eitaa logo
دغدغه‌های حوزوی
455 دنبال‌کننده
149 عکس
47 ویدیو
24 فایل
آئينه‌ای براى انعكاس مهمترين اخبار، دیدگاه‌ها، نقدها و تحليل‌هاى چالشی عرصه دين، فرهنگ، اجتماع، روحانيت و حوزه‌های علمیه... http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0 شناسه: @daghdagheha ادمین @a_r_moayedi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠عصرِ ما یا عصر شما؟ 🔸نقدی بر برنامه عصر جدید 🖋علی ورامینی ♦️شانزده سال از زمانِ پخش اولین فصل برنامه «آمریکن گات تلنت» نیاز بود تا «احسان علیخانی» نه نسخه بومی که تقلید نعل‌به‌نعل آن را در ایران بسازد. چیدمان برنامه، تعداد داوران، افرادِ واجد شرایط شرکت در مسابقه، شیوه گزینش و خلاصه از سیر تا پیاز هر آن‌چه در نسخه آمریکایی از قدیم بوده را علیخانی و تیم‌اش سعی کرده‌اند در نسخه ایرانی‌اش نیز در حد وسع خود پیاده کنند. ♦️اگر قرار بود هرکدام از ما بین بازیگران زن، با نبوغ‌ترین، بین بازیگران مرد، با استعدادترین و بین آهنگسازان، هنرمندترین را انتخاب کنیم، قطع به یقین هیچ‌یک از این سه بزرگوار حتی در میان 10 نفر اول انتخایمان هم قرار نمی‌گرفتند (البته شاید امین حیایی به دلیل شهرتش در این لیست می‌آمد.) سخنم این است که در این نوع برنامه‌ها نباید دنبال اصول و قاعده خاصی گشت، چه در نسخه‌ی اصلی و چه در همین نوع ایرانی‌اش. این داوران نه به‌خاطر شایسته‌ترین بودن، که بنا به مصالح و مناسبتاتی انتخاب شدند. ♦️برای فهم صداوسیما، تئوری‌های نانوشته پشت آن و اساسا رویکردی خاص در بدنه حاکمیت می‌توان به شمایل دکتر حسینی نگاه کرد. استاد دانشگاه امام صادق، دانشگاهی خاص و البته معتبر که بیشتر به منظور تربیت مدیران نظام شکل گرفته است و معدود مسوولانی که در آمریکا، انگلیس و فرانسه تحصیل نکرده‌اند، فارغ‌التحصیل این دانشگاه هستند. حسینی شمایلِ استاد خوب و تئوریسن محبوب امروزی برای طیفی از بدنه حاکمیت است. ♦️پیش از این گفته بودم که صداوسیما یک شیفت‌ پارادایم یا یک تغیر گفتمانی نسبت به دهه‌های آغازین انقلاب داشته است. ابتدای انقلاب شاهد سیطره گفتمان {ایدئولوژیک-آموزشی} بودیم و این گفتمان رفته‌رفته به {ایدئولوژی-سرگرمی} تبدیل شد. عصر جدید و برنامه‌ی متوقف شده گلزار بارزترین شاهد در تایید مدعای من هستند. برنامه‌ای با هزار دادار و دودور ساخته می‌شود که نسخه‌ی اصلی آن شهرت‌اش را مدیون حضور جنیفر لوپز، کسی که ترجمان شمایل سرمایه‌داری جدید و ابزار نوین امپریالیسم است، اما برای آن‌که نشان دهند هنوز چیزی از خود داریم و مقهور آن نشدیم، موی بلند پسر را در کلاه می‌کنند. ♦️آیا کسی به این فکر کرده که این برنامه در نهایت چه چیزی می‌خواهد به ما بدهد؟ این که کسی خوب بیس بزند یا با پا تیراندازی کند یا با موتور تک چرخ بزند در نهایت جز اینکه اسباب سرگرمی در پارک یا سیرک را فراهم کند چه مازادی دارد؟ خب همه این‌ها پیش‌تر از این هم در پارک و سیرک بود و ملت برای سرگرمی به تما شا می‌نشستند، اما تلویزیون پسِ این برنامه جز سرگرمی و پر شدن جیب بعضی چه هدفی دنبال می‌کند؟ فارغ از این‌که بشیر حسینی و حتی خود فروغی هم دربسته‌ی ساختار و وضعیتی هستند که آن‌ها را به این سو می‌برد، سوال اساسی‌ای که وجود دارد این است که اگر آمریکا و فرهنگ‌اش این چنین مورد پسند شخصیتی مانند فروغی است، چرا ما مردم این فرهنگ را بگیریم، با آن سرگرم شویم و زندگی کنیم، اما به خاطر سر ایستادگی در برابر زورگویی‌های آمریکا مثلاً از خریدن اپل محروم شویم. @daghdagheha
💠تفاوت جایگاه هنر در تمدن اسلامی و تمدن غرب ▪️دکتر محمدرضا ریخته‌گران ♦️جایگاه هنر در جهان اسلام و تمدن اسلامی، با جایگاه آن در تفکر غربی تفاوت دارد. تلقی ما از هنر در عالم اسلام نیز خلاف تلقی غربیان است. در حقیقت، با تفکر غربی مفهوم خاصی از هنر پدیدار می‌شود که با خلق اثر هنری همراه است. در این تفکر، هنرمند به کسی گفته می‌شود که نحوه‌ی حضور و نسبت بی‌واسطه‌ای دارد و او این نسبت بی‌واسطه را در اثر هنری خود به ظهور می‌رساند. ♦️در تمدن اسلامی اگر قرار بر حضور کسی است، این حضور از نوع حضور دینی و معنویت عرفانی است و اگر آن شخص اهل حضور نیست و اهل ساختن و پرداختن و حرفه و پیشه و صنعتگری است، این نیز در زمره متحرفه و پیشه‌وران و صنعتگران قرار می‌گیرد. بنابراین چنین تلقی در جهان اسلام وجود نداشته است که کسی در عین ساختن و پرداختن یک اثر هنری، حضوری غیر دینی را در آن اثر به ظهور برساند. این یک تلقی آتنی و یونانی است. ♦️از این رو لفظی که ما در جهان اسلام برای هنر به کار برده‌ایم، کمتر معنای ساختن و پرداختن دارد. معنایی که از این لفظ برمی‌آید، بیشتر به نیکی و فضیلت باز می‌گردد؛ چنان که هنر برگرفته از «هونره» زبان پهلوی است. در این زبان «هو» به معنای نیکی و «نره» به معنای مرد دلیر و شجاع است. یعنی در تمدن اسلامی، هنر و هنرمندی بعد از کسب مقام نیکی و دلاوری و شجاعت است. دلیری و شجاعت نیز وقتی است که شخص از مرتبه اضطراب و ترس و دودلی به در می‌آید و به مرتبه امنیت و قرار و اطمینان می‌رسد. به این ترتیب باید گفت که هنر در تمدن اسلامی، بیشتر یک معنا و فضیلت درونی است؛ فضیلتی که مربوط به قلب و دل آدمی است. این تلقی از هنر با تلقی مبتنی بر تخنه و ساختن و پرداختن که بیشتر در عالم غربی رواج دارد، متفاوت است. -به نقل از تمدن نوین اسلامی @daghdagheha
✔️گونه‌شناسی نوگرایی در حوزه 🔸پرونده «نواندیشی در حوزه» (4) 🖊وحید فراهانی 🔹آراء و دیدگاه‌های نوگرایانه در بستر علوم خاصی شکل می‌گیرد که عمدتاً بین فلسفه و فقه در حرکت و دوران است. بسیاری از این جریانات نوگرایانه درگیر موضوعات روز و سلبریتیزه شده و از حجاب گرفته تا برخی از بنیان‌های فلسفی و فقهی را محل منازعات خود با سایر جریانات متخاصم قرار می‌دهند. 🔸گونه‌های مختلف نوگرایی ۱. نوگرایی متاثر از انقلاب اسلامی 🔹انقلاب اسلامی ایران شرایط جدیدی برای حوزه‌های علمیه و روحانیون ایجاد نمود. نسل جدیدی از طلاب و روحانیون در سطوح مختلف به وجود آمد که همواره در تلاش برای حمایت از انقلابی برخاسته از حوزه‌های علمیه بودند و البته رویکردی انتقادی به تمدن غرب دارند. در چنین بستری نوگرایان متاثر از انقلاب اسلامی در بستر علومی نظیر فلسفه و کلام و فقه سیاسی رشد یافتند. این طیف از روحانیون عمدتاً در فضای مؤسسات وابسته به حاکمیت و مستقل در قم به مثابه بازوان فکری نظام اسلامی عمل می‌کنند. ۲. نوگرایی متاثر از مدرنیته و اندیشه‌های غربی 🔹در ایران معاصر اندیشه‌های مدرنیته همزمان با تلاش‌های رضاخان در کشور گسترش یافت و از میان سایر مؤلفه‌های آن، فرهنگ و تفکر دینی اولین نقطه ثقل در این تحولات بود. ظهور و بروز روحانیونی که با ریش‌های بسیار کوتاه شده، عمامه به سر داشتند و ظهور اسامی‌ای همچون تقی‌زاده، کسروی و … از جمله مسائلی بود که در آن مقطع در این بستر به وجود آمد. در شرایط فعلی و پس از چهار دهه از انقلاب اسلامی نیز همچنان این جریان حیات داشته و در برخی از مراکز فعال می‌باشد. ۳. نوگرایی متاثر از اندیشه دموکراسی‌خواهی 🔹این نوگرایی خود را عمدتاً مستند به اندیشه نائینی کرده و کتاب معروف وی را شرح نموده و جهت تبیین دال‌های اصلی و شناور گفتمان خود مورد استفاده قرار می‌دهد. بخشی از عناصر اصلی این جریان در سال‌های گذشته انقلابیونی فعال و پرحرارت بودند و هم اکنون با تاکید بر عنصر جمهوریت در نهایت به عنوان پشتوانه تئوریکی جریان موسوم به چپ (سیاسی) در کشور شده‌اند. عمده موضوعاتی که فعالان این جریان برای سخنرانی و نوشتن و انتشار انتخاب می‌کنند از موضوعات پرچالش در فضای مجازی و رسمی کشور می‌باشد. از حجاب اختیاری/ اجباری گرفته تا گاندو، موضوعاتی است که وجه مشترک آنها در تلاش برای نقد اقتدارگرایی و تمرکز قدرت می‌باشد و از سوی دیگر مکرراً تاکید بر جایگاه مردم و گره خوردن مشروعیت به مقبولیت می‌کنند. 🔹امروزه مهمترین مساله در شرایط فعلی کشور مساله همگرایی است. دو جریان نوگرای دوم و سوم گرچه تنش‌ها و چالش‌هایی با برخی از مبانی فکری و سیاسی دارند، اما به عنوان ظرفیت‌های قدرتمند در راستای کمک به همگرایی قابل همکاری با جریان اول می‌باشند. موضوعاتی مثل رشد اخباری‌گری، فرق و محافل انحرافی مذهبی، انسجام و حمایت از منافع ملی می‌تواند از جمله موضوعاتی باشد که هر سه جریان را علی‌رغم اختلافات مبنایی در یک جبهه قرار دهد. 🔸متن کامل این یادداشت: http://mobahesat.ir/21324/amp @mobahesat @daghdagheha
