eitaa logo
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
771 دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
9.9هزار ویدیو
336 فایل
کانال سبک زندگی👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت184 دستش رو بوسیدم و گفتم: ــ جون دلم. ــ ما چرا الا
🌸🍃🌸 🍃🌸 ‌‌‌ *راحیل* نوبت به احوالپرسی با فاطمه که رسید بغلم کردوگفت: ‌‌– ترسیدم نبینمت و برم، از مامان خواستم به آرش خان بگه بیاد دنبالت. –چقدر زود میرید کاش بیشتر می موندید. چشمکی زدو گفت: –کلی حرف باهات دارم. –صبر کن برم ببینم، مامان کاری نداره، بعدمیام پیشت. لباسم را عوض کردم و برسی به موهایم کشیدم ویک تِل گره ایی روی سرم گذاشتم و کمی رژصورتی خرج لبهایم کردم و به آشپزخانه رفتم. آرش و مادرش در حال پچ پچ کردن بودند. سینه ام را صاف کردم و گفتم: –مامان جان اگه کاری دارید بدید انجام بدم. هر دو به طرفم چرخیدندو مادر آرش گفت: –مثل همیشه سالاد مونده راحیل جان. رفتم سراغ یخچال تا وسایل را بردارم. آرش کنارم ایستاد و رو به مادر گفت: –مامان، اینقدر از نامزد من کار نکش. برگشتم طرفش و لبم را به دندانم گرفتم و گفتم: –زشته آرش، من خودم دلم می خواد. مادرش فقط لبخند زد. آرش آرام کنار گوشم گفت: –کمکت می کنم زود تموم شه بعدش حرف باهات دارم. همانطور که نایلون کاهو و گوجه را دستش می دادم گفتم: –چرا امروز همه با من حرف دارن؟ –بله! چشمم روشن دیگه کی باهات حرف داره؟ خنده ایی کردم و با نایلون خیار و هویج به طرف ظرفشویی رفتم و گفتم: –حالا. تلفن زنگ خورد و مادرش برای جواب دادنش به سالن رفت. آرش هم سو استفاده کردو فوری با دستش صورتم را گرفت و گفت: –میگی یا گازت بگیرم؟ از کارش خجالت کشیدم. –آرش زشته، یکی می بینه. –پس زودتر بگو. –باشه، یه کم برو اونورتر. دستهایش را عقب کشید و به چشمهایم زل زد. –اینجوری سرخ و سفید میشی خیلی دوست داشتنی تر میشی. سرم را پایین انداختم و آرش گفت: –میگی یا... – هیچی بابا، فاطمه کارم داره. بعدشم به قول خودت مجرد تو خونس، فاصله رو رعایت کن. –اگه منظورت فاطمه هست اون یکی رو داره. تعجب زده گفتم: –از کجا می دونی؟ پشت چشمی نازک کردو گفت: –حالا... شیر آب باز بودو خیارهارا می شستم. کمی آب در مشتم پر کردم و روی صورتش پاشیدم و گفتم: –ادای من رو درمیاری؟ تا امد طرفم خیز بردارد مادرش امد و گوشی را طرفش گرفت. –مژگان باهات کار داره. آرش با چشم هایش برایم خط و نشان کشید و گوشی را از مادرش گرفت و رفت. شروع به درست کردن سالاد کردم. بعد از چند دقیقه فاطمه آمد و گفت: –پس چرا نمیای؟ – سالاد درست کنم میام. –بده دوتایی درست کنیم. با یک لبخند خاصی مشغول پوست کندن خیارشد. –چیه، لبخند میزنی، خوشحالیا. لبخندش پر رنگتر شد. –آشتی کردیم. – با نامزدت؟ اهوم، البته دیگه محرم نیستیم. قرار شدتا هفته ی دیگه محضری عقد کنیم. بوسیدمش و گفتم: – چقدر برات خوشحالم فاطمه، خبر خوبی بهم دادی. ظرف سالاد را آوردم و همین که کاهوهایی که خرد کرده بودم را داخلش ریختم آرش امد و گفت: – راحیل جان من برم گوشیم رو بیارم، جا مونده توی مغازه ایی که ازش خرید کردم. مژگان زنگ زده رو گوشیم، صاحب مغازه جواب داده وگفته اینجا مونده. اصلا حواسم نبود گوشیم نیست. –کدوم مغازه؟ –مگه فرقی می کنه؟ احساس کردم از جواب دادن طفره میرود. –میخوای منم باهات بیام؟ –نه؛نه، زود بر می گردم. «این چرا مشکوک شده.» توی فکر بودم که فاطمه گفت: –اگه کارها خوب پیش بره آخر شهریور عروسی می گیریم. اون موقع میای و من دوباره می بینمت. لبخندی زدم و گفتم: –چشم آقا دوماد ترسیده ها، داره سروته قضیه روسریع هم میاره. خندیدو گفت: –چه جورم...بعد سرش را پایین انداخت و ادامه داد: – وقتی به کارهای خودم فکر می کنم و به تو، می بینم چه گیرای سه پیچی می دادم سر چیزای الکی. بیخودی دعوا درست می کردم. –به من؟ –آره دیگه، مثلا همین الان، اگه من جای تو بودم گیر می دادم به آرش خان که باید بگه گوشیش رو توی کدوم مغازه، چرا؟ و چگونه جا گذاشته، بعد خودشم از حرفش خنده اش گرفت. کارمان که تمام شد، به اتاق رفتیم. فاطمه تا وقتی که صدای اذان بپیچد در خانه در مورد نحوه ی آشتی کردنش با نامزدش برایم تعریف کرد. به اتاق آرش رفتم و نمازم را خواندم. قبلش از عطری که امروز آرش داده بود زده بودم و عطرش کل اتاق را برداشته بود. بعد از این که سجاده و چادرم را تا کردم و خواستم از اتاق بیرون بروم. با دیدن آرش روی تخت یکه خوردم. دراز کشیده بودو ساعدش را روی چشم هایش گذاشته بود. ناگهان یاد دختری در مترو بود افتادم. « این کی امد، کی خوابید؟» خنده ام گرفته بود. چادر نماز را باز کردم وخم شدم تا به رویش بکشم. تکه‌ایی از موهایم روی صورتش افتاد. فوری موهایم را گرفت و کشید و گفت: –به چی می خندی؟ دوباره خندیدم. –خودت رو زدی به خواب من رو یاد یه چیزی انداختی خنده ام گرفت، تو که چشم هات بسته بود خنده ی من رو از کجا دیدی؟ اینقدر بهم نزدیک شدی با این عطرت توقع خواب از من داری؟ – همون عطره که داداشت خریده، رو زدم، راستی یادم باشه ازش تشکر کنم. اخمی کردو گفت: –نیازی نیست
9.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗳 بیانات صبح امروز رهبر انقلاب پس از حضور در انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم. ۱۴۰۳/۰۴/۰۸ 🖼 | پویش 🖥 پخش زنده: Farsi.khamenei.ir/live
طرف پیام داده همسرم اهل رای دادن نیست ومیگه همه اینها دزد هستند به اون گفتم: تو را خدا بیا رای بده ۲۴ سکه مهریه ایم را می بخشم قبول کرد ورای داد مردم اینجوری پای کار این کشور ایستاده جناب پرزیدنت آینده خدا خیرت بدهد شیر زن حالا یکی دیگه پیام داده مادر خانم اهل رای دادن نیست پدر خانم بش گفته اگر به فلانی نری رای بدی مملکت آزاد میشه میرم زن دوم میگیرم اول صبحی همه ما را برده رای بدیم 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂 یک هم چنین مردم در صحنه داریم ما را از هیج چیزی نترسانید
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺افرادی که یکبار هم نماز نمیخوانند ولی زندگیشون از ديروزشون هم بهتره. جواب👆 🎤 حجت‌الاسلام مومنی
🖼هرروز خود را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنیم: 🪧تقویم امروز: 📌 شنبه ☀️ ۹ تیر ۱۴۰۳ هجری شمسی 🌙 ۲۲ ذی الحجه ۱۴۴۵ هجری قمری 🎄 29 ژوئن 2024 میلادی 📖حدیث امروز: 🍃امیرالمومنین علیه السلام: مسئلت جویی وسیله پوشاندن عیب هاست. 📗نهج‌البلاغه حکمت ۶ 🔖مناسبت امروز: 🥀شهادت میثم تمار ( رحمه الله علیه)
سلام امام زمانم✋🌸 آقاجان درست است که لایق آمدنت نیستیم... اما قرنهاست بار انتظار تورا بر دوش کشیده‌ایم اُفتان و خیزان میرویم و همچنان انتظارت را بردوش میکشیم... و شاید خیلی زود می‌آیی و ما این غمی را که به سنگینی قرنهاست به زمین می‌گذاریم، مولاے من! ما به امید رویاے آمدنت نفس می‌کشیم زودتر برگرد... 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای صبا، صبح دمی بر سرِ کویش بگذر تا معطر شود آفاق ز تو هر سحری ... صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ وعَلی العباس الحسُیْن... ارباب بي‌کفن ســــــــلام...
🔴شاید ندونیم چه کسی برنده‌ی این انتخابات میشه! 🔹اما به این ایمان داریم که چه با چه با چه با این انقلاب خواهد ماند چون که ولایت فقیه رو داریم. 🔹لبیک یا خامنه‌ای ━━━━━━🦋◇x◇🦋━━━━
🍃❣ بهترین آدمها کسانی هستند که شمارا بخاطر خودتان دوست دارند 🌻🦜🌻 نه بخاطر کارهایی که می توانید برایشان بکنید!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀🌿 به دور باغ دل، پرچین‌تان سبز شکفتن های عطرآگین تان سبز نسیم و سبزه و گل غرق آواز هوای صبح تابستان تان سبز🌱 🌿☀️سلام‌صبح بخیر☀️🌿 ‎‎‌‌‎‎‌‎