eitaa logo
🌷💔داداش‌ابــراهـــیـــم 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
6هزار ویدیو
63 فایل
-‌دعوٺ شده‌ ے "داداش ابراهــــــیم"خوش اومدۍ- شُهَـــــدا بہ آسمـــٰاݩ ڪہ رسیدند گفتند: زمیــن چقــدر حقیـــر است!🌱" ‹چنل زیــــر سایہ‌ۍ خــٰانواده‌ۍ شهید سجاد فراهــٰانی› -عرض ارادٺ ما از ¹⁰ آبـٰاݩ ماھِ ساݪ ¹⁴⁰¹ شرو؏ شد- {راه ارتبـٰاطی. @A_bahrami67 }
مشاهده در ایتا
دانلود
دعای عهد🍃🌹🍃 بخونیم دعای عهد رو هر روز بعد نماز صبح التماس دعای فراوان، از تک تک شما عزیزان ،برا اقای غریبـــ و تنهایمان یا رب فرج اقای تنهایمان را برسان🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ♥️🖇 😍♥️ عـــــاشـقٺ بودھ ام❤️🕊 و عــــــــــاشقـ ٺـــــۅ مے مـــــانــــم💜😍 من وفـــــاداࢪ بھ این عـــــشقـ مُدامم✨ @dadashebrahim2
‹بسم‌الرب‌شھداوصدیقین🌿.!› میگفت : جوری‌زندگی‌ڪن‌کہ‌هرڪی‌دیدت‌بگھ؛ توزمینی‌نیستی‌حتماشھید‍‌میشی🖐🏿' https://eitaa.com/joinchat/1085079789Cb15fdac39e بستھ‌ایم‌‌عھدڪه‌در‌راه‌شھیدان‌باشیم . .♥️ - چنل‌زیرسایھ‌خانواده‌شھیدسجادفراهانے:)
حاج قاسم ؛ هروقت در سختی های جنگ فشارها برما حادث میشد . . و هیچ کاری ازما برنمی آمد . پناهگاهی جزء حضرت زهرا (س) نداشتیم :)) @dadashebrahim2
📚📎 "قصه دلبری"❕ 📖🖇کتاب قصه‌ی دلبری، روایتی متفاوت و خواندنی از زندگی شهید محمدحسین محمدخانی است. 📚 او از فعالان بسیج دانشجویی بود و در علمیات‌های تفحص پیکر شهدای دفاع مقدس، شرکت می‌کرد، کتاب قصه دلبری، روایتی از سبک زندگی این شهید است که همسرش از روزهای آشنایی در بسیج دانشجویی تا روزهای پس از شهادت او را بازگو می‌کند. او با ماجراهایی که در دانشگاه داشتند کتاب قصه دلبری را آغاز می‌کند و از خواستگاری‌های پی‌ در پی او می‌گوید. تا به زمانی که می‌رسد که نظرش عوض می‌شود و تصمیم می‌گیرد که به این خواستگار جواب مثبت بدهد. ▫️نویسنده:محمد علی جعفری ▫️ناشر:روایت فتح ▫️رده سنی/مخاطب:عمومی ▫️قالب کتاب:زندگینامه قیمت۴۰ @dadashebrahim2
🌿' ﴿ صل الله علیڪ یا فاطمة الزهراۜ ﴾ شهدا ؛ فرزندان حضرت زهراۜ ♥️✨ @dadashebrahim2
<🌼> "مالڪیت‌آسمـٰان‌را بہ‌نـام‌ِڪسانی‌نوشتـہ‌اند ڪہ‌بہ‌زمیـن‌دل‌نبستـہ‌اند" @dadashebrahim2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کلام شهید🌱 «اگر می‌خواهی محبوبِ خدا شوی گمنام باش، کار کُن برای خدا نه برای معروفیت» @dadashebrahim2 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ •••┈✾~🌸~✾┈•••
|`❤️ ~ شهیدعلی‌اکبرالوندی اوایل جنگ به شهادت رسید. علی اکبر در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. مادرش میگفت هر شب جمعه با سختی به بهشت زهرا می‌رفتم و نماز مغرب را سر قبر فرزند می خواندم و بر می گشتم. تا اینکه یک شب به خوابم آمد و گفت: مادر از شما خواهش میکنم اگر می توانی زمان دیگری به سر مزار من بیا. وقتی تعجب مرا دید گفت: چون در شب های جمعه همراه با شهدا به کربلا میرویم و در خدمت آقا اباعبدالله هستیم، وقتی شما به سر مزارم می آیی، آقا به من امر می کند به احترام مادرت برگرد و در کنار مادرت باش... شهدا‌را‌یادکنید‌باذکر‌صلوات🌱 ●برگرفته از کتاب تا کربلا ☫﴿‌@dadashebrahim2
