eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
791 دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
9.3هزار ویدیو
334 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با هر ســـلام صبـح به آقــای بی کفن انگـــار روبـروی حــرم ایستــــاده ایم با رعیـتــی خــانـه اربــاب بــا وفـــــا احساس می کنیم که ارباب زاده ایم صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ وعَلی العباس الحسُیْن... ارباب بي‌کفن ســــــــلام...
امروزتون به زیبایی طبیعت🌸 🌸 الهی زندگیتون مثل صبح 🌼 پر از عطر خوش مهربانی 🌸پر از عشق و شادکامی 🌼 پر از صداقت و راستگویی 🌸پر از محبت و دوستی 🌼 پر از لبخند روی لبها و 🌸 پر از سلامتی و آرامش 🌼 و دوری از درد و بلاها باشه
🔸 وظیفه مسافر مردّد در اقامت ده روز ⁉️ مسافری که در جایی اقامت کرده و نمی‌داند ده روز می‌ماند یا خیر، وظیفه‌اش نسبت به نماز و روزه چیست؟ ✅ نماز او شکسته است و روزه‌اش صحیح نیست، مگر اینکه سی روز به حالت تردید در یک جا اقامت نماید که در این صورت از روز سی و یکم ـ تا زمانی که در آنجا حضور دارد ـ نمازش تمام و روزه‌اش صحیح است هر چند قصد اقامت ده روز نداشته باشد. 📚مشاور معارف و احکام 💐 🌷رضازاده🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کرامت گسترده امام حسن(ع). امام مجتبی(ع) در انفاقِ مال کاری به دین مردم نداشت! 👤استاد انصاریان 🕌
میلاد نور، در نیمه ماه نور بر عاشقان نور مبارک
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#رمـاݧ♥⃟🥀 🧡⃟⚡️ڍام‌شـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️ #قسمت_چهارم 🎬 داخل کلاس شدم. سمیرا از دیدنم تعجب کرد. رفتم کنار
♥⃟🥀 🧡⃟⚡️ڍام‌شـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️ 🎬 از جهان ماورای ماده سخن می‌گفت، من با این‌که هیچی از حرفاش نمی‌فهمیدم اما همه‌ی گفته هاش را تأیید می‌کردم. بعد از ساعتی با صدای در که سمیرا بود حرفاش را‌ تموم کرد و اجازه داد راهی خانه شوم. واین اول ماجرا بود.... سمیرا سوال پیچم کرد استاد چکارت داشت؟ چرا اینقد طول کشید؟ چرا گردنبندت را دادی به من؟ و.... هر چی سمیرا پرسید جوابی نشنید چون من مثل آدم‌های مسخ شده به دقایقی قبل فکر می‌کردم. به اون گرمای لذت بخش احساس می‌کردم هنوز نرفته دلم برای سلمانی تنگ شده، دوست داشتم به یک بهانه ای دوباره برگردم و ببینمش! رسیدیم خانه. سمیرا با عصبانیت گفت: بفرمایید خانوووم! انگار شانس من لالمونی گرفتی والااا پیاده شدم بدون هیچ حرفی. صدا زد، همااااا بیا بگیر گردنبندت ... برگشتم گردنبند را گرفتم و راهی خانه شدم مامان برگشته بود خانه. گفت: کجا بودی مادر؟ بابات صد بار بیشتر به گوشی من زنگ زد، مثل اینکه تو گوشیت را جواب نمی‌دادی. بی حوصله گفتم: کلاس گیتار بودم، گوشیمم یادم رفته بود بابا خودش منو رسوند... مامان از طرز جواب دادنم متعجب شد آخه من هیچ وقت اینجور با بی احترامی صحبت نمی‌کردم و بنا را گذاشت برخستگی‌م واقعاً چرا من اینجور شده بودم؟؟ یاد حرف سلمانی افتادم که می گفت: قرمز بهت میاد همیشه قرمز بپوش... لبخندی رو لبام نشست. تو خونه کلا بی قرار بودم با اینکه یک روز هم از کلاس گیتارم نگذشته بود ولی به شدت دلم برای سلمانی تنگ شده بود. اصلاً سر در نمی‌آوردم من که به هیچ مردی رو نمی‌دادم و تمایلی نداشتم این حس عشق شدید از کجا شکل گرفت... حتی تو دانشگاه هم اصلاً حواسم به درس نبود. هنوز یک روز دیگه باید سپری می‌شد تا دوباره ببینمش... دیگه طاقتم طاق شد شماره‌ی سلمانی را که در آخرین لحظات بهم داده بودازجیب مانتوم درآوردم و گرفتم. تا زنگ خورد یکهو به خودم اومدم وگفتم وای خدا مرگم بده الان چه بهانه‌ای بیارم برای این تلفن؟! ..... گوشی رابرداشت، الو بفرمایید. من: س س س سلام استاد سلمانی: سلام هما! دیگه به من نگو استاد، راحت باش بگو بیژن.... خوبی؟ چه خبرا؟ من: خوبم فقط فقط... بیژن: می‌دونم نمی‌خواد بگی منم خیلی دلم برات تنگ شده می خوای بیا یه جا ببینمت؟ با این حرفش انگار دنیا را بهم داده بودند. گفتم: اگه بشه که خوب میشه بیژن: تانیم ساعت دیگه بیا جلو ساختمان کلاس، باشه؟؟ من: چشم اومدم مامان و بابا هر دوشون سر کار بودند. یه زنگ زدم مامان گفتم بیرون کار دارم. مامان هم کلی سفارش کرد که مراقب خودت باش و.... آژانس گرفتم سمت کلاس گیتار ... ..
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#رمـاݧ♥⃟🥀 🧡⃟⚡️ڍام‌شـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️ #قسمت_پنجم 🎬 از جهان ماورای ماده سخن می‌گفت، من با این‌که هیچی ا
♥⃟🥀 🧡⃟⚡️ڍام‌شـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️ 🎬 رسیدم جلوی ساختمان سلمانی منتظرم بود. آومد جلو دستش را دراز کرد سمتم من که این کارها را حرام می‌دونستم، بی اختیار دست دادم .... سلمانی اشاره کرد به ماشینش و گفت می‌خوام یک جای جالب ببرمت، حاضری باهام بیای.. تو دلم گفتم: تو بگو جهنم، معلومه میام. نگاهم کرد و گفت فرض کن جهنم... وای من که چیزی نگفتم باز ذهنم را خوند! داشتم متقاعد می‌شدم، بیژن از عالم دیگه ای هست... سوار شدم، سلمانی نشست و شروع کرد به توضیح دادن. ببین هما جان! این‌جایی که می‌برمت یه جور کلاسه، یه جور آموزشه، اما مثل این کلاسای مادی و طبیعی نیست. خیلیا برای درمان دردهاشون میان اون‌جا. انواع دردها با فرادرمانی ،درمان میشه. خیلیا برای کنجکاوی میان و برخی هم برای پیوند خوردن به عرفان و جهان ماورای طبیعی، جهان کیهانی میان. هرکس که ظرفیت روحی بالایی داشته باشه به مدارج عالی دست پیدا می‌کنه به طوری‌ که می‌تونه بیماری‌ها را شفا بده. اصلا یه جور خارق العاده میشه... بیژن هی گفت و گفت... من تابه حال راجع به این‌جور کلاس‌ها چیزی نشنیده بودم. اما برام جالب بود. بیژن یک جوری حرف می‌زد که دوست داشتم زودتر برسیم خیلی دوست داشتم بتونم این مدارج را طی کنم....... و این اولین برخورد حضوری من با گروه به قول خودشون عرفان حلقه یا بهتره بگم حلقه ی شیطان بود..... رسیدیم به محل مورد نظر داخل ساختمان شدیم. کلاس شروع شده بود. اوه اوه کلی جمعیت نشسته بود یه خانم محجبه هم داشت درس می‌داد. به استادهاشون می گفتن (مستر) ما که وارد شدیم خانمه اومد جلو مثل اینکه بیژن درجه‌اش از این خانمه بالاتر بود. مستر: سلام مستر سلمانی! خوبی استاد؟ به به می‌بینم شاگرد جدید آوردین. بیژن: سلام مستر! ایشون شاگرد نیست. هما جان عزیز منه. سرش را برد پایین تر و آهسته گفت؛ قبلا هم اسکن شده.. چیزی از حرف‌هاش دستگیرم نشد مستر گفت: ان شاالله خوشبخت بشید با اون قبلیه که نشدید ان شاالله با هما جان خوشبختی را بچشی... این چی می‌گفت! یعنی بیژن قبلا ازدواج کرده و جدا شده بود؟؟ رفتم نشستم. جوّ جلسه معنوی بود از کمال روح و رسیدن به خدا صحبت می‌کردند.... ...
