🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗جانَم میرَوَد💗
پارت63
مهیا با پدر ومادر محسن، سلام کرد. مادرش وچند بار، تو مراسم ها دیده بود. خانم نازنینی بود...
در آخر، محسن به طرفشون اومد.
_سلام خانم رضایی! خدا سلامتی بده ان شاء الله!
_سلام حاج آقا! خیلی ممنون!
ولی حاج آقا این رسمش نبود...
محسن و شهاب با تعجب به مهیا نگاه کردند.
_مگه غریبه بودیم به ما قضیه خواستگاری رو نگفتید!
محسن خجالت زده سرش و پایین انداخت.
_دیگه فرصتش نشد بگیم. شما به بزرگیتون ببخشید...
_اشکال نداره ولی من از اول فهمیدم...
محسن که از خجالت سرخ شده بود؛
چیزی نگفت.
شهاب که به زور جلوی خنده اش و گرفته بود؛ به محسن تعارف کرد که بشینه.
مهیا به سمت آشپزخونه رفت.
خانواده ها حرف هاشون و شروع کرده بودند...
مهیا به مریم که استرس داشت، در ریختن چایی ها کمک کرد.
مریم سینی چایی و بلند کرد.
و با صدای مادرش که صداش کرد؛ با بسم الله وارد پذیرایی شد.
مهیا هم، ظرف شیرینی و بلند کرد و پشت سر مریم، از آشپزخانه خارج شد.
ظرف و روی میز گذاشت و کنار سارا نشست.
_میگم مریم جان این صدای آواز که از اتاقت میومد چی بود!
همه از این حرف حاج حمید شوکه شده بودند.
اصلا جاش نبود، که این حرف و بزنه. شهاب عصبی دستش و مشت کرد و
مهیا از عصبانیت شهاب تعجب کرد!
مریم که سینی به دست ایستاده بود، نمی دونست چه بگه.
مهیا که عذاب وجدان گرفته بود و نمی تونست مریم و شرمنده ببینه؛ لب هاش و تر کرد.
_شرمنده کار من بود!
همه نگاه ها به طرف مهیا چرخید.
پدر محسن که روحانی بود؛ خندید.
_چرا شرمنده دخترم؟!
رو به حاج حمید گفت:
_جوونیه دیگه؛ ماهم این دوران رو گذروندیم!
سوسن خانم که مثلا می خواست اوضاع و آروم کنه گفت:
_شرمندتونیم این دختره اینجارو با خونشون اشتباه گرفته... آخه میدونید، خانواده اش زیاد بهش سخت نمی گیرند. اینجوری میشه دیگه!!!
مهیا سرش و پایین انداخت. چشماش پر از اشک شدند؛ اما به اونا اجازه ریختن نداد.
شهین خانوم به سوسن خانم اخمی کرد. احمد آقا سرش و پایین انداخت و استغفرا...ی گفت...
مریم سینی و جلوی مهیا گرفت.
مهیا با دست آروم چشماش و پاک کرد و با
لبخند رو به مریم گفت:
_ممنون نمی خورم!
مریم آروم زمزمه کرد:
_شرمندتم مهیا...
مهیا نتونست چیزی بگه، چون می دونست فقط کافی بود حرفی بزنه، تا اشک هاش سرازیر شن...
ولی مطمئن بود،حاج حمید بدون دلیل این حرف رو نزده!
مریم و محسن برای صحبت کردن به اتاق مریم رفتند:مهیا، سرش و پایین انداخته بود و به هیچکدوم از حرف هاشون توجه نمی کرد.
سارا کنارش صحبت می کرد و مهیا در جواب حرف هایش فقط لبخند می زد، یا سری تکان می داد.
با زنگ خوردن موبایلش نگاهی به صفحه موبایل انداخت.
شماره ناشناس بود، رد تماس داد. حوصله صحبت کردن و نداشت.
ولی هرکی بود، خیلی سمج بود.
مهیا، دیگه کلافه شد.
ببخشیدی گفت و از پله ها بالا رفت وارد اتاقی شد.
تلفن و جواب داد.
_الو...
_بفرمایید...
_الو..
_مرض داری زنگ میزنی وقتی نمی خوای حرف بزنی؟!
تماس و قطع کرد.
دوباره موبایلش زنگ خورد.
مهیا رد تماس زد و گوشیش و قطع کرد. و زیر لب زمزمه کرد.
_عقده ای...
سرش و بالا آورد با دیدن عکس شهاب با لباس های چریکی، در کنار چند تا از دوستاش شوکه شد.
نگاهی به اتاق انداخت. با دیدن لباس های نظامی حدس زد، که وارد اتاق شهاب شده است. می خواست از اتاق خارج بشه اما کنجکاو شد....
به پاتختی نزدیک شد.
عکسی که روی پاتختی بود و، برداشت. عکس شهاب و پسر جوانی بود که هر دو با لباس تکاوری با لبخند به دوربین خیره شده بودند.
پسر جوان، چهره اش برای مهیا خیلی آشنا بود. ولی هر چقدر فکر می کرد، یادش نمی اومد که کجا اونو دیده .
عکس و سر جاش گذاشت
که در اتاق باز شد...
