تقدیم غزلی عرفانی (برگرفته از دیوان دستنویس شماره یک مرحوم دایی):
داخلِ میخانه هر که راه ندارد
جز دلِ افسرده و سیاه ندارد
تکیه به خُمِّ شراب، هر که نکرده
نیست شود چون که تکیه گاه ندارد
هر که شود مستِ چشم و ساغرِ ساقی
چشمِ تمنّا به جامِ شاه ندارد
کارِ بشر، اشتباه میشود اما
کارِ خداوند، اشتباه ندارد
روی ظفر را نبیند آن که ز غفلت
آبروی صبر را نگاه ندارد
زهره جبینی که اهل دانش و تقواست
صاحبِ حُسنی بوَد که ماه ندارد
از صفِ مژگانِ یار، کُن حذر ای دل
هیچ کسی تابِ این سپاه ندارد
آن گلِ سرخی که بهترین گلِ باغ است
نزدِ خَسان ارزشِ گیاه، ندارد
لطفِ قناعت نگر که هیچ امیری
شادی درویشِ خانقاه ندارد
باده ز خُمِّ غدیر، هر که ننوشد
در برِ اهلِ کمال، جاه ندارد
"داعی" ا ز آن آهِ سینه سوز مددجو
مرده دل است آن کسی که آه ندارد
🌸🌸🌸
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
تقدیم یک رباعی با موضوع "استغفار":
یارب ز گناه منِ مضطر بگذر
زین پیرِ ضعیفِ زار و لاغر بگذر
نادیده بگیر هر گناهی کردم
جان علی و جان پیمبر بگذر
☘☘☘
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
تقدیم غزلی با موضوع "کیفیتِ دعا" ( برگرفته از دیوان دست نویس شماره یک مرحوم دایی):
به سرشکِ خویش یاری برسان دعای خود را
که به چشمِ دل ببینی کَرَمِ خدای خود را
ز نوا و ناله ی دل مشو ای عزیز غافل
به زبانِ دل رسانش به خدا صدای خود را
چو دعا کنی نباید بروی به بستر خواب
مددی ز کار و دانش برسان دعای خود را
به خدا بکن توکل که ز شعله های غم ها
بدهی نجات جان و دلِ با صفای خود را
چو طلا اگر بخواهی بشوی عزیزِ مردم
همه جا شفیعِ خود کن هنر عطای خود را
زرِ نابِ عمرِ خود را مده رایگانی از کف
که دگر نمی توانی بخری طلای خود را
نظر خداست "داعی" که همیشه باشی آدم
که به آدمی رسانی هنر و بهای خود را
🌿🌿🌿
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
تقدیم غزلی حکیمانه و نیز در بابِ ریا ( برگرفته از دیوان دست نویس شماره ۱ مرحوم دائی، با درج تاریخ ۱۳۹۰/۱۰/۲۲).
من از نازِ پری رویانِ شیرین کار می ترسم
ز چشمِ مست و زلفِ دلبران، بسیار می ترسم
علاجِ دردِ من کِی می شود از چشمِ بیماری؟
به چشمی ننگرم، کز نرگسِ بیمار، می ترسم
به دامانِ گلی، دستِ طلب هرگز نخواهم زد
به سِیرِ گُل نخواهم رفت، چون از خار می ترسم
زَر و سیمِ جهان، ارزانیِ دنیا پرستان است
من از گنجی که می آید سراغش مار، می ترسم
نمی ترسم ز ابلیس و ز شیر و قاتل و جاهل
من از آن عالِمِ بی دینِ خوش گفتار، می ترسم
نمی ترسم ز ابلیس و ز دزد و قاتل و کافر
از آن دزدانِ سنگر بسته در بازار، می ترسم
نترسم از جزام و حصبه و از سکته و کوری
ز تریاک و هروئین و مِی و سیگار می ترسم
چه باک از آن گنَه دارم که می کاهد غرورم را؟
از آن طاعت که می دارم ریا در کار، می ترسم
نترسم "داعیا" از دشمن و دشنامِ او، اما
ز هر کس بوسه بر دستم دهد بسیار، می ترسم
🌿🌿🌿
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
