eitaa logo
﴿شھیداحمدمحمدمشلب﴾
95 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1هزار ویدیو
22 فایل
اَنتَ‌أَخٖی؛ لٰكِّني‌سَعيٖدَة لِأنَڪ‌َمُدافِع‌عَن‌ْضَريٖحِ‌أُختِ‌أبَوالفَضلْ[‌؏]♥️ #اخوے‌احمد #احمد_محمد_مشلب♡ ۞نـ ـ ـ ۅالقلـم↓ 『 ʝoiη↓ ↳•❥|https://eitaa.com/N_VALGHALAM ۞دࢪمسیࢪبھشټ↓ 『 ʝoiη↓ ↳•❥|https://eitaa.com/DAR_MASIR_BEHESHT
مشاهده در ایتا
دانلود
↳.💕👀- • برای نمره خوب امتحانی چه کار کنیم .🌸🍐. ♡ - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -♡ • در اتاقی که مطالعه می کنید عوامل مزاحم از جمله تلفن ثابت،تلفن همراه،تلوزیون و ... را از خود دور کنید .💕🥣. • نوشتن افکار مزاحم روی برگه مرتبا قکر شما را از درس دور می کند .💛🖍. • نمونه سولات امتحانی سال های قبل را تهیه کنید تا با نحوه و سبک طرح سولات آشنا شوید .🍐🇦🇶. • همیشه به خود تلقین کنید که توانسته اید با مطالعه مفید نمرات بهتری بگیرید .🧡🍿(:
وقتی‌که‌می‌دونی‌؛ خدابزرگتر‌از‌غم‌و‌غصه‌من‌و‌توئه.." چراباید‌حال‌دلت‌بد‌باشه..؟! یه‌خدایی‌هست‌‌..'💞 که‌حواسش‌به‌من‌و‌تو‌باشه‌..!!😌👆🏻 بیخیال‌همه‌چیز..'🚶🏻‍♂ همه‌چیز‌دست‌خداست..":)
🕊 پسر کوچیک داشت برای مادربزرگش توضیح می‌داد که چطوری همه‌چیز ایراد داره… مدرسه، خونواده، دوستان و… مادربزرگ که مشغول پختن کیک بود از پسر کوچولو پرسید کیک دوست داری؟ و پسر کوچولو گفت: البته که دوست دارم. روغن چطور؟ نه! حالا دو تا تخم‌مرغ؟ نه مادربزرگ! آرد چی؟ از آرد خوشت میاد؟ جوش شیرین چطور؟ نه مادربزرگ! حالم از همه‌شون به هم می‌خوره. بله پسرم همه این چیزا به تنهایی بد به‌نظر می‌رسه اما وقتی درست با هم مخلوط بشن یه کیک خوشمزه درست می‌شه. خدا هم به‌همین ترتیب عمل می‌کنه، خیلی اوقات تعجب می‌کنیم که چرا خدا باید بذاره ما همچنین دوران سختی رو بگذرونیم اما اون می‌دونه که وقتی همه این سختی‌‌ها رو به درستی در کنار هم قرار بده، نتیجه همیشه خوبه. ما فقط باید بهش اعتماد کنیم، در نهایت همه این پیشامدها با هم به یک نتیجه فوق‌العاده می رسن...😌
🕊 • مالڪیت آسمان را به نام کسانۍ نوشته اند که دل به زمین نبسته اند ... درست همانند " شھدا " ! 🌱
میگفت: مشکلاتمون‌هرچقدربزرگ‌باشھ، خدا‌ازش‌بزرگ‌ترھ.. ولی،اما،اگرهم‌ندارھ پس‌غصه‌نخوربسپاربھ‌خودش‌..خدابنده‌ای کھ‌بهش‌امیدواره‌روناامیدنمیکنھ !♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دوستان هر کسی تونست نماز شب اول قبر بخونه برا داییم (( مجتبی بهمنی فرزند حسین ))
خاطرات 🌷🕊 راوے: مادر شہید احمد رتبہ هاے خوبے در درس‌هایش مےگرفت و مےخواست در تاریخ 2016/3/3 بہ دانشگاہ برود... اما در تاریخ 2016/2/29 شهید شد . . .💔 هنگامے ڪہ خبر قبولےاش آمد او در جهاد بود. خیلے خوشحال بودیم براے اینڪہ چندین مرتبہ در امتحاناتش تاخیر مےافتاد زیرا در میدان جهاد بود ولے این‌بار توفیق نصیبش شد و در امتحانات رسمے قبول شد. ولے 3 روز قبل از ورود بہ‌ دانشگاہ شهید شد..💔🕊 ما با علم و جهاد هم، قلم بہ دست و هم‌، سلاح بہ دست هستیم🌸 احمد بہ میدان نبرد مےرفت و در فرصت بہ دنبال علم بود، او خیلے انسان‌ هدفمندے بود. آسمانے شدنش، بعد از گرفتن‌ دیپلم ڪار و دانش بود و قبل از شهادت... 3 روز ماندہ بود بہ ورودش بہ دانشگاہ ڪہ شهید شد💫 خداروشڪر خداوند او را بہ ڪرامت و جایگاہ بزرگے قرار داد ڪہ هیچ‌ڪس بہ این مقام نمےرسد بہ جز صاحب‌ سعادت💚!