💠انقلاب‌هراسی در حوزه را جدی بگیریم 🖋سیدیاسر تقوی 🔹«تندروی» به عنوان یک آفت اجتماعی در مواجهه با دگراندیشان ظهور وبروز می‌یابد. تندروها- بر فرض فهم صحیح از آرمان‌ها و ارزش‌هایی که مدعی آن هستند- بواسطه تعلقی که به دین، مذهب و یا گفتمان خود دارند، هویت خود را با شاخصه‌های حداکثری تعریف می‌کنند. لذا به واسطه کوچکترین زاویه و اختلاف‌نظر و عدول یک جریان از آن شاخصه‌ها، آن را خارج از گفتمان مطلوب خود تلقی کرده و مدام دچار «دیگری‌سازی» و مرز‌بندی هویتی با آنان می‌شوند. 🔹با گسترش ابزارهای ارتباط جمعی، این آفت فرهنگی ظرفیت می‌یابد تا نقش خود را در نزاع‌های بین‌المللی و نیز جنگ‌های خونین بیش از پیش تثبیت کند. همین امر موجب می‌شود جریان‌ها و دولت‌های متخاصم جهت «دشمن‌هراسی» روی جریان‌های تندروی حریف سرمایه‌گذاری کنند. این معامله دو دست‌آورد مهم دارد. اول آنکه یکپارچگی اجتماعی جریان مقابل متفرق و آسیب‌پذیر می‌شود و دوم آنکه افکارعمومی را نسبت به گفتمان رقیب ترسانده و مبارزه با آن را موجه و بلکه ضروری می‌نمایاند. 🔹تندروی در سلب مشروعیت از گفتمان‌ها در افکارعمومی نقش بسزایی دارد. از این رو تأمل درباره نقش مواضع رادیکال در حوزه که به اسم دفاع از «حوزه انقلابی» مراجع، اساتید و صاحب‌نظران و مخالف خود را با ادبیات نامناسب متهم به ضدیت با دین، نظام و انقلاب و نیز همراهی با معاندان می‌کنند، ضروری به نظر می‌رسد. این برخوردهای شبه‌تکفیری که سعی دارد دگراندیشان را از دایره انقلاب حذف کند بیش از آنکه به تقویت گفتمان انقلاب اسلامی در حوزه کمک کرده باشد، منجر به «انقلاب‌هراسی در حوزه» خواهد شد. 🔹پر واضح است مشروعیت‌یابی انقلاب اسلامی نه از سنخ قدرت‌های سیاسی رایج در دنیا، بلکه بر آمده از قدرت اجتهاد و فقاهت در حوزه‌های علمیه است. انقلاب اسلامی نیازمند آن است که در بستر علمی حوزه‌های علمیه هم مشروعیت خود را بازیابی و تقویت کند و هم به پرسش‌های اساسی پیرامون اداره نظامات سیاسی و اجتماعی تحت زعامت ولی فقیه به پاسخ‌های کارآمد برسد. در چنین شرایطی نمی‌توان انتظار داشت علما، اساتید و صاحب‌نظران درباره تمام مسائل مرتبط با انقلاب و اداره نظام به یک نحو فکر کنند و برداشتی یکسان داشته باشند. 🔹مواجهه نامحترمانه با اختلاف‌نظرها بیش از آنکه بیانگر تعصب نسبت به انقلاب و نظام باشد، نمایاننده منطق حاکم بر گفتمان انقلاب در حوزه است. بی‌شک اساتید حوزه نسبت یکسانی با انقلاب و نظام ندارند اما می‌توانند در رونق فقهی حوزه‌ها مؤثر باشند و در برخی مقاطع نیز در حد ظرفیت خودشان همراهی کنند؛ لکن با نگاه به منطق مخرب برخی رسانه‌ها ترجیح می‌دهند فاصله خود را با آنچه «حوزه انقلابی» و «دغدغه نظام» نمایانده می‌شود حفظ و بلکه بیشتر کنند. 🔹از سوی دیگر این ناملایمت‌ها به جریان‌های معاند این امکان را می‌دهد تا با تشدید شکاف‌های نظری و رفتاری بتوانند ظرفیت اجتماعی روحانیت که همان ظرفیت اجتماعی انقلاب اسلامی است را متفرق و آسیب‌پذیر نمایند. 🔹با این تفصیل قابل توجه است همانطور که جریان‌های رادیکال شیعه، می‌توانند تهدیدی علیه وحدت و یکپارچگی جامعه اسلامی و عامل شیعه و اسلام‌هراسی باشند، ادبیات رادیکال در حوزه نیز این ظرفیت و توان را دارد با «انقلاب‌هراسی» و افزایش تنش در بدنه حوزه‌های علمیه، فرصت‌هایی که می‌توان در راستای طرح پرسش‌های علمی و فقهی استفاده کرد را به تهدیدی علیه رابطه حوزه و نظام تبدیل کند. 🔹از این منظر شاید اهمیت تذکر آیت الله خامنه‌ای در دیدار رمضانیه اخیر خود با طلاب بیش از پیش روشن شود که فرمودند: «در حوزه ممکن است در مسائل گوناگون اختلاف ‌نظر وجود داشته باشد؛ در مسائل علمی که اختلاف‌ نظر هست، در جهت‌گیری‌های فکری که اختلاف ‌نظر هست، در زمینه‌های سیاسی هم اختلاف‌ نظر ممکن است باشد؛ این اشکال ندارد؛ اختلافات را باید مدیریّت کرد. مواظب باشید اختلاف ‌نظرها به درگیری و تشنّج و ناخن زدن به چهره‌ی یکدیگر نینجامد!» @daghdagheha
💠نوآوری‌های فقهی آیت‌الله وحید خراسانی 🔸آیت‌الله وحید بسیار کوشش ‌می‌کند زن و مرد را مساوی جلوه دهد ▪️گفتگوی سید مجید بنی هاشمی از شاگردان آیت الله وحید خراسانی با شفقنا: 🔹ایشان نوآوری های بسیاری دارند، اما من به یک نمونه اشاره می کنم. امروز در جهان داستان تغذیه یک رکن است، تجارت های مهم، بحث حلیت و حرمت و صادرات و واردات گوشت و مرغ و مباحثی که در این زمینه باید خوراک جامعه انسانی به ویژه اسلامی را تأمین کنند،کارخانه داران و دامداران و تجار و حتی دولت ها، وقتی پای نظرات فنی ایشان می نشینند می بینیم که این نظرات درست است چرا که ظاهر فقهی و مستندات دینی از آیات و روایات دارد. اگر بخواهید از یک منظر دیگر نظرات را بیاورید مانند نظرات روانشناسان می بینید که از این منظر نیز دریای مطلب در نظرات ایشان وجود دارد. 🔸آیت الله وحید خراسانی در مباحث قضایی، چه حقوق متهم و حقوق زندانی و مجرم و حقوق مباحث عدالت اجتماعی، زندان زدایی یا بحث حدود و کیفر و جزا نیز نظرات مهمی دارند. نگاه ها و عملکردها در دستگاه های مختلف جهان اسلام به خصوص جهان تشیع نشان می دهد که تا چه میزان از نظر مبانی فقهی احترام و حقوق یک زندانی مجرم اهمیت دارد. نمی توانید به مجرم حتی مجرمی که محکوم به قصاص است، توهین کنید و آبروی او را ببرید، به خانواده مجرمین باید رسیدگی کنید و حقوق آنها را باید رعایت کنید. معتقدم اگر دولت ها به ویژه دولت های اسلامی، ارتباط شان با فقهای نام آور و صاحب رأی برقرار باشد، این امر می تواند در هزینه ها و مسایل اجتماعی و اخلاق های فردی و فرهنگی بسیار نقش بسزایی داشته باشد. 🔹آیت الله وحید خراسانی در مسایلی که مربوط به خانواده و حقوق دختران، بانوان و همسران است، نگاه عمیقی دارد. مثلاً در بحث نکاح و تربیت دختران و مادر و مسایل مربوط به زنان، حتی فمنیست ها که سعی می کنند حقوق زن را به گونه ای بیان کنند که گویی مسلمانان بی عرضه هستند و نمی توانند نسبت به حقوق بانوان، آن حقوق را رعایت کنند، ایشان خیلی کوشش می کنند که زن و مرد را مساوی جلوه دهند به صورتی که در فقه ما قابلیت دفاع داشته باشد. آیت الله وحید خراسانی آنقدر به زن اهمیت داده که انسان فکر می کند زنان به مراتب مقام روحانی، معنوی، اجتماعی، خانوادگی و علمی شان بالاتر از مردان است چون نگاه به جایگاه زنان نگاه مقدسی است و یک نگاه سیاسی و اجتماعی و بهره برداری نیست. 🔸ممکن است در برخی از جهات برای کسی تلخ باشد که زن در نگاه ایشان می تواند وزیر و رییس جمهور و مدیر یک مجموعه باشد، ایشان مقام زن را به حدی بالا می برد که می خواهد روی خانواده و اجتماع و مسایل روحی و روانی اثر بگذارد و از آن براساس کدهای علمی دفاع می کند، ولی ممکن است که دستگاه های تبلیغاتی که معاند و معارض و جاهل و متعصب هستند یا کسانی که روشنفکران غرب زده هستند یا جزو متحجرین عقب افتاده هستند. در بحث ظاهری می گویند که ایشان شاید مخالف است که به زن مقام سیاسی یا مقام اجتماعی دهند، اینطور نیست باید پای درس و استفتائات و نظرات ایشان بنشینند و ببینید که ایشان تا چه افقی را دیده است. 🔹وجود زنان انقدر ارزش دارد که اگر بخواهید در مصادیق ظاهریه بروید آن مقصود خالق حاصل نمی شود و شارع مقدس نظراتی که به زنان دارد بسیار فراتر است. آیت الله وحید خراسانی بیان نمی کند که زن خانه دار باشد بلکه بر این نظر است که زن درس و بحث را ادامه دهد و مسایل فرهنگی را پی بگیرد و اهل تعلیم و تعلم و اثر گذاری باشد؛ ایشان در این زمینه احادیث بسیاری را نقل می کنند. -به نقل از دین و جامعه @daghdagheha
💠"اگر عدالت باشد ایرانی نمی رود" ✔️سیدعلی میرموسوی (عضو هیات علمی دانشگاه مفید قم) 🔹ماهنامه حق ملت در شماره اخیر خود به موضوع مهاجرت پرداخته و از دیدگاه های گوناگون جامعه شناختی، حقوقی، اخلاقی پدیده رو به گسترش مهاجرت در ایران را تحلیل کرده است. 🔹براساس آخرین پیمایش که در سال۱۳۹۵ انجام شده است، ۳۰٪ از مردم تمایل دارند در کشوری دیگر جز ایران زندگی کنند. آنان به این پرسش که " اگر امکانات فراهم باشد، آیا حاضرید برای همیشه از ایران بروید؟" پاسخ مثبت داده اند. این آمار نسبت به پیمایش مشابه انجام شده در سال ۱۳۸۳، که۱۵٪ بوده، افزایش صد در صدی را نشان می دهد. 🔹وجه نگران کننده این آمار این است که شمار کسانی که حاضرند برای مهاجرت به آب و اتش بزنند و تعداد شان کم نیست، را شامل نمی شود. در این صورت شمار ایرانیان خواهان مهاجرت بسیار بیشتر خواهد شد. یکی از اقتصاددانان که مشاور وزیر مسکن و شهرسازی نیز هست، در سال ۹۶ از ۱.۵ میلیون ایرانی خبر داد که در صف مهاجرت به کانادا و استرالیا قرار دارند. 🔹پدیده مهاجرت از ایران، موضوع جدیدی نیست، و دست کم از مشروطه به این سو همواره امواج گوناگونی از مهاجرت را تجربه کرده ایم. این مهاجران را دست کم به چهار گروه می توان تقسیم کرد: منتقدان حکومت، فروشندگان نیروی کار، سرمایه داران، و درنهایت کسانی که نسبت به آینده خود و فرزندان شان نگرانی داشته اند. 🔹از جمله مطالب خواندنی در این شماره، سخنانی است که از مرحوم سید حسن مدرس درباره مهاجرت نقل شده است. او در نطقی کوتاه درمجلس، که درباره "لایحه تسهیل مهاجرت به ایران" ایراد کرده است، تحلیلی از این پدیده ارایه می کند، که همچنان خواندنی است. این لایحه در واکنش به مهاجرت گسترده از ایران، و در راستای معکوس کردن این روند در تاریخ ۵ ابان ۱۳۰۵ در مجلس به بحث گذارده د و نطق مدرس فصل الخطاب بحث میان مخالفین و موافقین آن بود. 🔹مدرس در سخنان خود نخست به بیان این تجربه پرداخته است که در تمامی سفرهایی که به خارج از ایران داشته،آنچه زیاد دیده، ایرانی بوده است. بر عکس در سفرهای داخلی غیر ایرانی ندیده است. او در تبیینی ساده و کوتاه از این پدیده می گوید" برای این که از خرابه مردم می روند رو به آبادی، از آبادی به خرابه نمی آیند."مدرس سپس در اشاره به روند رو به رشد مهاجرت از ایران در سال های پس از مشروطه می گوید" در این بیست سال قریب یک کروراز ایران رفته و متصل هم می روند". از نظر وی" هیچ کس خانه خودش را نمی خواهد رها کند، مگر فشار، فشار، فشار" 🔹مدرس به جای لایحه ای که برای تشویق مهاجرت به ایران پیشنهاد شده بود، می گوید" ما باید ببینیم چه کنیم که ایرانی نرود یا چه کنیم که آن هایی که تشریف برده اند و از ما جدا شده اند، برگردند. " مدرس در ادامه به ماجرایی که در زمان عمر عبدالعزیز رخ داده بود، اشاره کرد. او در پاسخ حارث که خرابی دیوار شهر را عامل مهاجرت از ان می دانست و در خواست بودجه کرده بود، گفت: "حصنها بالعدل" یعنی دیوار را با عدالت ایجاد کن. 🔹مدرس از این ماجرا چنین نتیجه می گیرد"شما هم ترتیب عدالت را برای مردم درست کنید، کسی هجرت نمی کند، الان هم اگر عدالت نباشد، عددمان زیاد است، هر چه هم از بیرون بیاورید، این جا از بی نانی می میرند." 🔹معادله ای که مدرس از ان سخن می گوید بسیار ساده و قابل فهم است و درستی آن جای هیچ تردیدی ندارد. برقراری عدالت مانع از مهاجرت و بی عدالتی عامل اصلی آن است. براین اساس میزان مهاجرت شاخصی عینی و روشن برای وضعیت عدالت در جامعه است. -به نقل از نامه‌های حوزوی @daghdagheha