تقدیم یک مثنوی اخلاقی (برگرفته از دیوان دستنویس شماره یک مرحوم دایی با درج تاریخ ۱۳۹۰/۱۰/۲۲):
شبی با دلِ خویش کردم خیال
که هستم من از اهل علم و کمال
چو خفتم در آن شب بدیدم به خواب
که هستم ز اهل جحیم و عذاب
چو تحقیق کردم مرا شد عیان
که خوش بودم از محنت این و آن
ز میخانه ی دل شرابی زدم
به رخسار از دیده آبی زدم
ره دوستی را گرفتم به پیش
شدم یار و غمخوار بر خصم خویش
چون دشمن مرا دید غمخوار خویش
نکو کرد کردار و گفتار خویش
بنالید کای حضرتِ کردگار
چنان کن که "داعی" شود رستگار
پس از آن شبی باز دیدم به خواب
که رَستَم ز اندوه و رنج و عذاب
خدای توانا شود یارِ آن
که شادی رسانَد به اهلِ جهان
بد اندیش گردد دلش پر ز خون
بسوزد روانشناس ز نارِ درون
اگر هم خورَد زعفران و عسل
شود باز بیمار و زار آن دغل
خجالت همی دادهاند انبیا
به دشمن ز مهر و ز عفو و عطا
🌸🌸🌸
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
تقدیم یک مثنوی با موضوع "سیمای عارفان" (برگرفته از دیوان دستنویس شماره یک مرحوم دایی با درج تاریخ ۱۳۹۰/۱۰/۲۳):
عبدِ هو در دو عالَم نگنجد
در دلش شادی و غم نگنجد
شادی و غم بر او باد یکسان
سرخوش است از میِ عشق یزدان
گر بوَد دولتش چون سلیمان
ور چو یوسف در افتد به زندان
صابر و شاکر و شادمان است
چون بداند که در امتحان است
بر لب و در دلش ذکر یار است
هر نفَس یاکریمش هزار است
گر دو گیتی دهندش رضا نیست
مقصد و مطلبش جز خدا نیست
مهربان است بر حالِ مردم
کی بوَد طالبِ مالِ مردم
می کند روشن از روی احسان
راه پیران و راه جوانان
ضعف اعصاب جانش نگیرد
سکته و غم توانش نگیرد
هم وفا دارد آن سخت ایمان
هم نمی رنجد از حرف نادان
عاشقِ مهر و لطف و سجود است
بی نیاز از ریا و نمود است
وقتِ مردن بوَد شاد و خندان
جان دهد بر حیاتِ پس از آن
"داعیا" این بوَد شرط مردی
که ز آیینِ حق برنگردی
🌾🌾🌾
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
دائی شاعر اهل بیت (ع)
🍁 تقدیم غزلی که مرحوم شاعر برای تشییع جنازه اموات سروده اند.
🌿 شاعر در انتهای شعر، این عبارت را مرقوم نموده است: " این را برای تشییع جنازه سرودم، ۱۳۹۰/۰۲/۲۲" (برگرفته از دیوان دستنویس شماره ۱):
دولتِ عارفانِ کارآگاه
بوده و هست، گنجِ بسمِ الله
نوح رست از مصیبتِ جانکاه
"گفت چون لا اله الا الله"
نار گُل گشت بر خلیلُ الله
"گفت چون لا اله الا الله"
شد برون یوسفِ عزیز از چاه
"گفت چون لا اله الا الله"
رَست یونس ز بطنِ حوت آنگاه
"گفت چون لا اله الا الله"
فاتحِ کفر شد کلیمُ الله
"گفت چون لا اله الا الله"
مرده ها زنده کرد، روحُ الله
"گفت چون لا اله الا الله"
کرد شقّ القمر رسولُ الله
"گفت چون لا اله الا الله"
در ز خیبر گشود علی آنگاه
"گفت چون لا اله الا الله"
فاطمه شد حبیبه ی الله
"گفت چون لا اله الا الله"
مجتبی شد ز سرِّ حق آگاه
"گفت چون لا اله الا الله"
شد حسینش شهیدِ دینُ الله
"گفت چون لا اله الا الله"
بخت باشد به عابدین همراه
"گفت چون لا اله الا الله"
گَشته باقر حکیم و کارآگاه
"گفت چون لا اله الا الله"
