eitaa logo
کانال سنگر عفاف وتربیت
798 دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
8.9هزار ویدیو
332 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 نشست هوش و یادگیری: این مبحث را با موضوع بسیار جذاب و دوست داشتنی برای مادران به نام هوش و یادگیری شروع می کنیم. در اولین مبحث این دوره را با موضوع "کودک آرزوها " آغاز کردیم. مبحث دوم، رشد و مبحث سوم راجع به ذهن صحبت کردیم. در مبحث ذهن گفتیم که پایه ی رشد در ذهن است و ذهن مرکز کنترل و مدیریت رشد است. قول داده بودم که موضوع ذهن را بیشتر باز کنم و راجع به مهارت ها و هرچه که در مورد ذهن هست صحبت کنیم. در این مبحث به قولم عمل می کنم و بحث ذهن و هوش را بررسی می کنیم. بارها از من شنیده اید که ما دچار بحران مفاهیم هستیم. یک سری کلمات را به زبان می آوریم و در طول زندگی بارها با آن ها مواجه می شویم، بدون این که مفهوم کامل این کلمات را بدانیم. یکی از مسائل و مفاهیمی که در مورد کودک دچار بحران هستیم همین بحث هوش است. در محاوره ها چه قدر می گوییم: ذهن، عقل،  هوش، خلاقیت، درک، شعور، فهم، ادراک و غیره. در مبحث کودک آرزوها ویژگی هایی که شما والدین برای کودک آرزوهایتان نام بردید را در موضوعات مختلف تقسیم بندی کردم، ویژگی هایی که شامل موضوع عقل می شد بعد از موضوع شخصیت بیشترین موارد را داشت که این نشان دهنده ی دغدغه ی ذهنی والدین برای پرورش فرزندان بعد از پرداختن به شخصیت کودک، پرداختن به موارد عقلی و هوشی است. به زبان ساده تر به دنبال کودک عاقل، باشعور، باهوش، فهیم، بامعرفت و .... هستیم. این اصطلاحات را خوب بلدیم ولی با مفهوم اصلی آن ها آشنا نیستیم؛ که در این مبحث تا جایی که در بحث هوش به یک تفاهم نسبی برسیم، به موضوع هوش خواهیم پرداخت. امروزه بچه های ما بدجوری به خاطر این مفاهیم آسیب می بینند. مفاهیمی مثل تیزهوشان، فرزانگان، خردمندان. وقتی این مفاهیم در حال آسیب زدن به بنیان زندگی عزیزان ما است، نمی توانیم بی تفاوت باشیم. امروزه داریم می بینیم که به خاطر باهوش بودن و تیزهوش بودن چه فجایعی اتفاق می افتد و بچه ها قربانی می شوند؛ بدون این که کسی مقصر باشد و بدون این که کسی سوء نیت داشته باشد؛ بلکه همه با حسن نیت در حال آسیب وارد کردن به روح و روان بچه ها هستند.پس لازمه که این موضوع را از ریشه بررسی کنیم. {قسمت1} [مباحث کودک متعادل ]
مغز جسمی پینه ای شکلی که در کاسه ی سر ما قرار گرفته و مرکز کنترل رفتارها، احساسات، عواطف و غیره است. مغز دستگاهی بسیار پیچیده و عظیم است. بُعد اصلی مغز، بُعد جسمانی آن است که از سلول های عصبی تشکیل شده است و این سلول ها مثل کل جسم ما، به تغذیه و استراحت و اکسیژن نیاز دارد. تمام مطالبی که در مورد جسم و تغذیه و استراحت و خواب در مباحث قبل گفتیم، در این جا و در مورد مغز نیز صدق می کند. پس نیازهای جسمی مغز باید برآورده شود تا بتواند درست کار کند. بنابراین یک بار دیگر مباحث مربوط به جسم و تغذیه و خواب را مطالعه کنید. این دستگاه عظیم و پیچیده چگونه کار می کند؟ انسان با تمام پیشرفت های علمی و تکنولوژی هنوز در مقدمه ی شناخت مغز است و هنوز نتوانسته مغز را بشناسد. قریب به دو سال است که تحقیقی را در قالب یک گروه سه نفره ی متخصص در مورد مغز نوزاد انجام می دهیم. به عظمتی رسیدیم که خودمان هم وحشت می کنیم. در سال های آینده انسان پی خواهد برد که چه اتفاقی در مغز می افتد و چرا مغز این قدر با عظمت است. اصلی ترین جزء مغز، سلول های عصبی یا نورون ها هستند. سلول های عصبی هوشیار هستند و اولین عضوی که در جنین تشکیل می شود، این سلول ها هستند. در حالی که مادر هنوز از بارداری خود مطلع نشده، سلول های عصبی در حال به وجودآمدن و تکثیر هستند و مغز را تشکیل می دهند. نوزاد وقتی به دنیا می آید، کامل است. 100 میلیارد سلول عصبی در جنین به وجود می آید که وقتی نوزاد به دنیا می آید، هیج کدام از این سلول ها به هم متصل نیستند و بین سلول های عصبی او فاصله وجود دارد. بعد سلول ها شروع به تولید شاخک هایی می کنند و دکمه هایی به وجود می آورند به نام اکسون و دندریت. این شاخک ها رشد می کنند و هر سلولی حدود 150تا از این شاخک ها می تواند بسازد. 150 را در 100 میلیارد ضرب کنید!!!!!! هرکدام از این دندریت ها و اکسون ها تحت شرایطی که خواهم گفت به هم نزدیک می شوند و یک اتصال درست می کنند که به آن اتصال سیناپسی می گویند. حتی بین اتصال ها هم فاصله وجود دارد و به هم نمی چسبند. صد میلیارد سلول داخل 300 گرم بافت مغز که اصلاً هم به هم نچسبیده اند و شاخک ایجاد می کنند و اتصال ایجاد می کنند که باز هم به هم نمی چسبند.  تازه بشر به کمک نانو تکنولوژی این مسائل را می تواند بیند و علم دیگر در حد فرضیه نیست بلکه کاملاً دیده شده و ثابت شده است. زمانی که نوزاد یک تجربه ی جدید کسب می کند، یک اتصال سیناپسی به وجود می آید. (ادامه دارد...) {قسمت2} [مباحث کودک متعادل ]
هر تجربه ی جدید و هرگونه ورود اطلاعات جدید توسط حواس پنجگانه به مغز، یک اتصال جدید به وجود می آورد. این اتصالات در ابتدا جرقه و جریان الکتریکی هستند و بعد از چندین بار که همان تجربه تکرار شود و این جریان تقویت می شود و قوی تر می شود و تبدیل به یک جریان الکتروشیمیایی می شود. باز کودک تجربه های بیشتری می کند و این اتصال ها تبدیل به میدان مغناطیسی می شوند. وقتی میدان مغناطیسی به وجود آمد، جریان ثبت شده ی این تجربه تا آخر عمر در مغز و ذهن می ماند و این می شود پایه ی یادگیری. مغز در سنین 12 تا 15 سالگی چک می کند و هر تجربه ای را که تکرار نشده باشد و به میدان مغناطیسی تبدیل نشده باشد را از بین می برد. به این دلیل است که دوران کودکی اهمیت دارد چون همه ی اتصال های سیناپسی ومیدان های مغناطیسی زیر سه سالگی اتفاق می افتد. افت تحصیلی در دوران دبیرستان رابطه ی مستقیم با کمبود تجربه های کودک از تولد تا 2سالگی دارد؛ درست زمانی که این اتصال ها تشکیل می شوند. هر چه قدر این اتصال ها بیشتر تشکیل شوند و تبدیل به میدان مغناطیسی شوند، قدرت یادگیری بالا می رود. (ادامه دارد...) {قسمت3} [مباحث کودک متعادل]