💠علوم انسانی، گرفتار بحران عصر مدرن 🎤دکتر حمید طالب‌زاده(استاد فلسفه دانشگاه تهران) 🔹نشست علمی گفتمان نخبگان علوم انسانی 🔸اندیشمندان و فیلسوفان مسلمان به جای واژه آزادی از واژه حریت و اختیار استفاده کرده اند که به عنوان یکی از سجایای اخلاقی مطرح بوده و با مفهوم آزادی متفاوت است. 🔸آزادی از مفاهیمی است که به معنای مقام ذات بشر محسوب می شود و این مفهوم، انسان را در جایگاه ممتازی نسبت به موجودات دیگر در عالم خلقت قرار داده است. 🔸فاعل بالطبع، انجام دهنده کاری است که فعلش طبق محاسبات و در نظر گرفتن شرایط و ملاحظات نیست و نسبت به فعل خودش علم و آگاهی ندارد، بلکه فقط از روی میل باطنی و اشتیاق غریضی است، اما فاعل بالقصد یا بالاختیار از روی تلائم با نفس و طبیعت است؛ فاعل نسبت به فعل خودش ارزیابی و سنجش دارد؛ از این جهت فعلی که از فاعل بالاختیار صادر می شود اگر در مسیر اخلاق میسر شود، دارای فضیلت و ارزش است. 🔸برخی از فیلسوفان مسلمان همانند ابن سینا در تعبیری، اختیار را این گونه تعریف کرده اند «فاعل و مبدأ اثر چنان باشد که آنگاه بخواهد انجام دهد و اگر نخواهد انجام ندهد» که البته این تعبیر، مفهوم اختیار را به فعل، صرف نظر از فاعل، به امور تصادفی و دوران میان خواستن و نخواستن تأویل کرده است و به نوعی ناقص است. 🔸از نظر علامه طباطبائی حقیقت اختیار این است که فعل مستند به یک فاعل آگاهی باشد که فاعلیت آن تمام و در مقام تأثیر باشد که در این تعبیر، علامه اختیار را به مبادی آن استناد می دهد؛ این که ذات فاعل آگاه دارای علم و قدرت تام باشد. 🔸نفس مجرد، حقیقت واحدی است که مقام جمع علم و قدرت است که در اتصال و اتحاد با بدن منتهی به یک فعل و فضیلت می شود. 🔸آزادی مفهومی محوری است. انسان متناهی و تاریخی است و در تاریخ سیر می‌کند و انسان تاریخی در سنت و زبان متولد می‌شود و ذیل مفهوم آزادی است که علوم انسانی، انسان مدرن و عصر جدید ممکن شده است. 🔸انسان در عصر مدرن و بعد از گشودگی که در بستر تاریخ برایش پدید آمد، توانست امکانات خودش را به فعلیت برساند و آزادی خودش را این گونه فهم کند و با صرف نظر از ماورای خودش دیگر به باطن عالم و حقیقت جهان خودش را مستند نکند و با امکاناتی که بر عهده گرفت، جهان مدرن را پدید آورد و نوعی آزادی به خود وانهاده را رقم بزند. 🔸مفهوم قرآنی «اذن» یعنی مجال، فرصت، توانایی و گشودگی امکاناتی که به شکلی برای انسان فراهم شده است که اگر انسان، آزادی خودش را ذیل ولایت تکوینی و تشریعی حق فهم کرده است، این امکان عظیم و آثار آن برایش پدید خواهد آمد؛ اما اگر آزادی خودش را صرف نظر از ولایت حق تصور کند، مجال و فرصت تازه ای برایش پدید می آید که انسان مدرن با این امکان، عصر جدید را آغاز کرده است. 🔸مفهوم انسان را ذیل انسانیت و اومانیته قرار می‌گیرد. اومانیته مقام اعتبار و فرهنگ است، اومانیته فرهنگ را تحت الشعاع قرار می دهد؛ از همین جهت سیاست مدرن، اقتصاد، هنر، حقوق و حتی اندیشیدن با آن پدید آمده است؛ زیرا انسان با قطع ارتباط خدا و انسان، اومانیته را جایگزین کرده و در تمام مناسباتش معنای اومانیته را اشراب کرده است. 🔸نظم تازه، نظم تکنیک، نظم سیستماتیک و ریاضی است که حتی اومانیته و فرهنگ نیز تحت این نظم و در خدمت آن قرار گرفته است، تکنیک لجام گسیخته ای که طبق اذعان اندیشمندان غربی به بحران منجر شده است. 🔸علوم انسانی نیز گرفتار در بحران تکنیک حاکم بر عصر مدرن است. دانشگاه، زمانی مرکز علم و فرهنگ بوده است؛ اما الان مرکز بازار تلقی می شود، گفته می شود علوم انسانی باید تجارت محور باشد و اصلا وقتی مفید است که تولید ثروت و منفعت کند، اقتصاد دانش بنیان یعنی باید بنیان به اقتصاد کمک کند و اقتصاد یعنی تکنیک که زیربنای جامعه و اصل قرار گرفته است و کسی قدرت مهار آن را ندارد. 🔸امروز سوژه، اومانیته و سوبژکتیویته در خدمت تکنیک قرار دارد و کسی به حرف متفکرانی که اصل را بر فرهنگ قرار داده اند، گوش نمی دهد؛ اندیشمندانی همچون روسو، کانت، هگل و  کسانی که انقلاب فرانسه را پدید آوردند؛ امروز تکنیک در خدمت قدرت هایی همچون آمریکا است که از همه معاهدات و تعهدات هسته ای خارج می شود، امروز اومانیته، انسانیت و علوم انسانی در بحران است. -به نقل از http://www.bou.ac.ir/ @daghdagheha
💠مواجهه ما با علوم انسانی غربی 🔹افتتاحیه پنجمین دوره طرح ملی نخبگان علوم انسانی 🎤حجت الاسلام دکتر حمید پارسانیا 🔸پرسش از اینکه علم چیست و علوم انسانی چیست و نسبت علوم انسانی با سایر علوم چیست، یک پرسش هویتی برای این رشته هاست و همچنین یک پرسش هویتی و بنیادی برای فرهنگ اسلامی و تمدن اسلامی است. نباید مسئله تقسیم بندی علوم و تعریف علوم را دست کم بگیریم. 🔸ما قبل از دانشگاه دارالفنون را درست کردیم. علوم را یکایک از غرب الگو گرفتیم و آوردیم. تقسیم بندی علوم الان بر اساس تقسیم بندی دهه های اول قرن بیستم شکل گرفته است. 🔸در گذشته تاریخی ما نزاع هایی در مورد نسبت بین علوم وجود داشته است. دعوای بین عقل و نقل و تقسیم بندی آنها و تکفیرهایی که در پی آن می آمد جزء مسائل جدی و زنده ما بوده است. 🔸در جهان غرب هم دعواهایی در مورد چیستی علوم انسانی بوده است اما آن نزاع ها برای ما موضوعیت ندارد. ما برای خودآگاهی خود و برای اینکه بتوانیم تصمیم بگیریم، نیازمند پرسش های خود هستیم. 🔸این علوم انسانی چرا اینگونه تعریف شده است؟ گاهی ترجمه های دقیقی برای تقسیم بندی های غربی علوم نداریم. ما Humanities را به علوم انسانی ترجمه کرده ایم که صحیح نیست. 🔸نظام آموزشی همه کشورها نوعاً متاثر از نظام آموزشی غربی است. ما باید دیگری خود را بشناسیم اما نباید تقلید کنیم. این تجربه، صرفاً تجربه بخشی از بشریت در بخشی از تاریخ است. 🔸باید به این سوالات بپردازیم که علوم انسانی مدرن چیست و تقسیم بندی آن چگونه است و با علوم پایه چه فرقی دارد؟ تفاوت انسانیات و علوم انسانی چیست؟ اینها پرسش هایی است که در این دوره به دنبال آن هستیم. در غرب سوال هایی در مورد فلسفه علوم به وجود آورده اند اما آن سوال ها، سوال های ما نیست. به نقل از: http://www.bou.ac.ir @daghdagheha
💠تاریخیت در علوم انسانی و اجتماعی مدرن 🎤حجت الاسلام دکتر مهدی سلطانی 🔸نشست گفت‌وگوهای علم دینی با موضوع «علوم انسانی؛ مطلقیت یا تاریخیت»/دانشگاه باقرالعلوم(ع) 🔸محورهای نشست:1) معانی مختلف تاریخ در علوم انسانی و اجتماعی مدرن، 2) معانیِ تاریخ در سنتِ اسلامی و 3) وضعیت تاریخی ما بعد از انقلاب اسلامی 🔹شقوق مختلفی از معنای تاریخیت را در غرب و سنتِ اسلامی می‌توان برشمردند که در برخی آنها، تاریخیت و مطلقیت نیز با یکدیگر قابل جمع بودند. معنای پیشامدرن مانند آنچه در سنت‌های هندی و پیشاافلاطونی وجود دارد، معنای قرون‌وسطایی در آگوستین یا یوآخیم فیوره، معنای رایج در روشنگری مخصوصاً معنای کانتی در بخش آخر نقد عقل محض، معنای هگلی در پدیدارشناسی روح که با مطلقیت جمع می‌شود، معنای مدنظر مارتین هایدگر که برخاسته از نوعی انتولوژی است، معنای نیچه‌ای و شوپنهاوری، معنای نزدِ دیلتای و وبر و برخی معانی دیگر تاریخ که می‌توان در سنت اسلامی به سراغ آنها رفت. 🔹باید به معانیِ تاریخ در نسبت میانِ تاریخیت در غرب و سنتِ اسلامی، مخصوصاً فلسفۀ اسلامی توجه نشان داد. در سنتِ ارسطویی و به تبع، در فلسفۀ اسلامی، زمان مقدار حرکت است، در حالی‌که در دنیای جدید، مخصوصاً بعد از کانت، همانطور که ژیل دلوز نیز اشاره دارد، حرکت تابع زمان است و زمان، «بی‌لولا» می‌شود و مقولات، توسط زمان تعیین می‌شوند. این توجه و نظایر آنها برای فهم تفاوت نگاه مسلمین به تاریخ و زمان و نگاه مدرن بسیار حیاتی و سرنوشت‌ساز است. 🔹در ادوار مختلف تاریخ تفکر نوعی انشقاق وجود داشته و تلاش همۀ فلاسفه در جهت حل این انشقاق بوده است. ما در عصر انقلاب اسلامی نیز دچار انشقاق‌های بزرگی در زندگیِ روزمره تا عرصۀ تفکر هستیم. انشقاق نظر و عمل است که مارکس را علیه هگل می‌شوراند و انشقاقی دیگر است که منجر به طرح حکمت متعالیه می‌شود. ما نیز در عصر انقلاب اسلامی، گرفتار انشقاق‌هایی هستیم که بدون توجه به آنها و توجه به معانی دقیقِ مفاهیمی که پیرامون‌مان هستند، نمی‌توانیم این انشقاق را کاهش دهیم و به تناوردگیِ نهاد علم در ایران کمک کنیم. 🔹در فلسفۀ اسلامی و حکمت متعالیه معنایِ خاصی از تاریخ در دلِ نگاه حکمت صدرایی مطرح است. صدرالمتالهین میانِ نوع متوسط و نوع اخیر تمایز قایل می‌شود. مرحوم ملاصدرا، با تعریف انسان به‌عنوان نوع متوسط، شکل‌گیری انواع اخیر را بر روی نوع متوسط ممکن می‌شمارد. از همین‌جاست که تحقق نوع یا به تعبیر دقیق‌تر انواع اخیر، پای تاریخ با همۀ لوازمش را به میان می‌کشد و پاسخی که ما به تحقق این انواع اخیر می‌دهیم و نحوۀ «کل»ی که در اینجا شکل می‌گیرد، می‌تواند پاسخ به پرسش از وضعیت تاریخیِ ما باشد. زیرا در تکوین انواع اخیر، نسبت‌های مختلف و متکثری با نوع متوسط برقرار می‌شود. نوع اخیر از یک سو، به دلیل طرح خاص حکمت متعالیه، منحصر به جهان اسلامی و ایرانی ماست و از سوی دیگر، می‌تواند نسبت‌های متکثر و متعددی که انسان مسلمان ایرانی با آن برقرار می‌کند را توضیح دهد. این نسبت‌های متکثر، یک نحوۀ خاص از «کل» یا «ما» را شکل می‌دهد که همان مای فعلی ماست. کار علوم اجتماعی نیز توضیح این «ما»ست. @daghdagheha
