💠کوچ علم از دانشگاه
🔹چرا کانادا، فرانسه، استرالیا، انگلستان، ژاپن و ... همانند ایران آمار تولید علم خود را منتشر نمی کنند؟! محال است آمار تعداد مقالات منتشر شده ژاپن را بیابید. چرا؟! چرا فقط کشورهایی مانند پاکستان، برزیل و هند عطش آمار مقالات دارند؟!
🔹جالب است بدانیم که ما تنها کشوری هستیم که رشته علم سنجی در ان دایر است؛ چراکه فقط ما سرگرم علم سنجی خودمان هستیم. ما بالاترین انتشار مقالات در این حوزه را در اختیار داریم.
🔹هدف علم سنجی که از حوزه کتابداری آمده است، در واقع مجله سنجی است نه حقیقت علم. علم سنجی قدرت تحلیل محتوای علم را ندارد. مبدع این اصطلاح اصلاً چنین منظوری نداشته است. علم سنجی صرفاً بیانگر شاخص های کمّی است نه کیفی.
🔹در سنت های اصیل علمی، تولید مقاله هیچ گاه نشان دهنده تولید علم نبوده است. راجرز کتابی نوشته به نام اشاعه نواوری. تا به حال 2500 مقاله در خصوص این کتاب منتشر شده است. این مقالات تولید علم نیست، یک مناقشه علمی است. این نبردهای علمی زمینه ساز تولید علم است نه الزاما خود علم. اگر ایین نامه ارتقا تا ده سال دیگر همین باشد، ما علاوه بر سرآمدی در تولید مقاله، بیشترین استاد تمام دنیا را نیز خواهیم داشت!
🔹کشوری مثل انگلستان بیش از سی سال است که از سنت publish or perish گذشته است. حدود 400 جایزه علمی در دنیا وجود دارد که هیچ یک از شاخص های ISI استفاده نمی کنند.
🔹در سنت پژوهشی انگلستان اصلاً به شاخص های ISI، ضریب تأثیر و مانند آن توجهی نمی شود. آنها مجدد به ارزیابی مقالات به شیوه خودشان مبادرت می کنند و به پرداخت پژوهانه و مانند آن اقدام می کنند.
🔹نظام رتبه بندی دانشگاه های ایران بر اساس نظامی است که خارج از ایران برنامه ریزی می شود و ما بین المللی کار کردن را با اعمال این شاخص ها اشتباه گرفته ایم در حالی که خود آمریکا که واضع ISI است، به طور ناچیز از این نظام استفاده می کند.
🔹ایران از بیانیه سانفرانسیسکو که هشداری به همه بود درس نگرفت. در این بیانیه بیش از چند هزار دانشمند و پژوهشگر و حدود 800 مجله علمی معتبر دنیا اعلام کردند که مبنا را در ارزیابی ها بر اساس مجلات قرار ندهید. از یکی از اساتیدی که 400 مقاله بین المللی داشتند سوال کردم فقط یکی از مشکلاتی را که در کشور حل کرده اید نام ببرید؟! پاسخ سکوت بود.
🔹از مدیران کشور 97% از مقالات ISI استفاده نمی کنند، 93% نیز مجلات داخلی را نه می شناسند و نه از آنها استفاده می کنند؟! برای چه کسی می نویسیم؟!
🔹وقتی شاخص ارزیابی اچ اندیکس شد، پژوهشگر با چه انگیزه ای روی پروژه ملی کار کند!؟ دلیل عمده این اتفاق این است که وزارت علوم ارزیابی ها را به سیاست گره زده است و افراد تنها به فکر ارتقای خویش هستند نه کشور.
برگرفته از سخنرانی دکتر چشمه سهرابی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠به اساتیدی که نسبت به اسلام زاویه دارند نباید اجازه تدریس داده شود
▪️آیتالله سبحانی در دیدار دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی:
♦️مسئله ای که وجود دارد این است که آیا ازدیاد دانشگاه و فارغالتحصیل دانشگاهی نیاز کشور بوده و یا اینکه باید کمتر از این مقدار وجود داشته باشد. تربیت دانشجو و دکتر باید به مقدار نیاز باشد و اگر بیش از حد نیاز صورت گیرد مشکلات جدی پیش میآید و دانشگاهها باید از میان افراد عصاره آنها را انتخاب کنند.
♦️گاهی پدر و مادرها گله میکنند که ما فرزندمان را متدین به دانشگاه میفرستیم اما در زمان خروج آنها از دانشگاه پایبدی دینی آنها کاهش مییابد و شورای انقلاب فرهنگی میتواند در حل این معضل نقش مهمی ایفا کند.
♦️گاهی نوشته هایی از منابع دانشگاهی برای ما آورده میشود که در این کتاب ها مبانی اسلامی مورد تشکیک قرار گرفته و شورای انقلاب فرهنگی باید بر محتوای کتب اشراف داشته باشد.
♦️شهید بهشتی در قانون اساسی تاکید داشتند که بندهای آن نباید مخالف اسلام باشد، چرا که در برخی از حوزه ها، اسلام نظری ارائه نداده است و کتب دانشگاهی نیز حداقل نباید با مفاهیم اسلام مخالفتی داشته باشند.
♦️برخی بیان میکنند که اسلامی کردن مفاهیم کتب دانشگاهی معنایی ندارد که متاسفانه این افراد در شورای انقلاب فرهنگی عضویت دارند. به اساتیدی که نسبت به اسلام زاویه دارند نباید اجازه تدریس داده شود.
-نامه های حوزوی
#علوم_انسانی
#دانشگاه
#علوم_اسلامی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠روحانیان ایران در مواجههی با سه بحران بزرگ
➖علی زمانیان➖
چهل سال از حاکمیت روحانیان بر مسند قدرت میگذرد. چه بخواهند و چه نخواهند، در ترازوی افکار عمومی جامعه قرار دارند و احتمالا نمره ی پایینی در شیوهی حاکمیتی و روشهای مدیریتی گرفتهاند. در نتیجه، روحانیان در ایران با شرایط بغرنج و پیچیدهای روبرو هستند. همین بحران ها است که سبب شده است از مرزهای اجتماعی عقب نشینی کنند و رابطه های پیشین خود را با جامعه از دست بدهند. اکنون پس حاکمیت چهل ساله است که بودن یا نبودن روحانیان در مسند سیاست و قدرت مسئلهای است که همگی با آن دستوپنجه نرم میکنند. تردید جدی و گاهی انکار علنی حضور روحانیان در قدرت و مدیریت جامعه، در میان خود روحانیان نیز رخنه کرده و آنها نیز با شکی بزرگ روبرو شدهاند.
✅ روحانیان با سه موج بزرگ بحران بالا و پایین میشوند. آینده چه خواهد شد؟
🔹 الف) بحران مرجعیت دینی
بحران مرجعیت دینی شامل مرجعیت عام روحانیان و مرجعیت خاصی است که از آن به عنوان مرجعِ تقلید یاد میکنند. مرجعیت دینی به تعبیر مکگراث، یعنی"برای اظهار نظر معتبر در باب عقاید، باید به چه کسی یا چه چیزی مراجعه کرد؟" چه کسی در آن مقامی است که به صراحت بگوید موضع دین در بارهی فلان مسئله این است و نقطهی پایان بر چالش ها بنهد؟ نظر چه کسی فیصلهبخش نزاعهاست؟
پیش از این، روحانیان، اقتدار و مرجعیت دینی را در تیول خود داشتند و میتوانستند بر پرسشها و بدعتها و "شبهه"ها فایق آیند. اما امروزه آن اقتدار و مرجعیت فرو ریخته است. نه برای فهم دین و نه مشخص نمودن بایدها و نبایدها و تکالیف دینی، مرجع نهایی محسوب نمیشوند. آنان در میان صداها، حداکثر یک صدا دارند و گاهی در میان تکثر اندیشهها و آرا مختلف، گم میشوند.
فردگرایی مدرن و سایر مولفههای مدرنیته سبب شده هر کس احساس کند، خود، روحانی خود است و دیگر نیازی به روحانی ندارد. برپای خود ایستاده است و خودش، کشیش خودش شده است.
🔹 ب) بحران کارکرد اجتماعی
روحانیان در طول تاریخ علاوه بر مرجعیت دینی، از نوعی مرجعیت و کارکرد اجتماعی نیز برخودار بودند. در این جا مرجعیت اجتماعی اشاره به موقعیت اجتماعی روحانیان دارد که سبب میشد در تار و پود جامعه حضوری پررنگ داشته باشند. کارکرهایی چون سواد آموزی، حل و فصل مخاصمات، کارکرد نهاد مدنی در برابر جور حاکمان و نقشهای متعدد اجتماعی که بر دوش میکشیدند. امروزه اما اکثر این کارکردها از روحانیان گرفته شده و به نهادها رسمی و قانونی سپرده شده است. کارکردهای اجتماعی پیشین، جایگاه و منزلت ویژهای برای آنها فراهم کرده بود. وقتی این کارکردها را از دست دادند، از آن اهمیت و احترام اجتماعی نیز فرو افتادند.
به عنوان مثال امروزه برای حل اختلافات محلی و بینافردی به روحانی مراجعه نمیشود. برای دریافت شیوهی درست تربیت کودکان (به جای روحانیان) به مربیان و کارشناسان مراجعه میشود. بحران مرجعیت و کارکرد اجتماعی روحانیان چنان پیش رفته است که حضورشان را در صحنه های اجتماعی با پرسش و چالشی عمیق روبرو کرد. با افول کارکردهای اجتماعی، از آن مرتبه و منزلت پیشین سقوط کردند و امروزه محل هیچ گونه مراجعهی اجتماعی نیستند.
🔹ج) بحران سیاسی
روحانیان با وقوع انقلاب اسلامی، بتدریج کرسی امور سیاست و سیاستگذاری کشور را به تصاحب کردند. گویی ناخواسته در پی آن بودند که همهی آن اقتدار اجتماعی و دینی از دست رفتهشان را با اقتدار سیاسی، جبران نمایند. و شاید نمیدانستند قبضهی حکومت و قدرت، به معنای مسئولیت است و پاسخگویی. و نمیدانستند از این پس، مسئول هر آن چه خواهند بود که رخ میدهد.
عموم روحانیان، چندان از مقتضیات و لوازم سیاست، قدرت و حکمرانی چیزی نمیدانستند. آنان با ذهن بسیط خود، مسئلههای پیچیدهی جامعه، حکومت و سیاست را سهل و آسان میدیدند و نمیدانستند پا در چه عرصهی مهیبی میگذارند. مهمترین چیزی که روحانیان نمیدانستند این بود که در یک آزمون تاریخی و سرنوشت ساز قدم مینهند. آزمونی که باید مدعیات خود را به محک تجربه و آزمایش بگذارند. این که در نهایت از این آزمون تاریخی چگونه بیرون میآیند، پرسش مهمی است اما با نگاه به امروز این طبقه و صنف، چندان به آیندهی آنان امیدواری نیست. زیرا وقتی کارکرد و موقعیت اجتماعیشان را از دست دادهاند نمیتوانند حضوری فعال و معنادار داشته باشند. البته همچنان که در تاریخ غرب مشاهده میکنیم، روحانیان همچنان حضور خواهند داشت اما مجبور میشوند به حداقلهای ممکن اکتفا کنند. به بیان واضحتر، مجبورند تا پشت مرزهای سنتیخود پا پس بکشند.
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠فیلم سینمایی «پارادایس» به کارگردانی علی عطشانی که از سال ۱۳۹۴ و بلافاصله بعد از ساخت توقیف شده بود، از روز چهارشنبه ۳بهمن به روی پرده رفت.
♦️این فیلم، داستان طلبهای جوان است که در اینستاگرام با دختری آلمانی آشنا میشود و برای دیدنش به همراه استاد خود راهی آلمان می شود.
♦️اکران این فیلم با توجه به محتوا و قالب کمدی آن، واکنشها و تنشهایی به ویژه در میان طلاب و روحانیون به همراه خواهد داشت.
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠چاپ دوم کتاب "طلبه زیستن"💠
♦️از سوی انتشارات «نگاه معاصر»، ناشر کتاب "طلبهزیستن؛ پژوهشی مقدماتی جامعهشناختی در سنخشناسی زیست طلبگی" چاپ دوم رسیدهاست.