۶روز تا تولدت🥺😁❤️ برا شادی روح آبجی زهرا یه صلوات بفرس رفیق(:
﴿شھیداحمدمحمدمشلب﴾
۶روز تا تولدت🥺😁❤️ برا شادی روح آبجی زهرا یه صلوات بفرس رفیق(:
سنش زیاد نبود، اصلا چه کسی باور می‌کرد که با سن و سال، حرف‌هایی بزند که از جنس زمینی‌ها نیست؟ انگار خودش می‌دانسته، وقتی چند ماه قبل نامه می‌نویسد برای امام حسین (علیه‌السلام) و آنقدر خالصانه خواسته‌اش را می‌گوید که در روزهای اربعین و در راه زیارت خودش، به مُراد دل می‌رسد. نامش زهراست. زهرا سالاری. ۱۵ سال بیشتر نداشت. متولد سال ۸۳ و از بهترین‌های مدرسه؛ معلم و مدیر از او تعریف می‌کردند، چه در درس چه در اخلاق. رتبه‌های تحصیلی‌اش در رشته‌های مختلف نامش را در استان سر زبان انداخته بود و فضائل اخلاقی‌اش او را پیش دوستانش عزیز کرده بود. او همیشه برای کارهای مدرسه و خانه پیش‌قدم بود، می‌گفت برای استراحت وقت هست، باید کار کرد! آنقدر غرق در کتاب‌های وصیت‌نامه شهدا شده بود که همه‌شان را خوانده و الگویش شده بودند. و حالا که این‌ها را می‌نویسیم؛ زهرا دیگر نیست، شاید ما از نبودن حرف می‌زنیم، زهرا ولی حاجت‌روا شده. نامه‌ای برای سیدالشهدا علیه‌السلام چند ماه قبل پدر یکی از دوستان دختر داستان ما به کربلا می‌رود، زهرا نامه‌ای می‌نویسد و از دوستش می‌خواهد که نامه را به پدرش را برساند تا او، آن را به ضریح امام حسین علیه‌السلام بیندازد. پدر هم بدون اینکه از محتوای نامه خبر داشته باشد، آن را به ضریح می‌رساند، پیش از انداختن به داخل ضریح با تصور اینکه نامه دختر خودش است و احتمالا خواسته‌ای دارد، آن را باز می‌کند که بداند چیست؛ اما با این نوشته روبرو می‌شود «امام حسین علیه‌السلام، زهرا سالاری از شما شهادت می‌خواهد.» حاجت‌روا شدن حالا دقیقا چند ماه پس از آن نامه و درست در روزهای اربعین که از همه جهان برای زیارت اباعبدالله راهی کربلا می‌شوند، زهرا هم با خانواده‌اش پا در راه می‌گذارد، اما قرار بود زودتر از چیزی که انتظار داشت به حاجتش برسد، همان حاجت چند ماه قبلش. در نجف که هستند، بر اثر حادثه‌ای زهرای قصه ما از دنیا می‌رود، آن‌هم در مسیر کربلا و جایی که حاجتش را در خواست کرده بود. برگزاری مراسمی باشکوه روز گذشته پیکر دخترک را به دوغ‌آباد (روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان مه‌ولات در استان خراسان رضوی) برگردانده بودند و مراسم تشییع باشکوهی برایش برگزار شد. همه آمده بودند، از اهالی دور و نزدیک روستا تا همکلاسی‌هایش که حالا جای خالی‌اش را با قاب عکسی خندان و خوشحال از او پر می‌کنند. در مسجد امام علی(ع) طوفان شدیدی میاد و داربست یکی از موکب ها به گمونم در میره و به سرایشون میخوره. فرق سرشون مثل سر امام علی (ع)شکاف برمیداره و به شهادت میرسن 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🕊 🧕بانوےشهیده↜ زهرا سالاری 🗓سالروزتولد↜۱۳۸۳/۹/۲۰ ✨محل‌تولد↜مه ولات_خراسان رضوی 🌱سن ↜۱۵سال 💑وضعیت تاهل↜مجرد 👩‍🏫شغل↜دانش آموز 🕊سالروز‌شهادت↜۱۳۹۸/۷/۱۷ 😔محل‌شهادت↜مسجد امام علی علیه السلام_نجف 💔نحوه‌شهادت↜اصابت داربست فلزی به سر و شکافته شدن سر 🥀آرامگاه‌↜خراسان رضوی_روستای دوغ آباد_مه ولات . 🧕🥀