💠معیار کیفیت عزاداری چیست؟ معرفت‌افزایی یا خشونت و زجر بیشتر بدن؟ ✍مهدی مسائلی ♦️عزاداری امام حسین (ع) از سنت‌های مهم جامعه شیعی است که ریشه‌‌ی روایی دارد. البته در روایات تأکید فراوانی بر گریه بر مصائب امام حسین (ع) شده است، آن گونه که می‌توان گریه را مصداق اصلی عزاداری دانست. از خصوصیات مهم گریه افزایش محبت و به تبع آن، ایجاد ارتباط معرفتی با نهضت عاشورا است. ♦️با این مقدمه در نگاه روایی، معیار کیفیت عزاداری به معرفتی است که برای افراد ایجاد می‌کند، پس هرچه عزاداری معرفت و آگاهی بیشتری ایجاد کند کیفیت بهتری دارد. ♦️اما در زمان کنونی معیار کیفیت عزاداری تغییر کرده است. ارتباط قلبی و معرفتی با نهضت عاشورا عیار برتری آن را به نمایش نمی‌گذارد، بلکه خشونت و تن‌آزاری و نمایش ظاهری آن، ملاک کیفیت عزاداری شده است. برای بسیاری از شیعیان، عزاداری هرچه خشن‌تر باشد ثواب بیشتری دارد. ممکن است که درباره‌ی بعضی از مصادیق خشونت در عزاداری، همچون قمه‌زنی، در جامعه شیعه اختلاف نظر فقهی وجود داشته باشد و بعضی به خاطر وهن‌آمیز بودن آنها یا حکم رهبری از چنین رفتارهایی پرهیز کنند، ولی پذیرش خشونت و تن‌آزاری به عنوان ملاک ارزش یافتن عزاداری‌ها یک دیدگاه فراگیر در شیعه است و حتی در بیشتر هیأت‌های انقلابی چنین اعتقادی وجود دارد. امروز بیشتر سینه‌زنان کیفیت سینه‌زنی را بر اساس آهنگ و شدت آن تعریف می‌کنند. هرچه دست‌ها محکمتر بر سینه‌ها فرود آید، سینه‌زنی بهتری صورت گرفته است. بر این اساس بهتر است عزاداران هنگام سینه‌زنی لخت شوند تا سینه آنها سرخ و یا کبود شود. این ضربه‌های محکم سینه‌زنان است که مداح را به شوق می‌آورد و موجب ستایش‌ سینه‌زنی می‌شود. فراتر از این، صورت‌های خراشیده گاهی نشان‌گر آن است که افراد به لایه‌ی بالاتری از عزاداری دست یافته‌اند. ♦️حقیقت اینکه امروز بسیاری از افراد، عزاداری را ابزاری برای زجر و سختی دادن به بدن می‌بینند، تا از رهگذر آن در مصیبت‌های وارد بر امام‌حسین (ع) و شهدای کربلا شریک شوند و با آن‌ها مواسات و همدردی کنند. ♦️از این جهت، برای اصلاح عزاداری از افراط‌گرایی‌ها ابتدا باید به اصلاح نگرش عزاداران حسینی (ع) بپردازیم و مشخص کنیم که برای چه عزاداری می‌کنیم و قصد و هدف از انجام آن چیست؟ @azadpajooh @daghdagheha
💠حوزه: آنها که می‌روند 🖋مهدی سلیمانیه ♦️حدوداً سی‌ و پنج ساله است. اخلاقی، اهل مطالعه و دقیق. برای خودش پروژه علمی عمرانه‌ای دارد. از روی طرز لباس پوشیدن و آرایش مو و چهره‌اش ممکن نیست بفهمی که روزی طلبه بوده‌است. حدود ده سال. در کجا؟ مدرسه حقانی. طلبه‌ای پیگیر، با سواد، اهل مطالعه و مؤمن. اما پس از ده سال، به این نتیجه می‌رسد که حوزه، جای او نیست. می‌رود. کجا؟ دانشگاهی از دانشگاه‌های قم. از آن‌ها که تیپ‌های حوزوی/دانشگاهی پرورش می‌دهند. از گذشته‌ی حوزوی‌اش چندان صحبت نمی‌کند. وقتی به اصرار، یا به برانگیخته‌شدن شوقی، از گذشته‌ی حوزوی‌اش می‌گوید، جز یاد برخی دوستان هم مباحثه و برخی اساتید اهل علم و ذوقش، باقی خاطره‌ها، چهره‌اش را در هم می‌کشد. گاه، حتی یادی از آن گذشته‌ی حوزوی، به خشم می‌آوردش و گاه بیان افسوسی از عمر ِ از دست رفته. ♦️همکار بودیم. انگلستان درس خوانده بود. فلسفه. تا مقطع ارشد. یکی دو بار، از به کار بردن کلماتی حوزوی، حدس زدم شاید با حوزه، به صورت خانوادگی یا شخصی آشنایی داشته باشد. اما وارد گفتگو نمی‌شد. حدود چهل ساله‌ مردی با دانش و منش. پوشش را به تعمد، خلاف معمول و عرف انتخاب می‌کرد. مثلاً در روزهای عزای شیعیان، رنگ شادتر می‌پوشید یا در جلسات رسمی، بین آن‌همه کت و شلوار خاکستری، تی‌شرت سفید با نقش‌های فانتزی به تن می‌کرد. خلاف موج. خلاف‌آمد عادت. بعدتر، فهمیدم که طلبه‌ی فاضلی بوده‌است. برای بیش از ده سال در حوزه قم. بعد، از حوزه بریده‌است و به دانشگاه رفته و بعدتر، به غرب. در جستجوی دانایی. یا در جستجوی چیزی که در حوزه نبوده و نیافته‌است. ♦️به کانادا مهاجرت کرده‌اند. حدود بیست سال قبل. تا پنج نسل پشتش، همگی از چهره‌های شناخته‌شده‌ی حوزه‌ی مشهد بوده‌اند. پدربزرگش، از پیش‌نمازان یکی از بزرگترین مساجد نزدیک به حرم امام هشتم شیعیان. پدرش، حوزوی مشهوری که فرزندانش را با تربیت دینی سختگیرانه‌ای بزرگ کرده ‌بوده‌ است. خودش تا حدود سی سالگی، حوزوی مقیدی بوده‌است. اما اکنون کجاست؟ حدود سی سال است که لباس طلبگی را از تن درآورده و سپس با خانواده، خانواده‌ای که او را در سلک حوزوی می‌شناخته‌اند، به کانادا مهاجرت کرده‌است. هنوز هم وقتی سخن می‌گوید، طنین صدایش، نوع ادای کلماتش حتی نوع نگاه کردن غیرخیره و آمیخته با نوعی شرم اخلاقی‌اش، مرا به یاد تربیت شدگان واقعی حوزه‌های سنتی می‌اندازد. ♦️برای مشورتی آمده است. طلبه‌ی حوزه است. مؤمن و مقید و مأخوذ به حیا. از حوزه خسته است. آن‌چه می‌جسته، نیافته است. اینک در جستجوی آن «گمشده‌ی نایافته»، به سوی دانشگاه آمده‌است. می‌خواهد جامعه‌شناسی بخواند. سه جلسه‌ای حرف می‌زنیم. تشویقش می‌کنم که ارتباطش را با حوزه تا جایی که می‌تواند قطع نکند. از داشته‌های مغفول حوزه می‌گویم. از آن‌چه از جنس سنت و فرهنگ است. نه سیاست. نه حتی صرفاً مذهب. اما به شدت از فضای حوزه بریده‌است. رنجیده است. کنکور می‌دهد. می‌شنوم که در دانشگاه تهران پذیرفته شده. یکی دیگر از حوزه جدا می‌شود. 🔸ما، غالباً حوزه و حوزویان را از خلال مطالعه‌ی کسانی می‌شناسیم که همچنان در سلک طلبه و حوزوی مانده‌اند؛ اما حوزه، ریزش کم نداشته‌است. بسیار چهره‌های مشهور و نامشهور، دانشگاهی و بازاری و محقق و روشنفکر که وقتی به گذشته‌شان دسترسی پیدا می‌کنی، به تعجب می‌بینی که دوره‌ای گاه طولانی، حوزوی بوده‌اند. شفیعی کدکنی، کسروی، تقی‌زاده، میرزا حسن رشیدیه و ... . 🔸چرا می‌روند؟ چه چیزی آن‌ها را "طرد" می‌کند؟ الگوها و ساز و کارهای این طرد شدن‌ها و طردکردن‌ها حوزوی، در دوره‌های مختلف چه تغییری کرده‌اند؟ این نسل‌های طرد شده از حوزه، با هم چه نقاط اشتراک و تفاوتی دارند؟ این ریزش‌های حوزوی، این فراریان، طردشدگان، مهاجران، از چه جنسی هستند؟ چه چیزی را نمی‌یابند که می‌روند؟ نسبت به گذشته‌ حوزوی‌شان چه احساسی دارند؟ چه چیزی از تجربه‌ی حوزه، در خودآگاه و ناخودآگاهشان به میراث می‌ماند؟ نگاهشان، حالا از بیرون، به تجربه‌ی درونی حوزه چگونه است؟ به کجا می‌روند؟ آیا آن‌چه را که در حوزه نیافته‌اند، در بیرون از حوزه، در "آن‌جای دیگر" می‌یابند؟ 🔹حوزه را تنها با شناخت حوزویان، با آن‌ها که ماندند، نمی‌توان شناخت. شناخت حوزه، بخش مغفول بزرگی دارد. این تصویرها در کنار هم‌اند که حوزه را آنطور که واقعن هست، آن‌طور که واقعاً احساس می‌شود، به ما می‌شناساند: آنان که می‌مانند، آن‌ها که می روند. @daghdagheha
💠نگاه واقع‌بینانه به تصوف 🖋مهدی مسائلی ♦️انتشار خبر تحریم ساخت فیلم شمس تبریزی توسط دو تن از مراجع تقلید قم مباحثه‌ها و موضع‌گیری‌های فراوانی را به دنبال داشته است. این موضوع بهانه‌ای شد که بنده‌ نیز چند نکته‌ای را درباره تعامل با تصوف بیان کنم. بعضی از این نکات را پیش از این در یادداشت‌هایم بیان کرده بودم. 🔸۱. بخواهیم یا نخواهیم تصوف نماینده‌ای از عرفان اسلام در برابر سایر عرفان‌هاست، همان‌گونه که فلسفه اسلامی هماورد فلسفه الحادی و مادی است. در سفری که چندی پیش به کشمیر داشتم نقش عرفان و اهل‌طریقت را در اسلام آوردن مردم این منطقه از هند بسیار پررنگ‌تر از شمشیر اهل‌شریعت دیدم‌. مردم کشمیر اسلام خود را مدیون عارفِ اهل‌طریقت میر سید علی همدانی می‌دانند که با جمعی از مریدان به این منطقه مهاجرت می‌کند و نمونه‌ای از عرفان اسلامی را عرضه می‌دارد که توانست عرفانِ قوی هندوها را کنار بزند. 🔸۲. تصوف نام یک مرام و جماعت واحد نیست. در تصوف نیز شاید به اندازه خودِ اسلام، فرقه و طریقت وجود دارد. همان‌گونه که داعش را نباید نمایشگر شریعت اسلام دانست، عقاید و رفتارهای بعضی از فرق تصوف را نباید به همه آنها نسبت داد. فرقه‌های گوناگون تصوف در پایبندی به شریعتی و سیر و سلوک عرفانی بسیار با هم متفاوت هستند. 🔸۳. یکی از خطاهایی که در مقابله با تصوف صورت می‌گیرد خِلطِ تصوفِ فرقه‌ای و تصوفِ غیر فرقه‌ای و یکسان انگاری آنهاست. تصوف فرقه‌ای مسلمانان را از بدنه امت اسلامی جدا می‌کند، مکان عبادی و آداب دینی آنها را به مرور تغییر می‌دهد و خانقاه، تکیه یا زاویه را جایگزین مسجد می‌کند. تصوف فرقه‌ای به اندازه اقطابش مسلمانان را به گروه‌های فراوان تقسیم می‌کند و تازه در هر زمان نیز به تعداد شیوخ‌ مدعی رهبری هر فرقه، انشعاب‌های جدید در آنها ادامه دارد. ولی تصوف غیر فرقه‌ای این‌گونه نیست و همان مسیری را می‌رود که باقی امت اسلامی به دنبال آن می‌روند و قصد تقسیم‌بندی و تفرقه میان امت اسلامی را ندارد. البته می‌توان ایراداتی در زمینه عرفان و سیرسلوک به آن داشت و آن را نقد کرد؛ منتها نباید با همان روشی که با تصوف فرقه‌ای برخورد می‌شود با تصوف غیرفرقه‌ای تعامل کرد. از این گذشته نباید هرکسی را که گزاره عرفانی مشترکی با تصوف غیرفرقه‌ای دارد، به عنوانِ صوفی معرفی کرد و در ادامه چالش برخورد با تصوف فرقه‌ای را درباره آن مطرح کرد‌. متاسفانه این همان روشی است که بعضی به وسیله آن بزرگان علمای شیعه همچون امام خمینی را به تصوف منتسب می‌کنند. 🔸۴. ایجاد فضای دو قطبی میان علمای شیعه و صوفیان نه تنها جلوی نفوذ تصوف فرقه‌ای را نمی‌گیرد، بلکه با برانگیختن تعصبات و لجاجت‌ها، افرادِ تحت تأثیر تصوف را به سمت فرقه‌ای شدن و جداسازی بیشتر از جامعه شیعه سوق می‌دهد. حتی اگر کلیت آموزه عرفان حاکم بر تمامی فرقه‌های آن را یک انحراف بدانیم، باید به نقد و اصلاح آن بپردازیم و نه نفی کلی آن. 