از حکیمی پرسیدند:
چرا هیچ از عیب
مردم سخن نمیگویی ؟
حکیم گفت:
هنوز از محاسبه
عیب های خــودم
فارغ نشدم تا
به عیب های دیگران بپردازم👌
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
هدایت شده از کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
🌺🌸🌺🌸🌺
✨از امام صادق (ع)روایت است:
⚡️هرکہ چهل صباح دعای عهد رو بخواند، از یاوران حضرت مهدی (عج)باشد واگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خدا او را از قبر بیرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد وحق تعالی بہ هر ڪلمہ هزار حسنه او را ڪرامت فرماید وهزار گناه از او محو نماید⚡️
#دعای_عهد
⛅️آغاز روز با دعای دلنشین عهد⛅️
☘🌹☘🌹☘
بسم اللّه الرحمن الرحيم
اَللّـهُمَّ رِبَ النّورِ الْعَظيمِ، وَرَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفيعِ، وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ والإنجيل وَالزَّبُورِ، وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ، وَرَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبينَ والأنبياء وَالْمُرْسَلينَ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِوَجْهِکَ الْكَريمِ، وَبِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنيرِ وَمُلْكِكَ الْقَديمِ، يا حَيُّ يا قَيُّومُ اَسْاَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي اَشْرَقَتْ بِهِ السَّماواتُ وَالاَْرَضُونَ، وَبِاسْمِكَ الَّذي يَصْلَحُ بِهِ الاَْوَّلُونَ والآخرون، يا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَيا حَيّاً بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَيا حَيّاً حينَ لا حَيَّ يا مُحْيِيَ الْمَوْتى وَمُميتَ الاَْحْياءِ، يا حَيُّ لا اِلـهَ اِلّا اَنْتَ، اَللّـهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الاِْمامَ الْهادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقائِمَ بأمرك صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ و عَلى آبائِهِ الطّاهِرينَ عَنْ جَميعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ في مَشارِقِ الاَْرْضِ وَمَغارِبِها سَهْلِها وَجَبَلِها وَبَرِّها وَبَحْرِها، وَعَنّي وَعَنْ والِدَيَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللهِ وَمِدادَ كَلِماتِهِ، وَما اَحْصاهُ عِلْمُهُ وأحاط بِهِ كِتابُهُ، اَللّـهُمَّ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ في صَبيحَةِ يَوْمي هذا وَما عِشْتُ مِنْ اَيّامي عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً لَهُ في عُنُقي، لا اَحُولُ عَنْها وَلا اَزُولُ اَبَداً، اَللّـهُمَّ اجْعَلْني مِنْ اَنْصارِهِ وأعوانه وَالذّابّينَ عَنْهُ وَالْمُسارِعينَ اِلَيْهِ في قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلينَ لأوامره وَالُْمحامينَ عَنْهُ، وَالسّابِقينَ اِلى اِرادَتِهِ وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ، اَللّـهُمَّ اِنْ حالَ بَيْني وَبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذي جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فأخرجني مِنْ قَبْري مُؤْتَزِراً كَفَنى شاهِراً سَيْفي مُجَرِّداً قَناتي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدّاعي فِي الْحاضِرِ وَالْبادي، اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَميدَةَ، وَاكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وأوسع مَنْهَجَهُ وَاسْلُكْ بي مَحَجَّتَهُ، وَاَنْفِذْ اَمْرَهُ وَاشْدُدْ اَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّـهُمَّ بِهِ بِلادَكَ، وَاَحْيِ بِهِ عِبادَكَ، فَاِنَّكَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ : (ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ اَيْدِي النّاسِ) فَاَظْهِرِ الّلهُمَّ لَنا وَلِيَّكَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِكَ حَتّى لا يَظْفَرَ بِشَيْء مِنَ الْباطِلِ إلّا مَزَّقَهُ، وَيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِكَ، وَناصِراً لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ ناصِراً غَيْرَكَ، وَمُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ اَحْكامِ كِتابِكَ، وَمُشَيِّداً لِما وَرَدَ مِنْ اَعْلامِ دينِكَ وَسُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَاجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِن بَأسِ الْمُعْتَدينَ، اَللّـهُمَّ وَسُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِكانَتَنا بَعْدَهُ، اَللّـهُمَّ اكْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الاُْمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، اِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيداً وَنَراهُ قَريباً، بِرَحْمَتِـكَ يـا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ .
☘🌹☘🌹☘
سه مرتبه میگویی : اَلْعَجَلَ الْعَجَلَ يا مَوْلاىَ یاصاخب الزمان
التماس دعا
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 دیدن این کلیپ زیبا رو از دست ندید...
💠 راز موفقیت در تربیت فرزند
🎤 استاد عالی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
برخی از دلايل بي نظمي بچه ها:
🔺پريشاني و بي نظمي ذهني
🔺نياموختن به موقع آنچه بايد مي آموخته
🔺در ذهن موضوعات مهمتري دارند
🔺نحوه ارتباط و درخواست والدين از بچه ها درست نيست.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
وقتی کودکم بهانه گیری می کند چه اقداماتی باید انجام دهم
به یاد داشته باشید که شما فرد بالغی هستید: مهم نیست لجبازی در کودک شما چقدر طول می کشد هرگز به تقاضا های غیرمنطقی کودک خود گوش ندهید
سعی کنید با او مذاکره کنید. مخصوصا وقتی در مکان های عمومی هستید شاید وسوسه شوید تسلیم خواسته کودک خود شوید تا زودتر قائله را ختم کنید، اما بدانید که این کار نادرست است. زیرا تسلیم کودک شدن به او یاد می دهد که لجبازی بهترین راه برای رسیدن به خواسته هایش است.
سعی کنید بعدا با کودک در این مورد صحبت کنید: وقتی طوفان خشم کودک شما فروکش کرد، او را کنار خود بنشانید و در مورد آنچه اتفاق افتاده با او صحبت کنید. با زبان ساده با او همدردی کنید و کمکش کنید تا احساساتش را در قالب کلمات بیان کند. مثلا می توانید به او بگویید: «تو خیلی عصبانی بودی چون غذایت آنطور که میخواستی نبود.»
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
برای کنترل رفتار کودکان و آرام نگهداشتن آنها👇
- هر رفتار خوبی را که از کودک میبینند، با محبت کردن و توجههای کوتاه مدت، پاداش دهند. حتی اگر کودک در زمان گذراندن تنبیه خود است.
- هر زمان که تغییری در رفتار او به سمت خوب شدن دیدند، او را تحسین کنند. مثلا اگر کودک اسباب بازیهای نامرتب خود را منظم سرجایش گذاشت، از او تعریف کنند.
- در برابر رفتار بد، فورا با یک توضیح کاملا شفاف از کار غلط آنها، واکنش نشان دهند.
- اگر کودک به بدرفتاری خود ادامه داد، او را به اتاقش فرستاده و به او بگویند، مدتی بنشیند – مثلا چند دقیقه – و به رفتار بد خود فکر کند.
والدین با این ترفندهای بسیار ساده که بنابر تحقیقات، موثرترین هستند، می توانند رفتارهای نامناسب کودکان خود را مهار کنند.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
با بازی کردن میتوانید توانایی حرفشنوی را در فرزندتان تقویت کنید
در جستوجوی گنج باشید!
برای یک کودک کنجکاو هیچچیزی وسوسه کننده تر از پیدا کردن یک جایزه پنهانشده نیست! حتی اگر جایزه سادهای مثل عروسک همیشگیاش باشد. معمولاً بچهها نمیتوانند در برابر پیدا کردن وسیله و جستوجو مقاومت کنند؛ درنتیجه سراغ شی پنهان شده میروند. سعی کنید جایی که عروسک را پنهان میکنید، خیلی سخت نباشد. مثلاً میتوانید از پشت مبل استفاده کنید. بعد به فرزندتان برای پیدا کردن نشانههایی دهید و او را راهنمایی کنید.
این روش چطور تأثیر میگذارد؟ اگرچه فرزندتان برای یافتن جایزهای که پنهان کردهاید ترغیب شده و به راهنمایی هایتان توجه میکند؛ همزمان در حال پیروی کردن تقویت حافظهاش نیز هست.