مغز کودک سه ساله دو برابر مغز بزرگسال اتصال های سیناپسی دارد؛ منتهی بخش اعظمی از آن ها در 12 تا 15 سالگی بدلیل عدم تکرار برخی تجربه ها از بین می روند. یعنی قدرت مغز و یادگیری یک انسان بزرگسال کمتر از قدرت مغز ویادگیری یک کودک سه ساله است. انسان معمولی بین 5 تا 7درصد و نوابغ 10 تا 12 درصد از ظرفیت مغزشان استفاده می کنند. بخش اعظم مغز انسان ها دست نخورده باقی می ماند. بنابراین دچار احساس گناه نشوید و به دنبال میزان و کمیت تجربه ها نباشید. در تحقیقی یافته ایم که اصلاً انسان، نابغه به دنیا می آید اما در طول کودکی نبوغش را از دست می دهد. استعدادها در همه برابر است. پس ما اگر بتوانیم دو درصد بیشتر از مغزمان استفاده کنیم می شویم «تیزهوش». کودک نابغه یعنی همه ی کودکان دنیا همه ی بچه ها نابغه هستند. بخش فطری شبکه عصبی مختص انسان است و مربوط به روح است؛ نتیجه ی تجربه های کودک در محیط است. "بخش غریزی که با حیوانات مشترک هستیم و ناخودآگاه کار خودش را انجام می دهد را با آن کاری نداریم." این شبکه ی عصبی برای ما خیلی اهمیت دارد زیرا که حاصل این شبکه عصبی، روان است. سلامتی روان به چگونگی تشکیل اتصال ها و چگونگی ترکیب میدان های مغناطیسی بستگی دارد. اگر این اتصال ها و میدان های مغناطیسی درست در کنار هم قرار بگیرند و ترکیب شوند، روان در سلامت و تعادل خواهد بود. و اگر اشتباه در کنار هم قرار بگیرند، مشکل روانی ایجاد می کنند که باید به روانشناس و روانپزشک مراجعه کردو با دارو و تکنیک و روش مداوا می شوند. (ادامه دارد...) {قسمت4} [مباحث کودک متعادل ]
بیماری های روانی ریشه در کودکی دارند. اتصال ها و میدان ها مثل حروف الفبا هستند؛ خصلت ها و خاصیت های خودشان را دارند و ترکیب آن ها با یکدیگر، کلمه و در آخر جمله را می سازد. یک موقع ما با ترکیب این کلمات مثنوی و متن های زیبا و شعر و متن های علمی را تألیف می کنیم و یک موقع هم فحش و ناسزا میگوییم. دیدید بعضی ها با چهارتا کلمه آتیش به پا می کنند و بعضی ها با چهار کلمه آرامش ایجاد می کنند؟ این بستگی به نوع قرار گرفتن آن میدان های مغناطیسی در کنار هم دارد. آموزش در این مرحله است. باید یاد بگیریم که این میدان های مغناطیسی تشکیل شده را چگونه کنار هم بچینیم. بحث ما و هدف رویکرد کودک متعادل این است که این شبکه را چگونه ساماندهی کنیم. به کلمه "مشکلات" توجه کنید حالا میم اش را برمی داریم. میشود شکلات. یعنی یک حرف از میدان های مغناطیسی اش را برمی داریم و مشکلات تبدیل می شود به شکلات. پس ترکیب حروف است که کلمه و بعد جمله را می سازد. حالا دوتا الف بگذاریم، می شود«اشکالات». ترکیب این حروف همان چیزی است که ما باید یاد بگیریم و این نکته همان " هوش" است. هوش یعنی از این حروف چگونه استفاده کنیم، اشکالات بسازیم یا شکلات؟؟ وسن شکل گیری هوش دوران کودکی است. (ادامه دارد...) {قسمت5} [مباحث کودک متعادل ]