🔸۵. آنچه معمولا درباره انحرافات تصوف فرقه‌ای مورد توجه قرار می‌گیرد در جامعه شیعه نیز به صورت‌های دیگری وجود دارد بلکه هر روز درحال گسترش بیشتر است. با این تفاوت که نگاه مذهبی مانع موضع‌گیری در مقابل آنهاست. مثلاً اگر صوفیان با ذکر خداوند به شور رسیده و حرکات موزون و رقص سماع دارند، بعضی از شیعیان نیز با ذکر امام حسین(ع) به شور رسیده و رفتارهای‌شان بسیار شبیه رقص سماع صوفیان است. اگر ذکرِ خداوند به صوفیان این قدرت و جسارت را می‌دهد که کارهای خارق‌العاده انجام دهند و مثلاً نیزه و اجسام برنده در تن فرو کرده و با آتش بازی کنند، ذکر امام حسین(ع) نیز به بعضی از شیعیان این قدرت و جسارت را می‌دهد که قمه‌ بر سر بکوبند، تیغ بر پشت زنند و در آتش بدوند. 🔸اگر صوفیان از مسجد اعراض کرده و مکان‌های متفاوتی با عنوان خانقاه برای ذکر برپا کنند، شیعیان نیز مکان‌هایی با عنوان حسینیه‌، فاطمیه‌، مهدیه‌، زینبیه‌ و... به پا کرده‌اند. 🔸اگر قطب‌ها و سرذاکر‌های صوفیان جای علما گرفته‌اند و آنها را عالم‌گریز کرده‌اند، مداحان نیز مُراد بعضی از جوانان شیعه شده‌اند و حتی به جای علما در جایگاه حکم و فتوا نشسته‌اند. اگر در میان صوفیان باطن گرایی بر تقیّد به ظواهر شریعت برتری می‌یابد و گناهان مریدان به آسانی بخشیده می‌شود، همین وضع در میان بعضی از جامعه هیأتی نیز وجود دارد. ♦️در چنین شرایطی اصلاح مرام تشیع و نمایش چهره اصیل آن، ضرورت و اولویتی بیش از در افتادن با انحرافات تصوف دارد. -به نقل از کانال نویسنده @daghdagheha
💠دین در عصر تکثیر مکانیکی 🖊رضا بابایی ♦️همه ما، بارها در سطح شهر دیده‌ایم که آیات قرآن یا احادیث اسلامی را بر روی بیلوردها، بنرها، تابلوهای تبلیغاتی یا شیشه اتوبوس‌ها یا روی دیوارها می‌نویسند. هدف از این کار چیست؟ به نظر می‌رسد قصد نویسندگان این متن‌ها این است که معنویت و اخلاق را به لحظات روزمره زندگی ما وارد کنند و در سایه نیروی قدسی کلام خدا و معصومان(ع)، اعضای جامعه را با اصول اعتقادی و اخلاقی پایبندتر کنند. این پدیده، نمونه‌ای از نگرش حاکم بر سیاستگذاری فرهنگی در جامعه ما است. پخش‌های زنده از مناسک دینی در تلویزیون، گزارش‌های پرشمار از عواطف دینی و … نمودهای دیگری از همین نگرشند. در این نگرش، برای داشتن جامعه‌ای معنوی، نیازمند انتشار و تکثیر لحظات دینی در زندگی اعضای جامعه هستیم. اما این نگرش عموماً در رسیدن به هدف خود ناکام است؛ زیرا در تناقض با یکی از بنیادی‌ترین ویژگی‌های امر قدسی است. ♦️امر مقدس در آموزه‌های دینی، همواره پدیده‌ای خاص و یگانه است. از منظر دینی، هر پدیده‌ای در جایگاهی خاص ممکن است به امری مقدس تبدیل شود. به طور مثال دین به ما می‌گوید که فقط خاک یک مکان خاص، دارای ارزش معنوی است و اگر از آن مکان کمی دور شویم، خاک قدسیت خود را از دست می‌دهد و به خاکی عادی تبدیل می‌شود؛ یا فقط در یک زمان مشخص است که می‌توان حج تمتع را به جای آورد و در مابقی ماه‌های سال انجام آن ناممکن است؛ زیرا در همان ایام معدود است که این عمل وجهی چنین مقدس می‌یابد. فرد دیندار، حضور امر قدسی را در جهان به صورت یکنواخت احساس نمی‌کند؛ بلکه مکان‌هایی برای او مقدس و مکان‌های دیگر نامقدسند. ♦️اما، ما بی‌اعتنا به این حقیقت مجرب، گمان می‌کنیم که با تکثیر متون مقدس و مناسک مذهبی می‌توانیم جامعه را معنوی کنیم. سیاستگذاران ما با خود می‌گویند اگر مردم به مسجد نمی‌روند ما مسجد را به میان آنها می‌آوریم؛ در حالی که این عمل خلاف ویژگی امر دینی است. در نتیجه این سیاست‌های غلط، شاهد این هستیم که در جامعه به جای آن‌که فضای معنوی رو به گسترش باشد این امر قدسی است که عرفی‌ و روزمره‌ شده است. اگر در گذشته شخصی برای مطالعه قرآن، زمانی مشخص می‌گذاشت و به سراغ متن و تفسیر آن می‌رفت، امروز آیات پاره‌پاره شده و پراکنده قرآن بر در و دیوار شهر، توجه عابران را برنمی‌انگیزد. ♦️متفکری آلمانی به نام والتر بنیامین مقاله‌ای دارد به نام «اثر هنری در عصر تکثیر مکانیکی». وی در این مقاله استدلال می‌کند که بر اثر تکثیر مکانیکی و فراهم کردن کپی‌های بی‌شمار از آثار هنری، اهمیت آنها از دست می‌رود و افراد دیگر با نوعی حس فروتنی و اشتیاق دینی به آثار هنری نگاه نمی‌کنند. تکثیر، امر هنری را به امری عرفی بدل می‌کند و می‌تواند همین بلا را بر سر امر دینی بیاورد. سیاستگذاران فرهنگی به حوزه عرفی و روزمره بی‌توجهند و می‌خواهند شکاف بین حوزه عرفی و قلمرو مقدس را بردارند تا زندگی روزمره مردم سرشار از امر قدسی شود! اما امر مقدس فقط در لحظه‌ای خاص و حتی شاید در مکان‌هایی خاص، در دل مؤمن ظاهر می‌شود. از این رو است که سخنان کلیشه‌ای مجریان تلویزیون که می‌خواهند شوق دینی را در مردم بر‌انگیزند، راه به جایی نمی‌برد؛ بلکه مذهب را دچار کلیشه‌های ظاهری و زبانی می‌کند. -به نقل از کانال نویسنده @daghdagheha
♦️جلسه مناظره با موضوع:«لباس روحانیت» با حضور آقایان: 🔹 محمدتقی اکبرنژاد 🔹 ابوالقاسم سیفی مازندرانی 🔸 دوشنبه 15 مهر /ساعت 9صبح 🔸 پخش زنده از صفحات اینستاگرام و آپارات 🎥 instagram.com/mobahesat 🎥 aparat.com/live @mobahesat @daghdagheha
💠 #معرفی_کتاب ♦️روایت پیاده‌روی اربعین 🔸کتاب مشتمل بر ۱۷ روایت مردم‌شناختی و جامعه‌شناختی از پیاده‌روی اربعین سال ۱۳۹۶ است که با هدف شناخت حیات دینی و اجتماعی کنونی ایرانیان و خاورمیانه و نیز سایر شیعیان تدوین شده است. 🔹کتاب در چهار فصل تدوین شده است: «روایت تطبیقی«، «تحلیل اجتماعی»، «روایت فرهنگی» و «روایت توصیفی». 🔸ویژگی بارز این کتاب، آن است که محققانی با گرایش‌های مختلف تلاش کرده‌اند مشاهد‌ه‌ها و تجربیاتشان را به نحوی مبسوط و با زبانی شفاف روایت کنند. 🔹در مقدمه اثر چنین بیان شده است که رویداد پیاده‌روی اربعین نظر بسیاری از تحلیل‌گران را در داخل کشور، منطقه و جهان به سوی خود برگردانده است اما این رویداد در داخل وخارج از کشور دستمایه تفسیرهای متنوع و متفاوتی قرار گرفته است که با ملاحظه سویه‌های متنوع و متعدد این آیین و نیز مناقشات سیاسی و فکری جاری چندان جای تعجب ندارد. سیاستمداران و گروه‌های‌ سیاسی و جریان‌های فکری در چارچوب علایق و منافع خویش این رویداد را تفسیر می‌کنند و می‌کوشند معناهای مدنظرخویش را به این آیین تحمیل کنند و حتی ‌الامکان به آن رنگ و بوی علایق خودشان را بدهند. 🔹این کتاب گزارش محققانی است که با حضور در راهپیمایی اربعین، تلاش کرده‌اند توصیف دقیق و روایت محققانه از آنچه مشاهده کرده‌اند، ارائه دهند. 🔸در بیشتر متن‌ها ردپای واضحی از«دغدغه‌های» خود محققان برجای مانده است. این دغدغه‌ها گاه کاملاً منطبق بر نگاه‌های رسمی ‌است و گاه از سنخ بحث‌های روزمره و گاه نیز رنگ‌و‌بویی تحلیلی ومنتقدانه به خود گرفته است. @daghdagheha
💠قدرت نرم شیعه،پیام اخوت و مسالمت 🖋دکترمحمدعلی فیاض‌بخش 🔸سالیانی پیش -از همان زمان که راهپیمایی اربعین صورتی عام یافت- چندبار دراین ستون بدین موضوع پرداختم.از دیدگاه خودم،مکتوب «قدرت نرم شیعه» بهترینِ آنها بود.همچنان نیز براین باورم که این حرکت،نمادی از ارادت،همت و‌ نیز قدرت است؛قدرتی نرم،اما سخت تأثیرگذار؛که تأثیرش برونی و درونی است. 🔸این مناسک نسبتاً نوین -که صورت جمعی و توده‌ای‌اش قطعاً جدید است- البته نیازمند واکاوی و درون‌یابی و نیز آسیب‌شناسی‌است.زودهنگام بگویم،منظورم از «آسیب‌شناسی» دراینجا،آن مد روزی نیست که این روزها کالای بازار میزگردها و سخنوری‌هاست؛که آن‌ها نیز جا و‌ مکان خود را دارند و فعلاً محل کلام من نیستند؛بلکه منظورم پیش‌بینی و ازپیش‌خوانی آسیب‌ها و کم‌و‌کاستی‌هایی است که می‌تواند در مرور زمان دامنگیر این مناسک شود. 🔸معتقدم،علی‌رغم موج‌های منفی -که این حرکت را به اتهام حمایتگری سیاسی،کمی‌تاقسمتی مخدوش می‌کنند- برای مردمان عازم دراین سیروسلوک،ملاحظات سیاسی یا جایی ندارد یا کمترین انگیزه را داراست.فرض کنید در شرایط حاضر،حاکمیتی غیرمذهبی،اما غیرمخالف با مناسک و رفتارهای دینی مردمان برکار بود.آیا این حرکت،کاستی می‌یافت؟دراین تموج نفوس و تحرک عقولِ به احساسْ‌غنی‌شده،همین کافی بود که دولت میزبان مخالفتی نکند؛چه رسد که مساعدت هم بورزد.پس اصل این حرکت را می‌توان«مناسکی»دانست و چندان هم لازم نیست که براین «منسکِ» خودیافته و بارورشده،مته‌ی جامعه‌شناسی دینی گیر کند.همان‌مقدار که صرافتمند آسیب‌های احتمالی و‌ نگران ساکن‌شدن و استحاله‌ی محتوا و‌ مفهوم در رفتار مکانیکی باشند،کافی است که به رسالت خود عمل کرده‌باشند. می‌خواهم راهپیمایی اربعین را از زاویه‌ی دو‌نگاه بنگرم: 🔹در نگاه اول،این حرکت،غبارروبی از یک«منسک طرد‌شده و‌ به ترک‌وانهاده‌ی تاریخی»است.دراین نگاه،«مناسک‌گزاری»،خود یک«عبادت‌انگاری‌»است و آثار و تبعات بیرونیِ آن،چندان دغدغه‌ی مناسک‌گزار نیست.زین‌روی تلاش برای دلیل‌آوری جامعه‌شناسانه (ولو جامعه‌شناسی دینی) برای رهروان این نگاه نه مفید است و نه مسموع؛همان‌گونه که نماز‌خوان مقید به عدم ترک،پای پلکان هواپیما در کشوری بیگانه،در هنگام فوت وقت،نمازش را می‌خوانَد و غم اعجاب دیگران را نمی‌دارد. 🔹در نگاه دوم،بنا به اقتضائات و ضرورت‌ها (ولو به تشخیص شخصی) افراد،پای دراین مسیر می‌نهند و این حرکت را ازحد مناسک عبادی،به مرز یک جنبش توده‌ای و موج‌آفرین فرامی‌برند.