♦️چاپ اول این کتاب، که خلاصهای از یافتههای پایاننامه کارشناسی ارشد مهدی سلیمانیه است، با مقدمه نسبتاً مفصل دکتر سارا شریعتی با عنوان «طلبگی یک نظام جامع؟ (جامعیت یا تخصص)» در سال 91 منتشر شد.
#معرفی_کتاب
#طلبگی
#روحانیت
#حوزه_علمیه
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠ناکارآمد و غیر پاسخگو نشان دادن حوزه های علمیه در مباحث مربوط به سلامت معنوی، زمینه ساز گسترش هرچه بیشتر ایده های معنوی سکولار خواهد بود
▪️نامه حجت الاسلام مظاهری سیف در استعفا از گروه سلامت معنوی فرهنگستان علوم پزشکی، زیر نظر دکتر مرندی:
🔸جناب دکتر مرندی
رئیس فرهنگستان علوم پزشکی ایران
سلام علیکم؛
♦️بدین وسیله استعفای خود را از گروه سلامت معنوی فرهنگستان علوم پزشکی اعلام میکنم و تقاضا دارم نام حقیر را از سایت و سایر اسناد مربوط به گروه سلامت معنوی حذف بفرمایید. زیرا سخنان شما در اختتامیه پنجمین همایش سلامت معنوی که حوزههای علمیه را غیرپاسخگو و ناکارآمد در مباحث معنویت جلوه دادید، برایم غیر قابل تصور و تصدیق بود.
♦️در حوزه های علمیه چهار جریان معنویت پژوهی پرشور و پویا پیش میروند. یکم، رویکرد فلسفی به معنویت در «موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی»؛ دوم، رویکرد عرفانی به معنویت پژوهی در «پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی»؛ سوم، رویکرد روانشناسی اسلامی به مسائل معنویت در «پژوهشگاه حوزه و دانشگاه»؛ چهارم رویکرد مستقل به مطالعات معنوی به عنوان یک دانش در طبقه بندی علوم اسلامی که همکارانم در «پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی» دنبال می کنند.
♦️در کنار این جریانهای نظری، حوزه های علمیه در عرصه عمل نیز به حل مسائل سلامت معنوی روی آورده و توفیقاتی یافته اند. موسسات «سلامت نوید نیایش»، «بهداشت معنوی»، «آوای ملکوت» و گروه های تبلیغی فعالی نظیر گروه «اکسیر» که سلامت معنوی را در بیماران مبتلا به استفاده از مواد مخدر دنبال می کند و گروه «سفیران محبت» در بیمارستان های قم و «نسیم مهر» در مراکز خدمات درمانی اصفهان و گروه های دیگر در تهران و مشهد نمونه های موفقی از اقدامات حوزویان در عرصه سلامت معنوی به معنای مورد نظر در خدمات سلامت هستند.
از سال ۹۳ که به فرهنگستان پیوستم، کوشیدم تا آنچه را در باب معنویت در حوزه های علمیه جریان دارد، به گروه سلامت معنوی فرهنگستان منتقل کنم.
♦️گاهی اساتید بزرگوار و نمایندگان جریان های فکری حوزه را با خود همراه کردم و از قم به تهران آوردم و گاهی با زمینه سازی برگزاری همایش سالانه سلامت معنوی در قم اسباب آشنایی شما و صاحب نظران حوزه را فراهم کردم و در همه حال اظهار نظرهای غیرکارشناسانه در علوم دینی و بی مهری به دیدگاه های علما و حوزویان را بردبارانه و مشفقانه تحمل کردم و با خودم گفتم شاید برای اینکه پاسخها و اندیشه های دینی به طور سازمان دهی شده و متمرکز ارائه نمی شود، ارتباط علمی مؤثر شکل نمیگیرد.
♦️تا اینکه سال گذشته رئیس حوزه های علمیه جناب آیت الله اعرافی کلید حل مشکل را به دست بنده و شما داد و در جلسه ای که خدمتشان بودیم، انجمن علمی اخلاق حوزه را آوردگاه جریانهای معنویت پژوهی در حوزه و پل ارتباط حوزه و فرهنگستان تعریف کردند.
♦️گروه معنویت انجمن علمی اخلاق حوزه حسب الامر آیت الله اعرافی در سال ۹۵ تشکیل شد و پیش از همایش امسال با دعوت از گروه سلامت معنوی فرهنگستان علوم پزشکی آمادگی خود را برای ارائه مقالات و مشارکت در برگزاری همایش و استمرار نشستهای مشترک تا حل مسائل فرهنگستان در باب سلامت معنوی اعلام کرد.
♦️با کمال شگفتی شاهد بودیم که مقالات ارائه شده از همایش حذف شد، انجمن اخلاق در همایش نقشی پیدا نکرد و همایش امسال خالی از حضور حوزه در حوزه علمیه قم برگزار شد. و باز هم مثل سالهای قبل دست نیاز خود را گشوده به سوی حوزه و گوش و هوشتان را منتظر و مشتاق شنیدن رهنمودها و رهاوردهای حوزه ای معرفی کردید، که صدایی از آن برنمی خیزد و دستی برای دستگیری تان از آستینش در نمی آید!
♦️سخنان شما که میگویید به جای معنویت غربی باید به معنویت اسلامی در موضوع سلامت معنوی روی آوریم، تحسین برانگیز است؛ اما با روگردانی از حوزه های علمیه و با کوتاه کردن دست هایی که برای یاریتان از حوزه برآمده، چطور میخواهید معنویت اسلامی را به مباحث سلامت معنوی وارد کنید؟
♦️ناکارآمد و غیر پاسخگو نشان دادن حوزه های علمیه در مباحث مربوط به سلامت معنوی، زمینه ساز گسترش هرچه بیشتر ایده های معنوی سکولار خواهد بود. شما با تأکید لفظی بر معنویت دینی از یک سو و بستن مسیر جریان اندیشه دینی در عرصه سلامت معنوی از سوی دیگر، عملاً راه را برای گسترش ایده ها و روش های معنوی غیردینی و توسعۀ لائیسم مخفی می گشایید.
از خدای متعال میخواهم که ما را تا آخر در راه خدمت به اسلام حفظ کند و عاقبت به خیر فرماید.
-به نقل از شبکه اجتهاد
#حوزه_علمیه
#دین
#سلامت_معنوی
#فرهنگستان
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠مروری بر روابط روحانیت_حکومت
🔸به بهانه چهل سالگی انقلاب اسلامی
🖋محمد وکیلی
♦️هنگامی که مرحوم شیخ انصاری(ره) فتاوایش پیرامون دایره اختیارات ولی فقیه را، تنها به گستره چند صفحه از کتاب مکاسب، طرح و بسط مینمود، شاید کمتر کسی گمان میکرد که یک سده بعد، این موضوع به یکی از چالشانگیزترین سوژهها در حلقات بحثی فقها تبدیل شود. چالشی که دهههای پیاپی بهطول انجامید، و درپی آن انشعابی دنبالهدار میان ارباب افتاء پدیدار گشت که عدهای حیطه اختیارات فقیه را محدود در مقام فتوا و قضاوت بدانند و قرائتی دیگر برای او مقام تولیت در اجرای حدود شرع و شأن حاکمیت بر امت مسلمان نیز قائل شوند. در این قرائت، فقیه جامعالشرایط نه تنها مجاز به برپایی حکومت میباشد، بلکه بر وی واجب است برعلیه حاکم جور دست به قیام بزند. این نظریه گرچه همواره مخالفین تمامقدی را در مقابل خویش دیده و میبیند، اما دامنه مخالفتها هیچگاه تا بدینجا کشانده نشده که حجیت شرعی عمل به نظریه مزبور، قائلینش را زیر سؤال برود. مخالفتهای نخبگانی و درونگفتمانی علما، به نوعی مباحثه علمی به جهت تأثیر در رأی و نظر مجتهد دیگر تلقی میشده، نه تقابلی سخت و تکفیرگونه. شاهد این مدعا، برگبرگ از کتاب قطور تاریخ روحانیت است که به استناد آن میتوان مدعی شد با شروع نهضت و سپس پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره)، نه تنها مخالفت عملی از جانب سایر مجتهدین همطراز صورت نگرفت، بلکه در موارد بسیاری، سکوت علمای مخالف شکسته شد و توصیههایی از زبان ایشان، به نفع قیام امام خمینی به گوشها رسید که همگان را به نصرت نهضت و تشکیل حکومت اسلامی فرا میخواندند.
♦️با این وجود همدلی زعمای حوزه با انقلاب اسلامی، چه از جانب موافقین آن و چه از سوی مخالفین تئوریکش، با افزوده شدن سالهای عمر جمهوری اسلامی قرین دلنگرانیهایی نیز شده است. نگرانیهایی که معطوف به عملکرد حوزه و روحانیت در فضا و مناسبات جدید و عصر حاکمیت اسلام به محوریت فقیه جامعالشرایط میباشد. از این حیث دلمشغولی و نگرانی اساسی حوزویان که میتواند سنگ محکی بر ارزیابی عملکرد روحانیت در بعد نسبت روحانیت-حکومت باشد را میتوان در سه دسته برشمرد:
🔸اول: روحانیت محبوب شیعی که قرنها مأمن و پناه مستضعفین بوده و ندای اعتراض و حقخواهیاش از جوار امت مسلمان، همواره بر سر حکّام جور بلند بوده است، در عصر انقلاب به بدنه قدرت متصل گشته و از ابتدای انقلاب تاکنون نیز روزبهروز بر شمار طلاب و روحانیون شاغل در ارگانهای حکومتی افزوده میشود و این روند مستمراّ رو به افزایش است. در ارزیابی روحانیت از این منظر میتوان شاخصههایی همچون کشورداری، مردمداری، رسانهداری، سبک زندگی روحانیت قبل و بعد از انقلاب و نیز ارتباطات و تعاملات بینالمللی را مدنظر قرار داد.
🔸دوم: نهاد حوزه که در طول سالیان مدید، همواره با حفظ استقلال مالی خویش، دستش را در مقابل حکومتها کوتاه نگه داشته و در عوض زبانش بر سر ایشان دراز بوده، حالا صاحب فرزندی است که بدون منّت، او را مشمول کمکهای خود مینماید و برای بخشهای مختلف مادر تئوریک خود یعنی حوزه علمیه، ردیف بودجه اختصاص میدهد. در این عرصه میتوان تغییر و تحولات نظام اقتصادی حوزههای علمیه بعد از انقلاب، میزان و کیفیت گسترش کالبدی مراکز و نهادهای حوزوی و آثار و تبعات دریافت بودجه مستقیم از دولت و… را مورد بررسی قرار داد.
🔸سوم: برنامه مدیریتی همخوان با دستورات شریعت مقدس اسلام و متناسب با نیازهای نوبهنو شونده و به نسبت گستردهی جامعه ایران، آنهم در عصر فراگیری انبوه دانش و فناوریهای وارداتی رقیب، که در ذات خود تعهدی به موازین دینی ما ندارد و در سادهترین حالت، محتاج پالایشهای علمی و اساسی میباشند که در کلیت آن تنها از دست حوزویان ساخته است. مباحثی چون علوم انسانی اسلامی، فقه نظامات، شیوه برخورد با تولیدات علمی جامعه غرب، تعاملات علمی با سایر ادیان و مذاهب و همزمانی انقلاب و تحولات تکنولوژیک غرب و نحوه مواجه روحانیت با این تحولات به ویژه در زمینه رسانه، فضای مجازی و پیداش شبکههای اجتماعی بدون مرز در این بخش قابلت بحث، تحلیل و ارزیابی دارد.
-متن کامل در http://mobahesat.ir/17963
#چهل_سالگی
#انقلاب_اسلامی
#حوزه_علمیه
#روحانیت
#مرجعیت
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠اسلام و سینمای عربی
♦️این روزها به مناسبت برپایی جشنواره فیلم فجر، موضوع سینما و اهمیت آن بار دیگر نقل محافل شده است. چند سالی است که با گسترش فعالیتهای سازمان سینمایی اوج، جشنواره فجر نیز در کنار جشنواره عمار به عرصه قدرتنمایی جریان ارزشی در سینما بلد شده و دغدغههای سیاسی و دینی بروز بیشتری در فیلمها دارد.
