eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
791 دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
9.3هزار ویدیو
334 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توی‌تـقـدیـر‌من‌امـسـال‌بنـویس‌فـقـط‌حـــرم یه‌سفرکربــبـلاباپــدر‌‌و‌با‌مـادرم:)🧡🌿 صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚 🍃رو به شش گوشه‌ترین قبله‌ی عالم هر صبح بردن نام حسیـــن بن علی میچسبد: چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست اَبــاعَبـــــدالله... هرکسی داد سَلامی به تو و اَشکَش ریخت ،،، او نَظـَرکَــرده‌ی زَهــراست... اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ وعَلی العباس الحسُیْن... ارباب بي‌کفن ســــــــلام...
سلام امام زمانم✋🌸 مدتی می‌شود که بهانه‌های مختلف، پنجره ی روشنی را بر من بسته است... مثل همه ی اهل زمانه‌ام! آخر مردمان زمانه ی ما، به بهانه ی زندگی پر ز نور، در تاریکی سر می‌کنند... به بهانه ی چیدن گلی، به بوستان نقاشی شده ی تابلوی کاغذی چشم می‌دوزند... به بهانه ی سیرابی، سراب‌ها از پس هم می‌گذرانند... و به بهانه ی انتظارت، بر پشت دیوار غیبت تکیه می‌زنند... و... بهانه پشت بهانه... گویی کسی نیست تا برخیزد و بی‌بهانه، سنگی از این دیوار غیبت برچیند 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 ای نوزده ساله قره العین ای گنده شده به طرفه العین ای صورت و سیرت تو مطلوب به به به به به به به این ژن خوب این دشت و دمن چو تنگت آمد عزمی به سوی فرنگت آمد اکنون سبز است جایت آری چون کارت اقامتی که داری دلسوخت از این مشقت تو ای من به فدای غربت تو 📹 لحظاتی از شعرخوانی طنز آقای سعید سلیمان‌پور در دیدار امشب جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب با رهبر انقلاب در شب میلاد امام حسن مجتبی علیه‌السلام 💻
زیبای امام حسنی ام ولادت امام حسن علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼 به مناسبت ولادت امام حسن علیه‌السلام 🌼 💢 من معتقدم امام مجتبی، شجاع‌ترین چهرۀ تاریخ اسلام است. می‌پرسید: ❓ از علی علیه‌السلام هم شجاع‌تر است؟ ❓ از برادرش حسین علیه‌السلام شجاع‌تر است که در میدان جنگ و آن جنگ خونین، با آن فداکاری عجیب خودش را به کشتن داد؟ ✅ بنده معتقدم که شجاعت واقعی این است که انسان برطبق آنچه مصلحت فکر و ایدئولوژی اوست اقدام کند، اگرچه کسی نفهمد. ✅ امام علیه‌السلام حاضر شد خود را، و نام و وجهۀ خود را، و محبوبیت خود را در میان دوستان نزدیکش، فدای مصلحت واقعی بکند؛ حاضر شد که او را نشناسند، برای اینکه اسلام را بشناسند و اسلام بماند. این، کلی و خلاصۀ قضیه است. 🎙 بیانات مقام معظّم رهبری در تاریخ ۱۳۵۱/۱/۲۴
کشف‌حجاب‌از‌منظردیگر (3).mp3
6.35M
🔴بشنوید؛ کشف حجاب از منظری دیگر و دونکته استدلالی مهم در این باره... ♦️یک؛ بسیاری از ما فکر می کنیم دشمن با ترویج کشف حجاب وبی بند وباری ... در نهایت بدنبال ضربه زدن به نظام وتضعیف آن است، در حالیکه دشمن، نظام اسلامی را پاسدار ارزش‌ها وهویت ملی می داند و با راه اندازی فتنه ها‌یی امثال ززآ... بدنبال زدن نظام و بدنبال آن کشف حجاب وفساد ... ودر نهایت بی هویت کردن جامعه و خانواده و دست اندازی به منافع ملی... است. لذا اگر پشت صحنه این برنامه دشمن بدرستی تببین شود، همانطور که رهبری عزیز فرمودند، در امر مقابله با کشف حجاب، موفقیت دو چندانی خواهیم داشت. ♦️دو؛ آنچه اکنون در مبحث کشف حجاب می‌بینیم همچون سرابی در مقابل سیل هایی است که در صورت عدم توجه لازم، در آینده بنیان های خانواده، زن زندگی و... را نابود خواهد کرد، پس اگر مسئولان مختلف ونخبگان هم اکنون به فرمایشات دقیق رهبری معظم عمل نکنند، در واقع به وظیفه ذاتی خود در حفظ هویت ملی عمل نکرده اند و بخشی از جامعه، قربانی نقشه دشمن خواهد شد.