🔸 حکم برگشت شخص روزه‌دار به وطن خویش ⁉️ اگر مسافر، قبل از اذان ظهر ماه رمضان، به وطن برسد، آیا واجب است روزه را بگیرد؟ ✅ انسان در ماه رمضان، می‌تواند در سفر (مشروط به اینکه از شب قبل، قصد سفر داشته باشد) روزه خود را افطار کند، هر چند که یقین دارد قبل از ظهر به وطن می‌رسد؛ اما اگر در سفر روزه خود را افطار نکرد، در صورتی که قبل از ظهر به وطن رسید، واجب است روزه را ادامه دهد.
🌱 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنیم: حدیث امروز : 🔅امام حسن مجتبی علیه السلام: 🌴هرکه به حُسن انتخاب خداوند تکیه کند، جز آن وضعی را که خدا برایش برگزیده است، آرزوی داشتن وضعی دیگر نکند. 📚میزان الحکمه ج ۴ ص ۴۷۳ تقویم امروز: 📌 چهارشنبه ☀️ ۸ فروردین ۱۴۰۳ هجری شمسی 🌙 ۱۶ رمضان ۱۴۴۵ هجری قمری 🎄 27 مارس 2024 میلادی ذکر امروز: یاحی ویا قیوم مناسبت روز: نداریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با هر ســـلام صبـح به آقــای بی کفن انگـــار روبـروی حــرم ایستــــاده ایم با رعیـتــی خــانـه اربــاب بــا وفـــــا احساس می کنیم که ارباب زاده ایم صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ وعَلی العباس الحسُیْن... ارباب بي‌کفن ســــــــلام...
سلام امام زمانم✋🌸 سلام تمام خوشبختی‌دنیا، مهدےجان❤️ دلم به یاد تو زنده است یاصاحب‌الزمان یعنی ... ماهی که در آن با هر نفس کشیدنم، می‌توانم دنیا را به خوشبختی نزدیکـ‌تر کنم!! پس حتی براے نفس‌هایم هم نیت ظهـــور می‌کنم... 🌤اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج
🟨🟩 🟪🟥 احکــام.. 👇 ✍️ به گونه ‏ای که چشم نبیند و گوش نشنود موجب بطلان می‏شود. ✳️اقسام :👇 صلی الله علیه وآله وسلم می‌فرمایند: یا علی علیه السلام 4 گونه است👇 🌷 بر پشت، روبه آسمان 🌷 بر پهلوی راست 🌷 کافران ومنافقان برپهلوی چپ 🌷و که بر شکم و رویشان است. 🔹بهترین نوع :👇 است که انسان بر پهلوی راست و رو به بخوابد و دست راست را زیر صورت بگذارد.(مثل حالت میت در قبر) ❌ بدترین نوع : روی است که شومی است و بسیار مذمت شده است. روایت داریم که اگر دیدید کسی روی شکم او را بیدار کنید چون این ابلیس است.