبیح بدست وقتی فهمید من چکار کرده ام گفت : پسرم تو چرا دخالت کردی؟ قطعا رهبر مملکت هم راضی نبود خودت را به خطر بیندازی!من از دوستانم خواهش کردم که از او برای خرج بیمارستان کمک نگیرند، ولی این سوال در ذهنم بوجود آمد که آقاجان واقعا شما راضی نیستید؟؟ آخر خودتان فرمودید امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز شب واجب است.آقاجان!بخدا دردهایی که میکشم به اندازه ی این درد که نکند کاری بر خلاف رضایت شما انجام داده باشم مرا اذیت نمیکند. مگر خودتان بارها علت قیام امام حسین(ع) را امر به معروف و از منکر تشریح نفرمودید؟مگر خودتان بارها نفرمودید که بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است؟یعنی تمام کسانی که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابی گری دارند حرف شمارا نمی فهمند؟؟یعنی شما اینقدر بین ما غریب هستید؟؟رهبرم!جان من و هزاران چون من فدای غربتت. بخدا که دردهای خودم در برابر درد های شما فراموشم میشود که چگونه مرگ غیرت و جوانمردی را به سوگ مینشینید.آقا جان!من و هزاران من در برابر درد های شما ساکت نمی نشینیم و اگر بارها شاهرگمان را بزنند و هیچ ارگانی خرج مداوایمان را ندهد بازهم نمی گذاریم رگ غیرت و ایمان در کوچه های شهرمان بخشکد.
بشکست اگر دل من بفدای چشم مستت
سر خمَ می سلامت شکند اگر سبویی
نحوه ی شهادت😭💔
#شرح_واقعه
جشن نیمه شعبان بود. علی در حال رساندن دو نفر از شاگردانش بود. صدای کشیده شدن لاستیک های موتور هنگام ایستادن جلب توجه کرد. علی پیاده شد؛ یکی از مردها گارد گرفت و علی را تهدید کرد؛ اما علی همچنان لبخند روی لبش بود.
-چیه؟ چیکار داری؟
-برادر من شما چیکار داری؟ بزار برن غیرتت کجا رفته؟ ناموس من و تو هستن…
دستی زمخت، علی را به روی زمین پرتاب کرد. اما با شتاب بلند شد و گفت: نا سلامتی امشب شب نیمه شعبانه! حرمت آقا رو نگهدار برادر من!
مردک نیشخند زد و به سرعت یکی از دو خانم را به طرف در ماشین کشاند.
مثل اینکه حرف حساب حالیت نمی شه! می گم اینا ناموس ماهان. لحظه ای نگذشت که انگار مشتی خون روی صورت مرد پاشیده شد. علی از رمق افتاد… از گردنش، خون مثل شیر آبی که با فشار باز شده باشد، فواره می زد…
👌آری! علی با دستان خالی رفته بود تا از ناموس دفاع کند…😔
#شهید_علی_خلیلی
شب نیمه شعبان سال ۹۰ بود که علی ضربه خورد...
همون طور که وسط خیابون افتاده بود،
یه پیرمردی اومد نزدیک و بهِش گفت:
پسرم، به شما چه ربطی داشت که دخالت کردی؟؟؟!
💔علی با اون حالش جواب داد:
حاج آقا!
فکر کردم #ناموس شماست، از ناموس شما دفاع کردم... 😔💔
#نجوا_با_شهدا💞
دلم "تنگ" است،
برای یک "دلتنگی"
از جنس جا ماندن...
که درمانش "رسیدن" باشد؛
رسیدن به قافله
"شما یاران سفرکرده"
منِ جامانده باید
حسرت رفتن بکشم...
😔آخر با کدام لیاقتم ؟
😔 برادرم بی صبرانه منتظر نگاهت هستم
°|• #شهید_غیرت ـღ شهید علی خلیلی •|°