قطعاً اگر این بازی را ادامه دهید متوجه تفاوت فرزندتان در یکسالگی با دوسالگیاش میشوید. هر چه او بزرگتر میشود تمرکزش را بیشتر تقویت کنید و بازی را برایش پیچیدهتر کنید. مثلاً بگویید اول باید به اتاق بازی برود و بعد توپ آبی را پیدا کند یا حتی از این سختتر!
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
تمامِ لحظه هات رو زندگی کن و قدر بدون ، خودت خالقِ زیباترین اتفاقاتِ زندگیت باش و رویِ کسی جز خودت حساب نکن ، درهرشرایطی که هستی یادت باشه خدایِ مهربون کنارته و هواتو داره پس صبور و امیدوار باش ، وقتی از کسی توقعی نداشته باشی دیگه دلگیر و نا امید نمیشی ، یادت باشه تو لایقِ خوشبختی و بهترین ها هستی، هوایِ خودت رو داشته باش😍
روزتون پُر از اتفاقهای خوووب و قشنگ😊🌸
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچهدار نمیشده،
حضرت عباس بهش بچه داده
اینطوری تشکر میکنه😍
#یا_باب_الحوائج
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
❤️
🔔 بداخلاقی با خانواده
✅ آیت الله سعادت پرور:
یڪبار من در جوانی در خانه با خانواده بداخلاقی ڪـردم. در عالم معنا به من گفتند: بیست سال نالههاے تو بیاثر شد.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی شکر ، بمونه به یادگار…
شما روزه اولی ها چشمدشمن رو کور کردین
هیچ کسی مثل شماها توی دهن رسانه ها نزده
آخه همه شون باهم جمع شده بودن میگفتن
شماها از دین عبور کردید اما شما زبون روزه
سر ظهر، با حجاب کامل و گرمای هوا
اونم توی روز غیر تعطیل و …
کولاک کردید
شاید خیلی از چهره های مذهبی
صاحب رسانه بی تفاوت باشن
اما خدا بی تفاوت نیست …
امام حسین یادش نمیره چه کار بزرگی کردید
#فرشتههای_روزه_اولی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
🔰تربیت فرزند، با رفتار و گفتار مادر است..
🔸مادر میتواند فرزندان را به بهترین وجهی تربیت کند. تربیت فرزند به وسیلهی مادر ، مثل تربیت در کلاس درس نیست؛ با رفتار است، با گفتار است، با عاطفه است، با نوازش است، با لالائی خواندن است؛ با زندگی کردن است. مادران با زندگی کردن، فرزند تربیت میکنند.
🔸هرچه زن صالحتر، عاقلتر و هوشمندتر باشد، این تربیت بهتر خواهد شد.بنابراین برای بالا رفتن سطح ایمان، سطح سواد، سطح هوش بانوان، در کشور باید برنامهریزی شود.
🗣مقام معظم رهبری.۱۳۹۲/۱۱/۲
#تربیت_فرزند
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
⚠️ علت کلیدی کاهش فرزندآوری!
‼️آیا الان میشود به مردم گفت، جامعه اسلامی نیاز به جمعیت بیشتر دارد؟ چه واکنشی خواهند داشت؟ حداقل این است که یک نیشخند میزنند!! چرا؟
♨️باید باور کنیم خدای ارزانی و گرانی یکی است. قدرت خدای ارزانی بیشتر از خدای گرانی نیست. خدای گرانی، ضعیفتر از خدای ارزانی نیست!
🔴همین فقر بود و عرب از ترس فقر بچههایش را میکشت. همین خدا به عرب گفت بچههایتان را از ترس فقر نکشید.
⚡️چون خداست که روزی آنها و شما را میدهد. این حرف برای همین امروز ماست. خداوند به ما میگوید از ترس رزق و روزی بچههایتان را نکشید.
❌️ امروزه بسیاری از مردم به این قاعده اعتقاد ندارند چون تربیتشان تربیت توحید محور نبوده که روی حرف خدا حساب باز کنند.