گشت جعفر امامِ خلقُ الله
"گفت چون لا اله الا الله"
بوده موسی امینِ دینُ الله
"گفت چون لا اله الا الله"
شد ظفر طالبِ رضا آنگاه
"گفت چون لا اله الا الله"
شد تقی مقتدای خلقُ الله
"گفت چون لا اله الا الله"
شد نقی بابی از علومُ الله
"گفت چون لا اله الا الله"
شد سعادت به عسکری همراه
"گفت چون لا اله الا الله"
هست مهدی ذخیره ی الله
"گفت چون لا اله الا الله"
رفت این شخص، در امانُ الله
"گفت چون لا اله الا الله"
گشت با رحمتِ خدا همراه
"گفت چون لا اله الا الله"
در دل "داعی" غم نجوید راه
"گفت چون لا اله الا الله"
🌿🌿🌿
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
تقدیم یک مثنوی با موضوع "عصرِ ظهور آقا امام زمان (عج)" (برگرفته از دیوان دست نویس شماره ۱):
چو آید مهدیِ فولاد بازو
برانَد پادشاهان را ز هر سو
ز چشم زورگویان خواب رانَد
ز خونِ خسروان، سیلاب رانَد
برآرد بیخِ هر افساد و شاهی
کنَد تعمیر، ادیانِ الهی
ز قند او و از کندوی یاسین
شوَد هر تلخ کامی، کام شیرین
چو رفته از میانِ مرد و زن دین
همه نان می خورند از کِشتِ خونین
بکُن اسلام را پیروز، یارب!
شبِ دین را بگردان روز، یارب!
که "داعی" مِی خورَد با سرفرازی
ز جامِ ساقیِ پیرِ حجازی
که هر سو بنگرد صاحب کمالی
اویسی، بوذری، قیسی، بلالی
همه دُردانه های آفرینش
همه دارای گنجِ مهر و دانش
همه دانای کار و چاره سازی
همه استادِ افلاطون و رازی
همه بیدارتر از بختِ پیروز
همه رخساره شان چون صبحِ نوروز
همه مستِ شرابِ عشق و ایمان
همه آیینه هاشان روی سلمان
🌼🌼🌼
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
🍁امروز، مصادف با دومین سالگرد درگذشت شاعر فقید اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، مرحوم حاج سیف الله دایی است. دو سال پیش در چنین روزی، مصادف با ۱۴۰۰/۰۲/۲۱ روح بلند این عاشقِ آل الله، به ملکوت اعلی پر کشید. 🍁
🌼 در این شب جمعه، ایشان را یاد می کنیم و برای شادی روحش، صلوات و حمد و سوره را قرائت می نماییم. 🌼
🌸 اللهم صل علی محمد و آلِ محمد و عجل فرجهم 🌸
تقدیم شعری با موضوع "شهادت آقا امام صادق علیه السلام" (برگرفته از دیوان دستنویس شماره ۱۰ مرحوم دایی با درج تاریخ ۱۳۹۷/۰۴/۱۷):
پدرِ حکمت و فرهنگ و هنر را کشتند
ناقلِ نَقلِ بِه از نُقل و شکر را کشتند
ریزد از چشمِ زن و مرد، گلابِ گلگون
که خسان، منجیِ دانای بشر را کشتند
آلِ آدم به سراب است گرفتار عطش
چون که دریای پر از آب و گهر را کشتند
آل عباس چو مانند معاویه شدند
همچو او اهل دل و علم و نظر را کشتند
بر جهان خواری خود آل علی را شب و روز
و دگر مردمِ پر فیض و اثر را کشتند
خوابِ غفلت چو دل و دین مسلمان را برد
جعفرِ صادقِ هر راز و خبر را کشتند
قوم یغماگر و مکار، شبِ سرد و سیاه
مردِ فیاض تر از شمس و قمر را کشتند
مانده در راه و به مقصد نرسند آدمیان
چون که آن هادیِ دانایِ سفر را کشتند
آنکه از دین رسولانِ خدا و مردم
دور می کرد دد و دیوِ خطر را کشتند
آن که می دید نهان را چون عیان و که چه وقت ...