♦️در جهان عرب نیز سینماگران یکی از بازتابدهندگان گرایشهای اسلامی و سیاسی بودهاند. هنرمندان عرب کوشیدهاند تا مواجهه امروزی با اسلام را به تصویر کشند. برخی رویکرد انتقادی به جریانهای اسلامگرا داشتهاند و بعضی بر آنند تا سیمای قابل قبولی از اسلام را برای انسان امروزی به تصویر بکشند.
♦️مصطفی عَقّاد(2005-1930) کارگردان متولد سوریه و از معروفترین سینماگران عرب در سطح بینالمللی بود که در ایران با فیلم «محمد رسول الله» یا «رسالت» (تولید 1976) شناخته شده است. او کوشیده بود تا در فیلمش، تصویری از پیامبر اسلام را به نمایش گذارد که مقبول همه گرایشهای مسلمانان نیز باشد. از همین رو بود که با علمای شیعه و سنی بسیاری مشورت کرد. وی با امام موسی صدر نیز دیدار کرده و گفته بود که نظرات وی در اصلاح فیلمنامه بسیار مؤثر بوده است. گفته میشود سید موسی صدر در آن دیدار پیشنهاد ساخت فیلمی در خصوص امام علی(ع) را نیز به عقاد داده بود. مصطفی عقاد پاسخ داده بود که این پیشنهاد را به شرطی میپذیرد که آقای صدر در چند صحنه کوتاه، نقش امام علی(ع) را بازی کنند. موسی صدر این پیشنهاد را نپذیرفته بود.
♦️مصطفی عقاد در سفری که ابتدای دهه هفتاد شمسی به ایران داشت، پیشنهاد ساخت فیلمی درباره امام خمینی را با حضور آنتونی کوئین داد که مورد موافقت مرحوم سید احمد خمینی قرار نگرفت.
♦️پس از ماجرای یازدهم سپتامبر 2001 گرایش فیلمسازان عرب به سمت خطر افراطگرایی اسلامی معطوف شد. عقاد در صدر این هنرمندان بود که سرانجام جانش را در این راه از دست داد و در انفجاری به دست القاعده در اردن کشته شد.
♦️نوری بوزید تونسی نیز پس از وقایع یازدهم سپتامبر «آخر الفیلم» را ساخت. از حواشی این فیلم، سکانسی است که بازیگر نقش اول با کارگردان بحث میکند و به او میگوید که تو با این فیلم میخواهی من با مسلمانان بجنگم؟ بوزید در پاسخ میگوید که من با گروههای افراطی مبارزه میکنم نه با اسلام واقعی و دین اعتدالی و میانهرو. آثار بوزید مورد استقبال غربیها قرار گرفته است.
♦️یوسف جبرائیل شاهین؛ کارگردان مصری نیز که در سال 2008 درگذشت، فیلم «مهاجر، سرنوشت و دیگری» را ساخت که درباره تروریستهای سلفی بود. وی پیامبر اسلام را نمونه یک انسان آزادیخواه میدانست و معتقد بود که افراطگرایان، پیام آزادی را از پیامبر اسلام نشنیدهاند و آزادی که نباشد ویرانی و ترس، ما را به خود مشغول میکند. وی همچنین گفته بود که دولت مصر باید مانند پیامبر اسلام در همه امور با مردم مشورت کند. برخی انتقادهای سیاسی وی به حکومت مبارک، او را چند سال مجبور به مهاجرت از مصر کرد.
♦️عمر امیرالای نیز یکی از فیلمسازان برجسته اهل سوریه بود که در سال 2011 درگذشت. فیلمها و مستندسازیهای وی اغلب حول مسائل اجتماعی و سیاسی کشورش ساخته شده بود. اما او جریان فیلمسازی در جهان عرب را با دو جریان تخریبی مواجهه میدید؛ یکی فعالیتهای فرهنگی اسرائیل به عنوان دشمن خارجی و دیگری اندیشه اخوانالمسلمین به عنوان یک دشمن داخلی. وی رویکردهای اخوانالمسلمین را موجب نابودی ریشههای فرهنگی جهان عرب میدانست. او از جریان فرهنگی امروز جهان عرب به عنوان فریب فرهنگی یاد کرده و معتقد بود که جشنوارههای سینمایی عرب با وجود پیشرفت فنی و تکنیکی در هنر و سینما، دچار سقوط محتوایی شده است. وی از این مسأله ابراز نگرانی میکرد که گرایش به اخوانالمسلمین روز به روز بیشتر میشود و سینمای عرب توجهی به آن ندارد و این جز فریب فرهنگی به بار نمیآورد. وی از این منظر با حاکمان سوریه همنظر بود و نسبت به هرگونه گرایش به اخوان رویکرد منفی نشان میداد.
-به نقل از کانال راوینیوز
#سینما
#دین
#اسلام
#رسانه
#جشنواره_فیلم_فجر
#جهان_عرب
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠 نیاز روحانیت ما به الگویی که نشانی از فرقه گرايی و خشونت ندارد
کتاب «آیندهٔ روحانیت و جهان معاصر» به قلم بیژن عبدالکریمی، به تازگی و به همت نشر نقد فرهنگ وارد بازار نشر شده است. عبدالکریمی در یکی از فصل های کتاب با عنوان « امام موسی صدر، اسوه ای برای روحانیت ما» می نویسد:
«روحانيت کنونی ما در اکثر قريب به اتفاق جوامع مسلمان به اسوه ای چون امام موسی صدر شديداً نيازمند است؛ در غير اين صورت، شأن و اعتبار خود را در جهان معاصر از کف خواهد داد و دچار شکست و خسران عظيمی تاريخی خواهد شد و به همان مسيری سوق خواهد يافت که نهاد روحانيت در عالم مسيحيت طی کرد و در نهايت در حاشيه تاريخ قرار گرفت. امام موسی صدر شخصيتی چارچوب شکن است و به سهولت چارچوب های اجتماعی و قالب های قراردادی را که با نام دين و به نام دين گره خورده، زير پا می گذارد... به گمانم بشريت و نيز جهان اسلام و حوزه های علميه و روحانيت ما به الگويی چون امام موسی صدر که در سيمايش هيچ نشانی از فرقه گرايی و خشونت وجود نداشت، شديداً نيازمند است.»
◽️متن کامل خبر: https://bit.ly/2t0cBYM
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠آینده اسلام و فضلای حوزه
▪️حجت الاسلام حمید رجایی
♦️من واقعاً به فضلای حوزه، دل بستهام و امیدوارم با درک صحیح از مناسبات جهان امروز (در فرآیند گفتگوی خوب) فارغ از تندروی و کندروی، شجاعانه و متواضعانه و با شیوه نامه ای صحیح با سپهر معرفت جهانی، وارد دیالوگ شوند. حوزه اگر چه باید انقلابی باشد، اما هرگز نباید برای دیگر کشورها بسان «برانداز حکومت» و «یک حرکت طوفنده» ظاهر شود. فرض کنید با یک شور پرخروش خواستید در کشوری دیگر بدرخشید و بسا حکومتش را هم سرنگون کنید، تا مثلاً انقلاب اسلامی را صادر کنید!! معلوم است که این ثمری ندارد (طبعاً بیخردی هم هست). نخست باید ملتها بیدار شوند و مزهٔ اسلام را بچشند، تا زمانی که حدنصابی از طاغوت درون انسان و جوامع، فرو نریزد، طاغوتهای برون، پابرجا میمانند، بله یک طاغوت میرود یکی دیگر میآید. بسا آنکه میآید با ما دشمنتر و طعانتر هم بشود (مانند بنسلمان) انبیاء، نخست مردم را بیدار کردند و گاهی برای تأمین آن، «تولید مجال» کردند حتی با بتپرست و یهودی، پیمان صلح بستند. عالمان دین، نباید، کور، عمل کنند و نانتیجهگرا باشند.
♦️مسئلهٔ دیگری که از فضلای حوزه جداً مورد توقع است، «تولید علوم انضمامی» است. علم باید «مسئله حاضر» را حل کند. آنچه من در دانش حوزوی میبینم وفور مباحث کمفایده یا گاه انبوهی از مباحث جذاب نظری و خوشطعم و هفتآسمانی است که مدام با آبوتاب، گفته میشود و گوینده و شنونده را بسی خوش میآید... علم اگر کارآیی حل مسئله را نداشته باشد، آن خوشحالی و بهجتش، در جایی که باید مسئله حل کند، بیشتر شیبه «الکیخوش بودن» و دیوانگی است. بهت عارفانه، برای راهانداختن و کنترل پروژه و رفع عیب، برای در کوزه هم خوب نیست...(در جای خود، بله، نشان معرفت و شعور است)
♦️حال باید دید حوزه (و با همکاری دانشگاه) با این کمتجربگی انبوه، دانش ناچندمنبعی، بیارتباطی با گفتگوی تمدنی و گاه خودشیفتگی کمابیش، چگونه میخواهد برای خودش و جهان اسلام، علم انضمامی تولید کند؟! (شدنی است، اما نه با این هیئت...؛ با شاگردی و دیالوگ با جهان علم، بله) حوزهای که یک عمر به ریش تجارب و علوم جهانی خندیده!! و غرب را نپژوهیده و آن را بیشتر از منظر سیاستمداران سفله و گندیده، دیده!! و اندیشمندان غربی را نجس یا متنجس دانسته!!!
♦️اما سومین توقع جدی از فضلای حوزه این است که ضمن استقلال از کل بدنهٔ حاکمیت، محکم پای ممانعت از منکرات یقینی دولتمردان و جریانات سیاسی، بیاستند. اختلاس، اشرافیگری، پاسخگونبودن، کمبضاعتیهای ساختاری، فسادهای سیستمی مانند فساد سیستم بانکداری، فساد سیستماتیک اقتصاد دولتی و مانند آن، اموری یقینی هستند. همانطور که در ضرورت «اقامه نماز» شک نداریم، در برچیدن سفرهٔ مفاسد یقینی هم قطعاً وظیفه داریم و بیتفاوتی و پرستیژ «من پژوهشگرم»، «من فلسفه درس میدهم»، «من استادم» و «من نظریهپردازم» و... فایده ندارد. باید راهی جست. همه باید علیه «فساد قطعی» قیام کنیم. برخی از اساتید دانشگاه، فیلسوفان و استادان لمیده در تشک استادیاند و بسا ننر کرده حکومت هم باشند. اینان احتمالاً سرسلامت به گور نخواهند برد. مؤمن باید ناهی از منکر باشد. بله در روشهای برچیدن سفره فساد، حتماً به حوزه نظری و اجتهادهای بدیل برمیخوریم، آنجا دیگر نباید با رگ برآمدهٔ غیرت ورود کرد. باید متواضانه راهکار کاهش فساد قطعی را جست. خیلی وقتها راهکارهای ارائهشده برای مبارزه با فساد، بچهگانه و فرسوده است. مثلاً آقای مبارز میخواهد با نصیحت، با وعظ اخلاقی و بیانات انقلابی، فساد جمع شود و توجه و سواد آن را ندارد که فساد باید بطور سیستمی و ساختاری مورد تضعیف نهی و برچیدن باشد. ساختار بانک و اقتصاد باید حامی سلامت اقتصادی و مالی باشد. جهان، تجارب خوبی دارد، نباید چرخ را دوباره اختراع کرد. گاهی شکافندگان فلک، دجالاند. دروغ میگویند، چیزی در چنته ندارند... اگر دارند، همان معارف آسمانی و غیرانضمامی است... (گاهی، برخی)
♦️فضلای حوزه میدانند بسیاری از مسائل در رفتارهای اجتماعی و سیاسی، نظری هستند. گاهی میبینیم یک عالم دین در آن حوزه نظری، حنجره میدرد و وااسلاما میگوید!! گویی خدای علم است!! نمیداند این مسئله، مشمول تکثر دیدگاه است و شق بدیل اجتهادی دارد و نباید ادبیات مباحثه در آن، خطابی و پر جوش و خروش باشد. (کاری که معمولا خطیبان میکنند) فرض کنیم در مورد موسیقی یک عده با خروش انقلابی قیام کنند که «آقا میخواهیم نباشد یا باشد!!» که چه بشود؟ بله ممکن است عدهای برای اجتهاد خودشان، ترویج کنند، اما خطابهٔ آتشین وسط اجتهادها، از شعب تکبر و جنون است. بنگرید چقدر از آن را در جوامع ایدئولوژیک میتوان یافت.
