eitaa logo
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
771 دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
9.8هزار ویدیو
336 فایل
کانال سبک زندگی👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸ســلام ظهرجمعه تون بخیر و نیکی 🌸آرزومی کنم دراین ظهر زیبا 🌸دلتون پراز محبت روزتون پُراز رحمت 🌸زندگیتون پراز شوکت خونه هاتون پراز برکت 🌸لحظه‌هاتون پراز دلخوشی وعاقبتتون ختم به خیرباشه جمعه تون عالی و بینظیر 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
#مردے‌در‌آئینہ 💙 #قسمت‌چهل‌ودوم #رمان‌معرفتے :) #قلم‌شہید‌سید‌طاها‌ایمانے 🌱 تاریڪ تاریڪ جا خوردم
💙 :) 🌱 شعاع نور شعاع نور از بين پرده ها، درست افتاده بود روے چشمم ... بہ زحمت ڪمے بين شون رو باز ڪردم ... و تڪانے ... درد تمام وجودم رو پر ڪرد ... - هے واضح نبود ... اوبران، روے صندلے، ڪنار تختم نشستہ بود ... از جا بلند شد و نيم خيز شد سمت من ... - خیلے خوش شانسے ... دڪتر گفت بعيده بہ اين زودے ها بہ هوش بياے ... خون زيادے از دست داده بودے ... گلوم خشڪ خشڪ بود ... انگار بزاق دهانم از روے ڪوير ترڪ خورده پايين مےرفت ... نگاهم توے اتاق چرخيد ... - چرا اينجام؟ ... تختم رو ڪمے آورد بالاتر ... و يہ تڪہ يخ ڪوچيڪ گذاشت توے دهنم ... - چاقو خوردے ... گيجے دارو ڪہ از سرت بره يادت مياد ... وسط حرف هاے لويد خوابم برد ... ضعيف تر و بےحال تر از اون بودم ڪہ بتونم شادے زنده موندنم رو با بقيہ تقسيم ڪنم... اما اين حالت، زمان زيادے نمےتونست ادامہ پيدا ڪنہ ... نبايد اجازه مےدادم اونها از دستم در برن ... شايد اين آخرين شانس من براے حل اون پرونده بود ... ڪمتر از 24 ساعت ... بعد از چهره نگارے ... لويد بهم خبر داد ڪہ هر سہ نفرشون رو توے یہ تعميرگاه قديمے دستگير ڪردن ... شنيدن اين خبر، جون تازه اے بہ بدنم داد ... بہ زحمت از جا بلند شدم ... هنوز وقتے مےايستادم سرم گيج مےرفت و پاهام بےحس بود ... اما محال بود بازجويے اونها رو از دست بدم ... سرم رو از دستم ڪشيدم ... شلوارم رو پوشيدم و با همون لباس بيمارستان ... زدم بيرون ... بدون اجازه پزشڪ ... بقيہ با چشم هاے متحير بهم نگاه مےڪردن ... رئيسم اولين ڪسے بود ڪہ بعد از ديدنم جلو اومد ... و تنها ڪسے ڪہ جرات فرياد زدن سر من رو داشت ... - تو ديوونہ اے؟ ... عقل توے سرتہ؟ ... ديگه نمےتونستم بايستم ... يہ قدم جلو رفتم، بازوش رو گرفتم و تڪیہ دادم بہ ديوار ... و دڪمہ آسانسور رو زدم ... - ڪے بہ تو اجازه داده از بيمارستان بياے بيرون؟ ... مےشنوے چے ميگم؟ ... در آسانسور باز شد ... خودم رو بہ زحمت ڪشيدم تو و بہ ديوار تڪیہ دادم ... - ڪسے اجازه نداده ... فرار ڪردم ... با عصبانيت سوار شد ... اما سعے مےڪرد خودش رو مسلط تر از قبل و آروم نشون بده ... - شنيدم اونها رو گرفتيد ... با حالت خاصے بهم نگاه ڪرد ... - ما بدون تو هم ڪارمون رو بلديم ... هر چند گاهے فڪر مےڪنم تو نباشے بهتر مےتونيم ڪار بڪنيم ... نگاهم چرخيد سمتش ... لبخند معنادارے صورتم رو پر ڪرد... - يعنے با استعفام موافقت مےڪنے ؟ ... - چے؟ ... - اين آخرين پرونده منہ ... آخريش ... و درب آسانسور باز شد ... ادامه دارد...      
