eitaa logo
🌷💔داداش‌ابــراهـــیـــم 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
6.4هزار ویدیو
65 فایل
-‌دعوٺ شده‌ ے "داداش ابراهــــــیم"خوش اومدۍ- شُهَـــــدا بہ آسمـــٰاݩ ڪہ رسیدند گفتند: زمیــن چقــدر حقیـــر است!🌱" ‹چنل زیــــر سایہ‌ۍ خــٰانواده‌ۍ شهید سجاد فراهــٰانی› -عرض ارادٺ ما از ¹⁰ آبـٰاݩ ماھِ ساݪ ¹⁴⁰¹ شرو؏ شد- {راه ارتبـٰاطی. @A_bahrami67 }
مشاهده در ایتا
دانلود
اون‌دوتامۍ‌میرن واین‌آقامیشہ‌قاتلشون..(: خلاصہ میگہ‌اون‌دختر‌وسوارماشین‌ڪردم رسوندمش‌خونہ‌شون ایشون‌تاقصہ‌رومیشنوه شونہ‌هاش‌مۍلرزه میگہ‌پس‌حضرت‌زهرا‌بہ‌خاطرهمین‌اومد سفارششوبہ‌من‌ڪردوباتحڪم‌بہ‌من‌گفت نجاتش‌بدم... فرداش‌قراربوداعدامش‌ڪنن دادگاه‌تشڪیل‌میده پرونده‌رومیبرع‌پیش‌قاضیہ‌اصلۍ اون‌خوابوتعریف‌میڪنہ... قاضۍتامیشنوه‌داستانو تموم‌شونہ‌هاش‌مۍلرزه میگہ‌فعلااعدام‌منحل‌میشہ و نبایداعدام‌شہ‌این‌شخص پرونده‌رومیدن‌تهران پرونده‌ی‌جدیدتشڪیل‌میشہ اون‌دخترپونزده‌سالہ‌روهم‌میارن... خلاصہ‌ی‌باردیگہ بازجویۍواعترافات‌شروع‌میشہ دختر‌ه‌هم‌میادشهادت‌میده‌ڪہ‌حرفای‌این مرددرسته قسم‌بہ‌چادرت... دیگہ‌گنا‌ه‌نمیڪنم...گریہ‌میڪنہ‌میگہ‌ها(: دیگہ‌یہ‌نگاه‌چپ‌بہ‌ناموس‌مردم‌نمیڪنم(:💔 حکم‌اعدامش‌لغومیشہ وقاضۍمیگہ‌این‌آقابہ‌خاطرحفظ‌ناموس آدم کشته حضرت‌زهرا‌شفاعتش‌کرده... آزاده... میرن‌بهش‌خبر‌میدن تا میشنوه تموم‌شونہ‌هاش‌مۍلرزه سجده‌میڪنہ‌روزمین بلنددادمیزنہ‌توزندان میگہ یازهرا..مادر قسم‌میخورم‌بہ‌اسمت... فهمیدۍ‌چیشد‌دیگہ‌نه؟! اصل‌قصہ‌رو‌گرفتۍ؟! باباطرف‌قاتل‌بوده.. ڪارش‌دختربازۍ‌بوده... دلہ‌دزدۍمیکرده... ازجیب‌این‌واون‌میزده... بازارۍ‌هامیشنون‌این‌قصہ‌رو ... یڪۍمیگہ من‌یہ‌مغازه‌دارم‌بگین‌بهش‌بیادڪارڪنہ مغازه‌روبہ‌نامش‌میڪنم یڪۍدیگہ‌ازاونامیگہ من‌دخترمومیدم‌بهش آخ‌مادر... یہ‌شب...یہ‌نگاه‌ڪن‌بہ‌من همہ‌ی‌زندگیمومیخری(:💔 بعدتوچۍمیگۍ؟! میگۍ نه...من‌رو‌سیاهم‌من‌گناهڪارم مادر‌نگام‌نمیڪنہ.. حتۍرغبت‌نمیڪنۍ برۍصداش‌ڪنۍ... حتۍدوست‌ندارۍبهش‌بگۍمادر(: فقط‌بلدۍ‌بگۍ‌حضرت‌زهرا... آخہ‌ڪۍمامانشوبہ‌اسم‌صدامیڪنہ؟! ڪۍمامانشوبہ‌فامیلیش‌صدامیڪنہ؟ بچہ‌ها دختراوپسراۍحضرت‌زهرا... بچہ‌هاۍمادرامام‌حسین... بہ‌والله رفاقت‌بامادرخیلۍقشنگہ(:💔 رفیق‌بشین‌بامادر(: نگین‌روسیاهم‌نگاهم‌نمیڪنہ... نگین‌بدم...منونمیخره(:? دیگہ‌هرچہ‌قدرروسیاه‌باشۍ قتل‌ڪ‌نڪردۍ...ڪردۍ؟! هرچہ‌قدربدباشی... مشروب‌نخوردۍ؟! یہ‌شب...فقط‌یہ‌شب جورۍ‌نگاه‌کرد‌اون‌مردو ... ڪہ‌ڪل‌زندگیشوخرید(:💔 حواست‌هست‌چۍمیگم‌دیگه؟ مگہ‌نگفتۍحالت‌بده؟ مگہ‌نگفتۍ‌غم‌دارۍ مگہ‌نگفتۍخدایابسمہ‌مگہ‌من‌چند‌سالمہ(: مگہ‌نگفتۍدلت‌تنگہ؟ بابابسم‌الله‌دیگہ... بشین‌یہ‌گوشہ... بگومادر... اومدم‌دخترت‌بشم اومدم‌پسرت‌بشم(: امشب‌من‌بہ‌مادرگفتم... بازم‌گفتم... مادردورت‌بگردم من‌بدما...من‌روسیاهما.... ولی‌بہ‌امام‌حسین...دوست دارم(:💔 اصلاً‌نگام‌نڪن... ولۍنڪنہ‌دوسم‌نداشتہ‌باشۍ(: نڪنہ‌نڪنہ‌یہ‌روزجوابموند؎؟ امتحان‌ڪن‌دختر/پسرمادر(: یہ‌بارصداش‌ڪرد؎؟ ازتہ‌قلبت...؟ ازتہ‌قلب ینۍبگۍتومادرمۍ(: ازتہ‌قلب... ینۍ‌بگۍمحتاج‌نگاهتم‌اما(:💔 مادر.. مادر اومدم‌نگام‌ڪنی(: کپی با ذکر یک سلام بر آقا امام (؏) آزاد است. ┏⊰✾✿✾⊱━─━┓ @dadashebrahim2 ┗━─━⊰✾✿✾⊱┛
همیشه‌ میگفت: زیباترین‌ شهادت را میخواهم! یڪ بار پرسیدم: شهادت خودش‌ زیباسـت ؛ زیباترین‌ شهادت چگونه‌ است؟! در جواب گفت : زیباترین‌ شهادت این‌ است ڪه جنازه‌ای هم‌ از انسان‌ باقی نماند 🌿💚:) @dadashebrahim2
مقنعه ( خاطره ای از شهید ) حمید به این چیزها خیلی حساس بود. به من می‌گفت« فاطمه ! این چیه که زن‌ها می‌پوشند ؟ » می‌گفتم « مقنعه را می‌گویی ؟ » می‌گفت : « نمی‌دانم اسمش چیه . فقط می‌دانم هر چی که هست برای تو که بچه بغل می‌گیری و روسری و چادر سرت می‌کنی بهتر از روسری‌ست . دوست دارم یکی از همین‌ها بخری سرت کنی راحت‌تر باشی . » گفتم « من راحت باشم یا تو خیالت راحت باشد ؟ خندید گفت « هر دوش » از همان روز من مقنعه پوشیدم و دیگر هرگز از خودم جداش نکردم ، تا یادش باشم ، تا یادم نرود او کی بوده ، کجا رفته ، چطور رفته ، به کجا رسیده . 🌷 🌷 🖤@dadashebrahim2🖤
درس اخلاق شهید ابراهیم هادی .... @dadashebrahim2
1_1252760152.mp3
5.58M
اذان باصدای ملکوتی شهید ابراهیم هادی @dadashebrahim2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلتنگ‌‌کہ‌میشوی‌ڪجا‌بایدروی . .
