eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
791 دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
9.3هزار ویدیو
334 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
دعای عهد.mp3
9.72M
🌸 دعای عهد 🦋هدیه به مادر امام زمان ✨🕊الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🕊✨ 🌼 دعای عهد با عج ✨قرار تجدید بیعت با امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف ✨ ═══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══
🌺🌸🌺🌸🌺 ✨از امام صادق (ع)روایت است: ⚡️هرکہ چهل صباح دعای عهد رو بخواند، از یاوران حضرت مهدی (عج)باشد واگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خدا او را از قبر بیرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد وحق تعالی بہ هر ڪلمہ هزار حسنه او را ڪرامت فرماید وهزار گناه از او محو نماید⚡️ ⛅️آغاز روز با دعای دلنشین عهد⛅️ ☘🌹☘🌹☘ بسم اللّه الرحمن الرحيم اَللّـهُمَّ رِبَ النّورِ الْعَظيمِ، وَرَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفيعِ، وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ والإنجيل وَالزَّبُورِ، وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ، وَرَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبينَ والأنبياء وَالْمُرْسَلينَ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِوَجْهِکَ الْكَريمِ، وَبِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنيرِ وَمُلْكِكَ الْقَديمِ، يا حَيُّ يا قَيُّومُ اَسْاَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي اَشْرَقَتْ بِهِ السَّماواتُ وَالاَْرَضُونَ، وَبِاسْمِكَ الَّذي يَصْلَحُ بِهِ الاَْوَّلُونَ والآخرون، يا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَيا حَيّاً بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَيا حَيّاً حينَ لا حَيَّ يا مُحْيِيَ الْمَوْتى وَمُميتَ الاَْحْياءِ، يا حَيُّ لا اِلـهَ اِلّا اَنْتَ، اَللّـهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الاِْمامَ الْهادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقائِمَ بأمرك صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ و عَلى آبائِهِ الطّاهِرينَ عَنْ جَميعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ في مَشارِقِ الاَْرْضِ وَمَغارِبِها سَهْلِها وَجَبَلِها وَبَرِّها وَبَحْرِها، وَعَنّي وَعَنْ والِدَيَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللهِ وَمِدادَ كَلِماتِهِ، وَما اَحْصاهُ عِلْمُهُ وأحاط بِهِ كِتابُهُ، اَللّـهُمَّ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ في صَبيحَةِ يَوْمي هذا وَما عِشْتُ مِنْ اَيّامي عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً لَهُ في عُنُقي، لا اَحُولُ عَنْها وَلا اَزُولُ اَبَداً، اَللّـهُمَّ اجْعَلْني مِنْ اَنْصارِهِ وأعوانه وَالذّابّينَ عَنْهُ وَالْمُسارِعينَ اِلَيْهِ في قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلينَ لأوامره وَالُْمحامينَ عَنْهُ، وَالسّابِقينَ اِلى اِرادَتِهِ وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ، اَللّـهُمَّ اِنْ حالَ بَيْني وَبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذي جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فأخرجني مِنْ قَبْري مُؤْتَزِراً كَفَنى شاهِراً سَيْفي مُجَرِّداً قَناتي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدّاعي فِي الْحاضِرِ وَالْبادي، اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَميدَةَ، وَاكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وأوسع مَنْهَجَهُ وَاسْلُكْ بي مَحَجَّتَهُ، وَاَنْفِذْ اَمْرَهُ وَاشْدُدْ اَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّـهُمَّ بِهِ بِلادَكَ، وَاَحْيِ بِهِ عِبادَكَ، فَاِنَّكَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ : (ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ اَيْدِي النّاسِ) فَاَظْهِرِ الّلهُمَّ لَنا وَلِيَّكَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِكَ حَتّى لا يَظْفَرَ بِشَيْء مِنَ الْباطِلِ إلّا مَزَّقَهُ، وَيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِكَ، وَناصِراً لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ ناصِراً غَيْرَكَ، وَمُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ اَحْكامِ كِتابِكَ، وَمُشَيِّداً لِما وَرَدَ مِنْ اَعْلامِ دينِكَ وَسُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَاجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِن بَأسِ الْمُعْتَدينَ، اَللّـهُمَّ وَسُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِكانَتَنا بَعْدَهُ، اَللّـهُمَّ اكْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الاُْمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، اِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيداً وَنَراهُ قَريباً، بِرَحْمَتِـكَ يـا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ . ☘🌹☘🌹☘ سه مرتبه میگویی : اَلْعَجَلَ الْعَجَلَ يا مَوْلاىَ یاصاحب الزمان التماس دعا 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#مردے‌در‌آئینہ 💙 #قسمت‌چهلم #رمان‌معرفتے :) #قلم‌شہید‌سید‌طاها‌ایمانے 🌱 اسلحہ‌اے ڪہ جا ماند جن
💙 :) 🌱 لالا ... ؟! ڪم ڪم هوا داشت تاريڪ مےشد ... هنوز بہ حدے روشن بود ڪہ بتونم بہ راحتے پيداش ڪنم ... ولے هر چقدر چشم مےگردوندم بےنتيجہ بود ... جےپےاس مےگفت چند قدمے منہ اما من نمےديدم ... سرعت رو ڪمتر ڪردم ... دقتم رو بہ اطراف بيشتر ... ڪہ ناگهان ... باورم نمےشد ... بعد از 6 ماه ... لالا؟ ... خيلے شبیہ تصوير ڪامپيوترے بود ... اون طرف خيابون ... رفت سمت چند تا جوون ڪہ جلوے یہ ساختمون ڪنار هم ايستاده بودن ... از توے جيبش چند تا اسڪناس لولہ شده در آورد ... و گرفت سمت شون ... سريع ترمز ڪردم و از ماشين پريدم بيرون ... و دويدم سمتش... - لالا؟ ... تو لالا هستے؟ ... با ديدن من ڪہ داشتم بہ سمتش مےدويدم، بدون اينڪہ از اونها مواد بگيره پا بہ فرار گذاشت ... سرعتم رو بيشتر ڪردم از بين شون رد بشم و خودم رو بهش برسونم ... با فرارش ديگہ مطمئن شده بودم خودشہ ... يڪے شون مسيرم رو سد ڪرد و اون دو تاے ديگہ هم بلند شدن ... - هے تو ... با ڪے ڪار دارے؟ ... و هلم داد عقب ... - بريد ڪنار ... با شماها ڪارے ندارم ... و دوباره سعے ڪردم از بين شون رد بشم ... ڪہ یڪے شون با يہ دست يقہ ام رو محڪم چنگ زد و من رو ڪشيد سمت خودشون ... - با اون دختر ڪار دارے بايد اول با من حرف بزنے؟ ... اصلا نمےفهميدم چرا اون سہ تا خودشون لالا رفتہ بود ... توے همون چند ثانيہ گمش ڪرده بودم ... اعصابم بدجور بهم ريختہ بود ... محڪم با دو دست زدم وسط سينہ‌اش و هلش دادم ... شڪ نداشتم لالا رو مےشناخت ... و الا اينطورے جلوے من رو نمےگرفت ... - اون دخترے ڪہ الان اينجا بود ... چطورے مےتونم پيداش ڪنم؟ ... زل زد توے چشم هام ... - من از ڪجا بدونم ڪارآگاه ... يہ غريبہ بود ڪہ داشت رد مےشد ... - اون وقت شماها هميشہ توے ڪار غريبہ ها دخالت مےڪنيد؟ ... صحبت اونجا بےفايده بود ... دستم رو بردم سمت ڪمرم، دستبندم رو در بيارم ... ڪہ ... 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#مردے‌در‌آئینہ 💙 #قسمت‌چهل‌ویڪم #رمان‌معرفتے :) #قلم‌شہید‌سید‌طاها‌ایمانے 🌱 لالا ... ؟! ڪم ڪم ه
💙 :) 🌱 تاریڪ تاریڪ جا خوردم ... تازه حواسم جمع شد مسلح نيستم ... و اونها هم تغيير حالت رو توے صورتم ديدن ... - چے شده ڪارآگاه ... نڪنہ بقيہ اسباب بازے هات رو خونہ جا گذاشتے؟ ... اين دستبند و نشان رو از ڪجا خريدے؟ ... اسباب بازے فروشے سر ڪوچہ تون؟ ... و زدن زير خنده ... هلش دادم ڪنار ديوار و بہ دستش دستبند زدم ... - بہ جرم ايجاد ممانعت در ... پام سست شد ... و پهلوم آتيش گرفت ... با چاقوے دوم، ديگہ نتونستم بايستم ... افتادم روے زمين ... دستم رو گذاشتم روے زخم ... مثل چشمہ، خون از بين انگشت هام مےجوشيد ... - چہ غلطے ڪردے مرد؟ ... يہ افسر پليس رو با چاقو زدے ... و اون با وحشت داد مےزد ... - مےخواستے چے ڪار ڪنم؟ ... ولش ڪنم ڪيم رو بازداشت ڪنہ؟ ... صداشون مثل سوت توے سرم مےپيچيد ... سعے مےڪردم چهره هر سہ شون رو بہ خاطر بسپارم ... دست ڪردم توے جيبم ... بہ محض اينڪہ موبايل رو توے دستم ديد با لگد بهش ضربہ زد ... و هر سہ شون فرار ڪردن... بہ زحمت خودم رو روے زمين مےڪشيدم ... نبايد بےهوش مےشدم ... فقط چند قدم با موبايل فاصلہ داشتم ... فقط چند قدم ... تمام وجودم بہ لرزه افتاده بود ... عرق سردے بدنم رو فرا گرفت ... انگشت هام بہ حدے مےلرزيد ڪہ نمےتونستم روے شماره ها ڪلیڪ ڪنم ... - مرڪز فوريت هاے ... - ڪارآگاه ... منديپ ... واحد جنايے ... چاقو خوردم ... تقاطع ... بہ پشت روے زمين افتادم ... هر لحظہ‌اے ڪہ مےگذشت ... نفس ڪشيدن سخت تر مےشد ... و بدنم هر لحظہ سردتر ... سرما تا مغز استخوانم پيش مےرفت ... با آخرين قدرتم هنوز روے زخم رو نگهداشتہ بودم ... هيچ ڪسے نبود ... هيچ ڪسے من رو نمےديد ... شايد هم ڪسے مےديد اما براش مهم نبود ... غرق خون خودم ... آرام تر شدن قلبم رو حس مےڪردم ... پلڪ هام لحظہ بہ لحظہ سنگین تر مےشد ... و با هر بار بستہ شدن شون، تنها تصویرے ڪہ مقابل چشم هام قرار مےگرفت ... تصوير جنازه ڪريس بود ... چہ حس عجيبے ... انگار من ڪريس بودم ... ڪہ دوباره تڪرار مےشدم ... ديگہ قدرتے براے باز نگهداشتن چشم هام نداشتم ... همہ‌جا تاريڪ شد ... تاريڪ تاريڪ ... 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🔸نظم دادن به فرزند 🌼 پدر و مادرهایی که جلوی زیاده روی کردن بچه‌هاشونو نمیگیرن دارن از روی خیرخواهی به فرزندان خود آسیب میزنن بچه‌هایی که نظم و محدودیتی ندارن ناخوشایند، خودخواه و به طرز شگفت‌آوری ناراضی از وضع موجود هستن. 🌼 کودکانی که قوانین تمیز و مرتب بودن، محدودیت‌ها و انتظارها رو از سمت خانواده خود دریافت میکنن دارای مشخصات زیر هستند: مسئولیت‌پذیر دارای خودکفایی بیشتر علاقه‌مند به گرفتن تصمیمات خوب و درست همچنین علاقه‌مند به دوست پیدا کردن تجربه احساس شادی و خوشحالی و خوشبختی بیشتر
شهیدی که ۳روز به اربعین متولدشد... ۳روز مانده به محرم مفقودشد... شب قدر پیکرش سالم وبا طراوت تفحص شد😍 شهیدی که روزتولد وخاکسپاریش یکی شد❗️ جوان خوشرو ؛ خوشپوش سال۶۰ پسر مجرد و مایه داری که با وجود ثروت کلانِ پدرش طلبه شد...🥰 وجالبه بدونیداملاک ومیلیارهاتومن ارثشو بخشیدبه ایتام... روح مطهر شهدا و امام شهدا 😭✋🌷🍃
☸️تقویت خردورزی در فرزند 👨🏻‌🏫غالبا بچه‌ها از ما سوال می‌پرسند و ما مجبور می‌شویم که فکر کنیم و اطلاعات خود را متناسب با سوال او بکار ببریم. پس اگر می‌خواهید قوه تفکر و خردورزی‌اش پرورش یابد شما از او سؤال کنید. پیش از آنکه آن‌ها از شما سؤال کنند، شما سؤال کنید تا مجبور شوند فکر کنند. وقتی هم فکر می‌کند و از شما سؤال می‌کند، کمکش کن؛ اما همه جواب را نگویید. با بُخل به او جواب دهید و برای اطلاع‌دادن با سخاوت مَباش. 🔸پدر و مادرهایی که در آموزش بخیل هستند، وقتی فرزند خیلی سؤال می‌کند یک کلمه کوچک پاسخ می‌دهند. این بچه می‌گوید: من چرا منت بکشم و چیزی بپرسم؟ خودم آن قدر فکر می‌کنم تا بفهمم. بابایم آن‌قدر به من نِق می‌زند که این را هم نمی‌فهمی. 🔹آدم‌هایی که می‌خواهند بچه‌هایشان را رُشد دهند، کارهای بچه را بزرگ نمی‌کنند که مغرور شود؛ عادی رفتار می‌کنند تا عُجب پیدا نکند. 📎 📎
✳️ فرزند آوری 👨🏻‌🏫 از اینکه قصد فرزندآوری دارید خوشحالیم. قطعا همین که نیت چنین کار با ارزشی را در ذهن می‌پرورانید برای شما ثواب در نظر گرفته می‌شود و برکت به زندگی شما سرازیر می‌شود. نگرانی‌هایی که دارید خوب است اما نباید در این نگرانی‌ها متوقف شوید. ✅از لحاظ تربیتی هم نگران نباشید. گرچه فاصله استاندارد سِنی سه الی چهار سال است؛ اما اگر به هر دلیلی این فاصله زیاد شد نباید از اصل فرزندآوری دور شویم. با تکنیک‌هایی می‌توان آسیب‌های فاصله‌ی ایجاد شده بین دو فرزند را برطرف کرد. 📎 📎
🖼هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ  آغاز کنیم: 📖حدیث امروز: ✳️رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) : هر کس بسیار کند خدا براى او از هر غمى گشایش و از هر تنگنایى راه خروجی قرار می دهد و از جایى که گمان نمیبرد او را روزی خواهد داد. 📚 نهج الفصاحه ، حدیث ۲۹۴۱ 🪧تقویم امروز: 📌 شنبه ☀️ ۷ مهر ۱۴۰۳ هجری شمسی 🌙 ۲۴ ربیع‌الاول ۱۴۴۶ هجری قمری 🎄 28 سپتامبر 2024 میلادی 🔖مناسبت امروز: 🐏روز دامپزشکی 🚒روز ایمنی وآتش نشانی 📌روز بزرگداشت فرماندهان دفاع مقدس فلاحی ؛فکوری؛نامجو؛کلاهدوز؛جهان آرا (۱۳۶۰ه ش)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علیه‌السلام جوابِ سلام، واجب است! پس بیایید... هر روز صبح... به او سلام کنیم! السَّلامُ‌عَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ سَلامَ مُخْلِصٍ لَكَ فِى‌الْوَِلايَةِ [از دعای استغاثه به امام زمان] ...
بِاَبی‌اَنتَ‌واُمی؛نه‌به‌والله‌کم‌است کُلهُم‌طائفه‌ام؛به‌فدایت‌آقا¹²⁸...❤️‍🩹 صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚 🍃رو به شش گوشه‌ترین قبله‌ی عالم هر صبح بردن نام حسیـــن بن علی میچسبد: چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست اَبــاعَبـــــدالله... هرکسی داد سَلامی به تو و اَشکَش ریخت ،،، او نَظـَرکَــرده‌ی زَهــراست... اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ وعَلی العباس الحسُیْن... ارباب بي‌کفن ســــــــلام...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی یک پاداش است نه یک مکافات فرصتی است... کوتاه تا ببالی...بدانی...بیندیشی... بفهمی...وزیبا بنگری... و در نهایت در خاطره‌ها بمانی پس زندگیت را خوب زندگی کن... 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداوندا حال که منت نهادی و در بامدادی دگر بیدارم ساختی و جانم دادی تا ببینم ، بشنوم ، بگویم و بدانم ، باز منت گذار و یاریم ده تا ببینم تمام آنچه را زیبا آفریدی. بشنوم فریاد سکوت بی پناهان را ،،، بر زبان برانم آنچه تو را خشنود می سازد و درک کنم رازهای آفرینش را ... خدایا ... برای خوب شدن و خوب ماندن اراده کرده ام اما بی نهایت بال پرواز نخواهم داشت ... پس یاریم کن تا همانی باشم که از خلقتم بر خود ببالی.... آمیـــــــــــن
🧡تــبــریــکــ بــه تــو کــه 🔥در میان شعله های آتش، 🧡پـیـام آور ایـسـتــادن 🔥و سرخ زیستن هستی 🧡۷ مــهــر روز آتـشـنـشـان  ، 🔥تجلی ایمان ، ایثار، شجاعت، 🧡عشق و علاقه گرامی باد... 💐 🔥روزتـــــان مـــــبـــارکـــــ🔥
💢 حکم جلوگیری از خنده در نماز 🔹 نمازگزاری که نمی‌تواند جلوی خنده‌اش را بگیرد، اگر از شدت خنده درونی، صورتش سرخ شود یا بدنش بلرزد، تا زمانی که صورت نماز به هم نخورده، نمازش صحیح است. 🔸 خنده عمدی و با صدا (قهقهه) نماز را باطل می‌کند، اما خنده سهوی یا بدون صدا، نماز را باطل نمی‌کند. 📚 پی‌نوشت: رساله نماز و روزه آیت‌الله خامنه‌ای، مسأله ۳۳۶ و 335 🖇 لینک مطلب: https://btid.org/fa/news/330495 📎 📎
✅ محمد در آخرین پیامک برایم نوشته بود: «هرجا باشم عاشقتم. ایران باشم یا خارج، هرجا باشم عاشقتم...» 🔻می‌گفت همسر سادات داشتن هم خوب است و هم سخت. فکر اینکه همسرت دختر حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، اجازه بدرفتاری را به آدم نمی‌دهد و از طرفی قدم‌هایش برکت زندگی است.» 🔻در انجام وظیفه و کارهایش خلوص عجیبی داشت. یادم هست که می‌گفت «من سر کارم ساعتی را کنار دستم گذاشتم و مدت زمان چای خوردن و دستشویی رفتن‌هایم را حساب می‌کنم و از اضافه کاری‌هایم کم می‌کنم که حقی از بیت‌المال به گردنم نماند.» 🔻محمد خیلی خوش اخلاق بود. واقعاً اگر بگویم اخم او را ندیدم، گزافه نیست. حتی وقتی درمعراج شهدا برای آخرین‌بار او را دیدم همان لبخند زیبا و همیشگی را روی لب داشت. ‌🔻خدا را شکر می‌کنم که محمد من هم شهید شد.چون او شهادت را دوست داشت.خیلی شهادت را دوست داشت. راوی: همسر شهید
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#مردے‌در‌آئینہ 💙 #قسمت‌چهل‌ودوم #رمان‌معرفتے :) #قلم‌شہید‌سید‌طاها‌ایمانے 🌱 تاریڪ تاریڪ جا خوردم
💙 :) 🌱 شعاع نور شعاع نور از بين پرده ها، درست افتاده بود روے چشمم ... بہ زحمت ڪمے بين شون رو باز ڪردم ... و تڪانے ... درد تمام وجودم رو پر ڪرد ... - هے واضح نبود ... اوبران، روے صندلے، ڪنار تختم نشستہ بود ... از جا بلند شد و نيم خيز شد سمت من ... - خیلے خوش شانسے ... دڪتر گفت بعيده بہ اين زودے ها بہ هوش بياے ... خون زيادے از دست داده بودے ... گلوم خشڪ خشڪ بود ... انگار بزاق دهانم از روے ڪوير ترڪ خورده پايين مےرفت ... نگاهم توے اتاق چرخيد ... - چرا اينجام؟ ... تختم رو ڪمے آورد بالاتر ... و يہ تڪہ يخ ڪوچيڪ گذاشت توے دهنم ... - چاقو خوردے ... گيجے دارو ڪہ از سرت بره يادت مياد ... وسط حرف هاے لويد خوابم برد ... ضعيف تر و بےحال تر از اون بودم ڪہ بتونم شادے زنده موندنم رو با بقيہ تقسيم ڪنم... اما اين حالت، زمان زيادے نمےتونست ادامہ پيدا ڪنہ ... نبايد اجازه مےدادم اونها از دستم در برن ... شايد اين آخرين شانس من براے حل اون پرونده بود ... ڪمتر از 24 ساعت ... بعد از چهره نگارے ... لويد بهم خبر داد ڪہ هر سہ نفرشون رو توے یہ تعميرگاه قديمے دستگير ڪردن ... شنيدن اين خبر، جون تازه اے بہ بدنم داد ... بہ زحمت از جا بلند شدم ... هنوز وقتے مےايستادم سرم گيج مےرفت و پاهام بےحس بود ... اما محال بود بازجويے اونها رو از دست بدم ... سرم رو از دستم ڪشيدم ... شلوارم رو پوشيدم و با همون لباس بيمارستان ... زدم بيرون ... بدون اجازه پزشڪ ... بقيہ با چشم هاے متحير بهم نگاه مےڪردن ... رئيسم اولين ڪسے بود ڪہ بعد از ديدنم جلو اومد ... و تنها ڪسے ڪہ جرات فرياد زدن سر من رو داشت ... - تو ديوونہ اے؟ ... عقل توے سرتہ؟ ... ديگه نمےتونستم بايستم ... يہ قدم جلو رفتم، بازوش رو گرفتم و تڪیہ دادم بہ ديوار ... و دڪمہ آسانسور رو زدم ... - ڪے بہ تو اجازه داده از بيمارستان بياے بيرون؟ ... مےشنوے چے ميگم؟ ... در آسانسور باز شد ... خودم رو بہ زحمت ڪشيدم تو و بہ ديوار تڪیہ دادم ... - ڪسے اجازه نداده ... فرار ڪردم ... با عصبانيت سوار شد ... اما سعے مےڪرد خودش رو مسلط تر از قبل و آروم نشون بده ... - شنيدم اونها رو گرفتيد ... با حالت خاصے بهم نگاه ڪرد ... - ما بدون تو هم ڪارمون رو بلديم ... هر چند گاهے فڪر مےڪنم تو نباشے بهتر مےتونيم ڪار بڪنيم ... نگاهم چرخيد سمتش ... لبخند معنادارے صورتم رو پر ڪرد... - يعنے با استعفام موافقت مےڪنے ؟ ... - چے؟ ... - اين آخرين پرونده منہ ... آخريش ... و درب آسانسور باز شد ... «اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّڪَ‌ الفرج»