اما وقتی دولت یک کلمه میگوید از هفته آینده طرحی اجرا خواهد شد که کالاهای اساسی بدون توجه به ارز آزاد، به دست مردم برسد، در دلها امید تولید میشود.
اما خدا میگوید به من اعتماد کن، ما اعتماد نمیکنیم!!
🎙حجت الاسلام عباسی ولدی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
🔹#تربیت_فرزند
⏰ برای بیدار کردن کودک بهتر است از یک ساعت زنگ دار، البته با نظارت و تنظیم آن توسط والدین استفاده شود؛
و صبح زمانی که ساعت زنگ خورد صبر کنید تا کودک از خواب بیدار شود و آن را قطع کند و اگر نشد او را آرام تکان دهید و بگویید که زمان خواب تمام شده است.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
🔴اهمیت ارتباط صمیمانه پدر و دختر
🔹بسیاری از زنان موفق در دوره کودکی
و نوجوانی، پدرانی داشتهاند که استعداد و احساسات مربوط به جذابیت و دوستداشتنی بودن را در آنها پرورش دادهاند.
⚠️دخترانی که در سن بلوغ رابطه بهتری با پدرانشان دارند، بدون شک در تحصیل و دوستیابی موفقتر بوده و، رابطه زناشویی بهتری نیز با همسرانشان خواهند داشت.
🔹حاکمیت بهداشت روان در خانواده میتواند دخترانی نیرومند را تربیت کند که همگام با قوانین خانه،شرایط اجتماعی را درک کرده و بدون اینکه تسلیم هیجانات عاطفی شوند، مسیر موفقیت را طی میکنند.
🔥 از اینرو، پدر نقش بسزایی در شکلگیری شخصیت زنی دارد که خود و اطرافیانش او را موفق میدانند.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
#نیایش_صبحگاهی 🌼🍃
✨خـدای مـن...
🌼تو زیباترین ﺣﻀﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻨﯽ
🌼ﻭ ﻣﻦ ﻋﺠﯿﺐ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺷﺖ
✨ﺧﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ
🌼ﺑﻪ ﺁﺑﯽ ﺁﺳﻤﺎﻧﺖ
✨ﺑﻪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺸﻤﺎﺭﺕ
🌼ﺑﻪ ﺑﺨﺸﺶ ﻫﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭتمندانه ات
✨خـدایا...
🌼ما را از آغوش اَمن خود جدا مکن
آمین یا رب العالمین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اردیبهشتی ها قدر تموم دنیا مهربونن!
آدمایی که خدا روح فرشتهها رو توی وجودشون دمیده
و تموم زیباییها رو جسمشون کشیده!
به وقت سختیها مثل سنگ مقاوم میشن
و هیچ غم و ناامیدی رو تو خودشون راه نمیدن
و به وقت آسانیها،
مثل موم نرم و لطیف میشن و
تموم مهر و محبت وجودشون رو
پیشکش حضور آدما میکنن.
باید دست خدارو بوسید!
باید یه اردیبهشتی رو توی زندگی داشت
و دیگه به هیچ چیز و هیچکس دیگه ای فکر نکرد!
باید حضورشون رو به آغوش کشید و
همیشه قبل از گفتن هر جملهای بهشون گفت:
«باید اول به تو گفتن، تو چنین خوب چرایی؟»
گلهای سر سبد عشق، زندگی و خوشبختی تولدتون مبارک!
تقدیم به اعضا گرامی اردیبهشت یها
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
﷽ #مردےدرآئینہ 💙 #قسمتصدودو #رمانمعرفتے :) #قلمشہیدسیدطاهاایمانے🌱 رهایت نمي كنم هنو
﷽
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتصدوسه
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
سربار
نگاهش برگشت روي من ... دستش رو محكم تر با هر دو دستم گرفتم ...
ـ اگه مي خواي بري داخل براي زيارت، برو ... اما قسم بخور برمي گردي ... من همين جا مي مونم تا
برگردي ...
دوباره ديدن لبخندش، وجود طوفان زده ام رو كمي آرام كرد ...
ـ قطعا دوستان تون برنامه ديگه اي دارن ...
محكم تر دستش رو گرفتم و ايستادم ...