در یک مورد مادری انقدر کودکش را کتک زده بود که کودک مشکل روانی پیدا کرده بود. مادر می گفت: آخه نمی دونید چی کار می کنه؟ نخود و لوبیا ها را می ریزه کف آشپزخانه. گفتم: اِاِه، چه قدر قشنگ. می دونی مادرها به من شهریه می دهند و می آیند سر کلاس که من به آن ها یاد بدم که چه طوری بچه هایشان با نخود و اوبیا بازی کنند؟ مادر گفت دیروز صبح یک لحظه غافل شدم دیدم تمام روغن رو مالیده روی زمین. گفتم: وای چه خوب پس لیز شدن زمین رو تجربه کرده. مادر دیگه از من نا امید شد.😄 من واقعاً از این کارهای بچه ها لذت می برم چون می دونم چه اتفاقی با این کارها در مغز کودک می افتد. ولی مادرها ترکیب ذهنی شان طوری است که این کارهای بچه ها برایشان مثل شکنجه می ماند. ما هم خشم داریم هم شادی. می توانیم یاد بگیریم که کجا از آن ها استفاده کنیم. وقتی اتصالات درست نباشد، جا به جا از آن ها استفاده خواهیم کرد. حالا می خواهیم دو کار انجام دهیم 1_کاری کنیم که مغز بچه هایمان صحیح تر سامان بگیرد. 2_خودمان هم یواش یواش ترکیب قرار گرفتن میدان های مغناطیسی مغزمان را تغییر بدهیم؛ حروف از قبل چیده شده را به هم بریزیم و سعی کنیم که کلمات زیباتر بسازیم؛ به جای آتش روشن کردن، یک مقداری محبت و شادی ایجاد کنیم. (ادامه دارد...) {قسمت6} [مباحث کودک متعادل ]
هر تغییری بخواهیم در انسان ایجاد کنیم باید در ذهن او ایجاد کنیم. ما باگفتن این مطالب در حال ایجاد یک ذهنیت جدید در شما هستیم. یک بخش مشکلات همسران این است که می گویند "اگر همسرم درست شود، من هم درست می شوم"، چنین چیزی امکان ندارد. چون اگر قرار باشد «من» تغییر کنم اول باید ذهنم تغییر کند و کلید ذهن من دست خودم است. کلید ذهن همسرم هم دست خودش است. ما فقط می توانیم تأثیر بگذاریم و اطلاعات بدهیم. اگر شما خواستید، می توانید با این اطلاعات یک چیدمان جدید در چرخه های ذهن تان ایجاد کنید. تا مطلبی را یاد گرفتید فوری آن را در خانه یا در مورد فرزندتان اجرا نکنید مثلاً ذهن یک عده این گونه شکل گرفته که برای تربیت کودک باید او را کتک زد حالا در کلاسها یاد می گیرند که بچه را نباید کتک زد، عذاب وجدان می گیرند و تصمیم می گیرند که دیگه بچه شان را نزنند، از این طرف ذهن بسیار قدرتمند است و دو بخش خودآگاه و ناخودآگاه دارد. حال اگر مادر دچار یک تنش با فرزندش شود، بخش ناخودآگاه که ضبط شده های کودکی را دربر دارد فشار می آورد که بزن، بخش خودآگاه هم که یاد گرفته نباید زد، مقاومت می کند؛ این تعارض به فرد آسیب می زند و یک جایی این مادر منفجر می شود و چنان فرزندش را می زند که تا به حال نزده بود. {قسمت7} [مباحث کودک متعادل]
وقتی مطلب تازه ای می شنوید بدون ذهنیت به آن عمل نکنید. لازمه ی عامل شدن، تغییر و کار بر روی ذهن است. به این دلیل توصیه می کنم مطالعه کنید و روزی نیم ساعت این مطالب را مرور کنید، تمرین کنید و ذهن را فعال کنید. وقتی این مطالب ذهنی شد خود به خود بر رفتار شما تأثیر می گذارد و بعد متوجه می شوید که مثلاً دیگه اصلاً نمی توانید کتک بزنید. در خیلی موارد بچه ها وقتی در کودکی کتک می خورند، در بزرگسالی نیاز به کتک پیدا می کنند. کودکان در معرض خشونت و کتک در بزرگسالی نیازمند می شوند. بچه هایی که کتک می خورند و بعد فوری نوازش می شوند اکثراً در ازدواج هایشان به مشکل برمی خورند چون میدان های مغناطیسی آنان این گونه شکل می گیرد که اول کتک بعد نوازش؛ دختر شوهر می کند و ناخودآگاه بر اساس ذهنیت و درک مظلوم، رفتارهایی می کند تا همسرش را وادار به کتک زدن او کند و بعد از آن مورد توجه قرار گیرد. تنها راه حل درمان، تغییر شبکه ی عصبی این افراد و تأمین یک موقعیت مناسب است. وقتی ذهن درست شود این فرد دیگر نیازی ندارد که برای جلب توجه کتک بخورد. (ادامه دارد...) {قسمت8} [مباحث کودک متعادل]