به چه بالین بنهد گردن و سر را کشتند
صادقِ عصر جهان، آنکه ز مرآتِ جمال
مینمود ماهِ رخ رب سحر را کشتند
"داعی" از دیده گل افشان و به سر زن که خسان
پدر حکمت و فرهنگ و هنر را کشتند
🏴🏴🏴
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
دائی شاعر اهل بیت (ع)
تقدیم یک مثنوی با موضوع "پیشنهاد حکومت از طرف ابومسلم خراسانی به امام صادق (ع) و رد کردنِ آن" (برگرفته از دیوان دستنویس شماره ۷ مرحوم دایی با درج تاریخ ۱۳۹۵/۰۶/۱۹):
مگر کی ز خلّاقِ ارض و سما
نبوده است بر انس و جان رهنما؟
که هر روز نادانِ غوغا گری
گزیند برای بشر رهبری
مگر نیست آگه جهان آفرین
که باید فرستد امام امین
که همچون ابومسلمی بی امان
ببخشد به امت امام زمان
بشر گشت بیچاره از کار او
اَجل بود آن تیغِ خونبارِ او
امامی که آوَرد بیداد کرد
شب و روز، چون شمر و شدّاد کرد
چرا هر که خونریز و مغرور بود
ز مردانگی و ادب دور بود
امامی برآورد از کید و کین
برای زن و مرد و اهل زمین
امامت مگر سیر بود و شوید
که آن را یزید از مغیره خرید؟
که بوده ابومسلمِ کم خرد
که بر صادق دین امامت برد؟
امامت از او کرده بود اَر قبول
به خود، رنج می داد و آلِ رسول
به جعفر امام عزیز و شهیر
فرستاد پیغام چون شد امیر:
《که گردی به فرمان من گر امام
شوی صاحب دولت و احترام》
به جعفر چه کم داد پروردگار
که خواهد ز بو مسلم خاکسار؟
به دارنده ی کوثر آن بختِ کور
یکی جام بخشید از آبِ شور
که جعفر به او گفت: 《ناپخته کار!
مدان خویش را مردِ عَنقا شکار
به دامِ تو نایَد به غیر از مگس
نیازی ندارم به اهلِ هوس》
امامت که گیرد کسی از خَسی
ستانَد از او عاقبت ناکسی
امامی که از جانب کبریاست
چو کوه سر افراز هر دم به جاست
ز پروین بداند تا زیر زمین
چه هست و چه پیدا شود بعد از این
تا روز قیامت چه ناکس چه کس
چه فکری بود در سرش هر نفس
نخواهند "داعی" از این طُرفه قند
سخن بس کن، انبارِ شکّر ببند
🌾🌾🌾
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
🌼 جناب استاد عرفان، از اساتید محترم انجمن ادبی شهرستان شهرضا و از دوستان صدیق مرحوم دائی، شعر زیر را چند روز پیش در دومین سالگرد درگذشت مرحوم دائی، در انجمن شعر شهرضا، به یاد ایشان قرائت و برای این حقیر نیز ارسال نموده اند. البته این شعر، سروده ی استاد معزز، جناب آقای همت می باشد.
🌸 با اجازه از این استاد محترم، شعر مذکور، به شرح زیر، تقدیم حضور می گردد:
🍁 به یاد استاد سیف الله دایی:
بسته شد یک مثنوی از زندگانی، ای دریغ
آفتابی از صَفا پنهان شد آخر، پشتِ میغ
شانه ی مردی به خاک آمد، همه افتادگی
او که مردم دار بود و مهربان در زندگی
بود سیف الله دایی یک گُلِ نیکو خصال
جاودان شد نیکمردی صاحبِ فضل و کمال
《مهربان باشید باهم》، شد کلامِ آخرش
این سفارش در تمام زندگانی، باورش
چشمه بود و آفتاب آن شاعرِ نیکو سرشت
آفتاب و چشمه را با عشق، در شعرش نوشت
آفتابِ او خدا و چشمه اش آلِ علی
کرده قلبِ خویش را با این دو باور، مُنجَلی
مذهب او عاشقی و باورش بخشندگی
بود پابندِ مرامش در تمامِ زندگی
گر چه 《داعی》بود، اما ادعایش مهر بود
با همین مهر و صفا قلبِ مخاطب می ربود
هر کجا هستی، دلش را با درودی شاد کن
آفتاب و چشمه را با یادِ دایی یاد کن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* مرداد ماه ۱۴۰۱
* کتاب استاد دایی، "چشمه و آفتاب" نام دارد.