نشانه‌اش آنکه -خواهید دید- امسال دقیقاً به سبب ناآرامی‌های عراق،از قضا این جنبش توده‌ایِ مناسک‌گزارانه،کمیت و‌کیفیتش ارتقا خواهد یافت. اگر نگرانی‌ای برای آسیب‌شناسی راهپیمایی اربعین در ذهن‌های مشاهده‌گران خطور می‌کند،باید مربوط به زاویه‌ی نگاه دوم باشد؛که البته این نگرانی آسیب‌شناسانه،منطقاً هم رواست و‌ هم ضروری؛زیرا مناسک عبادت‌انگارانه هرگاه جلوه‌ی توده‌وارش بر محتوای عبادی‌اش غلبه می‌کند،در معرض انواع آسیب‌ها قرار می‌گیرد. من با شعارهایی که از سر تموج‌های توده‌ای و نه از سر تعقل‌های اعتقادی برمی‌خیزد،میانه‌ای ندارم.امروز حج را در تقابل با اربعین قراردادن،ولو در شعر و‌ مداحی و شور پیاده‌روی خودنمایی کند،آغاز یکی از همان آسیب‌هاست.در عین حال تجربه‌ی حج می‌تواند برای راهیان اربعین،آموزنده باشد؛چرا که،آن تموج‌ توده‌ای،خوشبختانه تا کنون،نه تنها نزاع عربی-عجمی را به بار نیاورده،بلکه خود،کنترلی بر رفتارهای ناهنجار خارج از مناسک بوده است. ♦️دراین‌ مکتوب، قدمی فراتر از نوشته‌های پیشینم می‌گذارم: مایلم بگویم راهپیمایی اربعین، نه تنها قدرت نرم شیعه،بلکه جلوه‌ گرمی و مسالمت‌جویی اسلام در چشم دنیای متجدد است؛ یا باید چنین بشود. از این روی خاضعانه از دو ‌گروه، دو تقاضا دارم(هم از مناسک‌گزاران و هم از دلواپسانِ پیشاپیشی آسیب‌ها): ▪️از گروه نخست می‌خواهم که مناسک قدرتمندانه‌ و عاشقانه‌ی خود را خوراک میزگردهای رسالتمداران روشنفکری دینی و سبب‌ساز مباحث آسیب‌شناختیشان نکنند. ▪️از گروه دوم تقاضا می‌کنم، جامعه‌شناسانه و دین‌شناسانه،‌ازاین مناسک پرقدرت و نرم، راهکارهایی را بیابند برای تجدید هیمنه‌ وحدت‌گرای امت مسلمان؛...و نه تنها مانوری برای شیعیان. دریغ است که بیست‌میلیون مسلمان، در حرکتی عاشقانه و‌ مسالمت‌جویانه، نتوانند مزه‌ وحدت مسلمانی و هیمنه‌ آیین محمدی را در دنیای اسلام برای دیگر اقوام مذهبی صلا بزنند و با وجود این انرژی متراکم و هم‌مقصد، جهان اسلام را دردیگر وجوه، شانه‌به‌شانه‌ خود نکنند. نواندیشان دینی! راهکار بدهید! چگونه می‌توان تشتت و جنگ مذهبی را به کمک آیین‌هایی چون اربعین، به وحدت و مسالمت و تشکیل امت واحده تبدیل کرد؟ باشدکه مسلمانی در دنیای متجدد رونقی بازگیرد. _به نقل از کانال نویسنده @daghdagheha
🔴آخوندهای دینی یا بی‌دین صدا و سیما! 🖊روح‌الله جلالی 🔺در هر فیلم و سریالی، وقتی یک روحانی به نمایش گذاشته می‌شود، آدم از خود می‌پرسد این روحانیون مال کدام سیاره هستند؟ چراکه غالبا نه سبک زندگی و رفتاری آنان شبیه روحانیون است، نه فکر و نظرشان! امشب بخش مهمی از سریال ستایش 3، حول این ماجرا می‌چرخید که مادری مومن و مسجدی، کشف کرده که پسرش(مردی مجرد و میانسال) نقاشی زن بیوه‌ای(ستایش) را(که خود همین مادر قبلا به عنوان آشپز به مسجد معرفی کرده) کشیده است و بعد به آن زن توپیده و تحقیرش کرده است، چراکه یقین دارد که پسرش توان نقاشی پرتره ستایش را بدون حضور مدل نداشته، پس او حتما بی‌شرمانه در خلوت، به خانه پسرش آمده. پسرش هم که با شکوه بعدی آن زن از کار مادر خود خبردار شده، از مادر قهر کرده و منزل را ترک کرده است. حالا مادر به این نتیجه رسیده که باید آبروی دختر پررو را ببرد! پس سراغ روحانی مسجد می‌رود و ماجرا را با نشان دادن نقاشی پسرش بازگو می‌کند و می‌گوید که به خاطر معرفی این زن به مسجد روسیاه است! روحانی مسجد هم می‌گوید انشاالله که... و زن حرفش را قطع می‌کند و پشت هم دلیل می‌چیند که زن گناهکار است. آخوند ساده هم از جایش برخاسته و مثلا با حالتی شوکه‌شده مرتب سبحان‌الله می‌گوید و اعوذ بالله من الشیطان الرجیم تحویل زن می‌دهد و می‌گوید چی بگم والا! بعد زن بیوه‌ی بیگناه را به دفتر کارش می‌خواند و با ابروان درهم کشیده، می‌گوید سفارش‌های فعلی او را لغو کرده و به آشپز و خدمه دیگری سپرده است و ادامه همکاری او هم با آشپزخانه معلق است تا برایش روشن شود ماجرا چیست! بخش زیادی از مردم، به دلایل اخلاقی، فرهنگی و احساس قرابت با آثار بومی و از همه مهم‌تر نبودن رقیب برای صدا و سیما، ترجیح می‌دهند که سریال‌های وطنی را ببینند و حتی اگر اثر تولیدی کمی جذاب باشد با شوق بسیار پای تماشای آن می‌نشینند، اما شوربختانه سفارش‌دهندگان، ظاهرا اهمیتی برای بزنگاه‌های اخلاقی و آموزشی این آثار، قائل نیستند. به نویسنده این متن باید یاد داد که کل جلسه این خانم با روحانی مسجد، "جلسه گناه کبیره" بود. اگر این خانم به درستی این مطالب را برای آخوند مسجد بیان کرده بود، مبتلا به غیبت شده بود.( إفشاءُ سِرِّ أخیک) که پلیدی، قبح و گناه آن در دین ما بدتر از هفتاد بار عمل کثیف و حقیرِ زنا است و جالب اینجاست که گناه شنونده آن بیشتر از گوینده آن روایت شده است. اما اگر حتی کمی خلاف واقع، قاطی و کنار مطلبش بود، می‌شد تهمت و اهانت به حریم مومن. چیزی که در دین ما از تخریب کردن خانه کعبه گناه سنگین‌تری دارد. امام صادق علیه‌السلام فرمود: هر كس درباره مومن آنچه را دیدگانش دیده و گوش‌هایش شنیده بگوید از كسانی است كه خداوند عزوجل درباره‌شان فرموده است: إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ. ایشان در جای دیگر فرموده است که: رسوا کردن مومن برای خوار کردن او ... ، خروج از ولایت خدا و داخل شدن به ولایت شیطان است درحالیکه شیطان هم او را به ولایت خود نمی‌پذیرد!. حالا آخوند فیلم ما نشسته است و با خونسردی تا ته قصه این خانم، در بی‌آبرو کردن یک زن لااقل، "ظاهرالصلاح" را گوش می‌کند. در این موارد چیزی به اسم ظن(احتمال بالای پنجاه درصد) هیچ ارزشی برای قضاوت ندارد و بایستی شدیدا نهی شود که در این فیلم نمی‌شود. و این فرد به هیچ وجه به این خانم تأکید نمی‌کند و هشدار نمی‌دهد که با این طرز افشا کردن، از ولایت خدا خارج می‌شود. در ادامه این روحانی بر فرض گناهکار بودن این زن(آن هم روبروی نامحرم نشستن و مدل شدن! نه اصرار به "فسق علنی" و ارتکاب گناه "حق‌الناس") با چه مجوزی سفارش قبلی کاری وی را لغو می‌کند؟ این روحانی به چه دلیل به خود حق داده است که قبل از اطمینان از این واقعه، برای این خانم ابرو در هم بکشد و حتی کار وی را معلق کند؟ بر فرض ارتکاب گناه، مگر می‌شود در حال و آینده به خاطر گناه قبلی به گناهکار بودن فرد یقین داشت ؟ ممکن نیست توبه کرده باشد؟ ♦️اگر صدا و سیما بلد نیست کارکرد واقعی یک روحانی را به نمایش بگذارد، تیشه به ریشه این نهاد نزند. کار یک روحانی، جامعه‌سازی بر اساس دستورات دینی و عقلی است، نه یک مددکار بی‌سواد مهربان! @daghdagheha
💠فضل الرحمان؛ نماد تلاش اهل سنت در برابر غول مدرنیته 🔸نام فضل الرحمان ملِک (1988-1919)؛ فیلسوف و متفکر برجسته پاکستانی برای نواندیشان و دین‌پژوهان ایرانی نیز آشناست. سال 1385 نشریه «مدرسه» که متعلق به طیف فکری دکتر سروش بود، در شماره چهارم خود پرونده‌ای را به آرای این متفکر پاکستانی اختصاص داد. اخیرا نیز آرش نراقی؛ پژوهشگر فلسفه به اندیشه‌های فضل الرحمان متوجه شده و چند سخنرانی را در خصوص آرای وی در باب اصلاح اندیشه دینی و بازسازی مکانیسم وحی ایراد کرده است. سال گذشته نیز دو کتاب «اسلام و مدرنیته» و «مضامین اصلی قرآن» از نوشته‌های فضل الرحمان ترجمه و منتشر شد. 🔸فضل الرحمان که سکولاریسم را الحادی و ضد دینی می‌دانست (اسلام و مدرنیته، ص 15)، می‌کوشید با نگاهی تاریخی به دین از دو گونه سنت اسلامی سخن بگوید: سنت نبوی و سنت زنده. سنت نبوی در اندیشه فضل الرحمان همان اعمال و رفتار نبی مکّرم اسلام(ص) است. این اعمالِ پیامبر اکرم به اقتضای شرایط جامعه عربستان در آن زمان صورت پذیرفته است. اما فضل الرحمان می‌گفت که که انسان امروز در مواجهه با هجمه مدرنیته و سکولاریسم نیازمند «سنت زنده» است. سنت زنده همان است که عالمانِ دینی باید با شناخت روح و معنای اصلی از سنتِ نبوی برای بشر امروز استنباط و استخراج کنند (تحول در سنت آغازین، ص 206). او معتقد بود که ضعف روش‌های اجتهادی اهل سنت، علت اقبال جوامع اسلامی به سکولاریسم است (اسلام و مدرنتیه، ص 29). 🔸دومین ایده دین‌پژوهانه فضل الرحمان به «نظریه دو حرکتی» مشهور است. به باور وی برای بنا کردن مجموعه‌ای اصیل و قابل اجرا از قوانین اسلامی، باید دو حرکت فکری انجام شود؛ نخست اینکه می‌بایست از احکام اجراییِ قرآن به فهم روح کلی پیام اسلام نائل آمد. در ثانی با شناخت این روحِ کلی و پیام اصلیِ قرآن، باید احکام جدید را برای دنیای امروز استنباط کرد (اسلام و مدرنیته، ص 20). فی‌المثل ما در جزء جزء آیات قرآن می‌توانیم روح عدالت، اخلاق و برابری را نظاره کنیم. با تأسی به این حکم کلی می‌بایست احکام ما برای بشر جدید هم یک حکم اخلاقی، برابر و عادلانه باشد. به تعبیر فضل الرحمان، امروز نمی‌توان برخی احکام را عیناً و جزء به جزء عملی ساخت و در جامعه اجرا کرد، زیرا این امر ممکن است مانع از تحقق بسیاری از اهداف قرآن شود (تاثیر مدرنیته بر اسلام، ص 127). این ایده در میان شیعیان نیز مطرح شده است. از جمله به تازگی حیدر حب‌الله؛ دین‌پژوه شیعه لبنانی با اشاره به برخی سخنان آیت‌الله سیستانی در کتب و دروس اصولی‌اش گفته که این فقیه برجسته معاصر نیز همانند استاد مطهری و برخی دیگر از فقهای شیعه معتقد است می‌توان از اصل قرآنی عدل در استنباط‌های فقهی نیز بهره گرفت. 🔸فضل الرحمان اگرچه نخستین مؤلف یک کتاب مستقل درباره فلسفه ملاصدرا به زبان انگلیسی محسوب می‌شود، اما گویا چندان با آرای فقهای شیعه سر و کار نداشته است. وی پس از بیان این ایده‌ها در پاکستان تحمل نشد و جریان‌های بنیادگرا و پیروان ابوالأعلی مودودی به ستیز با وی برخاستند . او مجبور شد از پاکستان به آمریکا مهاجرت کرده و در دانشگاه‌های غرب به فعالیت بپردازد. _به نقل از کانال راوی @daghdagheha