 آیا هوش ارثی است؟  استعداد، خصوصیات و هوش ارثی و ژنتیک نیست جزو خصوصیات هم نیست بلکه از اجزای استعداد است که آفریدگار متعال به همه ی انسان ها عطا کرده است. هوش مهارت است ویادگرفتنی است حالا ما باید یاد بگیریم و مهارت استفاده از ذهن، مهارت تغییر ذهن و مهارت ایجاد ذهن جدید را به دست آوریم  این صحبت هایی که امروزه راجع به هوش می شنویم اصلاً بنیان ندارد. هوش یاد گرفتنی است. تست هوش نشان می دهد که چه قدر یاد گرفته ایم. اجزاء چرخه هوش عبارتست از هوش عاطفی، هوش جسمی، هوش معنوی، هوش جنسی و هوش اقتصادی و .... افرادی که ولخرجی می کنند یا خسیس هستند یا ورشکسته می شوند، هوش اقتصادی ندارند، یاد نگرفته اند و هوش اقتصادیشان رشد نکرده است. در مورد هوش جنسی، در حال حاضر جامعه ی ما یک عفونت پنهان از زیر دارد که مثل موریانه در حال جویدن پایه های اخلاق جامعه است و آن مسئله ی دوجنسیتی است. این افراد که امروزه معضل جامعه ی ما هستند فقط ده درصدشان مشکل هورمونی دارند و با جراحی و دارو درمان می شوند اما 90 درصد آنان مشکل شخصیتی دارند؛ یعنی ذهن شان از نظر جنسی رشد نکرده و درواقع دوجنسیتی نیستند بلکه بیمارهای جنسی ذهنی هستند، میدان مغناطیسی ذهن شان بدجوری ترکیب شده و به دلایل زیاد مهارت پیدا نکرده اند. (ادامه دارد...) {قسمت9} [استادسلطانی]
برعکس آن چه که فکر می کنیم ما ایرانی ها خیلی عاطفی هستیم ولی هوش عاطفی ما بسیار پایین است. ما اصلا نمی دانیم که دوست داشتن و دوست داشته شدن یعنی چی؟ و فقط دلبستگی و مالکیت را تمرین کرده ایم «تو نباشی من می میرم» احساس گناه را تمرین کرده ایم. خودمان را فدای دیگران می کنیم تا بگویند که چه آدم خوبیه!! از خیلی از مادرها می شنویم که می گویند: بچه ی من خیلی شیطونه، ممکنه بچه های دیگه رو بزنه ولی خیلی با عاطفه است همه رو دوست داره!!! این بچه پر از احساس گناهه، کجای این بچه عاطفیه وقتی همه رو می زنه، این بچه مشکل عاطفی داره. چه جوری عصبانی می شویم؟ چگونه غمگین می شویم؟ میزان بالای افسردگی در جامعه ی ما نشان می دهد که هوش عاطفی پایین است. ما اصلاً بیماریی به عنوان افسردگی نداریم. بلکه رشد عاطفی نداریم. ما نمی دانیم که چگونه احساساتمان را بروز دهیم و چگونه آن ها را مدیریت و استفاده کنیم. هوش اکتسابی است. باید یاد بگیریم. هوش با یادگیری اتفاق می افتد نه با یاد دادن. این یک معضل است که ما بچه هایمان را از اول ابتدایی می فرستیم که تست زدن تیزهوشان را یاد بگیرند. هوش حاصل یادگیری است و یادگیری حاصل آن فرایندهای شبکه ی عصبی و اتصال های سیناپسی و میدان های مغناطیسی است که پایه ی یادگیری هستند. (ادامه دارد...) {قسمت10} [مباحث کودک متعادل]
تفکر عامل یادگیری است. مغز، ذهن، هوش، یادگیری، تفکر و تجربه با هم یک مجموعه می سازند. دیدید بچه ها چه قدر «چرا» می پرسند. این چراها در ذهن کودک است و علم هنوز نتوانسته کشف کند که چند تا چرا در ذهن کودک زیر سه سال وجود دارد. سرعت حرکت اطلاعات در واحد زمان در مغز کودک زیر سه سال را دانشمندان نتوانسته اند اندازه گیری کنند. علم در برابر عظمت ذهن نوزاد خیلی ناتوان است. چراهای کودک سه ساله نباید به بیرون رخنه کند و پرسیده شود و پاسخ داده شود. چراهای ذهن کودک زیر سه سال ایجاد تفکر می کند. پشت سر این تفکر، تجربه شروع می شود و هوش افزایش می یابد. چرا رودخانه از این ور به آن ور می رود؟ حاضرین: به علت شیب زمین شیب چیه؟ حاضرین: سرازیری سرازیری چیه؟ حاضرین: از بالا به پایین کج باشه، کج یعنی چی؟ حاضرین: راست نباشه، راست یعنی چی؟ من یک کودک زیر سه سال هستم و شما می خواهید با کلام این مفهوم را به من بفهمانید. برای کودک سؤال ایجاد می شود. چرا رودخانه از این ور است؟ من میخوام برگردانمش از آن ور. بعد شروع می کنه به تجربه و نظریه پردازی و می خواد رودخانه را ببره آن ور، موفق نمی شه؛ نظریه ی دیگری می ده، نمی شه و مرتب نظریه به دنبالش ابطال نظریه. این میشه ورزش کردن با میدان های مغناطیسی، نرمش ذهنی، تقویت هوش. بنابراین هوش نتیجه ی فکر و تفکر است {قسمت11} [مباحث کودک متعادل]
عقل حاصل تجربه و بایگانی تجربه ها است. انسان عاقل کسی است که تجربه ی زیادی دارد. هر چه قدر تجربه ها در زمینه های مختلف بیشتر باشد، در آن زمینه ها هوش بالاتر می رود. این که ما چه قدر تجربه داشته باشیم مراتب مختلفی دارد مثل: ادراک، شعور، شناخت، خردمندی. این ها مراتب عقل هستند. بنابراین وقتی می گوییم عقل زیرمجموعه ی شناخت و خرد است به این دلیل است که عقل مراتب دارد و سطح پایین، متوسط و بالا دارد. ما باید بچه هایمان را به بالاترین سطح عقل یعنی شناخت و خردمندی برسانیم. حال بررسی خواهیم کرد که چرا این اتفاق نمی افتد؟ این که ما بیاییم و همه ی زندگی را فقط صرف هوش کودک کنیم، جزء این که او را از لحاظ ذهنی نامتعادل کنیم کار دیگری نکرده ایم. اصل بر ذهن متعادل است. و در دل ذهن متعادل، هوش متعادل می آید. هوش عقلانی یک عامل مهم است و ما بدون آن نمی توانیم زندگی کنیم هم چنین اگر هوش اقتصادی نداشته باشیم، زندگی اقتصادی خوبی نخواهیم داشت.خلاقیت، و معنویت و بقیه هوش های دیگر نیز بدون هوش عقلانی امکان ندارد. هوش خیلی با اهمیت است ولی یک جزء از یک مجموعه است به نام خردمندی و ذهن و جایگاه خودش را باید داشته باشد. در ادامه بررسی خواهیم کرد که چه کار کنیم تا بچه هایمان باهوش باشند و هوش عقلانی شان بالا برود. (ادامه دارد....) {قسمت12} [مباحث کودک متعادل ]
