eitaa logo
﴿شھیداحمدمحمدمشلب﴾
95 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1هزار ویدیو
22 فایل
اَنتَ‌أَخٖی؛ لٰكِّني‌سَعيٖدَة لِأنَڪ‌َمُدافِع‌عَن‌ْضَريٖحِ‌أُختِ‌أبَوالفَضلْ[‌؏]♥️ #اخوے‌احمد #احمد_محمد_مشلب♡ ۞نـ ـ ـ ۅالقلـم↓ 『 ʝoiη↓ ↳•❥|https://eitaa.com/N_VALGHALAM ۞دࢪمسیࢪبھشټ↓ 『 ʝoiη↓ ↳•❥|https://eitaa.com/DAR_MASIR_BEHESHT
مشاهده در ایتا
دانلود
زائر همیشہ بعدِ نجف ڪربلا رود یعنی اذنِ دخول محـࢪم است..|😌 باید شویم غـــــدیرے قبل از محࢪمی شدن🌱!' -تنہا۲۵روز‌تا‌عید‌‌ِغدیر😍
milad karimi emam zaman.mp3
9.82M
❤️دِـــــلـــــتَـــــنـــــگِـــــﮰإر❤️ کُجایی‌عَزیزَم؟؟! قَرارِ‌بی‌قَراری‌‌های ‌قَلبِ‌عاشِقِ مَن...😔 🎤 میلادکریمی(متین) 🎧 میلادعمرانی 🎼 علی رامی 📌آیدی اینستاگرام: @milad_karimi1385
🌸🍃🌼🍃🌺🍃 ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡکه ﻗﺸﻨﮕﺘﺮﯾﻦ ﻋﺸـﻖ نگاﻩ ﻣﻬﺮباﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺍﺳﺖ! ﺯﻧـﺪﮔﯽ ﺭﺍ به ﺍﻭ ﺑﺴـﭙﺎﺭ ﻭ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﺸﺘﺖ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﮔﺮﻡ ﺍﺳﺖ؛ ﺗﻤﺎﻡ ﻫﺮﺍﺱ ﻫﺎﯼ ﺩنیاﺧﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﺍﺳﺖ... 🌿🌿🌿🌿🌿🌿ا
شب تون خدایی رفقا🌱 التماس دعاے شھادت🥀 تا فردا🙂✋ ✨یاعلی مدد✨
نگاهی به لباسام کردم یه تاپ صورتی پوشیده بودم که میکی موس روش بود با یه شلوار سفید با ایموجی های مشکی خلاصه که مثل همیشه تیپم عالی بود😂(حالا هم چی میگم تیپم عالی بود انگار قراره برم مهمونی )😂 از در اتاق رفتم بیرون و دستی به موهام کشیدم +سلام اهالی خونه نگاهم به بابام بود که مثل همیشه چند دقیقه از مامان اجازه می گرفت و کتاب میخوند با لبخند جوابم را داد و دوباره مشغول شد مامان هم طبق معمول در آشپزخونه بود و صدای من و نشنید محمد هم احتمالا پایگاه هست طاها و طهورا هم نبودن با لب و لوچه اویزون رفتم آشپزخونه +سلام کدبانو خانوم مامان: سلام گل قشنگم +😍😊مامان جونم طاها و طهورا کجان؟ مامان: طهورا گفت دلش گرفته طاها هم ازش خواست که یکم برن قدم بزنن +آها آخی آبجی جونم کاش بیدارم می کرد مامان: اشکال نداره دخترم طاها همراهش هس +مامانی الان چند هفته هست که توی خونه هستیم شمال هم کنسل شد نمیشه بریم یکم تفریح؟ مامان: با بابات حرف می زنم چشم دخترم با ذوق بلند شدم و بغلش کردم +عاشقم مامانی❤️ با صدای سرفه بابام به عقب برگشتم داشت با لبخند به ما نگاه میکرد با لبخند رفت بیرون من و مامان هم رفتیم دنبالش با کاری که کرد اشک تو چشمام جمع شد بابام به سجده رفته بود مامانم رفت کنارش و دستاش را گذاشت رو شونه های بابام رفتم هر دوتاشون را بغل کردم و گفتم: ممنون که کنارم هستید ممنون که پشتم هستید ممنون که محمد و طاها و طهورا را بهم دادید ممنون که آرامش را بهم دادید ممنون که توی این سن (نوجوونی) در کم میکنید و باهام خوبید شما بهترین هستید با صدای خنده طهورا به عقب برگشتیم ......... دوست داری بقیش را بخونی؟ 😍 من که عاشق رمان شدم 😍😍😍😍😍😍😍😍 دختره با کار پدرش جوگیر شده 😂 😘😘😘😘😘😘😘😘 😘 @fashin 😘 😘😘😘😘😘😘😘😘
🌸به نام آن خداوندی ✨ که نــور اســـت 🌸رحیمست وکریمست ✨و غفــــور اســت 🌸خدای زیباییها و ✨این شـور و طـراوت 🌸که ازلطفش دل ما ✨در سُرور اســـت 🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو 🌴💎 هميشه امیدتان به خدا باشد نه بندگانش چون امید بستن به غیر خدا همچون خانه عنکبوت است سست خدا به تنهایی برایتان ڪافیست در همه حال به او اعتماد ڪنید 🌴💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🍃 🌼ای دیدنت بهانه ترین خواهش دلمـ 🍃فکری بکن برای من و آتش دلم 🌼دست ادب به سینه ی بی‌تاب می‌زنم 🍃صبحت بخیر حضرت آرامش دلمـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوستان یه کانال هست که رمان بسیار زیبایی داره رمانی که برادر احمد هم داخلش هست گفتم اگر دوست داشتید و دلتون رمانی میخواد که در مورد شهید مشلب متن داخلش باشه این کانال را بهتون معرفی کنم اگر دوست داشتید وارد بشید 👇 @fashin
بهش‌گفتم: سن‌توهنوزواسہ‌شهادت‌زوده‌جوونے! گفت: لذتے‌روکہ‌علے‌اکبر موقع‌شهادت‌چشید... حبیب‌ابن‌مظاهرنچشید!(:♥️🍃