فایل چاپی نوروز.png
13.79M
چاپ، برش و تا زده شود🔖 چه بهتر که بهمراه ۴تا شیرینی تو پلاستیک کوچیک اهدا بشه(عمومی بانوان) پیشنهاد؛ چاپ رنگی، روی ورقA4 رنگی✓🎨 هر‌ ورق، ۵برگه میشه
حجاب عمومی۱۴۰۳.png
6.45M
قابل استفاده برای درب فروشگاه‌ها، اماکن عمومی، پیاده‌رو‌ی، پارک، مسجد و...📜 پیشنهاد؛ چاپ رنگی، روی ورقA4 رنگی✓🎨 هر ورق، ۲برگه میشه راهنمایی بیشتر
حجاب. تکیA⁴.png
3.03M
طرح شبیه نوروز ولی مختص نوروز نیست، جوری که بشه در طول سال استفاده کرد✓
حجاب،جدید..jpg
20.62M
طرح شبیه نوروز ولی مختص نوروز نیست، جوری که بشه در طول سال استفاده کرد✓ کیفیت-عالی✨
دعای روز پانزدهم التماس دعا و عیدتون مبارک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با هر ســـلام صبـح به آقــای بی کفن انگـــار روبـروی حــرم ایستــــاده ایم با رعیـتــی خــانـه اربــاب بــا وفـــــا احساس می کنیم که ارباب زاده ایم صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ وعَلی العباس الحسُیْن... ارباب بي‌کفن ســــــــلام...
امروزتون به زیبایی طبیعت🌸 🌸 الهی زندگیتون مثل صبح 🌼 پر از عطر خوش مهربانی 🌸پر از عشق و شادکامی 🌼 پر از صداقت و راستگویی 🌸پر از محبت و دوستی 🌼 پر از لبخند روی لبها و 🌸 پر از سلامتی و آرامش 🌼 و دوری از درد و بلاها باشه
🔸 وظیفه مسافر مردّد در اقامت ده روز ⁉️ مسافری که در جایی اقامت کرده و نمی‌داند ده روز می‌ماند یا خیر، وظیفه‌اش نسبت به نماز و روزه چیست؟ ✅ نماز او شکسته است و روزه‌اش صحیح نیست، مگر اینکه سی روز به حالت تردید در یک جا اقامت نماید که در این صورت از روز سی و یکم ـ تا زمانی که در آنجا حضور دارد ـ نمازش تمام و روزه‌اش صحیح است هر چند قصد اقامت ده روز نداشته باشد. 📚مشاور معارف و احکام 💐 🌷رضازاده🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کرامت گسترده امام حسن(ع). امام مجتبی(ع) در انفاقِ مال کاری به دین مردم نداشت! 👤استاد انصاریان 🕌
میلاد نور، در نیمه ماه نور بر عاشقان نور مبارک
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#رمـاݧ♥⃟🥀 🧡⃟⚡️ڍام‌شـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️ #قسمت_چهارم 🎬 داخل کلاس شدم. سمیرا از دیدنم تعجب کرد. رفتم کنار
♥⃟🥀 🧡⃟⚡️ڍام‌شـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️ 🎬 از جهان ماورای ماده سخن می‌گفت، من با این‌که هیچی از حرفاش نمی‌فهمیدم اما همه‌ی گفته هاش را تأیید می‌کردم. بعد از ساعتی با صدای در که سمیرا بود حرفاش را‌ تموم کرد و اجازه داد راهی خانه شوم. واین اول ماجرا بود.... سمیرا سوال پیچم کرد استاد چکارت داشت؟ چرا اینقد طول کشید؟ چرا گردنبندت را دادی به من؟ و.... هر چی سمیرا پرسید جوابی نشنید چون من مثل آدم‌های مسخ شده به دقایقی قبل فکر می‌کردم. به اون گرمای لذت بخش احساس می‌کردم هنوز نرفته دلم برای سلمانی تنگ شده، دوست داشتم به یک بهانه ای دوباره برگردم و ببینمش! رسیدیم خانه. سمیرا با عصبانیت گفت: بفرمایید خانوووم! انگار شانس من لالمونی گرفتی والااا پیاده شدم بدون هیچ حرفی. صدا زد، همااااا بیا بگیر گردنبندت ... برگشتم گردنبند را گرفتم و راهی خانه شدم مامان برگشته بود خانه. گفت: کجا بودی مادر؟ بابات صد بار بیشتر به گوشی من زنگ زد، مثل اینکه تو گوشیت را جواب نمی‌دادی. بی حوصله گفتم: کلاس گیتار بودم، گوشیمم یادم رفته بود بابا خودش منو رسوند... مامان از طرز جواب دادنم متعجب شد آخه من هیچ وقت اینجور با بی احترامی صحبت نمی‌کردم و بنا را گذاشت برخستگی‌م واقعاً چرا من اینجور شده بودم؟؟ یاد حرف سلمانی افتادم که می گفت: قرمز بهت میاد همیشه قرمز بپوش... لبخندی رو لبام نشست. تو خونه کلا بی قرار بودم با اینکه یک روز هم از کلاس گیتارم نگذشته بود ولی به شدت دلم برای سلمانی تنگ شده بود. اصلاً سر در نمی‌آوردم من که به هیچ مردی رو نمی‌دادم و تمایلی نداشتم این حس عشق شدید از کجا شکل گرفت... حتی تو دانشگاه هم اصلاً حواسم به درس نبود. هنوز یک روز دیگه باید سپری می‌شد تا دوباره ببینمش... دیگه طاقتم طاق شد شماره‌ی سلمانی را که در آخرین لحظات بهم داده بودازجیب مانتوم درآوردم و گرفتم. تا زنگ خورد یکهو به خودم اومدم وگفتم وای خدا مرگم بده الان چه بهانه‌ای بیارم برای این تلفن؟! ..... گوشی رابرداشت، الو بفرمایید. من: س س س سلام استاد سلمانی: سلام هما! دیگه به من نگو استاد، راحت باش بگو بیژن.... خوبی؟ چه خبرا؟ من: خوبم فقط فقط... بیژن: می‌دونم نمی‌خواد بگی منم خیلی دلم برات تنگ شده می خوای بیا یه جا ببینمت؟ با این حرفش انگار دنیا را بهم داده بودند. گفتم: اگه بشه که خوب میشه بیژن: تانیم ساعت دیگه بیا جلو ساختمان کلاس، باشه؟؟ من: چشم اومدم مامان و بابا هر دوشون سر کار بودند. یه زنگ زدم مامان گفتم بیرون کار دارم. مامان هم کلی سفارش کرد که مراقب خودت باش و.... آژانس گرفتم سمت کلاس گیتار ... ..
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#رمـاݧ♥⃟🥀 🧡⃟⚡️ڍام‌شـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️ #قسمت_پنجم 🎬 از جهان ماورای ماده سخن می‌گفت، من با این‌که هیچی ا
♥⃟🥀 🧡⃟⚡️ڍام‌شـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️ 🎬 رسیدم جلوی ساختمان سلمانی منتظرم بود. آومد جلو دستش را دراز کرد سمتم من که این کارها را حرام می‌دونستم، بی اختیار دست دادم .... سلمانی اشاره کرد به ماشینش و گفت می‌خوام یک جای جالب ببرمت، حاضری باهام بیای.. تو دلم گفتم: تو بگو جهنم، معلومه میام. نگاهم کرد و گفت فرض کن جهنم... وای من که چیزی نگفتم باز ذهنم را خوند! داشتم متقاعد می‌شدم، بیژن از عالم دیگه ای هست... سوار شدم، سلمانی نشست و شروع کرد به توضیح دادن. ببین هما جان! این‌جایی که می‌برمت یه جور کلاسه، یه جور آموزشه، اما مثل این کلاسای مادی و طبیعی نیست. خیلیا برای درمان دردهاشون میان اون‌جا. انواع دردها با فرادرمانی ،درمان میشه. خیلیا برای کنجکاوی میان و برخی هم برای پیوند خوردن به عرفان و جهان ماورای طبیعی، جهان کیهانی میان. هرکس که ظرفیت روحی بالایی داشته باشه به مدارج عالی دست پیدا می‌کنه به طوری‌ که می‌تونه بیماری‌ها را شفا بده. اصلا یه جور خارق العاده میشه... بیژن هی گفت و گفت... من تابه حال راجع به این‌جور کلاس‌ها چیزی نشنیده بودم. اما برام جالب بود. بیژن یک جوری حرف می‌زد که دوست داشتم زودتر برسیم خیلی دوست داشتم بتونم این مدارج را طی کنم....... و این اولین برخورد حضوری من با گروه به قول خودشون عرفان حلقه یا بهتره بگم حلقه ی شیطان بود..... رسیدیم به محل مورد نظر داخل ساختمان شدیم. کلاس شروع شده بود. اوه اوه کلی جمعیت نشسته بود یه خانم محجبه هم داشت درس می‌داد. به استادهاشون می گفتن (مستر) ما که وارد شدیم خانمه اومد جلو مثل اینکه بیژن درجه‌اش از این خانمه بالاتر بود. مستر: سلام مستر سلمانی! خوبی استاد؟ به به می‌بینم شاگرد جدید آوردین. بیژن: سلام مستر! ایشون شاگرد نیست. هما جان عزیز منه. سرش را برد پایین تر و آهسته گفت؛ قبلا هم اسکن شده.. چیزی از حرف‌هاش دستگیرم نشد مستر گفت: ان شاالله خوشبخت بشید با اون قبلیه که نشدید ان شاالله با هما جان خوشبختی را بچشی... این چی می‌گفت! یعنی بیژن قبلا ازدواج کرده و جدا شده بود؟؟ رفتم نشستم. جوّ جلسه معنوی بود از کمال روح و رسیدن به خدا صحبت می‌کردند.... ...