🍁نویسنده : فاطمه امیری 🍁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ
العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیالَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️
#السلام_علیڪ_یاانصار_رسولالله🦋
🕊داداـشابراهــیـــمــــ💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
🕊داداـشابراهــیـــمــــ💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
دعای عهد🍃🌹🍃
بخونیم دعای عهد رو هر روز بعد نماز صبح
التماس دعای فراوان، از تک تک شما عزیزان ،برا اقای غریبـــ و تنهایمان
یا رب فرج اقای تنهایمان را برسان🤲
#امام_زمان
#برای_ظهور
🕊داداـشابراهــیـــمــــ💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
هرروز متوسل میشیم به شهید ابراهیــم هادیـــ ..❤️
نذر نگاهت گناه نمیکنم ..
شهید ابراهیم هادی ✨❤️
#امام_زمان
🕊داداـشابراهــیـــمــــ💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
سلام رفقا صبح بخیر😍🙋♂
بعد از چند روز دوری برگشتم کنارتون
حالتون چطوره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگفت:
روزی شهید میشی
ک همهجا بهت نیاز دارن
اما تو فقط میتونی یجا باشی..💗
#حاجقاسم
#ماه_رمضان
#امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ💔
🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
به خدا که بقیه کشور ها بیشتر از بعضی مردم کشور خودمون قدر رهبر رو میدونن🥲✨
#ماه_رمضان
#امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ💔
🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
راستےدخترخانم
دیروزتوۍیہجمعےنشستہبودیمیڪے
ازپسراۍفامیلگفت:
خیلےدلمبہحالدخترامیسوزه
بیچارههاصورتشونوڪاملعملمیڪنن
هفتادقلمآرایشمیڪنن
یہساعتجلوآیینہموهاشونو
مدلمیزنن
دڪمہمانتوهاشونوبازمیزارن
توخیابونباهزارنازواداراهمیرن…
قھقھہسرمیدن ڪہماپسرافقط
نیگاشونڪنیم
آخرسرهمڪلےخندید!!!
دختـرجونگرفتےمطلبو؟؟
فھمیدۍمنظورشو!!؟
چرانمیفھمے؟
شایدممیفھمےهاااا
ولےخودتوبہخوابزدۍ
اینجورۍنبودیااا!! اینجورۍشدۍ
تویہدختـرپاڪونجیبایرانےبودۍ
خانمبودۍ
نمیدونمچےشدۍتو
دختـرجونبہخودتبیا
هنوزدیرنشده
یہڪمواسہدختـربودنتارزش
قائلبشےبدنیستااا
#تلنگرانه🙃
ما پایگاه نظامی میزنیم اونم برای خسارت نه تلفات؛
اونا خونهٔ مردم میزنن اونم برای کشتـ.ن زن و کودک!
فرق اسلام خمینی با کفر، همینه
#وعده_صادق
دستانشان را براے یارے
مـــا دراز ڪــردہ اند...
بے انصافیست دستانشان را
بــا گنـــاہ رد ڪـنیــم...
#شهدا_گاهے_نگاهمان_کنید😔
✍لذت زندگے بہ بندگے
و لذت بندگے با #شهادت
کامل مے شود
لایق نبودن معنے اش
تلاش نڪردن نیست!
تلاش کنیم
شاید لایق #شهادت شدیم
شهدا هم اهل زندگی بودند
اما چه زندگی......
سعی کنیم کمی مثل شهیدان شویم
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ💔
🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
#لحظہاےباشهدا🕊✨
اجرڪسانیڪهدرزندگیخود
مدامدرحالدرگیریبانفسهستندو
زمانیڪهنفسسرڪشخودرا،رامنمودند
خداوندبهمزداینجهاداڪبر
شهادتراروزیآنانخواهدڪرد.♥️'!
#شهیدمحمدمهدیلطفینیاسر
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ💔
🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
سخت است
در شهر باشی
و دلت برای جایی پربکشد
که خیلی از تو دور است
چشمانت را ببندی
و خودت را در شلمچه تصور کنی
در فضای سبکش
گویی که انگار در آسمانش شهدا بیش از همیشه نگاه مان میکنند..
و در دلت عمیقا آرزو کنی که کاش دوباره به زودی راهی شوی..
کاش..
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ💔
🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرف دلت رو به اباعبدالله بزن
شیعه مرتضی علی عمر هدر نمی کند |
از لحظات فرصتش صرف نظر نمی کند |
راه امیر مومنان راه خداست بی گمان |
شیعه ز راه دیگران هیچ گذر نمی کند!
كجاى زمان ایستادهای
که گذر سالهای طولانی
ما را به شما نمیرساند ...
یا صاحب الزمان
تمام کن زمان نبودنت را ...
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ💔
🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
و در پـس تمـام سختـی ها خدایــیست کـه در آسانی ها فراموشش کرده ایم 🥺❤️🩹
#خدا
#شهید_ابراهیم_هادی
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ💔
🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ دندان شکن آقا به اونایی که میگن ما باید جمهوری اسلامی ایران رو به زانو دربیاریم
#رهبرم
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ💔
🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
نمازاول وقت
سفارش شهدا
تو قنوت های عاشقانتون , این روسیاه رو هم دعا کنید
شاید که لایق یارشویم
وصیت شهید؛
نمازهایتان را سر وقت بخوانید و در نمازهایتان اخلاص داشته باشید و نمازهایتان را طول بدهید و سجدههایتان را طولانی کنید که موجب غفران گناهان است و این را بدانید که اگر نمازهایتان قبول است دیگر اعمالتان هم قبول میشود ولی اگر نمازهایتان قبول نشود دیگر اعمالتان هم قبول نمیشود ولی اگر نمازهایتان قبول نشود دیگر اعمالتان هم قبول نمیشود در پی این باشید که نمازهایتان را با جماعت بخوانید.
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ💔
🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---