💠پیشنهادهایی نافرجام برای آشتی دین با دنیای جدید 🔸محمد احمد خلف‌الله (1983-1904) از جمله قرآن‌پژوهان روشنفکر مصری بود. او شاگرد طه حسین، مصطفی عبدالرازق و امین الخولی به شمار می‌رفت . خولی که در پی اثبات سازگاری علم جدید از جمله نظریه داروین با اسلام بود، شاگردان مشهوری همچون عایشه بنت‌الشاطی، خلف‌الله و نصر حامد ابوزید تربیت کرد. 🔸خلف‌الله رساله دکتری خود را با عنوان «هنر داستانی قرآن کریم» زیر نظر خولی گذراند. مخالفت علمای الازهر مانع از دفاع وی شد و او این اثر را در قالب کتابی منتشر کرد. انتشار این کتاب در سال 1947 غوغای دامنه‌داری علیه خلف‌الله برانگیخت و برخی علمای مهم مصر همچون شیخ محمود شلتوت و شیخ عبدالمجید سلیم حکم تکفیر او را صادر کردند. اخوان‌المسلمین نیز خواهان توبه نویسنده و آتش زده شدن کتاب او در یک مراسم عمومی شد. اگرچه در بیانیه نوامبر 1947 الازهر بر ممنوعیت تدریس خلف‌الله تصریح شده بود، اما او با حمایت استادش امین الخولی که جایگاه مهمی در میان علمای مصر داشت توانست به تدریس علوم قرآنی در دانشگاه قاهره بپردازد و بعدها نیز معاون وزیر فرهنگ مصر شود. 🔸خلف‌الله در این کتاب گفته بود که همه داستان‌های قرآن واقعی و تاریخی نیست و برخی از آنها جنبه نمادین دارد و نیازی نیست که به دنبال مطابقت دقیق آن داستان‌ها با واقعیت‌های تاریخی بگردیم. از نظر خلف‌الله خداوند این داستان‌ها را نه به عنوان واقعیات تاریخی، بلکه به عنوان واقعیاتی روحی و روانی در قرآن بیان کرده تا احساسات شنوندگان تحت تاثیر قرار گیرد و روح آنها به سمت خدامحوری میل کند. به ادعای او، این داستان‌ها عمدتاً مقبول اعراب پیشین بوده است. البته خلف‌الله بر این مسأله تاکید و باور داشت که کلمه به کلمه‌ قرآن از جانب خداوند بوده و هیچ دخل و تصرفی در آن صورت نگرفته است. این نظریه خلف‌الله نه تنها با واکنش تند علمای اهل سنت مواجه شد، مورد انتقاد مفسرین معاصر شیعه همچون علامه طباطبایی (المیزان، جلدهای 2 و 7) و آیت‌الله معرفت (کتاب شبهات و ردود حول القرآن) نیز قرار گرفت. 🔸خلف‌الله همچون علی عبدالرازق که برادر استادش مصطفی عبدالرازق بود، کتابی با عنوان «القرآن و الدولة» نوشت و گفت که امر حکومت را خداوند به بشر واگذار کرده و نهاد خلافت از ابتدا بیراهه رفته است. وی بر این پایه می‌کوشید احکام اسلامی را برای جهان امروز، کارآمد معرفی کند. می‌گفت که احکام دینی را می‌باید به گونه‌ای پذیرفت که برای بشر امروز به کار آید. معیاری که او برای پذیرش احکام دینی تعیین می‌کرد اما متر و معیارِ جهان غرب بود. معتقد بود که آن دسته از مفاهیم اسلامی که در معیارهای جهان غربی پذیرفتنی است می‌تواند قابل قبول باشد و آن دسته از مواردی که معیارهای لازم را کسب نمی‌کند مردود است (سلسلة رموز الفکر العلمانی المعاصر). خلف‌الله برای اینکه احکام دینی را در جهان امروز کارآمد نشان دهد، به برخی توجیه‌ها و تاویلات نیزدست می‌زد که مورد پذیرش فقها و مفسران نبود. درباره ممنوعیت ازدواج مسلمانان با غیر مسلمانان می‌گفت: «از آنجا که در حال حاضر دیگر مشرکی در حجاز وجود ندارد، پس مشکل حل شده است. قرآن کریم ازدواج با پیروان ادیان آسمانی را منع نکرده است. از سوی دیگر، ازدواج با مشرکان هم فقط برای ساکنان عربستان منع شده، نه ساکنان دیگر سرزمین‌ها». 🔸راهی که خلف‌الله نشان می‌دهد اگر چه تلاشی برای فهم بهتر احکام دینی در جهان امروز بود، اما به نظر می‌رسد که بر اساس اسلوب و معیار دقیق و متقنی بنا نشده و نمی‌تواند به فهم بهتر و معقول نشان دادن احکام اسلامی در جهان معاصر کمکی برساند. _به نقل از کانال راوی @daghdagheha
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ به نوحه و افغان، به جاده باید رفت به یاد طفل حسین، پیاده باید رفت ببند احرامی که عید قربان است مسیر کرب‌و‌بلا بدون پایان است... ◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ @daghdagheha
🔴کدام استان ها بیشترین زائر را در پیاده روی اربعین داشتند؟ 🔻پ.ن: هرجا روحانیت، علاوه بر سخن، در عمل هم پیشتاز بود، مردم نیز با شوق و رغبت بیشتری به انجام امور دینی می پردازند. یک نمونه بارزش همین مسئله رشد جمعیت هرساله در پیاده روی اربعین. @SHATHYAT @daghdagheha
📜مفهوم ظرفیت تمدنی اربعین 🔻محسن الویری در کانال تلگرامی‌اش منتشر کرد: 🔹مراد از ظرفیت تمدنی اربعین این است که با هر تعریفی از تمدن و مؤلفه‌های تشکیل‌دهنده آن مانند خرد جمعی، نظم اجتماعی، انسجام اجتماعی، هم‌افزایی دانشی، فداکاری، کلان‌نگری، تولید علم، تولید ثروت، رواداری و پذیرش تنوع دیدگاه‌ها و جز آن می‌توان در مناسک بزرگ اربعین، نمونه‌های بسیاری از آن‌ها را در سطح خرد مشاهده کرد، آن‌ها را برجسته کرد و راهپیمایان اربعین را به خو گرفتن با آن و رواج آن در فردای پیاده‌روی هم فراخواند. 🔹مگر حضور گرایش‌های مختلف شیعی و اسلامی و دینی در اربعین شاهد و تمرینی بر رواداری و هم‌افزایی اجتماعی نیست؟ مگر پذیرایی یک خانواده جانباز عراقی از یک خانواده شهید ایرانی در ایام دفاع مقدس (مشاهده شخصی بنده در اربعین سال گذشته) شاهدی بر این نیست که اربعین چگونه دل‌های متمایل به هم را که با فشار اجنبی شمشیر به روی هم کشیده بودند در یک جبهه قرار می‌دهد؟ 🔹آیا نمی‌توان از راهپیمایان اربعین خواست که این انسجام را با یک نگاه بلند به آینده امت اسلامی پاس بدارند؟ مگر این راهپیمایی بی‌نظیر و باشکوه نشان‌گر آن نیست که چگونه قواعد مسلط بر جهان در برابر اراده استوار انسان‌هایی که دل‌هایشان با محبت حسین علیه السلام گرم است میل به خضوع دارد؟ آیا مستند به این تجربه، نمی‌توان در راهپیمایان اربعین این خودآگاهی را ایجاد کرد که پس از پیاده‌روی هم می‌توانند نظام‌ها و قواعد جاری را به سود یک نظم جدید شرع‌محور خردپسند تغییر دهند؟ 🔹مگر نمی‌توان از خطبا و مبلغان خواست به راهپیمایان اربعین یاد دهند که هر یک از آن‌ها دست کم دو قطعه زباله از زمین جمع کند تا نشان دهند که یک شهر پاکیزه چگونه شهری است و پس از پیاده‌روی هم این خصلت را در خود زنده نگاه دارند؟ اگر تمدن با همگرایی کشورهای اسلامی ساخته می‌شود، آیا در اربعین فرصتی استثنایی برای تمرین عملی همکاری دو کشور اسلامی با حفظ منافع ملی خود برای یک نمایش قدرت و اجرای موفق یکی از بزرگترین اجتماعات بشری وجود ندارد؟ و آیا بازتولید این تجربه نمی‌تواند گامی مهم برای انسجام امت اسلامی به شمار رود؟ 🔹ظرفیت تمدنی اربعین از جنس همین امور و البته ده‌ها برابر آن است. این‌ها تنها چند نمونه است و طبیعی است که می‌توان موارد بسیار زیاد دیگری را هم به آن افزود که این حقیر هم در چندین نوبت به آن‌ها اشاره کرده‌ام. روشن است که اگر کسی بگوید همین که در پیاده‌روی اربعین شرکت کنیم خود به خود تمدن اسلامی ساخته می‌شود، سخنی سنجیده نگفته و نمی‌توان با او هم‌آوا بود؛ اما اگر از ظرفیت‌هایی بزرگ و شگفت اربعین که در نگاهی تمدنی قابل شناسایی است سخن گفته شود می‌توان با آن همدلی داشت، این ظرفیت‌ها اگر خوب شناخته شوند و از آنها بهره‌برداری شود، می‌توانند برای همواره ساختن راه دشوار حرکت به سمت تمدن بسیار سومند باشند. 🔹روشن است که یک مراسم مذهبی به تنهایی تمدن درست نمی‌کند، ولی یک مراسم مذهبی در تراز مراسم مربوط به سیدالشهداء سلام الله علیه و در اینجا مراسم اربعین می‌تواند آورده‌های بسیاری برای حرکت به سوی تمدن داشته باشد. همان طور که مراسم عزاداری برای امام حسین علیه السلام توانست به صورت چشمگیری به یک تحول بسیار بزرگ اجتماعی و پیروزی انقلاب اسلامی مدد رساند، اکنون نیز به نظر می‌رسد اربعین دارای ظرفیت‌های بسیار بزرگ و قدرناشناخته‌ای برای تحولات بزرگ در سطح منطقه و امت اسلامی است. 🔹به هر اندازه متون نظری و تاریخی مربوط به تمدن‌ها بیشتر خوانده و فهم و نقد شود، توان ما برای نشان دادن ظرفیت‌های تمدنی اربعین و دیگر آموزه‌ها و احکام و مناسک دینی بالا خواهد رفت. این نوع مطالعات می‌تواند به سهم خود در برابر آسیب‌هایی که متوجه این ظرفیت‌هاست، بازدارندگی داشته باشد، آسیب‌هایی همچون غلبه نگاه مناسکی محض، افراط‌گرایی مذهبی، گسترش نگاه‌های ماورایی و دور ساختن اربعین از ساحت نقش‌آفرینی مردم و جز آن. 🔹مبلغان دینی ما اگر چنین نگاهی داشته باشند و بتوانند آن را با روش‌های جذاب و متنوع فرهنگی و تبلیغی به پیاده‌روان بیاموزانند، بی‌تردید همان گونه که تغییر نگاه به مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام آن را به یکی از مهم‌ترین عوامل پیروزی انقلاب اسلامی تبدیل کرد، از ظرفیت بسیار بالای اربعین هم برای اصلاح کل فاسد من امور المسلمین که اقدامی تمدنی است، می‌توان بهره جست. @saraeer @daghdagheha