🌷💔داداش‌ابــراهـــیـــم 🇵🇸
ثواب یهویی یه اسکرین از صفحه ات بگیر و برای هرشهیدی که افتاد ۵ تا صلوات بفرست 😊
آیت الله میردامادی نقل میکرد : بعد از شهادت محمدرضا خوابش رو دیدم و بهش گفتم : محمدرضا ! این همه از (س) گفتی و خوندی ، چه ثمری برات داشت شهید تورجی زاده بلافاصله گفت : همین که در آغوش فرزندش (ع) جان دادم برام کافیه @dadashebrahim2
از شهدایی‌که به شهید ابراهیم هادی بسیار علاقه داشت‌ و او را الگوی خودش قرار داده بود، شهید علی خاوری بود. او از بهترین مدافعین حرم و اعزامی از همدان بود، از خادمین فکه در راهیان نور بوده و برای شناساندن ابراهیم هادی به نسل جدید بسیار تلاش کرد. او تمام کتابهای مجموعه را می خواند و کتابها را به دیگران اهدا می‌کرد. عاقبت نیز مانند ابراهیم با شهادت راهی بهشت الهی شد. @dadashebrahim2
یه روز شیطان‌ ڪه از مسںٔله توبه آگاه میشه میره به اصحابش‌ میگه : ما این‌ همہ‌بنده رو فریب‌ میدیم‌ . اما خدا راه توبه رو براش‌ قرار داده، پس‌ماچه ڪنیم؟! یڪۍ‌از یاراش‌ بھش‌ میگه بھش‌ اِلقا ڪنیم‌ ڪه براۍ‌ توبه هنوز زوده؛ جوونه؛ وحالا حالاها وقت‌ داره توبه ڪنه .. اینجوري توبه رو برآش عقب‌ میندازیم‌ تآ مرگش‌ فرابرسھ .. - دیر نشه رفیق!'- @dadashebrahim2
رفیق... به‌دنیا،زیادۍمَحَل‌ندھ... دنیایِ‌زیادی‌روح‌روخَفِه‌مے‌کنه!!(: یابه‌قول‌معروف... -غرق‌دنیاشدھ‌راجام‌شہادت‌ندهند🖤🌿 @dadashebrahim2
فرازی از وصیت نامه شهید ابراهیم هادی.. جهت شادی روح شهید ابراهیم هادی صلوات @ebrahimehadi1401 ب کانال داداش ابراهیم هادی بپیوندید👆
✅  متن‌های زیبا، کوتاه و دلنشین علما و شهدا و گلچین بهترین جملات زیبا و آموزنده در کانال تلنگر 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3479503029Ce2cdba0740
✅ جمله‌های ناب پر از انرژی مثبت، برای تقویت معنویت 🔸 در این کانال روزانه سخنان انرژی مثبت زیبا با جملات پر انرژی به منظور تقویت معنویت را آماده کرده ایم که امیدواریم از خواندن این مطالب ناب لذت ببرید👇 https://eitaa.com/joinchat/3479503029Ce2cdba0740
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به شدت چندتا ازین مسئولین نیازمندیم یکی از کارمندان شهرداری ارومیه می گفت: تازه ازدواج کرده بودم و با مدرک دیپلم دنبال کار می گشتم. از پله های شهرداری می رفتم بالا که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم و ازش پرسیدم آیا اینجا برای من کار هست؟تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم. یه کاغذ از جیبش درآورد و یه امضاء کرد و داد دستم گفت بده فلانی، اتاق فلان. رفتم و کاغذ را دادم دستش و امضاء را که دید گفت چی می خوای؟ گفتم :کار گفت : فردا بیا سرکار باورم نمی شد فردا رفتم مشغول شدم . بعد از چند روز فهمیدم اون آقایی که امضاء داد شهردار بود. چند ماه کارآموز بودم بعد یکی از کارمندان که بازنشست شده بود من جای اون مشغول شدم. شش ماه بعد رئیس شهرداری استعفاء کرد و رفت جبهه. بعد از اینکه در جبهه شهید شد یکی از همکاران گفت :توی اون مدتی که کارآموز بودی و منتظر بودیم که یک نفر بازنشسته بشه تا شما را جایگزین کنیم، حقوقت از حقوق شهردار کسر و پرداخت می شد. یعنی از حقوق شهید باکری این درخواست خود شهید بود. کجایند مردان بی ادعا 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا