💢 دوازدهم بهمن؛ روز شروع قدرت اسلام
🔷 روز دوازدهم به یک معنا، روز شروع قدرت اسلام است. اگرچه در دوازدهم بهمنِ سال ۵۷، هنوز ظاهراً نظام طاغوت سرِ کار بود؛ اما در واقع نبود. در واقع با ورود امام بزرگوار، این نظام پوسیده فاسد و اصل نظام پادشاهی -که یک رژیم ارتجاعی و غلط و غیر انسانی و غیر قابل قبول بود- پوچ و نابود و دود شد و از بین رفت.
🎙 امام خامنه ای مدظله العالی؛ ۱۳۷۵/۱۱/۱۲.
📎 #ورود_امام
📎 #دهه_فجر
📎 #مناسبتی
📎 #12بهمن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠🚨وقتی مادر برای بچه نسبت به قرآن علاقه ایجاد کنه و خودش هم اهل قرآن باشه نتیجه اش اینه. بچه مثل آئینه منعکس کننده اعمال ما هستند.
یاد خدا ۲۲.mp3
10.55M
مجموعه #یاد_خدا ۲۲
#استاد_شجاعی | #دکتر_رفیعی
مکانیسم تأثیر «ذکر حقیقی» و اُنس با خدا، در کنترل انواع
۱ـ #غم ها
۲ـ #مکر دیگران و شیطان
۳ـ #فقر دنیا و آخرت
با تحلیل قصههای قرآن!
"#خوشبخت_ترین آدم کیست؟"
☀️حضرت فاطمه علیها السّلام فرمودند:
ان السعید، كل السعید، حق السعید من أحب علیا فی حیاته و بعد موته.
«همانا سعادتمند (به معنای) كامل و حقیقی كسی است كه #امیرالمومنین_علی (علیه السّلام) را در دوران زندگی و پس از از دنیا رفتنش #دوست_داشته باشد.»
#اللّهم_صلّ_علی_محمّدوآل_محمّدوعجّل_فرجهم
💎فضایل مولایمان را به همه بگوییم
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
#یادت_باشد #قسمتصدوسیام 🌿﷽🌿 🌹ساعت شش بود که رفت، تا از خانه خارج شد خودم را در آشپزخانه مشغو
#یادت_باشد
#قسمتصدسییکم
🌿﷽🌿
🌹غروب برادر حمید برای خداحافظی آمد، با حسین آقا درباره سوریه و وضعیت نیروهایی که اعزام می شوند صحبت می کردند.
حمید برای برادرش انار دان کرد، ولی حسین آقا چیزی نخورد، وقتی که رفت مشغول مرتب کردن خانه شدم.
قرار بود آن شب پدر، مادر، خواهرها و آقا سعید برای خداحافظی به خانه ما بیایند، میوه موز و سیب گرفته بودیم، دیسی که میوه ها را در آن چیده بودم بزرگ بود برای همین میوه ها کمتر از تعداد مهمان ها به نظر می آمد.
🌸حمید هر بار با دیدن دیس میوه ها می گفت:
«خانومم برم دو سه کیلو موز بگیرم، کم میاد میوه ها».
می گفتم: نه خوبه، باور کن همین ها هم زیاد میاد، چون دیس بزرگه این طور نشون میده.
چند دقیقه بعد دوباره اصرار کرد، از بس مهمان نواز بود نمی توانست نگران کم آمدن میوه ها نباشد.
آخر سر طاقت نیاورد، لباس هایش را پوشید و گفت: خانوم من از بس استرس کشیدم دل درد گرفتم! میرم دو کیلو موز بگیرم.
وقتی برگشت مانده بودم با این همه موز چکار کنیم، دیس از موز پر شده بود، حدسم درست بود.
مهمان ها که رفتند کلی موز زیاد ماند، به حمید گفتم:
آخه مرد مؤمن! تو هم که دو سه روز دیگه میری، با این همه موز میشه به هیئت راه انداخته حمید با وجود این که دید چقدر موز زیاد مانده ولی کم نمی آورد.
گفت: اشکال نداره عزیزم، عمدا زیاد گرفتم، بریز تو کیفت بير خونه مادرت به عوض این روزایی که اونجا هستی دو کیلو موز براشون ببر.
💐ظرفها را که جابجا کردم نگاهم به اتیکت های روی اوپن افتاد، اتیکت اسم حمید را کف دستم گذاشتم و نیم نگاهی به او انداختم.
با آرامش کارهایش را انجام می داد، ولی من اصلا حال خوشی نداشتم، سکوت شب و درد تنهایی روی دلم آوار شده بود.
لحظه به لحظه احساس جدا شدن از حمید آزارم میدادآن شب استرس عجیبی گرفته بودم، چند بار از خواب پریدم و مستقیم سراغ لباس ها رفتم.
در تاریکی شب چشم هایم را می بستم و دست می کشیدم تا مطمئن شوم اثری از دوخت ها و جای خالی اتیکت ها نمانده باشد.
خودم را جای دشمن می گذاشتم که اگر روی لباس دست کشید متوجه دوخت اتیکت ها می شود یا نه؟
لباس را بو می کردم و آهسته اشک می ریختم.
دلم آرام و قرار نداشت، زیر لب شروع کردم به قرآن خواندن و از خدا خواستم مواظب حميدم باشد.
ادامه دارد....
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
#یادت_باشد #قسمتصدسییکم 🌿﷽🌿 🌹غروب برادر حمید برای خداحافظی آمد، با حسین آقا درباره سوریه و وض
#یادت_باشد
#قسمتصدسیدوم
🌿﷽🌿
🌸 جنس تنهایی روز سه شنبه برایم خیلی غریب بود، طعم دلتنگی های غروب جمعه را داشت، دست دلم به کار نمی رفت، فضای خانه را غم گرفته بود.
تیک تیک ساعت تنها صدایی بود که به گوش می رسیددوست داشتم عقربه های ساعت را بکشم تا ساعت دو و نیم که حمید زودتر به خانه برگردد، ولی حتی عقربه های ساعت هم با من لج کرده بودند و تکان نمی خوردند.
با این که گفته بود شاید دیرتر بیاید سفره غذا را پهن کردم، شاخه گل را وسط سفره گذاشتم، به یاد روزهای اول زندگی که چقدر زود سپری شد.
نمی خواستم باور کنم که این
آخرین روزهای بودن حمید است، مدام چشم هایم را می بستم و باز می کردم تا باورم بشود زندگی من همه چیزش سر جای خودش است.
دلشوره هایم بی علت است، این مأموریت هم مثل همه مأموریت هایی که حمید رفته بود، چند روزی دل تنگی و دوری ولی بعد آن چیزی که می ماند خود حمید است که به خانه بر می گردد.
به خودم دلداری می دادم ولی چند دقیقه بعد گویی کسی درون وجودم فریاد می زد این رفتن بی بازگشت است!
🌺دوست داشتم تا حمید نیست یک دل سیر گریه کنم ولی اشکهایم تمامی نداشت. حمید آن روز خیلی دیر آمد، تقریبا شب بود که رسید.
لباس های نظامی تنش بود، همه هم گل مالی شده بودند، برای آماده سازی قبل از مأموریت به رزمایش رفته بودند.
تمام وسایل شخصیش را از محل کار آورده بود، انگار الهامی به او شده باشد، این کار او سابقه نداشت.
با این که تا قبل از این حتی دوره های چند ماهه زیادی رفته بود، ولی این اولین باری بود که تمام وسایلش را با خودش آورده بود.
پرسیدم: «چرا این همه دیر کردی؟ اینها چیه با خودت آوردی؟ چه کاریه، میری برمی گردی دیگه، چه نیازیه که همه چی رو از محل کار جمع کردی؟».
وسایل را روی اوپن کنار اتیکت ها گذاشت و گفت:
🌻«خانوم مطمئن باش دیگه به پادگان برنمی گردم، من زیاد خواب نمی بینم، ولی به خواب تکراری رو چندین و چند باره که می بینم، اونم این خواب که دارم از یه جایی دفاع می کنم، تمساحها منو دوره کردن و تکه تکه
می کنن ولی من تا آخر همون جا می ایستم.
حس می کنم تعبیر این خواب همون دفاع از حرم حضرت زینب (س) باشه.
این خواب را قبلا هم برایم تعریف کرده بود، چهره خسته ولی
چشمان پر از شوق تماشایی بود، هر چه می گذشت این چشمها دست نیافتنی تر می شد.
گفتم: «خبری شده؟ چشمات داد می زنه خیلی زود رفتنی هستی، از اعزامتون چه خبر؟»
🌺 نگاهش را از من دزدید و داخل اتاق رفت که لباس هایش را عوض کند، گفت: باید لباس هامو بشورم، احتمال زیاد پنج شنبه اعزام می شیم.
تا این را گفت دلم هری ریخت، بعد کنسل شدن پروازشان یکی دو روز راحت نفس می کشیدم ولی باز خبر رفتنش بی تابم کرد.
سیب زمینی هایی که پوست کنده بودم را داخل ظرف شویی ریختم و به اتاق رفتم، لحظات سختی بود، از طرفی دوست داشتم حميد باشد تا به اندازه تمام نبودنهایش نگاهش کنم و از طرفی دوست داشتم حميد نباشد تا در خلوت و تنهایی به اندازه همه بودن هایش گریه کنم.
به زور راضیش کردم تا لباس ها را خودم بشورم، با هر چنگی که به لباس ها می زدم دلم بیشتر آشوب می شد، دور از چشم حمید کلی گریه کردم.
🌷 شستن لباس ها که تمام شد آنها را جلوی بخاری پهن کردم که زودتر خشک بشود، بعد هم رفتم سراغ درست کردن غذاء سیب زمینی ها را داخل تابه ریختم، گویی با هر هم زدنی تمام روح و روان من هم می خورد.
حمید هم مثل من وضعیت روحی مناسبی نداشت، چیزی نمی گفت ولی همین سکوت دنیایی از حرف داشت.
راهش را انتخاب کرده بود ولی مگر می شد این دل عاشق را آرام کرد، از هم دوری می کردیم در حالی که هر دو میدانستیم چقدر این جدایی سخت و طاقت فرساست .
به چند نفری زنگ زد و حلالیت طلبید، این حلالیت گرفتن ها و عجله برای به سرانجام رساندن کارهای نیمه تمام خبر از سفری بی بازگشت میداد.
ادامه دارد.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 سه ویژگی که مرد باید در خانه داشته باشد
🎙حجت الاسلام شرفی
📎 #سبک_زندگی
📎 #همسرداری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اونایی که با چادر هم، #حجاب امریکایی دارن
#زن_عفت_افتخار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✏️ پسر ۵ ساله ام لکنت زبان دارد
👨🏻 🏫 بهترین سن برای برطرف شدن لکنت زیر ۷ سال است. هر چقدر زودتر انجام شود احتمال جوابدهی بیشتر می شود. اینکه آیا کاملا درمان می شود یا به شدت کاهش پیدا می کند, بستگی به میزان لکنت و همکاری فرزند شما و والدین و تخصص گفتار درمان دارد.
جهت مشاهده کامل سؤال و جواب به لینک زیر مراجعه فرمایید👇
🌐 http://btid.org/node/273222
📎 #مشاوره
📎 #لکنت
📎 #تربیت
✏️ بچه ام دست بزن داره، چکار کنم؟
👨🏻 🏫 زدن دیگران توسط کودک در سن دوسالگی می تواند علت های متفاوتی داشته باشد که نیاز به بررسی دارد. این رفتار لزوماً به معنای پرخاش و عصبانیت بچه نیست؛ بلکه ممکن است ناشی از تقلید و مشاهده این رفتار در اطرافیان یا ناراحت بودن از مسئله ای باشد. برای همین در ابتدا باید ریشه این رفتار را شناسایی و رفع کرد.
جهت مشاهده کامل سؤال و جواب به لینک زیر مراجعه فرمایید👇
🌐 http://btid.org/node/228442
📎 #مشاوره
📎 #کتک
📎 #تربیت
😭 همه میگن حواسشو پرت کن....
👨🏻 🏫 حواس پرتی یکی از شیوه های جلوگیری از این رفتار در لحظه است اما تا زمانی که علت و ریشه این رفتار باقی باشد، ممکن است کودک دوباره به آن رفتار مبتلا شود. از جمله علت های این رفتار استرس و اضطراب است. ممکن است دخترتان به دلایل مختلف مانند اختلاف والدین، درگیری های فامیلی و ... دچار اضطراب شده باشد.
جهت مشاهده کامل سؤال و جواب به لینک زیر مراجعه فرمایید👇
🌐 http://btid.org/node/268558
📎 #مشاوره
📎 #فرزندپروری
📎 #حواس_پرتی
✏️ دولتی ثبت نام کنم یا خصوصی..؟؟؟
👨🏻 🏫 تصمیم گیری در مورد انتخاب مدرسه، با توجه با نکاتی که خدمتتان اشاره شد و مسائلی که حتماً خودتان در نظر دارید و به آن فکر می کنید، قطعاً به عهدهٔ خودتان است، اما به شما توصیه می کنم که این نکته را مدنظر داشته باشید که خیلی اوقات، مراقبت های افراطی ما مادران، هرچند که قطعاً از روی دوست داشتن و توجه است، اما نه تنها به فرزندانمان کمکی نمی کند بلکه متأسفانه به آنها آسیب می زند.
جهت مشاهده کامل سؤال و جواب به لینک زیر مراجعه فرمایید👇
🌐 http://btid.org/node/245498
📎 #مشاوره
📎 #مدرسه
📎 #تربیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواستم از خانه برم بیرون گفتم یه چک کنم ببینم همه چی سر جاشه
✔️نجابت:حاضر
✔️حیا:حاضر
✔️پاکدامنی:حاضر
✔️غرور:حاضر
چادر:؟؟؟؟
چادرم میگه اگه همه حاضرند منم هستم وگر نه دور من یکی را خط بکش من آبرو دارم.......
❤️چه کنم چادر است دیگر!
بدون حیا جایی با من نمی آید......👌👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر الان من به این صدا احتیاج دارم🥺💔
یا حسین تورا چطور بخوانم که مرا ببینی
یا حسین تورا چطور صدا کنم که بشنوی
تو مرا جان جهانی جهان را بی تو چه کنم
#ارباب💚
#شبجمعستهوایتنکنممیمیرم💔😭
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ اَعْدائُهُمْ اَجْمَعینْ
🔴 تحقیق یا تقلید؟ (۶)
❌ کلاً تقلید منع شده و مذموم است، مگر تقلید جاهل از عالم ، کدام تقلید در قرآن منع شده ؟ تقلید جاهل از جاهل...
قرآن از بت پرستانی حکایت می کند که وقتی به آنها می گفتند چرا بت می پرستید، می گفتند چون پدرانمان را بر بت پرستی یافته ایم، تقلید جاهل از جاهل... حضرت امام جعفر صادق علیه السلام به منزل یکی از شیعیان تشریف بردند، دیدند در خانه ای کوچک زندگی میکنند ، پرسیدند چرا با اینکه وضع مالیت خوب است در این خانه تنگ و کوچک زندگی میکنی؟ آن شخص در جواب گفت چون خانه پدرم و جد پدریم است ، امام فرمود بر فرض که آنها نفهمیدند، تو هم نمیفهمی ؟!...
خیلی از این جوانهائی که در آرایش مو و لباس پوشیدن هاشون پیرو مد روز هستند، مشمول تقلید جاهل از جاهل میشوند، اصلاً این اجق وجقهائی که مد میشود نه با فرهنگ ایرانی سازگار است نه با فرهنگ اسلامی ، خلق را تقلیدشان بر باد داد ، ای دو صد لعنت بر این تقلید باد...
🔸انسان اگر میخواهد تقلید کند باید از کسانی تقلید کند که او را به خالق هستی نزدیک کنند، وزن و اعتبار او را افزایش دهند، علم و شعور او را افزایش دهند... قرآن میفرماید «لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا» (احزاب / ۲۱) ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺑﺮﺍﻯ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ [ ﺭﻭﺵ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ] ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﺍﻟﮕﻮﻯ ﻧﻴﻜﻮﻳﻰ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻯ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺍﻣﻴﺪ ﺩﺍﺭﺩ، ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻳﺎﺩ ﻣﻰﻛﻨﺪ...
وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
✍️ حبیبالله یوسفی
🔸ادامه دارد انشاءالله
🔴زن روز هم چادری شد
🔻 مجله زن روز یکی از نشریات پر مخاطب در زمان پهلوی بود که به توسعه زن غربی با الگوسازی از هنرمندان غربی در ایران میپرداخت. حجاب دراین نشریه مذمت میشد و به مناسبت ۱۷دی هم هجم انبوهی از مطالب علیه حجاب منتشر میشد.
🔻اما در آستانه انقلاب ۵۷ وقتی با حقیقت جامعه دینی ایرانی مواجه شدند و هر آنچه که رشته بودند پنبه شد، در یک اقدام عجیب به تحسین زنان چادری مبارز پرداختند و عبارت مجاهد را برای آنان به کار بردند.
این اتفاق در مجله زن روز خیلی از مخاطبهای مجله را عصبانی کرد و باعث اعتراض به نشریه شد، حال بخواهیم از دلایل ریاکارانه مجله زن روز بگذریم، مجلهای که سالها علیه حجاب مطلب منتشر کرده بود بیانیهای برای دفاع از عملکردخود منتشر کرد که نکات طرح شده در جوابیه بسیار مهم بود.
آنها در این جوابیه تعریف حقیقی آزادی پوشش را عنوان کردند، آنها ضمن تببین اینکه در ایران به غلط پیشرفت و بی حجابی را به هم گره زدهاند تعریف حقیقی از آزادی را نیز بیان کردند که قسمتی از آن را باهم میخوانیم.
"وانگهی، اساسا در یک جامعهی به راستی آزاد، انتخاب آزادانهی لباس – در حد حفظ عفت عمومی – یکی از بدیهیترین حقوق هر انسان زندهای است، پس اصولا طرح این مسئله که «چه باید بپوشیم؟» از بنیاد نادرست است. برای مردم آزاد نمیتوان تکلیف کرد که چه رخت و لباسی را بپوشند یا نپوشند".
🔻پس این تعریف از آزادی نشان میدهد اساسا پوشش باید دردایره حفظ عفت جامعه باشد.
منبع: خبر آنلاین
✍عالیه سادات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای صبا، صبح دمی بر سرِ کویش بگذر
تا معطر شود آفاق ز تو هر سحری ...
#عراقی
صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
وعَلی العباس الحسُیْن...
ارباب بيکفن ســــــــلام...
#صبحم_بنامتان_اربابم
۳۸۳۹-- صبح جمعه. ۲/۱۱/۱۳
کیم و و -- چونگ. Kim Woo -- Choong
در کتاب سنگفرش هر خیابان از طلاست میگوید: ما بجای ۹ صبح تا ۵ بعد از ظهر از ۵ صبح تا ۹ شب کار میکنیم.
بهمین خاطر است که کره جنوبی با آن همه در گیری جنگ؛ جهان را در قبضه خود گرفته است.
حالا ما، بیائیم گاهی عاطل و باطل، گاهی ساعت ها نگاه کردن به سریالها و لَم دادن روی مبل بعد هم میگوئیم این چه زندگی خسته کننده ایست که ما داریم؟!
در حالیکه باید از کار و بخاطر رشد، خسته شد تا از بیکاری و بی عاری خسته نشویم.
✍گلشن
2_5273900530144379844.mp3
9.06M
#مهندسی_فکر
قسمت ۲۹
🧠🖌 ما فقط یک سال از خدا کوچکتریم
❌ چیزی به اسم مردن واقعا وجود نداره
🔹3 مرحله زندگی قبل از دنیا اومدن
🔹4 مرحله بعد از دنیا
✅ لطفا این ذکر را هر روز بگو!
شاید برات عجیب باشه اما تاثیرگذاره
#زن_عفت_افتخار
💢 استفاده از موارد آرایشی در حال اعتکاف
⁉️ سؤال:
استفاده از کرم های مرطوب کننده یا موارد آرایشی که غالباً بوی خوش دارند، در حال اعتکاف چه حکمی دارد؟
✍️ پاسخ:
🔹آیت الله خامنه ای: استفاده از کرم های مرطوب کننده یا موارد آرایشی، حتی اگر دارای بوی خوش باشد ولی به قصد لذت نباشد مانعی ندارد.
🔸آیت الله مکارم شیرازی: در صورتى كه عرفاً جزء عطريّات محسوب نشوند مانعى ندارد، ولى بهتر پرهيز از آنها است.
📚 پی نوشت:
بخش استفتائات پایگاه اطلاع رسانی آیات عظام خامنه ای و مکارم
🖇 لینک مطلب:
https://btid.org/fa/news/279602
📎 #احکام_اعتکاف
📎 #احکام