-به نقل از کانال طلوع مهر
#آسیب_شناسی
#حوزه_علمیه
#انقلاب_اسلامی
#چهل_سالگی
#علوم_اسلامی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠فاطمیه و نقش تاریخی انقلاب!
🖋سلمان کدیور
♦️وقت شهادت حضرت صدیقه شهیده که می رسد، معمولا از خطبه فدکیه ایشان بیشتر یاد می شود در حالی که ایشان تعدادی خطبه آتشین دیگری نیز دارند که بنظرم همگی یک آسیب شناسی حکومت دینی و جریان های موجود موثر در آن است.
♦️یکی از خطبه های بانو که همیشه مرا تحت تاثیر قرار داده و آن را نخستین بار که خواندم در ذهنم حک کردم، سخنرانی ایشان در جمع زنان مدینه است. درست چند روز بعد از واقعه هجوم به خانه ایشان. آنجا زنان برای عیادت خدمت حضرت می رسند و از طرف شوهرانشان عذرخواهی می کنند که اگر ما زودتر حرف های شما را شنیده بودیم با کودتاگران بیعت نمی کردیم. بانو اما عذر آنها را نمی پذیرد و می فرماید:
🔆اللّهِ عائِفَه لِدُنیاکنّ قالِیه لِرِجالِکنّ لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ عَجَمْتُهُم وشَنَأتُهُم بَعدَ اَنْ سَبَرتُهُم. فَقُبحاً لِفُلولِ الحَدّ واللعب بعد الجد و خَوَرِ القَناه وَ خَطَلِ الرَّأْیِ. لا جَرَمَ لَقَدْ قَلَّدتُهُمْ رِبقَتَها وَ شَنَنْتُ عَلَیهِم عارَها.
من از دنیای شما سیر شده ام؛ از مردان شما کراهت دارم و به دورشان افکنده ام، پس از آنکه آزمایششان کردم. زشت باد کُندی آنها، شکستگی شمشیرشان، سستی نیزه هایشان و تباهی رأیشان. طناب گناهشان را بر گردنشان انداختم و ننگِ کارشان را بر خودشان افکندم .
♦️اما نقطه طلایی خطبه جایی است که حضرت تبعات سکوت خواص جامعه را در برابر انحرافات، نه تنها در زمانه خویش بلکه به کل تاریخ تسری می دهند.
🔆اَبشِرُوا بِسَیفِ صارِم وَ استِبدادِ مِنَ الظّالِمینَ یدَعُ فَیئَکم زَهیداً وَ زَرعَکم حَصیداً. فَیا حَسْرَتی لکم وَ اَنّی بِکم وَ قَدْ عَمِیتْ قلوبُکم علیکم. اَنُلْزِمُکمُوها وَ اَنتُم لها کارِهُونَ
مژده باد شما را به شمشیر کشیده و هرج و مرجی که همه را فرا گیرد و استبدادی از ستمگران که آنچه را دارید از شما خواهند گرفت. آنچه کشتید، آیندگان [یعنی فرزندانتان] درو می کنند. پس، حسرت و اندوه بر شما باد. به کدامین سو هستید؟ راه حقّ و رحمت خدا بر شما گم شده است. آیا ما شما را وادار کنیم به رحمت خدا، حال آن که خود از آن کراهت دارید؟ »
♦️می فرماید اینکه مردان شما در برابر مظالم سکوت کردند تا انقلاب پیامبر شکست بخورد، تا قیامت هر خونی ریخته شود بر گردن آنان است. هر حکومت استبدادی که پس از علی.ع. شکل بگیرد، هر خاری که در هر گوشه جهان در پای مظلومی فرو رود، خواص و نخبگان ساکت در آن شریک هستند.
♦️همیشه این فراز خطبه برای من هراس انگیز بوده که اگر ما در برابر انحراف انقلابی که نام و عصاره اش از قیام پیامبر نشأت گرفته است سکوت کنیم و این انقلاب به تعبیر امام روح الله شکست بخورد که همانا شکست تاریخی اسلام و پیامبر نیز هست، و پیامد این شکست، استبداد و ستم و تباهی باشد، ما نیز در تمام آنها سهیم و دخیلیم، همانگونه که نخبگان پس از پیامبر در برابر وضع امروز جهان بازخواست می شوند.
♦️این جملات بانو که "زشت باد سکوت شما، شکستگی شمشیر و تباهی تصمیم شما و ..." نه خطاب به مردان صدر اسلام که در مورد تک تک ما ممکن است صدق کند.
♦️این عتاب حضرت که " طناب گناهشان را بر گردنشان انداختم و ننگِ کارشان را بر خودشان افکندم" شاید نهیب و هشیار باشی برای تمام مسئولین و خواص جمهوری اسلامی باشد!
♦️فاطمیه، نه محل ذکر مصیبت صرف و روضه در و دیوار، که باید موعد بازخوانی رسالت ما در برابر تاریخ زمانه باشد.
-به نقل از کانال نویسنده
#انقلاب_اسلامی
#فاطمیه
#چهل_سالگی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠به تماشا بنشینید که
چه سخت...
ولی شکوهآفرین
چهل ساله شد
این انقلاب...💠
#انقلاب_اسلامی
#چهل_سالگی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠آیا مدارس می توانند دانش آموز غیر انقلابی تربیت کنند؟!
✍ مهران صولتی
♦️حجت الاسلام و المسلمین علی ذوعلم فرموده اند؛ " همان گونه که در قبل از انقلاب برخی مدارس سعی می کردند که دانش آموز انقلابی تربیت کنند، امروز برخی مدارس می کوشند دانش آموز غیر انقلابی تربیت کنند". بخش اول صحبت رییس سازمان پژوهش و برنامه ریزی وزارت آموزش و پرورش درست است. در دوران پیش از انقلاب( دهه پنجاه) رشد فزاینده ارزش های دینی همچون اقبال به مساجد، تمایل به حجاب، نمایش آشکار فرایض دینی همچون نماز و روزه و نام گذاری مذهبی فرزندان از تحولی نوین زیر پوست جامعه خبر می داد( صدایی که شنیده نشد، نشر نی).
♦️در چنین فضایی و به ویژه در سال های ۵۶ و ۵۷ مدارس هم به کانون تبلیغ انقلاب مبدل شده بودند. هژمونی انقلاب و تاثیر گذاری شگفت معلمان هم کار را به جایی رسانده بود که می شد به آن " تربیت دانش آموز انقلابی" در مدارس اطلاق کرد. پرواضح است که حتی در آن شرایط هم تاثیرات محیطی از جمله نارضایتی گسترده مردم از رژیم شاه عامل اصلی گرایش معلمان و دانش آموزان به سمت و سوی انقلاب بود. به عبارت دیگر اگر شرایط غیر انقلابی بود امکان تربیت انقلابی دانش آموزان در سطح وسیع وجود نداشت.
♦️حال به دوران پس از انقلاب می رسیم که به مثابه یک تز به ناگزیر آنتی تز خود را در بطن خویش پروراند. بر اساس این منطق حکومت های سکولار نوعی نگرش دینی را درون خود پرورش می دهند و بر عکس حکومت های دینی هم به سکولاریسم مجالی برای رویش و آشکار شدن می دهند. به تجربه در سال های بعد از انقلاب دریافته ایم که هر زمان حکومت کوشیده است که با مداخله در منطق حاکم بر جامعه آن را پیش بینی پذیر و قابل کنترل سازد نتیجه ای متفاوت حاصل آمده است. به حذف مظاهر ایران باستان از کتاب های درسی و اماکن عمومی بنگرید تا بتوانید علت تجلی شگفت انگیز آن ها را در سایر ساحت های خصوصی و به دورمانده از دخالت دولت فهم کنید. به همان نسبت سلوک معلمان نیز بر رفتار دانش آموزان تاثیر گذار بوده است. منش های تک بعدی که سعی در تحمیل نوعی خشونت انقلابی به عرصه مدارس داشته اند عمدتا با واکنش منفی دانش آموزان مواجه شده اند و به عکس معلمانی که کوشیده اند با برخوردی انسانی و محبت آمیز با مخاطبان خود روبرو شوند برای همیشه به عنوان معلمان الهام بخش در اذهان نسل های بعد به یادگار مانده اند. از سوی دیگر حجم عظیمی از ناکارآمدی ها که حاصل تداوم مسائل حل نشده، همزمانی بحران ها، فقدان نوآوری سیاسی، به محاق رفتن آزادی های اجتماعی و تیره شدن افق های آینده می باشد نسل جوان را به شدت ناامید و سرخورده کرده است.
♦️نسل آینده در چنین شرایطی بیش از شنیدن، نیازمند گوش هایی است که همدلانه دردها و ناکامی های او را بشنوند و خودبیانگری او را به رسمیت بشناسند.
♦️بنابراین هر گونه برخورد شعاری مدارس در زمینه دستاوردهای چهل سال گذشته به دیوار ستبر بی اعتنایی نسل آینده برخورد می کند. در چنین شرایطی است که هر گونه واکنش سرد دانش آموزان به بمباران تبلیغاتی و یک سویه آموزه های ایدئولوژیک چهاردهه گذشته در نگاه افرادی همچون حجت الاسلام ذوعلم به پرورش نسلی غیر انقلابی در مدارس تعبیر می شود.
♦️متاسفانه هم اکنون به دلیل بی اعتنایی حکومت به نقش ممتاز معلمان در مدارس شاهد افول بی سابقه نقش آفرینی این اندک سرمایه های انسانی موجود در مدارس هستیم. بیراه نیست اگر بگوییم در چنین مدارسی معلمان حتی اگر هم بخواهند نمی توانند با ذهنیت منفی شکل گرفته دانش آموزان در اثر نارسایی های موجود مبارزه کنند.
♦️بنابراین سخن از نقش مدارس در تربیت دانش آموزان غیر انقلابی در روزگاری که معلمان مرجعیت فکری خود را به دنبال بی اعتنایی های نظام تصمیم سازی از کف داده اند بیش از همیشه فانتزی و غیر واقعی به نظر می رسد. به قول سهراب؛ چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید...
-به نقل از کانال نویسنده
#انقلاب_اسلامی
#آموزش_و_پرورش
#آموزش_و_پرورش
#نقد_و_نظر
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠حاشیهای بر اختتامیه جشنواره ۳۷ فیلم فجر
🖋سید مهدی ناظمی
♦️جشنواره امسال هر چند از نظر فیلمهای با کیفیت و فیلمهای متوسط قابل تحمل از بهترین جشنواره ها بود، اما از نظر داوری، متأسفانه نه تنها هیچ پیشرفت رو به جلویی نداشتیم، بلکه براحتی می توان گفت همان روشهای همیشگی ادامه پیدا کرد.
♦️هیأت داوران سعی کرد که جوایز را به نوعی بین همه فیلمهای مدعی، پخش کند. به این منظور از همان ابتدا، بهترین فیلم جشنوار یعنی «23 نفر» را به شکل محترمانه ای ذبح کردند تا جلوی دست و پا نباشد و در عین حال مدعی ادای دین هم شده باشند.
♦️با کنار رفتن این ملی ترین و انقلابی ترین و سینمایی ترین فیلم جشنواره امسال و یکی از بهترین فیلمهای سالهای اخیر سینمای ایران، جا باز شد تا جایزه های واقعی بین سایر فیلمها تقسیم شود که البته این تقسیم چندان هم بی مبنا نبود، جز این که ای کاش بخشهایی مانند نگاه نو، جایزه ویژه و ... را برمی داشتیم تا راحت تر تصمیم می گرفتیم و فیلمهایی مانند «مسخره باز» در این میان مدعی نمی شدند.
♦️اما درباره فیلم «شبی که ماه کامل شد» و درو کردن جوایز توسط این فیلم، که قبلاً در همین کانال به اختصار درباره آن گفته شد و در برنامه هفت نیز چندین بار درباره آن گفتگو شد، باید نکته ای را آشکار کرد.
♦️به هر حال ساختار این فیلم به شکلی است که بدون اجازه و صلاحدید نهادهای امنیتی و احتمالاً وزارت اطلاعات نمی توانست ساخته شود. اما دیدگاهی که در این فیلم ارائه و تثبیت می شود، دقیقاً همان دیدگاهی است که در بخش عمده ای از مدیران از جمله در جناح حاکم طرفدار دارد و آن ارائه تصویری منفعل، «صرفاً» مظلوم، به یک معنای محدود کلمه «زنانه» و بی خطر از ایران است. درافتادن به این نگاه، ایرانی را به جهان و به خود ملت معرفی می کند که فقط ظلم می پذیرد و براحتی سر او بریده می شود و باید به حال او گریست و افسوس خورد و هیچ فعلیتی برای نجات آن نداشت.