ـ واسم مهم نيست ... مي خوام با تو حرف بزنم ... نه با اون ... نه با هيچ كس ديگه ...
مرتضي داشت توي اون صحن و شلوغي دنبال من مي گشت ... براي چند لحظه نگاهم برگشت روش ...
اون همه حرف و كلام شيواي اون نتونسته بود قلب من رو به حركت بياره ... كه جملات ساده اين جوان،
در وجودم طوفان به پا كرده بود ...
نمي دونستم چقدر مي تونستم به جواب سوال هام برسم اما مي دونستم حاضر نبودم حتي براي لحظه اي
اين فرصت رو از دست بدم ... فرصتي رو كه شايد نه تقدير و اتفاق ... كه خداي اين جوان رقم زده بود ...
آرام دست ديگه اش رو گذاشت روي شونه ام ...
ـ امشب، شب ميلاده ... بعد زيارت حضرت، قصد دارم برم جكمران ...
ـ پس منم ميام ... اينجا صبر مي كنم، از زيارت كه برگشتي باهات همراه ميشم ...
چهره اش پشت اون لبخند محجوبانه پنهان شد ... و آرام دستش رو گذاشت روي دست هام ... دست
هايي كه دست ديگه اش رو رها نمي كردن ...
ـ فكر مي كنيد همراه تون، اين مسئوليت رو قبول كنن كه در يه كشور غريب، شما رو به يه فرد ناشناس
بسپارن؟ ...
بي اختيار بغض، مسير گلوم رو بست ... حس كردم هر لحظه است كه چشم هام گر بگيره ... نمي دونم
چرا؟ اما نمي تونستم ازش جدا بشم ...
ـ نمي خواي همراهت باشم؟ ...
ـ اينطور نيست ...
ـ تو من رو قبول كن ... قول ميدم سربارت نباشم ..
براي لحظاتي سرش رو با همون لبخند، پايين انداخت ... هنوز مرتضي ما رو بين اون جمع پيدا نكرده بود
... هر لحظه كه مي گذشت، ترس عجيبي وجودم رو پر مي كرد ... نكنه مرتضي ما رو ببينه و جلو بياد و
مانع بشه ... نكنه اين جوان، من رو قبول نكنه ... نكنه كه ...
نگاه پر از ترسم بين چهره اون و مرتضي مي چرخيد ...
ـ ساعت 2 ... ورودي جنوبي مسجد ... اونجا بايست ... من پيدات مي كنم ...
گل از گلم شكفت ... مثل اينكه روح تازه اي درونم دميده باشن ...
بدون اينكه لحظه اي فكر كنم قبول كردم ... مي ترسيدم يه ثانيه ترديد كنم و همه چيز بهم بخوره ...
به گرمي دستم رو فشرد و از من جدا شد ... و من تا لحظه اي كه از تصوير چشمانم محو نشده بود هنوز
بهش نگاه مي كردم ... همين كه بين جمعيت از نظرم مخفي شد، رفتم سمت مرتضي ... اون هم تا
چشمش به من افتاد، حركت كرد ...
ـ خسته كه نشدي؟ ...
با انرژي بي سابقه اي بهش لبخند زدم ...
ـ نه، اصلا ... تا اينجا كه شب فوق العاده اي بود ...
با تعجب بهم نگاه مي كرد ... توي كشور بي هم زبان، توي صحن مسلمان ها نشسته بودم ... چطور مي
تونست ساعت هاي ي ب كاري برام فوق العاده باشه؟ ...
با همون لبخند و انرژي ادامه دادم ...
ـ اينجا با يه نفر دوست شدم ... يه مسلمان كه خيلي سليس به زبان ما حرف مي زد ... با هم ساعت ، 2
ورودي جنوبي مسجد جمكران قرار گذاشتيم ...
چهره مرتضي خيلي جدي شده بود ... حق داشت ... شايد بچه نبودم اما براي اون مسئوليت محسوب مي
شدم ... اگر اتفاقي توي كشورش براي من مي افتاد، نه فقط اون، خيلي هاي ديگه هم بايد جواب گوي
دولت من مي شدن ...