💠مطالعات زنان؛ نیازها و راهبردها 🔸مصاحبه با سید ابوالحسن نواب رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب: ♦️معتقدم زن از نظر آماری نیمی از جامعه را تشکیل می‌دهد ولی در واقع همه جامعه است. از نظر عملی چون نیمه دیگرِ جامعه، در دامن زن تربیت می‌شود. ♦️در برخی برهه‌ها، مانند زمان شهید مطهری و یا علامه طباطبایی به مسئله زنان توجه بیشتری شد ولی بیست سال بعد از آن، از این مسئله غفلت شد، و یک خلاء و برگشت و ارتجاع سنگین اتفاق افتاد و آسیب‌هایی به این حوزه وارد شد. ♦️گفتمان رهبری مظلومترین گفتمان در ایران است. در بسیاری موارد مانند دیه و ارث نظرات رهبری اجرا نمی‌شود. در مورد مسئله زن، نظرات رهبری بسیار غریب‌تر است. گفتمان رهبری گفتمانی عقلانی و اعتدالی است. اگر مجموعه فتواهای رهبری در زمینه‌های مختلف مانند سیاسی، اجتماعی، و زنان مورد بررسی قرار بگیرد، می‌تواند به عنوان پایان‌نامه و کارهای تحقیقاتی و پژوهشی مورد استفاده قرار گیرد. ♦️رهبری از زن و حقوق زنان در جامعه حمایت کرده‌اند و معتقدند بسیاری از پست‌های دولتی ادارات و وزارتخانه‌ها را می‌توان به زنان داد. در مورد حضور زنان در اجتماع و نیز صریح نظر داده و تشویق می کند نه در کارهای سنگین بلکه کارهای فرهنگی، خدماتی، علمی، اجتماعی، سیاسی و مشاوره ای. ♦️اگر بعد از انقلاب مسئله زنان جدی گرفته شده بود و با مسئله زنان برخورد مناسبی شده بود، مشکلات امروز را نداشتیم. یک دهه جنگ و یک دهه نگاه‌ها، مانع رشد فرهنگی زنان و توجه به آنان شد و در دوران سازندگی نیز بی‌توجهی به مسائل زنان سبب بروز مشکلاتی و آسیب زنان در جامعه شد. ♦️حوزه در مورد زنان و مخصوصا در ارتباط با دانشگاه‌ها، با اینکه حدود نیمی از دانشگاه‌های ما را زنان تشکیل می‌دهند، کم کاری کرده و به اندازه کافی توجه و اهتمام نداشته است. ♦️حوزه در مورد تربیت طلبه زن کوتاهی نکرده است اما در مورد تربیت کادری برای دانشگاه‌ها کوتاهی کرده است. صِرف طلبه زن نمی‌تواند نیاز جامعه زنان را برطرف کند. ♦️یکی از دلائل طلاق در تهران، مشاوره‌ های نادرستی است که مشاورانی که چندان سواد و تخصصی ندارند، ارائه می کنند. بسیاری از مشاوران ما دانش کافی و جامع در حوزه خانواده و زنان ندارند و نمی‌توانند بسیاری از مشکلات را حل کنند. ♦️اکنون فقط حدود ده هزار زن برای دادگاه خانواده زنان و ده هزار زن مشاور لازم داریم تا قبل از طلاق و بروز مشکلات خانوادگی، کاری پایه ای و اصولی صورت گرفته باشد. چقدر طول می‌کشد تا این بیست هزار نفر نیروی زن تربیت شوند؟ و آیا با این همه کمبود، مشکلات جامعه زنان به راحتی حل می‌شود؟ در تمام مراکز مثل فرمانداری و شهرداری و سایر ارگان‌ها ما نیاز به نیرو متخصص زن در حوزه مطالعات زنان و خانواده داریم. ♦️امروزه کشورهایی که مشارکت سیاسی زنان در آن‌ها بالاست، یکی از سالم‌ترین کشورهای جهان از نظر سلامت مالی هستند. در بین زنان هیچ گونه اختلاس یا رشوه‌ای دیده نمی شود. 42% از کارمندان دولت ایران زنان هستند و این زنان، سابقه هیچ اختلاسی ندارند. در بخش دولتی کشورهایی مانند سوئد، دانمارک و کشورهای اسکاندیناوی که اوج مشارکت زنان هستند. بهترین و پاک ترین کارنامه مالی را دارند و سالم ترین کشورهای مالی هستند. ولی افکار خطرناک غربی را نباید پذیرفت بلکه موضع سالم و شفاف اسلام را جایگزین و تبیین کرد. -به نقل از کانال طلبه بانو @daghdagheha
💠کشورهای مسلمان در رتبه‌های پایین توسعه انسانی 🔸در همایش «چالش‌های کشورهای اسلامی» در شهر کربلا مطرح شد 🎙حجت‌الاسلام دکتر محمدرضا یوسفی، عضو هیأت علمی دانشگاه مفید قم 🔹براساس تقسیم‌بندی‌هایی که براساس توسعه انسانی صورت گرفته است، کشورهای جهان در سه سطح توسعه‌ای قرار دارند که از میان چهل‌وپنج کشور پایین‌ترین سطح توسعه‌ی انسانی، متاسفانه سی‌وپنج کشور جزء کشورهای اسلامی هستند. این مسئله برای ما مسلمانان بسیار حائز اهمیت است، چراکه این تعداد کشورهای مسلمان در رتبه‌های پایین قرار داشته و حتی هیچ کشور مسلمانی جزء کشورهای با توسعه انسانی بالا نداریم. دلایل متعددی برای این مسئله وجود دارد. در ادامه به برخی ویژگی‌ها و مسائل داخلی این کشورها اشاره می‌شود: 🔹اولین ویژگی اینکه، این کشورها از فقر بسیار گسترده‌ای رنج می‌برند و درصد بالایی از جمعیت آنها زیر خط فقر زندگی می‌کنند، ۴۰% ؛ ۳۰%؛ ۶۰% و حتی برخی از کشورهای مسلمان تا ۸۰% جمعیت آنها زیر خط فقر هستند و درصدی هم از فقر شدید رنج می‌برند؛ به این معنا که این افراد گرسنه شب را به صبح رسانده و دغدغه‌ی نان شب را دارند. نرخ فقر شدید نیز در این کشورها متفاوت است. در برخی از کشورها حدود ۲۰% از مردم، و در برخی دیگر ۱۷% از مردم دغدغه نان شب را دارند. 🔹دومین ویژگی‌ای که در این کشورها وجود دارد این است که این کشورها با انواع نابرابری‌ها روبرو هستند. یکی از این نابرابری‌ها، نابرابری درآمد است. شاخص ضریب جینی یک شاخص شایع برای سنجش نابرابری در دنیا است. کشورهایی که به نسبت از وضعیت خوبی برخوردارند، ضریب جینی آنها ۰.۲۰ تا ۰.۳۵ است. کشورهایی که وضعیت بدتری دارند ضریب جینی آنها ۰.۳۵ تا ۰.۵ محسوب می‌شود و خیلی از کشورهای مسلمان بین ۴۰. تا ۵۰. هستند، یعنی در وضعیت نابرابری نامناسبی از لحاظ درآمدی قرار دارند. 🔹مسئله سوم، مسئله فساد گسترده در دولت‌های این کشورهاست. یک وزیری در چند قرن قبل از میلاد در هند می‌گوید: اگر شما توانستید عسل را روی نوک زبانتان بگذارید و بعد به گونه‌ای خودتان را کنترل کنید که مزه آن را نچشید یک دولت‌مرد هم می‌تواند با امکانات دولتی چنین معامله‌ای را کند. معمولاً حاکمان به دلیل دسترسی به امکانات گسترده حکومتی، زمینه‌ فساد را دارند؛ به گونه‌ای که می‌توان گفت حکومت و فساد ملازم و همراه یکدیگرند. بنابراین، یکی از مسائلی که کشورهای جهان سوم و از جمله کشورهای اسلامی با آن مواجه هستند، پدیده رانت‌خواری بسیار زیاد در میان دولت‌مردان، فساد گسترده حکومتی و رشوه‌خواری و امثال آن است. 🔹لذا گفته می‌شود مشکلی که در کشورهای جهان سوم و از جمله کشورهای اسلامی وجود دارد که منشا سه مشکل فقر، نابرابری شدید و فساد گسترده است، مشکل چگونگی اداره این کشورها است. باید در نحوه اداره این کشورها تجدید نظر شود تا بتوان اتفاقات مثبتی را برای آنها رقم زد. 🔸متن کامل یادداشت در http://mobahesat.ir/21892 @mobahesat @daghdagheha
💠درگذشت مصطفی خمینی و به هم خوردن سیستم وراثتی 🖋روح‌الله جلالی(دکترای انقلاب اسلامی) ♦️اول آبان سال‌روز مرگ مشکوک آیت‌الله حاج سیدمصطفی خمینی فرزند ارشد امام‌خمینی است. همیشه از مناظر مختلفی لطف بودن درگذشت وی مطرح شده است اما شاید تا به حال از این منظر به آن نگاه نشده باشد که احتمالا زنده بودن سیدمصطفی می‌توانست خطری برای واژگونی نظام وراثتی باشد. ♦️مصطفی در سن پایین توان بالایی در فقه و فلسفه می‌یابد. هوش بسیار بالایی در برخورد و مواجهه اجتماعی و سیاسی دارد به نحوی که حتی در حلقه دشمنان سنتی امام در نجف قرار می‌گیرید و در مقابل حیرت برخی از یاران امام با آنها صمیمیت بسیاری پیدا می‌کند و در آینده بسیاری از آنان را به حلقه یاران و شاگردان امام می‌آورد. داریوش فروهر مدتی را با وی در زندان قزل‌قلعه هم‌بند بود و همین همراهی کوتاه باعث شد وی هنگام شنیدن خبر درگذشت آقامصطفی در یک سخنرانی در تجلیل از وی اعلام کند: «ایشان با این‌که در سن جوانی بودند بسیار شخصیت گیرایی داشتند. [در زندان] با همه برخوردی بسیار جذب‌کننده داشتند. با اعتمادبه‌نفسی که ناشی از توکل بی‌چون و چرای ایشان به خداوند بود، هرگز در هنگام شنیدن خبر‌های ناگوار بیرون نشانه‌ای از نگرانی در ایشان ندیدم. با هر زندانی صرف نظر از اعتقادی که داشت برخوردی بسیار صمیمانه داشتند».(اطلاعات، 1آبان59) توان وی به حدی بود که ارزیابی‌های ساواک، فقدان وی را ضربه سنگینی به پیکر نهضت امام‌خمینی در حد توقف آن تلقی می‌کرد. ♦️آقامصطفی خود "آقا" بود و ذره‌ای خلق و خوی آقازاده‌ها را نداشت اما امام هم حتی در حد پرداخت شهریه بیشتر، اجازه آقازادگی به وی نداد، به نحوی که مجبور بود شهریه سایر علما را برای ادامه تحصیل و تدریس دریافت کند؛ جالب اینکه وقتی امام از این امر مطلع شد، شهریه وی را کاهش داد. وی حتی در حد خرید یک دشداشه عربی برای خادم بیت امام اجازه دخالت نداشت و بعد از این کار، مسئول مربوط از سوی امام توبیخ شد که به مصطفی ارتباطی نداشت که اجازه دهد، با اینکه امام به مصطفی نه تنها به شدت علاقه داشت و حتی به همسر خود گفته بود که او را در همه جهات(مراتب علم و عرفان و اخلاق) بالاتر از خود می‌بیند، بلکه وی را «امید و آینده اسلام» می‌دانست. امام پس از انقلاب هرگز اجازه برگزاری مراسم و یادبودی برای سیدمصطفی را حتی در حد یک اعلام رادیویی و تلوزیونی نداد و در پاسخ به شکوه همسر خود که با گریه گفته بود باز هم اول آبان شد و کسی از مصطفی من یاد نکرد پاسخ داده بود که در هر خانه‌ای از این مملکت، مردم عزیزی را در راه اسلام از دست داده‌اند و من نمی‌توانم برای فرزند خودم امتیازی قائل بشوم. ♦️سیدمصطفی اول آبان 56 به مرگ مشکوکی هنگام قرائت دعا بعد از نماز صبح درگذشت. روی بدن وی آثار لکه های بنفش بود. امام‌خمینی صلاح ندانست که وی کالبدشکافی شود چراکه معتقد بود این وسط چند بی‌گناه صدمه می‌بینند و این کارها مصطفی را زنده نمی‌کند. پس قتل وی هرگز اثبات نشد و از این رو امام هرگز از مرگ فرزندش به شهادت یا قتل سخنی نگفت. ♦️اما اگر سیدمصطفی با این ویژگی‌های ممتاز زنده بود خیلی سخت می‌شد کسی را در کنار او به عنوان جایگزین امام مطرح کرد. همانگونه که اکبر محتشمی نقل می‌کند که از سال 1350 ش در میان یاران قم و نجف امام بحث بود که چه کسی می‌تواند با توان فقهی و سیاسی، زعامت نهضت و مرجعیت را پس از امام خمینی به عهده بگیرد که نتیجه آن مباحث به سیدمصطفی خمینی و آیت‌الله منتظری ختم می‌شد. طبیعتا آیت‌الله منتظری مبارز زندان‌رفته و برجسته‌ای بود که در فقاهت کم‌نظیر بود اما فاصله زیادی با مصطفی خمینی در کیاست سیاسی داشت. ♦️شاید یکی از الطاف خفیه خداوند این بود که مصطفی در زمان پیروزی انقلاب حاضر نباشد و مرگ او از عوامل شتاب‌زای انقلاب ایران باشد. چراکه با وجود چنین شخصیت برجسته‌ای کار جانشینی و گردش قدرت در سال 1368 شمسی موجب سختی و ابتلائات فراوانی می‌شد. کنار گذاشتنش "خسارت" و روی کار آمدنش "خسارتی دیگر". 🔸بازگشت چرخه حاکمیت وراثتی در نظام مشق‌پذیر نوپای ایران، خسارت غیرقابل تصوری بود که تنها با وجود "امید آینده اسلام" محقق می‌شد. -به نقل از کانال نویسنده @daghdagheha