🍁🍁🍁
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
1.17M
🍁 تقدیمِ آواز شعر " جز دمی و بازدم، دنیای فانی بیش نیست"
(برگرفته از اثر مرحوم دائی "چشمه و آفتاب" صفحات ۸-۱۹۷)، که در ایام مقارن با دومین سالگرد ارتحال آن فقیدِ سعید، ارائه می گردد. آواز مذکور، توسط فرزند ایشان، جناب آقای محمد علی دائی خوانده شده است.
🌾 متن شعر:
جز دمی و بازدم، این عمرِ فانی بیش نیست
جز صباحی چند، پیری و جوانی بیش نیست
رنج و گنج و شاهد و شمع است، بهر امتحان
زندگانی در حقیقت، امتحانی بیش نیست
دلبری دل می بَرَد با جلوه از خاتونِ شرق
بعدِ چندی خسته زالی ناتوانی بیش نیست
قامتِ یوسف رُخی از راستی باشد چو تیر
بعدِ چندی قامتِ او را کمانی بیش نیست
چون شتابان می رود، خرّم بهارِ پر ز گل
تا نگاهش می کنی بینی خزانی بیش نیست
مُنعم و درویش را افزون جهان پرورد و کشت
چون که دنیا قاتل و نامهربانی بیش نیست
داد هر سوداگری از دست، سودِ خویش و رفت
حاصلِ ما هم از این سودا زیانی بیش نیست
آدمی از یاد برده دولتِ جان پروری
فکر و اندوهش برای آب و نانی بیش نیست
نیست آثاری ز گیو و رستم و اسفندیار
زان سرافرازانِ گیتی داستانی بیش نیست
"داعی" آمد در جهان و رفت و گم شد تربتش
یادگارِ او جز این شعری که خوانی بیش نیست
🍃🍃🍃
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 یکی از دوستان فرهیخته مرحوم دائی، شاعر گرامی جناب آقای رضایی، از شاعران گرانقدر شهرستان شهرضا، قطعه فیلمی با موضوع تجلیل از آن مرحوم و اثر شعری وی " چشمه و آفتاب" که در یکی از جلسات انجمن و در زمان حیات و با حضور ایشان قرائت نموده اند را برای حقیر (مدیر کانال) ارسال نموده اند.
🌾 این فیلم انسان را به زمان حیات آن مرحوم و حال و هوای آن ایام می برد. ضمن تشکر و با کسب اجازه از این شاعر گرامی، فیلم موصوف در اینجا تقدیم حضور گردیده است.
🍁 متن شعر قرائت شده:
در این محفل عجب باشد صفایی
هنرمند عزیز از هر کجایی
《شنو از جان و دل اشعار دایی》
در اشعارش کلامی نغز باشد
درود حق به این مرد خدایی
《شنو از جان و دل اشعار دایی》
کتاب چشمه و هم آفتابش
اگر خوانی کند مشکل گشایی
《شنو از جان و دل اشعار دایی》
ز قرآن و ائمه جان شعرش
کنم این لحظه من بهرش دعایی
《شنو از جان و دل اشعار دایی》
تو یارب عمر با برکت به او ده
نیفتد بین ما هرگز جدایی
《شنو از جان و دل اشعار دایی》
به پاس احترامش بهر تجلیل
بگفت این شعر در وصفش "رضایی"
《شنو از جان و دل اشعار دایی》
🍁🍁🍁
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
🌼 تقدیم چند رباعی با موضوع میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها با درج تاریخ ۱۳۹۹/۰۴/۰۳ (برگرفته از دیوان دستنویس یازدهم مرحوم دائی).
🌾 از بختِ سیاهِ عاصِ ابتر، پیروز ...