معلوم بود چيزهاي زيادي از ميان افكارش در حال عبوره ... اما اون آدمي نبود كه سخني رو نسنجيده و بي
فكر به زبان بياره ... داشت همه چيز رو بالا و پايين مي كرد ...
ـ فكر نمي كنم شام رو كه بخوريم ... بتونيم تا ساعت 2 خودمون رو به ورودي جنوبي برسونيم ...
جمعيتي كه امشب اونجا هستن و دارن به سمتش ميرن خيلي زيادن ... چطور مي خواي بين چند ميليون
آدم پيداش كني؟ ... گذشته از اين، سمت جنوبي ... 2 تا ورودي داره ... جلوي كدوم يكي قرار گذاشتيد؟
...
ناخودآگاه يه قدم رفتم عقب ... چند ميليون آدم؟ ... 2 تا ورودي؟ ... اون نگفت كدوم يكي ... يعني مي
خواست من رو از سر خودش باز كنه؟ ...
ادامه داردـ....
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
﷽ #مردےدرآئینہ 💙 #قسمتصدوسه #رمانمعرفتے :) #قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱 سربار نگاهش برگشت
﷽
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتصدوچهار
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
تنوره درد
يه حس غم عجيبي وجودم رو پر كرده بود ... دلم مي خواست گريه كنم ... يكي دو قدم از مرتضي فاصله
گرفتم و بي اختيار نگاهم توي صحن چرخيد ... بين اون همه آدم ... اون همه چهره ... توي اون شلوغي ...
چه انتظاري داشتم؟ ... شايد دوباره اون رو ببينم؟ ...
نمي تونستم باور كنم اون، من رو پيچونده و سر كار گذاشته ... شايد مي تونستم اما دلم نمي خواست ...
هر لحظه بغض گلوم سنگين تر مي شد ... به حدي كه كنترلش برام سخت شده بود ...
مرتضي اومد سمتم ... نمي دونست چرا اونطوري بهم ريختم ... منم قدرت توضيح دادن نداشتم ... نه
قدرتش رو، نه مي تونستم كلمه اي براي توضيح دادن حالم پيدا كنم ... حسي غيرقابل وصف بود ...
سوال هاي بي جوابش در برابر پريشاني و آشفتگي آشكار من، بعد از سكوتي چند لحظه اي به دلداري
تبديل شد ... هر چند دردي از من دوا نمي كرد ...
ـ قرار گذاشتيم بعد از شام بريم مسجد جمكران ... و تا هر وقت شب كه شد بمونيم ... البته مي خواستيم
زودتر بريم اما شما خواب بودي و درست نبود تنها توي هتل بزاريمت و خودمون ...
كلماتش توي سرم مي پيچيد ... دلم نمي خواست هيچ كدوم شون رو بشنوم ... مي دونستم به خاطر من
برنامه شون بهم ريخته اما پريشان تر از اين بودم كه تشكر يا عذرخواهي كنم ... يا هر كلمه اي رو به
زبون بيارم ...
رفتم و همون گوشه صحن، دوباره يه جا پيدا كردم و نشستم ... سرم رو پايين انداختم و دستم رو گرفتم
توي صورتم ... نمي خواستم هيچ چيز يا هيچ كس رو ببينم ... مرتضي هم ساكت فقط به من نگاه مي كرد
...
نيم ساعت، يا كمي بيشتر ... مرتضي از كنارم بلند شد . .. سرم رو كه بالا آوردم، از دور خانواده ساندرز رو
ديدم كه كنار حوض، چشم هاشون دنبال ما مي گشت ...
مي خواستم صورت خيسم رو پاك كنم ... اما كف دست هام هم مثل اونها جاي خشك نداشت ... نفس
هاي عميقم، تنوره درد و آتش بود ... ايستادم و يه بار ديگه به ايوان و گنبد خيره شدم ...
مرتضي سر به بسته هر چي مي دونست رو در جواب حال خراب من به دنيل گفت ... متاسف بودم كه
حس خوش و زيباي اونها رو خراب كردم ... اما قادر به كنترل هيچ چيز نبودم ... نه تنها قدرتي نداشتم ...
كه درونم فرياد آكنده اي از درد مي جوشید ...