😳 ‼️زمان هایی که کراهت و ضرر دارد:👇 ۱- بین الطلوعین (بین اذان صبح و طلوع آفتاب) ۲- بین مغرب و عشاء ۳- بعد از نماز عصر ۴- بین نماز شب و نماز صبح 🛌 محل : ۱- تنها به شدت نهی شده تا حدی که اکرم صلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند: کسی که تنها ملعون است. ۲- روی که دیوار نداشته باشد نهی شده است. ۳- با دست و کثیف و نشسته نهی شده است. ✳️ توصیه هایی در مورد : ۱- زمان پاها به سمت قبله باشد. ۲- را زیر گونه بگذارید ۳- خود را عادت دهید که هنگام لب ها را باز کنید تا از دهان خارج شود. ۴- گذاشتن در گوش ۵- به قبل از ۶- گرفتن قبل از ۷- زدن قبل از 📚منبع:علل الشرايع،ج ٢ ،ص ٢٨٤ 💖🍃💖🍃💖🍃💖 🌷مشاور احکام و معارف🌷 🌷رضازاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سـ🌸ـلام روزتون پراز آرامش🌸🍃 الهی امروز چشماتون پراز برق شـادی باشه الهی خیر و برکت تو🌸🍃 زندگیتون چند برابر بشه وآسمون دلتون آفتابی ولبتون خندان باشه🌸🍃 روزتون پراز موفقیت 🌸🍃
می‌بینید شما در اين مهدكودک اين بچه‌ها مشغول بازی اند، سروصدا در مهدكودک زياد است، هر كس يكی از اين بچه‌ ها را صدا بزند، اين مشغول بازی است گوش نمی‌دهد؛ اما وقتی مادر يكی از اين كودكان آمد، اين كودک را به اسم صدا زد، اين كودک می‌بیند اين صدا آشناست، اين غريبه نيست فوراً برمی‌گردد نگاه می‌کند. صدای قرآن برای فطرت ما، گوش جان ما آشناست، حرف بيگانه نيست، حرفی می‌زند كه دل آن حرف را می‌پذیرد. درس اخلاق ٩۵/١/۲۶
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#رمـاݧ♥⃟🥀 🧡⃟⚡️ڍام‌شـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️ #قسمت_ششم 🎬 رسیدم جلوی ساختمان سلمانی منتظرم بود. آومد جلو دستش
♥⃟🥀 🧡⃟⚡️ڍام‌شـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️ قسمت هفتم 🎬 از خدا و معنویات صحبت می‌کردند منم اینجور بحث‌ها را دوست داشتم اما یک چیزایی عنوان می‌کردند که با اعتقادات مذهبی من سازگار نبود! مثلا می‌گفتن تو قرآن آمده نماز را برپا دارید نه اقامه کنید و نماز هر کار خوبی هست که ما انجام می‌دیم پس کار خیر بکنیم همون نمازه و احتیاج نیست رو نمازهای یومیه حساسیتی نشون بدهیم!! یا این‌که پیغمبران و امامان هم مثل ما هستند و هیچ اجر و قرب بیشتری ندارند و ما می‌توانیم با اتصال بر قرارکردن باشعور کیهانی و عالم ماورایی به مرتبه‌ی پیغمبران و امامان برسیم😳 و حتی به شیطان می‌گفتند حضرت شیطان. من برام سوال شد چرا حضرررت؟؟!! و فقط جوابم دادند شیطان عبادات زیاد کرده روزی عزیز درگاه خداوند بوده ما نباید این امتیازات را نادیده بگیریم... (نعوذوبالله خودشان را یک پا خدا می‌دونستند) خلاصه کلاس طول کشید من یک احساس آرامش همراه با گیجی داشتم نگاه کردم رو گوشیم، وااای ساعت ۹شبه من تو عمرم شب تا این موقع بیرون نبودم😱 ۱۵ تماس از دست رفته که از بابا و مامان بودند، تامن برسم خونه ساعت از ده هم گذشته.... بیژن نگاهم کرد و گفت:سه سوته می‌رسونمت نگران نباش...