بختِ نبی است همچو صبحِ نوروز
کآمد به جهان حضرت معصومه و داد
علمش خِرَد و نورِ جمالِ نوروز
🌾 رحمانِ رحیمِ دولت افزا و جواد
یک فاطمه ی دگر به پیغمبر داد
آن فاطمه اش ز قم نمایَد شب و روز
اسلام و علوم و مردمی و ارشاد
🌾 چون حضرتِ معصومه به آیینِ سروش
آمد به جهان، شد انس و جان شادی نوش
آن دخترِ اوصیا چو آمد، فردوس
بر شادی و جشن انبیا شد گلپوش
🌾 از فاطمه و برادرش کشورِ ما
می مانَد و غم دست کشد از سرِ ما
چون حضرتِ معصومه بوَد ناصرِ دین
دین به بوَد از عطرِ گلِ قمصرِ ما
🌼🌼🌼
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
دائی شاعر اهل بیت (ع)
🌼 تقدیم یک مثنوی با عنوان "راه دین" با موضوع برکت حضور حضرت معصومه (س) و امام رضا (ع) در ایران (برگرفته از دیوان دستنویس هفتم مرحوم دائی).
نپوید اگر امتی راه دین
شوَد قومِ دیگر هواخواهِ دین
فراموش کی می کند کردگار
دمی آدمی را در این خاکزار
به صد دیده باشد نگهبان ما
که شادی شود حافظ جان ما
دهد روزی او هر که دارد دهن
به سامان رسانَد سرِ مرد و زن
تواند دمی خالقِ مهربان
بخواند حساب همه انس و جان
مساوی بود از برای اِلاه
نگهداری ذرّه و مهر و ماه
مساوی بوَد بهر پروردگار
سرابی کند خلق یا آبشار
دُری کم نگردَد ز گنج الاه
اگر هر گدا را کند پادشاه
زمهر و عطایش جهان آفرین
دهد دانش و عقل و شادی و دین
چو بی دین و بی عقل و دانش، بشر
به گیتی نمانَد از آفات و شر
دهد دین و دانش به ما کبریا
ز تحقیق و اندیشه و انبیا
خورَد هر که می از خُمِ دینِ حق
برَد لذت از شهدِ شیرینِ حق
نپوید اگر امتی راه دین
شود قوم دیگر هواخواهِ دین
گر اهل مدینه پس از مصطفی
رها کرد آلش ز جهل و جفا
چو پنجاه طی شد، ز دودِ گناه
گرفتارِ غم گشت و بختِ سیاه
که از شام آمد سپاهِ یزید
سرِ پیر و برنا شکست و برید
ز بیدادِ آن لشکرِ جنگجو
نماند از برای کسی آبرو
مسلمان که دین را چو شاهی گرفت
از او باج، هر باج خواهی گرفت
ز اهل مدینه چو باور گریخت
به قم طرح نو ربِّ داور بریخت
که بخشید از بهر دین پروری
به قم از نژاد نبی دختری
به نام است "معصومه" آن سرفراز
که قم را دهد عزت و بخت و ناز
قمی را چو او داد از دین هنر
ز بیشه قمی رانده هر شیر نر
چو خاتونِ قم بوده چون فاطمه
کرامت بفرمود چون فاطمه
به ایران، خدای زمان و زمین
علی داد و زهرا خصالی، چنین
که زهراش معصومه خاتون بوَد
رضا همچو جدش علی چون بوَد
ز قم او مدد کرد و آن هم ز طوس
که شد بختِ ایران جوان چون عروس
شود هر کسی چون قمی یارِ دین
ز کندوی حق می خورَد انگبین
گر از دین و دانش بخواهی مدد
کی آزار می بینی از دیو و دَد
اگر شیعه ی آلِ یاسین شوی
سرافراز از دولتِ دین شوی
ببخشد خدا دولت از بندگی
چو "داعی" بری لذت از زندگی
🌼🌼🌼
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