🌹گفت: میشه ساعت ۴ صبح بیدارم کنی تا داروهام رو بخورم؟ ساعت ۴ صبح بیدارش کردم، تشکر کرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون. بیست الی بیست‌و‌پنج دقیقه گذشت، اما نیومد! نگرانش شدم، رفتم دنبالش و دیدم یه قبر کنده و نمازشب می‌خونه و زار زار گریه می‌کنه! بهش گفتم: مرد حسابی تو که منو نصف‌جون کردی، می‌خواستی نمازشب بخونی چرا به دروغ گفتی مریضم و می‌خوام داروهام رو بخورم؟! برگشت و گفت: خدا شاهده من مریضم، چشمای من مریضه، دلم مریضه، من ۱۶ سالمه، چشام مریضه، چون توی این ۱۶ سال امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رو ندیده؛ دلم مریضه بعد از ۱۶ سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار کنم؛ گوشام مریضه، هنوز نتونستم یه صدای الهی بشنوم! 🌷ﺷﻬﯿﺪ عباس ﺻﺎﺣﺐ‌ﺍﻟﺰﻣﺎﻧﯽ ___ 🇮🇷شادی ارواح طیبه شهدا صلوات ➬🌷@dadashebrahim2
🔴 اینجوری از امام زمان دور میشیم️ 🔵 شیخ عباس قمی می‌گوید یک مرتبه یک بنده خدای مؤمنی بود که من را به منزلش دعوت کرد، از باب این‌که دعوت او را رد نکنم، به خانه‌ی آن‌ها رفتم. خیلی نمی‌دانستم درآمد و حقوق او چیست و از کجاست. غذایی خوردم و بعدها فهمیدم که او یک جاهایی در معامله رعایت حلال و حرام را نمی‌کند. 🔺 بعد از این‌که از خانه‌ی آن شخص آمدم، تا چهل شب شب‌ها برای سحر بیدار نمی‌شدم یا اگر بلند می‌شدم حال نماز شب نداشتم. تاچهل شب وضع من این طور بود. 🌕 رعایت نکردن حلال و حرام الهی توفیقات رو از انسان سلب می‌کنه و ما رو از امام زمانمون دور میکنه. @dadashebrahim2 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
رفیقِ‌‌آسمانے‌ِمـن🙂🔗 ‌بےتوبودن‌ دلگیرترین‌صفحہ از‌دفـتر‌عشـق‌است . .🌱! _ عاشقـان ِ مرام ِ اقا هادی ڪانال‌زدن‌مخصوص ِ رفقاے‌‌انقلابے‌ ِهمیشھ گلزار‌‌شھدا‌ نشین😅✌️🏿(: - 🧡https://eitaa.com/joinchat/1085079789Cb15fdac39e رفتے‌‌تضمیـن‌نمیڪنم‌برگردی😁😻👌.. _ @dadashebrahim2
خاطره زیبایِ امر بمعروف و نهی از منکر توسط یکی از خادمان حرم امام رضا ع در تاریخ ۹ آذر ۱۴۰۱ ‏سوار اتوبوس شدم و دیدم یک دختر خانم خوش صورت و خوشگل نشسته و شالش روی شونه هاشه، آروم رفتم کنارش نشستم بعد از چند دقیقه گفتم دختر خشگلم شالت افتاده پایین ها!!! دختر خیلی سرد گفت میدونم گفتم خب نمیخوای درستش کنی؟ فورا گفت نه گفتم خب موهاتو گردنتو داره نامحرم میبینه، نگاه کن اون ‏پسرای جوون چشماشونو ازتو برنمیدارن دارن از نگاه کردن به تو لذت میبرن، هم تو هم اونا دارین گناه میکنین فدات شم! هنوز نزدیک حرم امام رضاییم ها!!! دختر برگشت به من نگاه کرد منتظر بودم هرلحظه شروع کنه به فحاشی و دعوا، اما یهو زد زیر گریه سرشو گذاشت رو شونم و با گریه گفت آخه شما ‏چی میدونید از زندگی من؟! صبح تاشب دوشیفت مثل سگ کار میکنم نمیتونم زندگی کنم پدرو مادرم هر دوتا مریضن، پدرم نمیتونه کار کنه و خرج خونه و درمان اونا افتاده گردن منه بدبخت! نه خواهر دارم نه برادر، دیگه نمیتونم