آینده از آن ماست... در حیاط را باز کردم مامان و بابا هردوشون مضطرب جلو در هال بودند.... یا صاحب وحشت حالا چکارکنم😱 وارد خونه شدم بابام با یک لحنی که تا به حال نشنیده بودم گفت: به‌به خانوم دکتر! الآنم تشریف نمیاوردید.....چرا تلفن‌ها را جواب نمیدادی هاااا؟؟ کجابودی؟؟ مردیم از نگرانی... تازگیا عوض شدی، چت شده ؟؟ مامانم گفت:محسن جان بگذار بیاد داخل شاید توضیحی داشته باشه. با ترس وارد هال شدم نشستیم روی مبل. بابا گفت: حالا بفرما توضییییح... گفتم: به خدا با یکی از دوستام(اما نگفتم مرد بود)کلاس بودم. بابا: که کلاس بودی؟؟!!اونم تااین موقع شب! تو که کلاسات صبح و عصره. حالا چرا گوشیت را جواب نمی‌دادی؟؟ من: روی ویبره بود به خدا متوجه نشدم عمدی درکار نبود. مامان یک لیوان آب دست بابا داد و گفت: حالا خدا را شکر اتفاق بدی نیافتاده. هما جان توهم کلاسایی را که تا این موقع هست بر ندار دخترم. یه نفس عمیق کشیدم و گفتم: کلاسش خیلی معنوی بود مطمئنم اگر خودتونم بیاین خوشتون میاد. بابا نگاهم کرد و گفت: مگه کلاس چی هست که ما هم با این سن و سطح سوادمون می‌تونیم شرکت کنیم. گفتم: یه جور تقویت روح هست و ربطی به سن و سواد نداره بهش میگن عرفان حلقه.... بابا یکدفعه از جا پرید و گفت: درست شنیدم عرفان حلقه؟؟؟ ازکی این کلاس را میری دختره‌ی ساده؟ با تعجب گفتم: مگه چه ایرادی داره؟ امشب اولین جلسه ام بود نفس عمیقی کشید و گفت: خداراشکر چند روز پیش یک زنی را سوار کردم می‌رفت تیمارستان، توی تاکسی مدام گریه می‌کرد می‌گفت دختری داشتم مثل دسته ی گل، یکی از خدا بی خبر فریبش میده و برای ارتباط بر‌ قرارکردن با عالم دیگه می‌برتش همین کلاسای عرفان و... بعد از چندماه کار دختره به تیمارستان می‌کشه، حتی یک بار می‌خواسته مادرش را با چاقو بکشه..... رو کرد به من و گفت:دیگه نبینم ازاین کلاس‌ها بری هااا اصلا از فردا خودم می‌برمت دانشگاه و برت می‌گردونم... پریدم وسط حرفش و گفتم: کلاس گیتارم چی میشه؟ بابا:اونجا هم خودم می‌برمت و خودم میارمت. تو را به همین راحتی بدست نیاوردم که راحت از دستت بدم. تا خودت بچه دار نشی نمیفهمی من چی میگم دخترم.... آمدم تو اتاقم، وای خدای من بابا چی می‌گفت؟؟ شاید مادر دختره دروغ گفته، شاید دخترش روحش قوی نبوده... . کاش از این خاطره درس گرفته بودم و دیگه پام را تو این جلسات شیطانی نمی گذاشتم. اما افسوس..... ..