با عرض تبریک به مناسبت فرا رسیدن عید بزرگ غدیر خم، مثنوی زیر با موضوع مدح و ثنای آقا امیرالمومنین علیه السلام تقدیم حضور می گردد:
دهن را بشویم به عطر و گلاب
معطر کنم کام از عطر ناب
پس از آن بخوانم ثنای علی
برای رضای خدای علی
ز خم غدیر از صفا مِی خورم
فریب جهان و غمش کی خورم؟
زمین خورده صهبا ز خم غدیر
که آرَد هزاران گل دلپذیر
شرابی که هرگاه جان پرور است
ز میخانه ی ساقیِ کوثر است
ز روی علی جلوه گیرد فَلَق
ز هجرش بود خون به چشم شَفَق
چو روی علی آورَد هر فروغ
بوَد روشن و شادی آور فروغ
زَر ناب چون عاشق حیدر است
رخِ او به رنگ گل اصفر است
علی ناصر دعوت انبیا
نماینده ی حکمت اوصیا
علی رهبر طفل و برنا و پیر
علی دست گیرِ صغیر و کبیر
علی غافل از خود شده در سجود
علی ناشرِ مهر و احسان و جود
علی مرشد جن و انس و ملک
سفیر خدا در زمین و فلک
علی حجت کردگار جلیل
علی رهبر دودمان خلیل
علی قاسم رحمت ذوالجلال
علی حافظ و عارف هر کمال
علی مردِ هر گاه در روزگار
بر اهل جهان است آموزگار
علی پیشتاز سپاه سحر
وزیر خردمند شاه سحر
علی آیتِ رحمت کردگار
علی در بهشت و جهان شهریار
علی جلوه افزای صبح امید
علی چهره آرای بخت سفید
علی مظهرِ دانش و دین و داد
علی رهبر هر ادیب و جواد
علی ناصر سید مرسلین
علی حاکم دولت متقین
ولای علی گوهر گنج دل
علی بهترین حاصل آب و گِل
علی "داعیا" برتر از هر ثناست
در اوصاف او واژه ها نارساست
🌼🌼🌼
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
💎 تقدیم قصیده ای با موضوع عید غدیر خم و ثنای آقا امیر المومنین علی (ع):
انس و جان را در دو گیتی پادشاهی یا علی
پادشاهی گر نخواهی یا بخواهی یا علی
در غدیر خُم، نَبی خواندت امیرِ مومنان
چون رسید از آسمان حکمِ الهی یا علی
چون که داری از خدا حکم اِمارت، دشمنت
خصم یزدان است و محکومِ تباهی یا علی
از قبول این حقیقت هر که سرپیچی کند
نیست او را جز عذاب و روسیاهی یا علی
هر کسی دستِ طلب از دامنِ جودت کشد
نیست او را در دو گیتی پایگاهی یا علی
چون که فردوسِ ابد از چهره ات روشن شود
در بهشت، ایزد نیارد مِهر و ماهی* یا علی
دشمنت گر در ره ایزد دهد کوهی طلا
نیست او را پیش ایزد، قدرِ کاهی یا علی
هر کسی غیر از تو را داند امیرالمومنین
نیست او را منجی و دین و پناهی یا علی
مُهلِک و مُنجی برای مشرک و مومن تویی
پس نمی باشد به جز سوی تو راهی یا علی
شهرِ علمِ مصطفی را چون دَری، ناباوَرَت
هر رَهی پویَد، در آن اُفتد به چاهی یا علی
"داعی" از غفلت ز فرمانِ تو گر پیچید سر
ریزد از شرمش، سِرشکِ عذر خواهی یا علی
(* خورشید و ماه)
⭐✨
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
🌱 مرحوم شاعر نسبت به آقا امیرالمومنین (ع) و غدیر خم بسیار شیفته و شیدا بودند. به نحوی که در بین شاعران شهرستان شهرضا و دهاقان به شاعر "الغدیر" ملقّب گردیدند.
