eitaa logo
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
771 دنبال‌کننده
19.7هزار عکس
9.7هزار ویدیو
336 فایل
کانال سبک زندگی👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت68 دکترگفت: –دوباره باید عکس بندازید تا بتونم تشخیص
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 گوشی را که باز کردم چند پیام از آرش داشتم. بعد از این که برای مادر پیام فرستادم. پیام های آرش را باز کردم ...از این که نامه اش را خوانده بودم و هیچ عکس العملی نشان نداده بودم ناراحت شده بودو نوشته بود: –اون حرف هایی که تو نامه نوشته بودم دل سنگ رو آب می کرد، اونوقت تو حتی یه پیامم نفرستادی؟در دلم خدارا شکر کردم که نامه را نخوانده ام. ــ خیلی خوش امدید.صدای کمیل بود. لبخندی زدم و گفتم: – ممنون، انشاالله سال خوبی داشته باشید. – سالی که اولین مهمونمون شما باشید حتما خوبه.با تعجب گفتم:– یعنی خواهرتون نیومدن؟ ــ قرار امشب بیان، ما قبل از مسافرتشون رفتیم خونشون، دیگه وقت نشد اونا بیان. روی مبل نشستم، ریحانه فوری خودش رادرآغوشم جاداد.چند دقیقه بیشتر طول نکشید که کمیل میز را چیدو گفت: –تشریف بیارید. همانطور که ریحانه بغلم بود پشت میز نشستم و شروع کردم به ریحانه غذا دادن. کمیل اشاره کرد به چند طعم دلستری که خریده بودوگفت:– نمی دونستم چه طعمی دوست دارید واسه همین همه ی طعم هارو خریدم. بعد یک لیوان راگذاشت کنار بشقابم و ادامه داد: –کدوم رو براتون بریزم. –راستش هیچ کدوم. باتعجب گفت: –کلا دلستر دوست ندارید. قاشق دیگه‌ایی در دهان ریحانه گذاشتم و گفتم: –نه که دوست نداشته باشم، به خاطر ضررهاش اصلا نمی خوریم. یعنی کلا ما عادت نداریم بین غذا نوشیدنی، حتی آب بخوریم، اصلا مامانم سر سفره آب نمیزاره.بعد لبخندی زدم وگفتم: – اولش برامون سخت بود ولی سخت تر از اون این بود که خودمون از سر سفره بلندشیم بریم آب بیاریم. چون نه من حالش رو داشتم نه خواهرم، دیگه کم‌کم عادت کردیم. بعد تکه‌ایی از جوجه در دهانم گذاشتم و ادامه دادم: –کلا نوشابه خوردن که جرم نابخشودنیه تو خونه‌ی ما.خنده ی بلندی کرداز همان خنده های آقامعلمی‌اش وگفت:– آفرین به مادرتون. چه ترفند خوبی استفاده کردن، وآفرین به شما که اینقدر مقاومت کردید. یعنی اصلا دلتون نمیخواد بخورید؟ــ گاهی دلم میخواد ولی خب وقتی به ضررهاش فکر می کنم، صرفه نظر می کنم. نچی کردو گفت: –با این حساب، پس من یه دوست نابابم که این چیزا رو بهتون تعارف میزنم.– من همیشه خوبی ازشمایادگرفتم، برام بریزید حالا با یه بار چیزی نمیشه... بلندخندید.–اتفاقا همه چی ازهمون باراول شروع میشه‌ها...زنگ گوشی‌ام نگاه هر دویمان را به طرف میزمبل کشاند. چون ریحانه بغلم بود، کمیل بلند شد و گفت: –من براتون میارم. گوشی را برداشت، با دیدن صفحه‌اش رنگش تغییر کردو اخم هایش درهم شد. از کارش تعجب کردم. گوشی را گذاشت کنار لیوانم و سرجایش نشست، حتی سرش رابالا نیاورد. تشکر کردم و او زیر لبی جواب داد. بادیدن اسم آرش روی گوشی وارفتم. خیره ماندم به صفحه. با خودم گفتم حداقل فامیلی‌اش را ذخیره می کردی دختر... ولی برای این فکرها دیر بود. پاهایم یخ کرده بود. وچقدر یک لحظه این سردی را در تمام بدنم احساس کردم. گوشی را برداشتم که بی صدایش کنم. قبل از این که دکمه کنارش را بزنم خودش قطع شد. ترسیدم دوباره زنگ بزند، گذاشتمش در حالت هواپیما.کمیل با اصرار ریحانه را ازمن گرفت، تا راحت تر غذا بخورم، ولی من دیگر از اشتها افتاده بودم. به این فکر می کردم که نکند کمیل فکر بدی در مورد من بکند. غذا را در سکوت خوردیم. تشکر کردم و بلند شدم تا کمک کنم، میز را جمع کنیم. اجازه نداد. بدون این که نگاهم کند گفت: –شما که چیزی نخوردید. حداقل بشینید با آجیل خودتون رو مشغول کنید. گوشی‌ام را روی سایلنت گذاشتم و از حالت هواپیما خارجش کردم. آرش چند بار دیگه هم زنگ زده بوده. نگاهی به کمیل انداختم. غر ق فکربود، شیشه شیر ریحانه رادستش داد و اوهم امد کنارم روی کاناپه دراز کشیدو شروع کرد به خوردن.هنوز شیشه شیرش تمام نشده بود که چشم هایۺ غرق خواب شد.کمیل با دوتا دم نوش آمد و روی مبل روبرویی من نشست و یکی از فنجان‌ها را جلوی من گذاشت وبرای این که جو را عوض کند گفت: – از این به بعد منم سعی می کنم وسط غذا آب نخورم، ببینم می تونم. ـــ البته تا دوساعت بعداز غذاهم خورده نشه بهتره، اولش شما با همون فقط سر سفره آب نیاوردن شروع کنید، کم‌کم بقیش رو انجام بدید. سرش را به علامت تایید تکان داد و همانطور که سرش پایین بود خیلی متفکر گفت: – هر کاری اولش سخته...
می‌توانست پشت میز بنشیند اما رئیسی مرد عمل بود داریوش ارجمند: 🔹شهادت مزد تلاش های خستگی ناپذیر آیت‌الله رئیسی در طول مسئولیت های او بود. آرام و متین در ظاهر، ولی پرخروش و جنگنده در باطن، برای خدمت به مردم ایران بود و خستگی را نمی شناخت. 🔹آیت‌الله رئیسی می‌توانست در پایتخت باشد و وقایع و اتفاقات کشور را از پشت میزش رصد کند، بدون آنکه خطر را به جان بخرد، ولی رئیسی مرد عمل بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥پایان مراسم تشییع شهدا در تبریز 💥انتقال پیکر شهداء به استان قم پیکرها پس از تشییع باشکوه در قم به تهران منتقل می شوند 📎 📎 📎 📎
و عجب سن عجیبی ست این ۶۳ سالگی  پیامبر در ۶۳ سالگی امیرالمؤمنین  در ۶۳ سالگی  حاج قاسم در ۶۳ سالگی و حالا هم خادم الرضا در ۶۳ سالگی خدایا در تومار عالم  نوشته ای ۶۳ سالگی خوبان همه شهادت ؟
14.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️ رئیس جمهور از آخرین سفر استانی خود به تهران باز می گردد 🔹تصاویری از انتقال پیکر شهدای خدمت در فرودگاه 📎 📎 📎 📎
6.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. گریه و بی تابی اعضای کابینه در مراسم استقبال از پیکر شهدای خدمت
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸شرکت در نماز و تشییع شهدا و احیای انگیزۀ شهادت در انسان🔸 تشییع و احترام به شهدا، مثل همان کاریست که در قدیم‌ها می‌کردند. قبلاً که کبریت نبود، نمی‌شد به این راحتی آتش درست کنند. معمولاً از همسایه آتش قرض می‌گرفتند. بچه‌ها مقداری خاکستر کف دستشان می‌گذاشتند و دو تا حبه آتش می‌گذاشتند روی خاکستر و به خانه می‌آوردند. به این کار «اقتباس» می‌گفتند. شرکت در و ، یعنی برای این منقلِ ذغالمان، مقداری آتش قرض کنیم. شما می‌پرسید آتش چه تأثیری دارد و اگر نباشد، ما چه کم داریم؟ گوشت را دیده‌ای که اگر دور از آتش باشد، چطور عفونت می‌کند و بوی گندش همه چیز را بر می‌دارد؟ انسان مثل این گوشت است. وقتی در رفاه و راحتی است، مثل گوشت، عفونتِ بی‌دردی پیدا می‌کند. بی‌دردی و بی‌رگی هم کم عفونتی نیست. همین گوشت را اگر به جای اینکه در هوای آزاد باشد، یک مقداری روی آتش بگیرند، عطر کباب آن زانوی آدم را سست می‌کند! انسان وقتی در مصیبت قرار می‌گیرد مثل گوشتِ روی آتش، معطر می‌شود. از انسان، گندزدایی و غفلت‌زدایی می‌کند. همینکه انسان می‌گوید «اِنّا لِلّه»، به یاد این می‌افتد که مال خداست؛ به یاد این می‌افتد که «انّا الیه راجعون»: به سوی خدا بر می‌گردد. بعد وقتی انسان می‌بیند که شهید، اینطور به خدا رجوع کرده، دهان انسان ! ندیده‌اید که وقتی ترشی می‌بینید، دهانتان آب می‌افتد؟ اهل معرفت هم وقتی شهید را می‌بینند دهانشان آب می‌افتد. اینطور رفتنی، اینطور تمام‌کردنی، این طور پایان‌دادنی، دهان بسیاری را آب می‌اندازد که از خدا، شهادت را آرزو کنند
یاد خدا 75.mp3
9.51M
مجموعه ۷۵ | دسته بندی آدما بر اساس کیفیتِ «ذکر» آنها ‼️ دسته‌ای بهترین ذاکرها هستند! و دسته‌ای هم بدترینِ این دسته‌بندی!
20.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥حضور بی‌نظیر مردم شهید پرور تبریز در بدرقه شهدای خدمت 💔 🏴
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️ اشک‌های مادر زنجانی در سوگ سید محرومان... 🔸روایتی شنیدنی از حضور شهید آیت الله رئیسی در منزل پیرزن زنجانی😢