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#رمـاݧ♥⃟🥀 🧡⃟⚡️ڍام‌شـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️ قسمت هفتم 🎬 از خدا و معنویات صحبت می‌کردند منم اینجور بحث‌ها را
♥⃟🥀 🧡⃟⚡️ڍام‌شـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️ 🎬 امروز صبح رفتم دانشگاه اما همه‌ی ذهنم درگیر حرف‌های بابا بود . باید عصر از بیژن می‌پرسیدم. اگه یک درصد هم چنین چیزی صحت داشته باشه خلاف عقل هست که انسان پا توی این وادیا بگذاره... بابا اومد دنبالم مثل ساعت دقیق بود هااا. رسیدیم خونه. نهارخوردیم. بابا کارش وقت و زمان نمی‌شناخت. خداییش خیلی زحمت می‌کشید. غذا که خورد راهی بیرون شد و گفت: هما جان عصری کلاس داری؟ ساعت چند تا چند؟ می‌خوام بیام دنبالت. گفتم: احتیاج نیست بابا، سمیرا میاد دنبالم. نه عزیزم من رو حرفی که زدم هستم محاله یک لحظه کوتاه بیام. من: ساعت یک ربع به ۵ تا ۶ بابا: خوبه خودم رو می‌رسونم. فعلاً خداحافظ بسلامت بابا یه مقدار استراحت کردم اما ذهنم درگیر اتفاقات این چند روز اخیر بود تا به بیژن و عشقش می‌رسید قفل می‌کرد ... آماده شدم بابا اومد و رسوندم جلو کلاس و گفت: من ۶ اینجا منتظرتم ... رفتم داخل. اکثر هنرجوها آمده بودند سمیرا هم بود رفتم کنارش نشستم. گفت: چرا زنگ نزدی بیام دنبالت؟ من: با پدرم اومدم ممنون عزیزم در همین حال بیژن اومد یک نگاه بهم انداخت انگار عشق خفته را بیدار کرد. دوست داشتم در نزدیکترین جای ممکن بهش باشم با کمال تعجب دیدم اولین صندلی کنار خودش را نشون داد و گفت: خانم سعادت شما تشریف بیارید اینجا بنشینید... کلاس تموم شد سمیرا گفت: نمیای بریم؟ گفتم: نه ممنون تو برو من از استاد یه سوال دارم ... ...
🌹هفت پند عرفانی 🌹 🌑ﺷﺐ ﺑﺎﺵ : ﺩﺭ ﭘﻮﺷﯿﺪﻥ ﺧﻄﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ 🌍ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺎﺵ : ﺩﺭ ﻓﺮﻭﺗﻨﯽ 🌞ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﺑﺎﺵ : ﺩﺭ ﻣﻬﺮ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﯽ ⛰ﮐﻮﻩ ﺑﺎﺵ : ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﺸﻢ ﻭ ﻏﻀﺐ 💧ﺭﻭﺩﺑﺎﺵ:ﺩﺭ ﺳﺨﺎﻭﺕ ﻭ ﯾﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ 🌊ﺩﺭﯾﺎﺑﺎﺵ : ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﻣﺪﻥ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ 👤ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ : ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﯽ .. ✅ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻧﮑﻨﯿﺪ : 👈ﺍﻭﻝ ﺁﻧﭽﻪ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ… ﺩﻭﻡ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﺴﺘﯿﺪ ..… 🌷ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﻭﻟﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻥ ﭘﺲ ﮔﺮﻓﺖ ..! ﭼﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻮﺯﻩ ﺑﺰﻧﯽ ﭼﻪ ﮐﻮﺯﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻨﮓ ﺑﺰﻧﯽ ﺷﮑﺴﺖ ﺑﺎ ﮐﻮﺯﻩ ﺍﺳﺖ ..… ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ..! ‏«ﻗﺪﺭﺕ‏» ﺩﺭ ﺩﯾﺪﻥ ﻣﻌﺎﯾﺐ ﻧﯿﺴﺖ؛ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﻦ ﻣﺤﺎﺳﻦ ﺍﺳﺖ ... 🌷مولوی جلالدین بلخی 📎 📎
میتونی همینقدر جذاب و سخاوتمند باشی؟😊 «فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا»(بقره۱۰۹) 💚 جهت آمادگی