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
#مردے‌در‌آئینہ 💙 #قسمت‌چهل‌وسوم #رمان‌معرفتے :) #قلم‌شہید‌سید‌طاها‌ایمانے 🌱 شعاع نور شعاع نور از
💙 :) 🌱 بازگشت از جهنم دنبالم از آسانسور خارج شد ... - هر وقت از بيمارستان مرخص شدے در اين مورد صحبت مےڪنيم ... ماه گذشتہ ڪہ در مورد استعفا حرف زده بودم، فڪر ڪرده بود شوخے مےڪنم ... بايد قبل از اينڪہ اين فڪر بہ سرم بيوفتہ ... با انتقاليم از واحد جنايے موافقت مےڪرد ... بہ زحمت خودم رو تا اتاق صوتے ڪشيدم ... اوبران با يڪے ديگہ ... مشغول بازجويے بودن ... همون جا نشستم و از پشت شيشہ بہ حرف ها گوش ڪردم ... نتونستن از اولے اطلاعات خاصے بگيرن ... دومين نفر براے بازجويے وارد اتاق شد ... همون ڪسے ڪہ من رو با چاقو زده بود ... بے ڪلہ ترين ... احمق ترين ... و ترسوترين شون ... ڪار خودم بود ... بايد خودم ازش بازجويے مےڪردم ... اوبران تازه مےخواست شروع ڪنہ ڪہ در رو باز ڪردم و يہ راست وارد اتاق بازجويے شدم ... محڪم راه رفتن روے اون بخيہ ها ... با همہ وجود تلاش مےڪردم پام نلرزه ... درد وحشتناڪے وجودم رو پر ڪرده بود ... با دیدن من برق از سرش پرید و چشم هاش گرد شد ... - چيہ؟ ... تعجب ڪردے؟ ... فڪر نمےڪردے زنده مونده باشم؟ ... بيشتر از اون ... اوبران با چشم هاے متعجب بہ من خيره شده بود ... - تو اينجا چہ ڪار مےڪنے ؟ ... سريع صندلے رو از گوشہ اتاق برداشتم و نشستم ... ديگه پاهام نگهم نمےداشت ... - حالا فهميدے نشانم واقعے ... يا اينڪہ اين بارم فڪر مےڪنے اين ساختمون با همہ آدم هاش الڪين؟ ... اين دوربين ها هم واقعے نيست ... دوربين مخفيہ ... پوزخند زد ... از جا پريدم و ... با تمام قدرت و ... مشت هاے گره ڪرده ڪوبيدم روے ميز ... - هنوزم مےخندے؟ ... فڪر ڪردے اقدام بہ قتل يہ ڪارآگاه پليس شوخيہ؟ ... يہ جرم فدرالہ ... بهتره خدا رو شڪر ڪنے ڪہ بہ جاے اف بے آے ... الان ما جلوت نشستيم ... اون دو تاے ديگہ فقط بہ جرم ايجاد ممانعت در ڪار پليس ميرن زندان ... اما تو ... تو بايد سال هاے زيادے رو پشت ميله هاے زندان بمونے ... اونقدر ڪہ موهات مثل برف سفيد بشہ ... اونقدر ڪہ ديگہ حتے اسم خودت رو هم بہ ياد نيارے ... اونقدر ڪہ تمام آدم هاے اين بيرون فراموش ڪنن يہ زمانے وجود داشتے ... مثل يہ فسيل ... اونقدر اونجا مےمونے تا بپوسے ... اونقدر ڪہ حتے اگہ استخوون هات رو بندازن جلوے سگ ها سير نشن ... و مے دونے ڪے قراره اين ڪار رو بڪنہ؟ ... من ... من از اون دنيا برگشتم تا تو رو با دست هام خودم بندازم وسط جهنم ... جهنمے ڪہ هر روزش آرزوے مرگ ڪنے ... و هيچ ڪسے هم نباشہ بہ دادت برسہ ... هيچ ڪس ... همون طور ڪہ من رو تنها ول ڪرديد و در رفتيد ... تو ... تنها ... بدون دوست هات ... اونها بالاخره آزاد ميشن ... اما تو رو وسط اين جهنم رها مےڪنن ... سرم رو بہ حدے جلو برده بودم ڪہ نفس هاے عميقم رو توے صورتش احساس مےڪرد ... و من پرش هاے ريز چهره اون رو ... سعے مےڪرد خودش رو ڪنترل ڪنہ ... اما مےشد ترس رو با همہ ابعادش، توے چشم هاش ديد ... ادامه دارد...
21.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 انیمیشن 📽 انیمیشن مهدوی ____🍃💕🍃ا____ داستان آرزوی اسب سفید ____ا🍃💕🍃____ روی تپه ای سرسبز 🌳🌲🌴دهکده کوچکی🏘️ بود. در این دهکده پیرمرد مهربونی👨🏼زندگی می‌کرد که تعدادی اسب 🐴 داشت. اسب های رنگارنگ و قشنگ. سفید، خاکستری،قهوه ای، سیاه. 🐴🐎🐴🐎🐴🐎 در میون این اسب ها اسب سفیدی بود که... اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
دستورالعمل برای فرزند آوری صالح 🔸 آیت الله 🍏 بعد از هر نماز فریضه یومیه، ابتدا صلوات بفرستید بعد یکبار استغفار کنید و بعد دوباره صلوات بفرستید بعد از آن به فارسی این دعا را بکنید. 🍏 بگویید: «خداوندا اولاد من را سالم، صالح، خوش روزی، خوش قدم و عاقبت به خیر قرار بده» و بعد دوباره صلوات بفرستید. حاج آقا می گفتند: من برای همه فرزندانم این کار را انجام داده ام. در واقع چیزی را به دیگران توصیه می فرمودند که خود مقید بودند. 🌱 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
راز ثروتمند شدن آیة الله شفتی 😔 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
37.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙 ماه برکت زِ آسمان می آید صوت خوش قرآن و اذان می آید✨ تبریک به مؤمنینِ عاشق پیشه تبریک ، بهار رمضان می آید 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
مداحی_آنلاین_دعای_سفره_افطار_ربنا_علیرضا_موسوی.mp3
1.79M
🔸دعای ربنا.. 🔹ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذهدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
وَرَوْعَتِي لا يُسَكِّنُهَا إِلَّا أَمَانُكَ .. و ترس من .. فقط با امنیت تو آرام می شود.. صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚 🍃رو به شش گوشه‌ترین قبله‌ی عالم هر صبح بردن نام حسیـــن بن علی میچسبد: چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست اَبــاعَبـــــدالله... هرکسی داد سَلامی به تو و اَشکَش ریخت ،،، او نَظـَرکَــرده‌ی زَهــراست... اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ وعَلی العباس الحسُیْن... ارباب بي‌کفن ســــــــلام...