♦️این نوع نگاه که کمابیش در فیلمهای دیگری هم حضور داشت، نه تنها به نفع تصمیم گیران و تصمیم سازان امنیت ملی نیست، بلکه به نفع هیچ ملتی نیست. این نگاه، بسیار خطرناک، بسیار ضدملی، بسیار نابودکننده، منفعلانه، بی ثمر و بی اثر و ترغیب کننده به تجاوزپذیری است. حداقل سه فیلم مهم این جشنواره با این نگاه ساخته شد که دولتی ترین آنها جایزه بهترین فیلم را از این جشنواره گرفت.
-به نقل از گنجه آنلاین
#سینما
#جشنواره_فیلم_فجر
#نقد_فیلم
#رسانه
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
971122_بیانیه گام دوم انقلاب.pdf
332.7K
💠نسخه PDF بیانیه گام دوم انقلاب خطاب به ملّت ایران💠
♦️در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، رهبر انقلاب با صدور «بیانیهی گام دوم انقلاب» و برای ادامه این راه ، به تبیین دستاوردهای چهار دههی گذشته پرداخته و توصیههایی اساسی بهمنظور «جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ» ارائه نموده اند.
♦️این گام دوم، انقلاب را به آرمان بزرگش که ایجاد تمدن نوین اسلامی است آماده خواهد کرد. در این گام هفت توصیه راهبردی ارائه شده است که شامل: 1.توجه به علم و پژوهش، 2.معنویت و اخلاق؛ 3.توجه به اقتصاد؛ 4.عدالت و مبارزه با فساد؛ 5.استقلال و آزادی؛ 6.عزت ملی، روابط خارجی و مرزبندی با دشمن؛ و 7.سبک زندگی می شود.
♦️این بیانیه منشوری برای «دومین مرحله خودسازی، جامعهپردازی و تمدنسازی» خواهد بود و «فصل جدید زندگی جمهوری اسلامی» را رقم خواهد زد.
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
دغدغههای حوزوی
💠نسخه PDF بیانیه گام دوم انقلاب خطاب به ملّت ایران💠 ♦️در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، رهبر ا
💠خلاصه بیانیه "گام دوم انقلاب "که از سوی رهبر معظم انقلاب صادر شد:
♦️جمهوری اسلامی ویژگی هایی دارد از جمله:
1⃣ برای همه چیز میتوان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد، امّا شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است چون ویژگیهایی مثل آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری در فطرت بشر است.
2⃣ به نقدها حسّاسیّت مثبت نشان میدهد. ولی از ارزشهایش فاصله نمیگیرد.
3⃣ انعطافپذیر و آمادهی تصحیح خطاهای خویش است. اما تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست.
4⃣ پس از نظام سازی، به رکود و خموشی دچار نشده است. متحجّر و در برابر پدیدهها و موقعیّتهای نو به نو، فاقد احساس و ادراک نیست.
5⃣به اصول خود بشدّت پایبند و به مرزبندیهای خود با رقیبان و دشمنان بشدّت حسّاس است. مرتکب افراطها و چپرویهایی که مایهی ننگ بسیاری از قیامها و جنبشها است، نشده است.
6⃣ این انقلاب از آغاز تا امروز نه بیرحم و خونریز بوده و نه منفعل و مردّد. در هیچ معرکهای گلولهی اوّل را شلیک نکرده است، ولی پس از حملهی دشمن از خود دفاع کرده و ضربت متقابل را محکم فرود آورده است.
7⃣ از مظلومان و مستضعفان دفاع کرده است و با صراحت و شجاعت در برابر زورگویان ایستاده است.
♦️درس های رهبرانقلاب به عنوان نسل اول انقلاب:
🔸همه چیز علیه ما بود، چه رژیم فاسد طاغوت که علاوه بر وابستگی و فساد و استبداد و کودتایی و چه آمریکا و قدرت های شرق و غرب.
🔸هیچ تجربهی پیشینی و راه طی شدهای در برابر ما وجود نداشت. اما گام های بزرگی را طی کرد.
♦️نتایج گام اول انقلاب:
1⃣ ثبات و امنیّت کشور و تمامیّت ارضی و حفاظت از مرزها.
2⃣ موتور پیشران کشور در عرصهی علم و فنّاوری و ایجاد زیرساختهای حیاتی و اقتصادی و عمرانی.
3⃣ مشارکت مردمی را در مسائل سیاسی مانند انتخابات، مقابله با فتنههای داخلی، حضور در صحنههای ملّی و استکبارستیزی به اوج رسانید.
4⃣بینش سیاسی آحاد مردم و نگاه آنان به مسائل بینالمللی را به گونهی شگفتآوری ارتقاء داد.
5⃣ کفّهی عدالت را در تقسیم امکانات عمومی کشور سنگین کرد.
6⃣ عیار معنویّت و اخلاق را در فضای عمومی جامعه بگونهای چشمگیر افزایش داد.
7⃣ تبدیل شدن به نماد پر ابّهت و با شکوه و افتخارآمیز ایستادگی در برابر قلدران و زورگویان.
♦️توصیه ها و مأموریتهایی به نسل جوان برای گام دوم انقلاب:
1⃣ علم و پژوهش: دانش، آشکارترین وسیلهی عزّت و قدرت یک کشور است... ما هنوز از قلّههای دانش جهان بسیار عقبیم؛ باید به قلّهها دست یابیم.
2⃣ معنویّت و اخلاق: معنویّت به معنی برجسته کردن ارزشهای اخلاق به معنی رعایت فضلیتهای اخلاقی
3⃣ اقتصاد: جوان و دانا و مؤمن و مسلّط بر دانستههای اقتصادی در درون دولت اقتصاد مقاومتی را اجرا کنند.
4⃣ عدالت و مبارزه با فساد: تبعیض در توزیع منابع عمومی و میدان دادن به ویژهخواری و مدارا با فریبگران اقتصادی که همه به بیعدالتی میانجامد، بشدّت ممنوع است؛ غفلت از قشرهای نیازمند حمایت، به هیچ رو مورد قبول نیست.
5⃣ استقلال و آزادی: استقلال ملّی به معنی آزادی ملّت و حکومت از تحمیل و زورگویی قدرتهای سلطهگر جهان است. و آزادی اجتماعی به معنای حقّ تصمیمگیری و عمل کردن و اندیشیدن برای همهی افراد جامعه است.
6⃣ عزّت ملّی، روابط خارجی، مرزبندی با دشمن: این هر سه، شاخههایی از اصلِ «عزّت، حکمت، و مصلحت» در روابط بینالمللیاند.
7⃣ سبک زندگی: تلاش غرب در ترویج سبک زندگی غربی در ایران، زیانهای بیجبران اخلاقی و اقتصادی و دینی و سیاسی به کشور و ملّت ما زده است؛ مقابله با آن، جهادی همهجانبه و هوشمندانه میطلبد که باز چشم امید در آن به شما جوانها است.
#انقلاب_اسلامی
#چهل_سالگی
#گام_دوم
#دغدغه_های_حوزوی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠سخنی با برخی از روحانیون منفعل
🖋روح الله جلالی
♦️برخی از روحانیون، خصوصا آنها که جوانتر هستند و تریبون و مخاطب زیادی دارند. بدجوری تحلیل و نظرات خود را سبک کردهاند. تحلیلهایشان به بیوزنی از توحید مبتلا شده است.
بگذارید عقبتر برویم!
آیت الله اعظم بروجردی، در سال 1340 فوت میکند. تمرکز مرجعیت از میان میرود، همانگونه که تمرکز مدیریت حوزه علمیه قم نیز از هم پاشید.
چند تن از شخصیتهای برجسته علمی زمان یعنی آیات امامخمینی، سیدمحمدکاظم شریعتمداری، سیدمحمدرضا گلپایگانی، سیداحمد خوانساری و سیدشهابالدین مرعشی نجفی و ... در مصدر زعامت حوزه و مرجعیت تشیع قرار گرفتند، که امام خمینی از مطرح ساختن خود و توزیع رساله ابا مینمود.
شاه به آیت الله سیدمحسن حکیم در نجف تسلیت میگوید. این کار تمایل رژیم به انتقال مرجعیت و مرکزیت حوزه به عراق و نجف تلقی میشود.
اما حوزه قم یک فرق بزرگ با حوزه دو دهه گذشته دارد و آن اینکه با برنامههای درازمدت و زیربنایی بروجردی، جان گرفته است. بعضا آخوندهای متفکری بار آورده است که تیغی برندهتر از سلاح و قیام فیزیکی دارند:
اولا سواد دارند. دوما فکر میکنند!
این دو تا که جمع شود اوضاع برای دشمن خطرناک میشود؛ وگرنه غرزنهای عربدهکش و بیمایه، ترس ندارند.
♦️همان موقع، چند تا از این آخوندها جمع میشوند و نتیجه فکرشان این میشود که بجای بیرون، باید خانه را از درون مستحکم ساخت پس سال 41، کتابی مینویسند به نام «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت».
نویسندگان این کتاب آدمهای خیلی خطرناکی برای دشمنانشان هستند:
علامه طباطبائی، شهید آیت الله دکتربهشتی، شهید آیت الله مطهری، آیت الله سیدمحمود طالقانی و چند نفر دیگر! اتفاقا از نظرات بازرگان و همفکرانش هم استفاده میکنند و مقاله بازرگان در نقد حوزه را هم در این کتاب چاپ میکنند. پس بازرگان میشود تنها منتقد غیر روحانی کتاب.
نظراتشان تند و تیز است اما لازم.
♦️بین نظراتشان، این نظر مطهری مورد نظر من است:
مطهری میگوید خوب است که استفاده از وجوهات مردم و سهم امام، روحانیت را در مقابل حکومتها مستقل و آزاده کرده است اما وابستگی مالی به مردم موجب عوامزدگی روحانیت شده است.
آفت عوامزدگى روحانیت آن قدر مهم است که جامعه روحانیت را فلج کرده به نحوى که «ناگزیرند سلیقه و عقیده عوام را رعایت کنند و حسن ظن آنها را حفظ نمایند و غالب مفاسدى که در روحانیت شیعه هست از همین جا است». او معتقد است روحانیت شیعه به دلیل عوامزدگى مجبور است همیشه در عقب قافله حرکت کند. مطهری میگوید: «روحانیت عوامزده ما چارهاى ندارد از این که هر وقت مسأله اجتماعى مىخواهد عنوان کند به دنبال مسائل "سطحى و غیراصولى" برود و از مسائل اصولى صرف نظر کند، و یا طورى درباره این مسائل اظهارنظر کند که با کمال تأسف علامت تأخر و منسوخیت اسلام به شمار رود و وسیله به دست دشمنان اسلام بدهد ... حکومت عوام منشأ رواج بىحد و حصر ریا، مجامله و تظاهر و کتمان حقایق و آرایش قیافه و پرداختن به هیکل و شیوع عناوین و القاب بالا و بلند در جامعه روحانیت ما شده که در دنیا بىنظیر است. حکومت عوام است که آزادمردان و اصلاحطلبان روحانیت ما را دلخون کرده و مىکند».
♦️حالا برخی روحانیون انقدر در پی جلب رضایت بخشی از مردم گریبان چاک میدهند که فراموش کردهاند نقش هادی و دلیل اجتماعی را مبتنی بر آموزههای وحیانی و علمی دارند، نه جلب رضایت مردم.
جلب رضایت مردم زمانی ارزش دارد که در راستای خواست خدای مردم باشد. وقتی میدانیم با جامعهای مواجهیم که کسر قابل توجهی از آن بددهن، پرخاشگر، فریبکار، دروغگو، بینظم و مبتلا به بسیاری از ناهنجاریهای ریز و درشت است، چرا تمام سعی خود را در زدودن این آفات نمیکنیم تا اتوماتیک سایر مسائل حل شود؟
البته اگر جرئت داریم از خودمان شروع کنیم. برویم ببینیم روحانیون سیاسی ما چقدر مراعات منطق، صداقت، عقلانیت، نظم، سعه صدر، کلام حسن و ... را میکنند؟
ما یک جامعه استبدادزده صفر و صدی هستیم که میراث شوم چندهزار سال سلطنت و طاغوت را بر دوش فرهنگ خویش حمل میکنیم، آخوند و روشنفکر هم ندارد.
♦️بایستی تلاش کنیم روز به روز با روشهای غلط اخلاقی و فرهنگی در سیاست و ... مبارزه کنیم تا ترقی کنیم.
نه اینکه دنبال رضایت کامنتهای پیجمان باشیم که معلوم نیست چندصد تای آن فیک یا متعلق به زبالههای مغزی عدهای عیاش و بیمنطق است.
#روحانیت
#مرجعیت
#مردم_داری
#جامعه
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠روحانیت؛ از موعظه گری تا فهم ساختارهای اجتماعی
🖋دکتر بیژن عبدالکریمی
♦️روحانیت و حوزههای علمیه ما خود را محدود به فضای ذهنی، فرهنگی و اعتقادی جامعه کردهاند، اما کمتر به هستی اجتماعی و واقعبودگی تاریخی و اجتماعی ما می اندیشند.
♦️یعنی چنین نیست که مردم صرفا بر اساس اعتقاداتشان و اندیشههایشان زندگی کنند، بلکه برعکس، بسیاری از اعتقادات و باورها و شیوه زیست افراد جامعه تابعی از شرایط، واقعیتها و ساختارهای اجتماعی است.
♦️برای مثال، رشد روزافزون متزلزل شدن نهاد خانواده یا رشد فحشا، رشوه گیری یا فساد اخلاقی صرفا حاصل تغییر باورها و نظام ارزشی افراد جامعه نیست که با تکیه صرف بر خطابه، منبر و تبلیغات بتوان در برابر آنها مقاومت کرد و کوشید فرضا احترام به نهاد خانواده و تلاش برای حفظ آن یا رعایت دیگر ارزشهای دینی و اخلاقی را در جامعه بسط داد؛ بلکه این خود روند واقعیت زندگی و بیماری ساختارهای اجتماعی است که تا حدود زیادی مسیر زندگی افراد جامعه را تعیین میکند و رفتار آزادانه و مختارانه و عاملیت و فاعلیت اخلاقی در این میان نقش بسیار کمرنگی دارند.
♦️رشد فحشا، ارتشا، یا استفاده از مواد مخدر در جامعه را بیش از آنکه معضلاتی اخلاقی بدانیم، باید حاصل شرایط نابسامان زیستی مردم به دلیل بیماری و ناتوانی ساختارهای اجتماعی تلقی کنیم.
♦️این نحوه تلقی از مسائل، همان امری است که در میان بخش کثیری از روحانیون و حوزویان و مراجع ما کمتر دیده می شود. لذا روحانیت و حوزه های علمیه ما بدون تغییر نگرش در جهت توجه به هستی و واقعبودگی اجتماعی و تاریخی کشور و درک ساختاری از مسائل، نمیتوانند در روند تاثیرگذاری مثبت بر تحولات، خروج کشور از عقب ماندگی اجتماعی و تاریخی، روند نوسازی و توسعه کشور و مبارزه با توسعهنیافتگی جامعه، نقش مهمی ایفا کنند.
♦️بخش اعظم روحانیون و حوزویان ما بر مفاهیم و آرمانهایی چون تحقق جامعهای دینی و الهی و تشکیل حکومتی اسلامی و ایدهئالهایی همچون بازگشت به مدینه فاضله و تحقق حکومت عدل علی(ع) تاکید میورزند، لیکن واقعیت این است تا زمانی که ما نتوانیم برای این آرمانها و ایدهئال ها، ساختارهای شایسته پیدا کنیم، آنها اموری ذهنی، بیبنیاد و بیگانه از واقعیت باقی میمانند.
♦️ما با انقلاب ایران نامها و تابلوها را تغییر دادیم، اما رسمها، ساختارها مثل بانکها، ناکارآمدی نظام آموزش و پرورش و نظام دانشگاهی، وضع تولید، نظام توزیع، ساماندهی اجتماعی نیروی کار، نظام طبقاتی جامعه و بسیاری از امور دیگر، با همه ضعفها و ناتوانی ها و بیماریهایشان، کمافی السابق به روند خود ادامه دادند و حتی بر ضعفها و ناتوانیهای بسیاری از نهادها در انجام کارکردهایشان افزوده گشت.
♦️واقع امر این است که روحانیون و حوزویان ما و به تبع آنها قدرت سیاسی ما فاقد آلترناتیو ساختاری برای وضعیت ساختاری جامعه و کشور هستند.
♦️بر حذر بودن از شعارها و رجزخوانیها، تغییر نگرش به سوی هستی و واقعبودگی اجتماعی و تاریخی، درک ساختاری از مسائل و اندیشیدن به ساختارهای اجتماعی از اهم اموری است که روحانیت و حوزه های علمیه ما باید بدان اهتمام ورزند.
-کتاب آینده روحانیت و جهان معاصر/بیژن عبدالکریمی/صفحه۲۱
#روحانیت
#حوزه_علمیه
#مرجعیت
#جامعه
#فرهنگ
#توسعه
#ساختار_سازی
#تحول
#فقه_تمدن_ساز
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠درسی فقهی از تجربه صفویه!
🖋محسن قنبریان
🔹آیا دانشگاه(...)در تهران -با همه خدماتش- به یک مرکز "تبارگماری" بدل نشده است؟! آیا سرمایه اولیه آن و نمونه های مشابه اش در قم و تهران و... از اموال مصادره ای یا حاکمیتی و عمومی تدارک نشده بود؟! آیا امروز علیرغم ارائه خدمات علمی و فرهنگی، خانواده و فامیلی را بهره مندتر نکرده اند؟!
🔹آیا آنچه برخی نمایندگان ولی فقیه در مراکز استانها پس از چند دهه با جایگاه ویژه خود تدارک کرده اند، پس از خود به شخصیت حقوقی بعد واگذار می کنند یا همچنان بنام خودشان و در تصرف نزدیکانشان باقی می ماند؟! در بعضی استانها مجموعه ای تجاری، ساختمانی مفصل برای مصلا یا دفتر امام جمعه تدارک شده که معمولا به منصوب بعد منتقل می شود اما امتیاز دانشگاه، شبکه ماهواره ای، دهها مدرسه علمیه و...چه؟!
واضح است مخارج و مایه اولیه اینها هم از اموال یا امتیازها و مساعدتهای دولتی یا سهم مبارک امام(ع) بوده است؛ که غیر از مصرف عام داشتن نباید حیاط خلوت خانوادگی شود!
🔹نمونه ها منحصر به این موارد نیست و این نوشتار دنبال فهرست کردن موارد نیست بلکه توجه به درس مهمی از تجربه صفوی را منظور دارد
🔷تجربه صفوی:
در استفاده از اراضی خاص و منابع عمومی توسط علماء اسلام -که در دولت صفوی محترم شده بودند- بحثهای فقهی عمیقی بین علماء تراز اول شیعه شکل گرفت. یک طرف محقق ثانی بود که از اراضی ای در عراق برای خود در راستای مقاصد دینی بهره می برد؛ و در طرف دیگر مقدس اردبیلی بود که اصلا بخاطر پرهیز از این استفاده ها -حتی برای خدمات عمومی- به "مقدس" لقب گرفت. در اینباره رساله های فقهی نوشته شد که ۴تا از آنها در کتاب الخراجیات توسط جامعه مدرسین یک جا چاپ شده است.
🔹از جمله خورده هایی که مثل فاضل قطیفی به طیفِ بهره مند از منابع عمومی می گرفت این بود: مالی در اختیار فقیهی گذاشته شود تا رفع نیاز عامه کند و خودش در صورتی که محتاج است از آن بهره برد؛ حال اگر چنین فقیهی حیله شرعی بکار برد و آن مال را به ملکیت فرزند یا همسرش درآورد تا با اشکال احتیاج روبرو نشود، این یک حیله شرعی است!(ر.ک:السراج الوهاج لدفع عجاج قاطعه اللجاج/شیخ ابراهیم قطیفی).
در مقابل، سادات و روحانیونی که چنین اقطاعی از سوی حاکمیت به آنها واگذار شده بود به عمل فقهای بزرگ شیعه مثل سید مرتضی و علامه حلی استناد می کردند که چندین قریه در تصرف داشتند! مخالفین نیز در دفاع از آن فقهای بزرگ اصرار داشتند که حتی خط علامه حلی را دیده اند که آن زمینها را به دست خود احیاء و سپس وقف عام کرده؛ نه اینکه زمین آباد را از حاکمان گرفته و حالا ملک خانوادگی شده باشد!
🔹مقدس اردبیلی در رساله خود غیر از اشکال کبروی به این زمینها -که اصلا چون فتوحات مأذون از امام معصوم نبوده، اینها قابل خراج گذاری نیست- صغرویا هم این اشکال را مطرح می کند که: چگونه یکی از ما[علماء] میتواند اموال زیادی را بیش از حد حاجت خود بگیرد در حالیکه اصل آن از آن تمام مسلمانان است یعنی باید در مصالح عامه مانند بنای مسجد و پل، آن هم به امر امام(ع) یا نائب او خرج شود.(ر.ک:رساله خراجیه مقدس اردبیلی در کتاب الخراجیات).
🔷درسی برای دهه پنجم انقلاب!
نکته درس آموز آن مواجهه فقهی برای ما زیاد است. غیر از خانه ها و املاکی که به قیمت نازل، اول انقلاب به برخی مسئولان واگذار و امروز با متراژ های بالا و قیمتهای چند ده میلیاردی چالشی اجتماعی-سیاسی برای انقلاب شده؛ امتیازها و منابعی که برای کارهای عام المنفعه مثل دانشگاه اسلامی و حوزه علمیه و شبکه ماهواره ای و خیریه های بزرگ و... به برخی علماء داده شده است هم محل چالش است و نباید در تصرف خانوادگی و موروثی اینها قرار گیرد و الا با قصد اولی در تنافی است.
🔹درسیره سلف چنین بوده که پس از فوت مرجعی مُهر او شکسته می شد و اموال مورد تصرف ایشان نه به آقازاده او بلکه به اعلم بعد ایشان منتقل می شد؛ چیزی که در این سالها نقضش را سراغ داریم!
🔹همچنین اموال و امتیازهایی که از جانب نمایندگی ولی فقیه تدارک شده، منطقا باید به شخصیت حقوقی بعد(نماینده ولی فقیه بعدی)واگذار شود نه اینکه آنها اندوخته ای برای موقعیت بعدی آن فقیه(مثلا مرجعیت)قرارگیرد؛ یا خدای نکرده نوعی تبارگماری در آنها شکل گیرد و فامیل و خانواده ای را بهره مندتر کند...!
#حوزه_علمیه
#دانشگاه
https://eitaa.com/m_ghanbarian/746
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠فقیه نظام
▪️به مناسبت درگذشت آیتالله محمد مومن
🖋علیاشرف فتحی
▪️نوجوانی که از شدت فقر پدرش نمیتوانست طلبه شود ، به کمک برخی اقوام و افراد خیّر و با توسل و نذر و نیاز توانست پدر تنگدستش را قانع کند تا درس طلبگی بخواند.
▪️آیتالله محمد مؤمن در حالی در سن ۸۱ سالگی درگذشت که جزو اثرگذارترین مجتهدان تاریخ چهل ساله جمهوری اسلامی بود.
▪️وی که متولد سال ۱۳۱۶ در قم بود، از ۱۶ سالگی تحصیل دروس حوزوی را آغاز کرد. او در ماههای پایانی حیات آیتاللهالعظمی بروجردی دوره خارج فقه و اصول را نزد امام خمینی آغاز کرد و حدود سه دهه از شاگردان و یاران نزدیک امام خمینی شد. اثرپذیری او از امام خمینی به حدی بود که درس و منش ایشان را معیار زیست طلبگی و اجتماعی خود قرار داد و استادان دیگر را نیز با ایشان قیاس میکرد. او را در خاطراتش طلبهای جسور میبینیم که شخصیت علمی و سلوک مبارزاتی امام خمینی را بر همه چیز مقدم میدارد و با صراحت میگوید:
«روحیه آقای داماد و دیگر آقایان، روحیه مبارزه نبود و حس نمیکردند که افرادی که در این مسیر، قربانی میشوند شهید به حساب آیند. تنها امام خمینی بودند که میفرمودند: اگر ما پانزده هزار کشته بدهیم و این امر باعث شود که تصمیمات خلاف شرع رژیم، یک ماه به عقب بیافتد ارزشش را دارد» .
▪️باور راسخ او به مقام علمی و عملی امام خمینی به حدی بود که دیگران را با فاصله بسیاری از امام خمینی میدید و حتی به دوستان نزدیکش توصیه میکرد که از شرکت در درس علمایی چون آیتالله شریعتمداری خودداری کنند.
▪️آیتالله مؤمن پس از چند سال شرکت در جلسات درس خارج امام خمینی و آیات عظام محقق داماد و مرتضی حائری یزدی تدریس سطوح عالی حوزوی را آغاز کرد. او از آقای حسن روحانی؛ رییسجمهور فعلی به عنوان یکی از بهترین شاگردان خود در دهه پنجاه شمسی یاد کرده است.
▪️آقای مؤمن قمی به واسطه قرابت دیرینه با امام خمینی، از ابتدای جمهوری اسلامی در زمره مجتهدان مهم نظام درآمد و مسؤولیتهای مهمی در شورای عالی قضایی، شورای نگهبان، مجلس خبرگان رهبری و شورای بازنگری قانون اساسی داشت. برخی پژوهشگران علوم سیاسی معتقدند که آقای مؤمن از اثرگذارترین مجتهدان نظام جمهوری اسلامی بوده است. خود وی نیز در خاطراتش گفته که با وجود علاقهاش به تدریس، از هر طرف برای قبول مسؤولیتهای حکومتی احاطه شده بود .
▪️از جمله نقشآفرینیهای مهم آیتالله مؤمن، پایهگذاری جلسات بحث فقهی در حضور آیتالله خامنهای در ابتدای دوران رهبری ایشان بوده است:
«قبل از چهلم رحلت حضرت امام خمینی بود که گفتم خوب است آقا یک جلسه فقهی داشته باشند و عدهای از فضلا در آن شرکت کنند تا مراتب فقهی و علمی ایشان برای فضلا بیشتر ثابت شود و آنها هم به دیگران منتقل کنند. خود من خدمت آقا رفتم و عرض کردم خوب است چنین جلسهای برگزار شود تا دیگران به جهات علمی جنابعالی واقف شوند و نظریات شما هم از این طریق بیشتر مطرح شود. ایشان فرمودند، فکر خوبی است».
▪️نتیجه این جلسات این بود که آقای مؤمن به اجتهاد رهبری پی برد و مرداد سال ۶۹ گواهی کتبی داد: «هنگام رأیگیری در مجلس خبرگان برای رهبری حضرت آیتالله خامنهای – دامت برکاته- اجتهاد معظمله با قیام بینۀ شرعی نزد اینجانب ثابت بود، ولی بعداٌ به واسطه حضور در جلسات مباحثات فقهی، شخصاٌ به اجتهاد ایشان پی بردم و اکنون شهادت میدهم که معظمله مجتهدی عادل و جامعالشرایط است».
▪️آقای مؤمن بعدها نیز بارها از «اجتهاد مطلق» رهبری و برتری ایشان بر اغلب مراجع دفاع کرد. با این حال بازار داغ شایعات درباره موضع آقای مؤمن نسبت به مقام علمی مقام معظم رهبری ادامه یافت و هر از چندی مجبور میشد به این شایعات و نسبتها پاسخ دهد و تکذیبشان کند.
▪️این حواشی سیاسی در حالی بوده که آیتالله مؤمن از مهمترین نظریهپردازان تئوری نصب ولی فقیه و لزوم اطاعت مردم از اوامر او بوده است. «ولی امر» کلیدواژه آراء و مبانی فقهی آقای مؤمن است و در همه کتب، مقالات و مصاحبههای وی بر نقش اصیل و محوری فقیه در حکومت و نقش فرعی بقیه ارکان حکومت تأکید میشود.
▪️از نگاه آقای مؤمن، حتی مجلس نیز بازوی تقنینی ولیامر و تابعی از اراده و مصلحت اوست. اطاعت از ولیامر بر همه مسؤولین و مردم واجب است و این اطاعت در راستای اطاعت از پیامبر و ائمه(ع) قلمداد میشود.
▪️آیتالله مؤمن با همین نظریه محوریاش حضور مؤثری در همه ارکان مهم فقهی جمهوری اسلامی داشته و آرای او بر همه قوانین اساسی و عادی کشور تأثیرگذار بوده است.
▪️فقدان آقای مؤمن پس از در گذشت آیتالله هاشمی شاهرودی، همه نهادهای مهم حکومتی را دچار یک خلأ جدی کرده است؛ دو مجتهدی که مشاور و بازوی مهم حوزوی رهبر معظم انقلاب و اجتهادشان فصلالخطاب فقهی نظام جمهوری اسلامی تلقی میشد.
-به نقل از مباحثات
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠پیامدهای بوروکراتیزهشدن حوزه
🔸گزارشی از جلسه نقد و بررسی کتاب «پل تا جزیره؛تاملاتی جامعهشناختی در موقعیت پساانقلابی روحانیت» اثر مهدی سلیمانیه
♦️مهدی سلیمانیه:
🔸بعید میدانم حوزه علمیه قم در حال حاضر زعیم واحدی داشته باشد، وقتی از زعیم حرف میزنید من به بروجردی، حائری و ... فکر میکنم، آقای مکارم شیرازی در حال حاضر زعیم حوزه نیست، الان دوره تکثر است. باید بر سر آن بحث کرد. البته شاید یک میزان نسبی از اجماع بر روی اشخاصی به وجود آمده باشد که این خود ایدهای دیگر و قابل پیگیری است. حتی تیپ سنتی حوزه هم که تحت تأثیر این بوروکراسی نیست، خیلیهایشان مکانیزمهایی مثل واریز پول به کارت، حضور و غیاب و .. را پذیرفتهاند.
🔸من صدای بخش سنتی حوزه نیستم که گمان کنید از موضع آنها صحبت میکنم. من از موضع جامعهشناسی صحبت میکنم، همان طور که در بررسی مداخلات معمارانه در عتبات عالیات، مسئولان ستاد بازسازی به من میگفتند «خود مسئولان عراقیها راضی هستند! شما چرا کاسه داغتر از آش میشوید؟»، بله من کاسه داغتر از آش هستم و باید نقد کنم. علوم انسانی را به رسمیت شناختن یعنی همین که اجازه بدهیم یک جریان از بیرون نقد شود. ولو اینکه خود متولیان و اهالی یک حوزه، برخلاف مصالح خود عمل کنند. یکی از وظیفههای جامعهشناس، هشدار دادن به اهالی آن حوزه و میدان است.
♦️سیدفرید حاجسیدجوادی:
🔸در سالهای اخیر حوزه با رسمیتیابی فرایندهای آموزشی مواجه شده یا به آن اقدام کرده است که این با هویت سنتی حوزه، تمایزها و گاه تضادهایی دارد. نکتهای برای ما که در حوزه هستیم وجود دارد که برایمان کاملاً محسوس است و کسی که از بیرون نگاه کند، متوجه آن نمیشود. یک نهاد غیررسمی به معنای مدرن به نام حوزه وجود دارد که باید میان آن با روحانیت اجمالاً تمایزی قائل شد. گرچه از نظر منابع انسانی بسیار به هم نزدیک هستند.
🔸حوزه نهادی اجتماعی و تربیتی است که در سیر زمان تطوراتی را در شکل خود تجربه کرده است. نخستین تطور در شکلگیری خود مفهوم حوزه رخ داده است. مفهوم حوزوی از نظر لغت کمتر از صد سال سابقه دارد. مجموعهای از مدرسههای علمیه بوده که با هم هماهنگی داشتند، اما واقعاً جایی وجود نداشت که روی آن دست بگذارند و بگویند این حوزه است. بین همه آن مدارس علمیه شباهتهایی وجود داشته است و متونهای نسبتاً مشابهی را تدریس میکردند. البته تفاوتهایی هم داشتهاند. آیا یک سازمان ارتباطی شبکهای بین آنها وجود داشته است؟ خیر، اما از زمانی به تدریج شکل میگیرد. چرا؟ میشود از نظر تاریخی بررسی کرد که چرا مجبور میشویم بعد از زمانی مفهومی به نام حوزه را استخدام کنیم. شاید یک نهاد رقیبی که برای علم جدید پیدا شد، این را به حوزه القا کرد که برای خود هویت متمرکزی ایجاد کند.
♦️محسن صبوریان:
🔸من شکی ندارم که مداخله دولت، به ضرر حوزه است. دولت فقط باید کمک کند اما مزاحم نباشد. یعنی به یک ساختار لیبرالی درباره مدیریت حوزه معتقدم چنانکه بعضی مراجع هم به چنین ساختاری قائلاند اما با این حال، اتفاقاً شکوفاترین دوره حوزه را زمانی میبینیم که صفویه به حوزه کمک میکرد، همه در اصل اذعان دارند که حوزه نباید مستمریبگیر دولت باشد و این تالی فاسد دارد اما از طرفی این هم غیرقابل کتمان است که حوزه نیاز به حمایت مالی دولتی هم دارد. باید از این منظر هم نگاه کرد که چکار باید کرد؟ پس صورتبندی مسئله باید به گونهای باشد که بتوان پاسخی هم برای مسئله پیدا کرد.
متن کامل: http://iqna.ir/00FtSN
-به نقل از گروه کانال دین، فرهنگ
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠حاجآقا؛ شما چرا؟!
🔻عطاءالله اسماعیلی، سردبیر ماهنامه خیمه در توضیح پرونده شماره اخیر این مجله که به موضوع گروهک احمدالحسن پرداخته نوشته است:
🔹در روزهایی که فضلای حوزه مشغول دعوای قدیمی صوفیه و عرفا هستند، مدیران حوزه، مشغول انقلابی و غیرانقلابی کردن طلاب هستند و علمای بزرگوار نگران کنسرتهای موسیقی و حجاب بازیگران سینمایند، گروهکی به نام یاران احمدالحسن یمانی؛ مشغول یارگیری از بین طلاب سادهدل و مردم متدین بیخبر از همهجاست. مدعیان دروغین همواره در تاریخ اسلام از ابتدا تا کنون بودهاند و حتی برخیشان ادعای امامت هم داشتهاند. این ماجرا پس از غیبت حضرت ولیعصر(عج) رنگ دیگری به خود گرفت و کسانی مدعی شدند نایب و فرستادهٔ ایشان هستند و حتی برخی که حال وخیمتری داشتند مدعی میشدند که خود امام زمان(عج) هستند.
🔹اما در چند سال اخیر و بهویژه پس از سقوط صدام رشد تعداد مدعیان دروغین مهدوی بیشتر از قبل شد. هرج مرجی که در کشور عراق حاکم شد و مشکلات بزرگ و مهمی که عراقیها با آن دست به گریبان شدند، از داعش گرفته تا مسائل اقتصادی، زمینه را برای اینکه هر کس ادعایی کند و عدهای را دور خود جمع کند فراهم کرده است. مثلاْ در یک زمان چهار نفر از یک حوزه در عراق ادعاهایی کردند و سر و صدایی به راه انداختند. با هم درگیر شدند و علیه هم شوریدند و برخیشان کشته شدند. احمداسماعیل یا احمد بصری که خود را احمدالحسن یمانی مینامد، یکی از این مدعیان دورغین روزگار ماست که دامنهٔ نفوذش به برخی شهرهای ایران هم کشیده شده است. گرچه علیرغم اعلام ظهور احمدالحسن یمانی، کسی او را ندیده اما طرفداران او ادعاهایی دارند و با مهارت و فریب از روایات مهدوی و ظهور، به نفع خود بهرهبرداری میکنند.
🔹در حوزهٔ قم عدهای از فضلا و محققین تلاشهای زیادی برای پاسخگویی به شبهات و استدلالهای این گروهک کردهاند و کتابهایی نوشته شده است و جلسات روشنگری برپا میشود اما آنچه ما را مصمم کرد به این موضوع در پروندهٔ این شماره بپردازیم گرفتار شدن عدهای از طلاب در دام این گروهک ضاله است. طلبههای که از آنها انتظار میرود مردم را آگاه و روشن کنند خود اسیر ادعاهایی میشوند که باطل بودنشان بدیهی و روشن است. هر چند تعداد این افراد کم باشد اما چرا چنین اتفاقی میافتد؟
🔹۱. وضعیت معیشتی و اقتصادی طلاب :
میگویند گروهک احمدالحسن حتی گاهی با وعدهٔ پول و خانه درصدد جذب برخی از طلاب بوده است. و میدانیم که اوضاع اقتصادی بسیاری از طلبهها نابسامان است. راهکار این مشکل چیست؟ آیا همچنان شهریهٔ مراجع کافیاست یا طلبه باید کار هم بکند؟
🔹۲. بیهویتی و سردرگمی برخی طلاب :
طلبهای که میان شیوه و دروس سنتی حوزه و مؤسسات جدید و دانشگاههای اسم و رسم دار سردرگم است، طلبهای که نمیداند در آینده چه کاره خواهد شد؟ طلبهای که نمیداند باید مجتهد فقه و اصول شود یا کلام و فلسفه بخواند یا روانشناسی و علوم سیاسی به کارش میآید یا باید سینما و داستاننویسی بیاموزد یا باید کار جهادی و تبلیغی انجام دهد یا اینکه برود زبان یاد بگیرد و مبلغ شود، مطمئناْ سردرگم میشود چون برای تکتک این سؤالات پاسخهای مختلف دریافت میکند و تازه شرایط جامعه پاسخ دیگری به او میدهد.
🔹۳. غفلت برخی بزرگان حوزه از اوضاع طلاب جوان :
بزرگان حوزه اعم از مراجع، مدیران و اساتید درگیر دغدغههای خودشان هستند و شاید کمتر فرصت کنند به اندرونی طلاب سر بزنند و پای درد و دلشان بنشینند. مسائل سیاسی، اقتصادی، اختلافات طیفها و مشکلات شخصی شاید زمانی برای فکر کردن به وضعیت زندگی و فکری طلبهها باقی نمیگذارد.
🔹به هر حال هیچ پژوهش مستندی در دست نیست تا مشخص کند که چرا طلاب گرفتار برخی آسیبهای عجیب میشوند. در پروندهٔ این شماره، ضمن مرور نحوهٔ یارگیری گروهک احمدالحسن، بررسی ادعاهای مضحک او و جریانشناسی مدعیان، به این پرسش هم توجه داشتهایم که چرا طلاب هدف اصلی این گروهک قرار گرفتهاند.
-به نقل از:
@saraeer
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠دقیقاً بفرمایید کجای سیستم آموزش غرب به سمت سنت های حوزوی ما در حرکت است!؟؟
🖋صادق بابایی(دانشآموخته حوزه علمیه قم)
♦️گاهی فرمایشاتی اعجاب آور در لسان برخی بزرگان دهان به دهان میگردد و به تکرار در حضور عموم مطرح میشود درحالیکه نه جایی بطور مستند صحت و سقم شان نشان داده میشود و نه پاسخی برای ابهامات ایجاد شده داده میشود.
♦️یکی از آنها جمله ای معروف است که مطمئنم شما نیز بارها شنیده اید. اینکه: (غرب در آموزش و پرورش دارد به سنت های حوزوی ما برمیگردد آنوقت ما خودمان دنباله رو آنها شده ایم)
الان من بطور سلبی و ایجابی نمیخواهم قضاوتی بکنم. اما سوالاتی دارم که کسی را صاحب عزم پاسخگویی بدانها نمیبینم. روی سخنم نیز دقیقاً با همان سنت های موروثی از گذشته است نه ساختارهایی مثل مدرک و پایه و سطح که چند دهه اخیر وارد سیستم آموزشی حوزه شده است.
♦️خواسته من مشخصا اینست که این اعزه تریبون دار حوزوی، پنج الی ده مورد از سنت های حوزوی ما را بشمارند و نشان دهند که در همان جایی که غرب مینامیم ش، هم اکنون پویا و زنده در دست اجراست! تا آنجاییکه اطلاعات ناقص نگارنده قد میدهد سیستم آموزشی اروپا امروزه به سمتی میرود که شاگردان را صرفا از پشت میز نشستن و تلمذ در محضر کتاب و استاد برحذر میدارد. نظام هایی که بر مبنای رشد جامع بجای تحصیل تک بعدی شاگردان تمرکز کرده و سعی دارد بجای مشتی معلومات از برکردنی، قوه تعقل، عواطف، قوا و استعدادهای گوناگون شاگردان را شکوفا کند و در قالب های نظری و عملی، مهارت های گوناگون زندگی را به کودکان و نوجوانان آموزش دهند.
این تفکر با پیگیری این اصل که فراگیری زندگی صحیح از صرف یادگیری معلومات موجود در کتب مهم تر است، از بسیاری روش های سنتی آموزشی عبور کرده است.
♦️شاید ما این نحوه آموزش و پرورش را قبول نداشته باشیم، صاحب اختیاریم؛ اما باید این را پاسخ بدهیم که با این جهت گیری آموزشی فوق الذکر، چگونه میتوان ادعا کرد قبله آمال سیستم آموزشی غرب، همان سنت های حوزوی ماست؟ بنظر میرسد تقاضای کمی توضیح بیشتر در این موضوع، توقع چندان بیجایی نباشد.
♦️کلامم را با این نکته ختم میکنم که امروز برای طلبه ای همچون من که بیش از ده سال یعنی از دوران نوجوانی تاکنون، در حوزه قم تحصیل کرده است، افسوسی در دل وجود دارد که چرا در بطن حوزه های مقدس، باید آنهمه از فضیلت علم و عالم و شان طلبه و استاد میشنیدیم اما یک نفر پیدا نشد به ما بگوید تمام "تو"ی طلبه در کتاب و درس و بحث خلاصه نمیشود. هزار و یک هنر و مهارت و تخصص دیگر هم وجود دارد که چنانچه فروگذارشان کنی میشوی یک موجود تک بعدی که معایبش را ده سال دیگر میفهمی، یعنی همین امروز من!
#حوزه_علمیه
#آموزش
#تحول
#دانشگاه
#آسیب_شناسی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠«مشهد» بر خلاف «قم» مستقل است!
♦️گفتگوی نشریه شهرآرا با «عباس عبدی» درباره علل رفتار متفاوت «قم» و «مشهد» با دولت
♦️در سالهای اخیر شهر مشهد پایگاه مقابله با جریان اصلاحی و اعتدالی شده است. مشهد چه چیزی دارد که پذیرای این نقش شده است؟
♦️مشهد دو ویژگی دارد که این شهر را به پایگاه مخالفت با دولت تبدیل می کند. اول اینکه مشهد یک قطب مذهبی و دینی است. این شهر اما ویژگی دیگری دارد که از مذهبی بودن این شهر مهمتر است. ویژگی دوم استقلال اقتصادی مشهد است. وجود منابع مالی فراوان در مشهد که یا در اختیار تولیت آستان قدس یا در دست دیگران قرار دارد مخالفان دولت را به نوعی از دولت و حکومت مرکزی مستغنی می کند و به آن ها قدرت زیادی می دهد. استاندار و فرماندار هم این قدرت را ندارند چرا که پول چندانی برای مانور و اعمال قدرت در اختیار ندارند و منابع خود را باید صرف پرداخت حقوق و دستمزدها کنند.
♦️در واقع شما تفاوت اصلی شهر قم و مشهد را در ثروتمند بودن آستان قدس مشهد می دانید؟
🔹قم استقلال اقتصادی ندارد. هر چند این شهر تمرکز مذهبی دارد اما به شدت به منابع مالی مرکز و تهران وابسته است. در نتیجه قم در مخالفت با دولت نمی تواند صدای بلندی داشته باشد. مضاف بر این باید فاصله جغرافیایی را هم در نظر بگیریم. فراموش نکنیم مشهد بعد از انقلاب یکی از شهرهایی است که بیشترین رشدها را داشته است. به همین دلیل وضعیت تولیت آستان قدس که حتی در تهران هم نفوذ دارد منجر به استقلال نسبی آنجا از مرکز شده و این استقلال مالی خود را در پوشش گرایش های مذهبی افراطی راحت تر می تواند نشان دهد. حتی ریشه اصلی منابع اقتصادی موسسات مالی و صندوق های قرض الحسنه هم به دلیل تراکم منابع مالی در مشهد است.
♦️یکی از ویژگی های مشهد این است که روشنفکران و هنرمندان آن بلافاصله این شهر را ترک گفته و در جای دیگری رشد بروز و ظهور پیدا می کنند. در جریان روشنفکری دینی مرحوم شریعتی و مطهری را داریم و در هنر محمدرضا شجریان و ... . چه چیز باعث این رفتار می شود؟
🔹شاید اگر این افراد در قم هم بودند نمی توانستند دوام بیاورند و مجبور بودند به جای دیگری مهاجرت کنند. به طور کلی این رویداد بیشتر به ویژگی های تهران برمی گردد. تهران از نظر بازتر بودن فضا و پراکندگی قدرت و تنوع محیط، زمینه مساعد تری را برای رشد افرادی ایجاد می کند که مسیرهای متفاوتی از ارزشهای رسمی را دنبال می کنند. به همین دلیل افرادی که در شهرستان ها موانعی را پیش روی ارتقای حرفهای خود می بینند به تهران مهاجرت می کنند. این مساله شاید در اصفهان و شیراز و تبریز یا اهواز و کرمانشاه خیلی ظهور پیدا نکند اما در مشهد جدیتر است. چرا که بخش مذهبی آنجا به نسبت سنتی تر و متمایز از افکاری است که در سایر شهرهای ایران وجود دارد.
♦️اما دلایل اقتصادی هم هست که توجیهکننده مهاجرت برخی از این نخبگان از همه کشور به تهران است. بازار شهرستانها برای کسانی که پیشرفت زیادی پیدا می کنند کوچک است و نمی تواند آنها را تغذیه کند. این گرایش به حضور و مهاجرت به بازار بزرگ تهران منحصر به مشهد نیست. در شهرهای دیگر هم اگر هنرمندان، صاحب نظران و حتی فوتبالیست ها بخواهند رشد کنند باید به تهران بیایند. البته وضع مشهد به خاطر منابع مالی قوی این شهر در مقایسه با شهرهای دیگری مثل شیراز، اصفهان و تبریز بهتر است. اما به دلیل محدودیت های مذهبی و نگاه سنتی حاکم این افراد تشویق به مهاجرت به تهران می شوند.
-به نقل از کانال سرائر
@saraeer
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠امام موسی صدر و آق قلا
🖋محسن کمالیان
♦️ در فاجعهی اخیر سیل گلستان، برخی مسئولان ارشد و ذیربط کشور، از استاندار گرفته به بالا، علی رغم اطلاع، به سفر نوروزی رفتند. کمترین کاری که میتوانستند بکنند، اگر در محل حاضر نمیشدند، باقی ماندن در دفاتر خود، نظارت آنلاین بر عملیات مدیریت بحران و الگوسازی عملی برای زیردستان بود. بیاختیار یاد امام موسی صدر افتادم و اینکه احساس مسئولیت نسبت به انسانها و انسانیت، چقدر بر رفتار ایشان حاکم بود:
♦️خانم هیام عطوی برایم تعریف کرد که 'در یکی از روستاهای مسیحینشین اطراف شهر بعلبک لبنان، دوازده نفر از روستانشینان بر اثر بارش شدید برف زیر آوار سقف خانهی خود مدفون شده بودند. امام به محض اطلاع از حادثه به آنجا شتافت و برای رسیدن به روستا، سه کیلومتر در برف پیادهروی کرد. وقتی به روستا رسید، محاسن ایشان به شکل قندیل درآمده و عبایشان یخ زده بود. چشمان مردم روستا که به امام میافتاد، بیاختیار فریاد میکشیدند که این خود حضرت مسیح است که برای نجات ما به اینجا آمده'. (عزت شیعه، ج۲، ص۵۱۴)
♦️براستی امام موسی صدر اگر امروز میان ما مردم ایران بسر میبرد، روز اول فروردین سال ۱۳۹۸ کجا میبود؟ سفر نوروزی؟ دفترش؟ یا کنار مردم مصیبتزده در آق قلا؟
♦️صریح میگویم: مسئولان ارشد کشور ما، تا زمانی که احساس مسئولیت امام صدر نسبت به انسانها و انسانیت او را در اندرون و رفتار خویش نهادینه نکنند، آن هم خالصانه و نه ریاکارانه، مشکلات مردم سامان نخواهد یافت.
-به نقل از دینآنلاین
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0