بریدم. ۲۱ سالمه ولی مثل ۵۰ ساله ها شدم! ‏به دختر گفتم عزیزم تو سختی های زندگی به خدا توکل کن برو پیش امام رضا ع بگو به خاطر تو حجابمو درست میکنم، تو هم این خواسته ی منو برآورده کن. دختر گفت به خدا روم نمیشه چند ساله حرم نرفتم. همون لحظه یک خانم مانتویی متشخص و موجه سوار اتوبوس شد و روبروی ما نشست. دختر گفت همون اطراف حرم ‏دو جا فروشندگی میکنم ولی آخرماه کلا پنج شش میلیون بیشتر دستمو نمیگیره واقعاً خسته شدم. گفتم با امام رضا معامله میکنی یانه؟ با چشمای پر از اشک گفت آره. همینجا جلوی شما به امام رضا ع قول میدم حجابمو درست کنم ایشونم به زندگی سامان بده، الانم میشه شما شالمو برام ببندین؟ منم مشغول بستن ‏شال شدم که یک دختر خانم محجبه همسن خودش اومد جلو و یک گیره ی خوشگل بهش داد و گفت اینم هدیه ی من به شما به خاطر محجبه شدنت. شالو که بستم، گفت میشه یک عکس ازم بگیری ببینم چطور شدم؟ ازش عکس گرفتم همونطور که نگاه میکرد اون خانم مانتویی گفت دختر گلم اسمت چیه؟ دختر گفت عاطفه گفت عاطفه جان من پزشکم و منشی مطبم حامله است و دیگه نمیخواد بیاد سرکار. دنبال یک منشی خوبی مثل خودت میگردم بامن کار میکنی؟ دختر همونطور که چشماش پر از ذوق و خوشحالی بود گفت ولی منکه بلد نیستم خانم گفت اشکال نداره یاد میگیری حقوقتم از ۸ تومان شروع میشه کار که یاد گرفتی ‏تا ۱۰ تومان هم زیاد میشه قبول؟ دختر همونطور که بی اختیار میخندید گفت قبول برگشت سمت من و محکم بغلم کرد و گفت خدایا شکرت امام رضا ع دمت گرم. همه خانم های داخل اتوبوس درحال تماشای اون بودن و خوشحال. من یک کیسه پلاستیکی دستم بود دادم بهش گفت این چیه؟ گفتم این غذای امام رضاست. ‏من خادمم و این ناهار امروزم بود هرهفته میبرم با پسرم و آقامون میخوریم این هفته روزی شما بود. دوباره زد زیر گریه ولی از خوشحالی بود نمیدونست چی بگه فقط تشکر میکرد منکه رسیدم به مقصد و باید پیاده میشدم به سرعت گوشیش رو بیرون آورد و گفت میشه یک سلفی باهم بگیریم؟ عکس گرفتیم و ‏شماره منو گرفت و پیاده شدم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥هر موقع دلگیر بودید و‌ غم دنیا به دلتون سنگینی کرد، این صوت ملکوتی رو گوش کنید... عجیب آرامش بخش است...✨ ✨الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ✨ 💞اللہمـ.صلےعلےمحمد وآل.محمدوعجل.فرجہمـ💞 ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــ
نمیخواهم‌بِـرَنجانم‌دلت‌رابۍسبب‌اما ... چگونہ‌مرگ‌یک‌مادر،چہل‌تن‌متّـهم‌دارد؟!
مـا بچہ هاے مادر پهلـو شڪستہ ایم ...
یڪ نفر نیست عیادت ڪند از مـادر مـا ..!(: اصـلا این شهـر زن مومنہ اے هـم دارد ؟!🚶🏾‍♂🖤
به این میگن مسمار... 🙂💔 حدس بزنید چیه؟ همون چیزیِ که رفت تو سینه ی حضرت‌زهرا💔😭 چقدر بزرگه💔💔 چه دردی داره💔 یه خانم باشه 18 سالهِ🙃🖤 حامله..💔 این بره تو سینه اش💔💔 جوری که قبلش با آتیش پشت در داغ شده باشه😭 بعد بین درو دیوار💔💔💔 بخوان حضرت‌علی رو ببرن تو اون حال🖤 بلند شی و بری دفاع کنی💔 اون نامرد با غلاف زد به بازوت😭 جوری که گفتی: منِ زهرا کم نذاشتم رگ‌ها بریده شد... آخ مادرم💔😭😭😭