تست هوش نشان دهنده ی هیچی نیست. نه نشان می دهد که این بچه خارق العاده است، یا که نیست؛ فقط به ما نشان می دهد که میزان دریافتی و کسب مهارت این کودک چه قدر بوده است. که دانستن این میزان به درد والدین نمی خورد. تست هوش مثل آزمایش خون است. مگر ما راه می افتیم جلوی هر آزمایشگاه که میزان خونمان را اندازه بگیریم؟ امروزه در دنیا هوش های متفاوتی داریم و دیگر IQ مطرح نیست. گاردنر هوش هشت گانه را دارد که هوش نهم را هم پیدا کرده و نامش را هوش وجودی گذاشته است امروزه هوش معنوی و نیز هوش جسمی FQ بسیار مطرح است ما در این دوره به هشت هوش اشاره می کنیم. علمی که در راه است و هنوز افشاء نشده تمام نظریات هوش را ابطال می کند. مواظب باشید و این قدر آلوده موضوع هوش نشوید که وقتی ابطال شد ببینیم که قربانی شده ایم. تا 200 سال پیش، مادر همه چیز کودک بود. به دنیا می آوردش و روح و جسم و تحصیل و همه چیز کودک در اختیار مادر بود؛ منتهی مادر اطلاعاتش کم بود. در دوره ی مدرن اطلاعات زیاد شد متخصصین به وجود آمدند، مادر شد خدمتکار و نظافتچی و بقیه ی مسئولیت های مادری به متخصصین واگذار شد. مسئولیت شیر دادن کودک با مادر است، اما مادر را نزد یک متخصص تغذیه ی آقا می برد که نه مادر است و نه تا حالا کودکی را شیر داده و بعد هم دستور می دهد که دو ساعت یکبار باید شیر بدهید!! یا این که مادر کودکش را می برد پیش یک آقای دکتر با PHD در زمینه ی رفتار با کودک، حال اگر این آقا مجرد باشد و پدر نشده باشد، مادر هم که نیست و بعد به مادر می گوید که بچه را تنبیه کن و یا این طوری یا آن طوری رفتار کن. بعد مادر میره و دستورات ایشان را اجرا می کند و کار خراب تر می شود. مادر می رود پیش یک متخصص دیگر ایشان می فرمایند که نه اصلاً حق نداری کودکت را تنبیه کنی. از گل بالاتر نباید به او بگی و.. (ادامه دارد...) {قسمت13} [مباحث کودک متعادل
چرا تخصص ها را به کسانی می دهیم که مادر نیستند؟! این تخصص ها را باید به مادر داد. و ما در حال انجام این کار هستیم. مادر چیزی را دارد که هیچ متخصصی ندارد و آن فطرت مادری است. مادری که بر فطرت مادری عمل می کند اگر صبح فرزندش را می زند، به حکم همان فطرت تا عصر درستش می کند. ممکن است خود مادر نداند که چه کار مهمی می کند اما براساس فطرتش، تعادل را برقرار می کند. ممکنه مادر در رفتار با کودکش دچار اشتباه شود اما بنابر فطرت مادریش اشتباهش را جبران می کند. 95 در صد کاری که مادر انجام می دهد، صحیح است. در دوره ی مدرن این ویژگی را از مادر گرفتند و دادند به متخصص. متخصص ها هم جزء جزء شدند، متخصص اطفال، تغذیه، رفتار و غیره. نتیجه این می شود که کودک 24 ماهه را می برند پیش فوق تخصص روانپزشکی اطفال و این کودک 8 ماه است که داروی اعصاب مصرف می کند. پزشک تقصیری ندارد و بر اساس معلومات و ذهنیتش عمل می کند و مطابق آن دارو تجویز می کند. کار پزشک کاملاً صحیح است چون مادر نیست. مادران قدیمی را دیدید با یک نگاه متوجه می شوند که بچه چه مشکلی دارد و تجویزش را هم به خوبی می دانند. تخصصهای مرتبط باکودک راباید به مادر داد. مادر می داند چون یک ندایی از درون به او می گوید که چه کار باید بکند. کتاب «کودک، انسان، خانواده» را دو تا مادر نوشته اند؛ علم را از دکتر هایم جینات گرفتند ولی از او قوی تر شدند. شما هم باید قوی تر از من باشید چون من مادر نیستم و یک مرد هستم که یک مطالبی را تحقیق کرده ام اما شما مادر هستید و این مطالب را با تمام وجود حس می کنید. (ادامه دارد...) {قسمت14} [مباحث کودک متعادل]