ساكت و بي صدا دنبال شون مي رفتم ... اما سكوتي كه با گذر هر لحظه داشت به خشم تبديل مي شد ...
حس آدمي رو داشتم كه به عشق و عاطفه عميقش خيانت شده ... به هتل كه رسيديم درد، جاي خودش
رو به خشم داده بود ...
توي رستوران، بيشتر از اينكه بتونم چيزي بخورم ... فقط با غذا بازي مي كردم ...
دنيل از يه طرف حواسش به نورا بود و توي غذا خوردن بهش كمك مي كرد ... از طرف ديگه زير چشمي
به من نگاه مي كرد ... و گاهي نگاه معنادار اون و مرتضي با هم گره مي خورد ...
ـ جوجه كباب بين ايراني ها طرفدار زيادي داره ... براي همين پيشنهاد دادم ا... گه دوست نداري يه چيز
ديگه سفارش بديم؟ ...
سرم رو بالا آوردم و به مرتضي نگاه كردم ... مرتضي اي كه داشت زوركي لبخند مي زد، شايد بتونه راهي
براي ارتباط برقرار كردن با من پيدا كنه ... ابرو بالا انداختم و نفس عميقي كشيدم ...
ـ مشكل از غذا نيست ... مشكل از بي اشتهايي منه ...
مكث كوتاهي كرد ...
ـ شما كه نهار هم نخوردي ...
براي تموم شدن حرف ها به زور يكم ديگه هم خوردم و از جا بلند شدم ... برگشتم بالا توي اتاق ...
پشت همون پنجره و خيره شدم به خيابون ... بدون اينكه چراغ رو روشن كرده باشم ...
هنوز همه در رفت و آمد بودن ... شبي نبود كه براي اون مردم، شب آرامي باشه ... براي منم همين طور ...
غوغا ... اشتياق ... درد ...
من تا مرز ايمان به خداي اون پيش رفته بودم ... توي اون لحظات، فقط چند ثانيه بيشتر لازم بود تا به
زبان بيارم ... 'بله ... من به خداي اون مرد ايمان دارم' ... فقط چند ثانيه مونده بودم تا بهش بگم ... حق
با توئه ... اما تمام اين اشتياق، جاش رو به درد داده بود ... درد خيانت ... درد پس زده شدن ... درد عقب
ماندگي ...
درد بود و درد ... و من حتي نمي دونستم بايد به چي فكر كنم ... يا چطور فكر كنم ...
چند ضربه آرام به در، صداي فرياد و ضجه درونم رو آرام كرد ...
مرتضي بود ... در رو باز كرد و چند قدمي رو توي اون تاريكي جلو اومد ...
ـ در رو درست نبسته بودي ...
نگاهم رو ازش گرفتم و دوباره به بيرون خيره شدم ... بدون اينكه لب از لب باز كنم ...
ـ داريم ميريم جمكران ... اگه با ما مياي ده دقيقه ديگه حركت مي كنيم ...
در ميان سكوت من از اتاق خارج شد ... انگار به لب هام وزنه آويزان شده بود ... وزنه سنگيني كه نمي
گذاشت صدايي از حنجره خسته من خارج بشه ... در رو كه بست ... آخرين شعاع نور راهرو هم خاموش..
ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸💫راه رسیدن به خــ❤️ــدا
🤍💫دوستداشـتن آدمهاسـت.
🌸💫اگرچه نتــوانی کاری
🤍💫برای آنها انجام بدهی.
🌸💫همین که دلـسوز دیگـران باشی
🤍💫تو به خــ❤️ــدا مقرب مــیشوی
🌸💫و خــ❤️ــدا به تو مــهربان
بقول استاد امینیخواه
📍نفسی که طغیان کرده، به عبادت که می رسد فراری است، حال ندارد، خسته است.
📍ولی وقتی به غفلت ها می رسد متوجه گذر ساعت ها نیست!
می بینید ساعت ها در یک مجلس گناه می نشیند ولی در مجلسی که یاد خداست ده دقیقه هم نمی تواند تحمل کند.😔
👈بخاطر اینکه نفس تربیت نشده است.
🔎( تو جزء کدوم دسته هستی؟؟؟؟