ایشان این شیفتگی و شیدایی را در قطعه شعر زیر به زبان نظم تقدیم مخاطبان نموده اند:
خدایا به پیغمبرانِ کبیر
به قرآنِ پر حکمتِ دلپذیر
به گفتارِ نورانیِ هر امام
به خونِ شهیدانِ والا مقام
به نورَت که گیتی درخشان کند
سیَه شام را صبحِ خندان کند
ز " داعی" ولای علی را مگیر
نگار اسم او " شاعرِ الغدیر"
به او آبرو از کرامت بده
ز دریای فیّاضِ رحمت بده
🌸🌸🌸
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
💠فرا رسیدن عاشورای حسینی (ع) تسلیت باد💠
🥀تقدیم غزلی با عنوان : غرق خون🥀
از دست بخت خاتم والا نگین فتاد
وقتی حسین فاطمه (ع) از صدر زین فتاد
🥀♡
شادی گریخت از دل و غم جای آن نشست
وقتی به خاک، فخرِ جهان آفرین فتاد
🥀♡
چون پنجمینِ اهلِ کسا گشت غرقِ خون
گوهر ز دیده در رخ روح الامین فتاد
🥀♡
برخاست آه از دل اولاد مصطفی
کز تیغ شرک سید و سالار دین فتاد
🥀♡
دانا ترینِ خلق که هر گونه علم داشت
در خون ز تیغِ فتنه و بیداد و کین فتاد
🥀♡
شمشیر، خون گریست که دارنده ی علوم
از جهل و خشمِ تیره دلان بر زمین فتاد
🥀♡
واحسرتا که فخرِ کریمانِ روزگار
بی سر ز تیغِ قومِ لئیم و لئین فتاد
🥀♡
دست رسول در حرم مکه بت شکست
تاوان آن به گردن ام البنین فتاد
🥀♡
بت های هنده را چو نبی در حرم شکست
با آل هنده کار حسینش چنین فتاد
🥀♡
از قوم هنده کشت علی چون به جنگ بدر
در بندِ آل هنده تن عابدین فتاد
🥀♡
چون حمزه کشته شد عوض کشتگان بدر
قاسم چرا به خاک، چنان آتشین فتاد
🥀♡
اصغر نکشته بود کسی را به جنگ بدر
در خون چرا چو لاله ی صحرا نشین فتاد
🥀♡
هر فتنه و بلا و غمی از "سقیفه" خاست
در جانِ مسلمین ز یسار و یمین فتاد
🥀♡
روزی که یارِ غار، بتی در سقیفه شد
آشوب و جنگ و تفرقه در مسلمین فتاد
🥀♡
زان آتشی که در حرمِ اوصیا زدند
میراث انبیا به کف آن و این فتاد
🥀♡
آن آتش از مدینه چو برخاست کربلا
در خیمه های زینب زار و حزین فتاد
🥀♡
دیوی چو خاتمی ز سلیمان عصر بُرد
ایمان برون ز جان کهین و مهین فتاد
🥀♡
"داعی" از این قصیده امام زمان(عج) گریست
بر چهره اش سرشک چو دُرِّ ثمین فتاد
🥀🥀🥀🥀🥀
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
🏴 تقدیم قطعه شعر دیگری باز در مدح و منقبت آقا امام حسین (ع):
آب و هوای کرببلا بوی گل گرفت
از پنجمین اهل کسا بوی گل گرفت
چون انقلابِ سرخِ حسینی چو گل شکفت
از آن گلاب و ارض و سما بوی گل گرفت
از نکهتِ نمازِ عزیزان مصطفی
از فرش تا به عرشِ علا بوی گل گرفت
می برد بس صبا همه جا نکهتِ حسین
زان عطرِ دلگشا همه جا بوی گل گرفت
در لاله زارِ خون به نمازش چو ایستاد
آیین عشق و صبر و وفا بوی گل گرفت
در عینِ حادثات، چو عقدِ نماز بست
رویِ نماز و دستِ دعا بوی گل گرفت
چون خاست عطر بسمله از غنچه ی لبش
رفت آنچنان که هر دو سرا بوی گل گرفت
وقتی که خواند سوره ی الحمد را به عشق
تا شامِ حشر، صبح و مسا بوی گل گرفت
وقتی که خواند سوره ی اخلاص در نماز
قرآن از آن خجسته نوا بوی گل گرفت
خم کرد چون که قامتِ مردانه بر رکوع
محرابِ عشقِ اهلِ صفا بوی گل گرفت
شد از فیوض سجده ی آن زاده ی رسول
گلگون جمالِ کعبه، منا بوی گل گرفت
بگذاشت سر به سجده چو از عشقِ ذوالجلال
شوقش حیات زاد و بقا بوی گل گرفت
جان را چو بهر دانش و جود و سجود داد
باغِ امید و باورِ ما بوی گل گرفت
از خونِ اصغرش تنِ او لاله پوش گشت
کان سروِ سبزِ لاله قبا بوی گل گرفت
از جسمِ او چو طبله ی عطار شد زمین
وز روحِ او، بهشتِ خدا بوی گل گرفت
"داعی" ز عطرِ خونِ شهیدانِ کربلا
شعرت چو نو بهار و صبا بوی گل گرفت
🏴🌷🏴🌷
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel