شما یادتون نمیاد یه زمانی عکس گرفتن با تلفن و تلویزیون نماد تجمل گرایی بود.
اون زمان مردم احترام خاصی برا تلویزیون قائل بودن اون پوشش سفید روی تلویزیون نشانگر همین موضوعه... حتی من گاهی زمستون ها پتوی خودم رو مینداختم رو تلویزیون که سرما نخوره!! البته من خل بودم و این حرکت مرسوم نبود.
دهہ شصتےها
@dahee60
4.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زهره و زهرا این دوتا دختر دهه شصتی و بچه مثبت یادتونه؟!
یاد ماه رمضونای بچگی روزه کله گنجشکی بخیر چه صفایی داشت 😍
دهہ شصتےها
@dahee60
یه لحظه چشماتون رو ببندید بریم سراغشون...
صدا کردن دختر همسایه و فامیلای همسن، چیدن متکاها رو هم دیگه، یه چادر گل گلی روش، فنجون کوچولوها، ماشین لباسشویی و جارو، مامان شدنامون...
دهہ شصتےها
@dahee60
دهـہ شصتے ها
#سرگذشت_شیرین #رنگ_آرامش #پارت_سیزده اسمم شیرین تویه خانواده شلوغ به دنیاامدم. چهار ماه ازاشنایی ماگ
#سرگذشت_شیرین
#رنگ_آرامش
#پارت_چهارده
اسمم شیرین تویه خانواده شلوغ به دنیاامدم.
امیر وقتی فهمیدگوشی خریدم خیلی خوشحال شدالبته گوشی من ساده بود فقط میتونستم باهاش زنگ بزنم پیام بدم
سال دوم دبیرستان بودم که به روز گوهرخانم مادرابوالفضل امدخونمون نمیدونم یه مامانم چی گفت که مامانم یه نگاهی به من انداخت گفت اجازه بدید باپدرش صحبت کنم اگرراضی بود بهتون خبرمیدم،دلشوره بدی گرفتم گفتم نکنه امدن خواستگاری!!! من عاشق امیربودم نمیتونستم به هیچ کس دیگه ای فکرکنم مخصوصاابولفضل که ازش خوشمم نمیومد..البته ابوالفضل پسربدی نبود تومحل همه ازش تعریف میکردن هم کاری بود هم خیلی مودب سربه زیر،تو این چند سالی که همسایمون بودن ما بدی ازش ندیده بودیم هرموقع منو میدید سرش مینداخت پایین سلام علیک میکرد..اون شب تادیروقت منتظربابام موندم تابیادخونه بفهمم مامانم چی میخواد بهش بگه،وقتی بابام امدخونه شامش خورد مامانم یه کم مقدمه چینی کردگفت گوهرخانم امده خواستگاری شیرین..وای خدا حدسم درست بود..بابام گفت برای ابوالفضل ؟..
ادامه در پارت بعدی 👇
┅┅┄┄❥┄┄┅┅
دهـہ شصتے ها
#سرگذشت_شیرین #رنگ_آرامش #پارت_چهارده اسمم شیرین تویه خانواده شلوغ به دنیاامدم. امیر وقتی فهمیدگوشی
#سرگذشت_شیرین
#رنگ_آرامش
#پارت_پانزده
اسمم شیرین تویه خانواده شلوغ به دنیاامدم.
بابام حتی زحمت ندادبه خودش که بگه نظر شیرینم بپرسیم!گفت پسرخوبیه من حرفی ندارم بهشون خبر بده بیان!مامانم گفت درسش چی میشه؟بابام گفت دختر درس میخواد چکار؟اول اخرش باید شوهر کنه بچه بزرگ کنه حالاگیریم دیپلمم گرفت اخرش چی؟حرفهای بابام روکه میشنیدم دوستداشتم سرم روبکوبم به دیوار..مامانم نمیتونست روحرف بابام حرف بزنه گفت باشه من فردا زنگ میزنم به گوهرخانم،دنیاروسرم خراب شده بود انقدر بهم ریخته بودم که تمام بدنم میلرزید پیام دادم به امیرگفتم بیداری؟بعد از چند دقیقه جواب داد اره، خوبی ،نوشتم نه کاش بمیرم..نوشت خدانکنه چی شده..گفتم فردابهت زنگ میزنم شب بخیر،به امیرشب بخیرگفتم ولی تاصبح نتونستم بخوابم..شیفت صبح بودم بابی حوصلگی لباس پوشیدم بدون صبحانه راهی مدرسه شدم..اون روز جسمم سرکلاس بودولی حواسم پیش حرفهای بابام وقتی تعطیل شدم امیرخودش بهم زنگزدگفت ازدیشب خواب خوراک ازمن گرفتی چرا زنگ نزدی؟!دیگه نتونستم تحمل کنم گفتم امیر برام خواستگار آمده....
ادامه در پارت بعدی 👇
┅┅┄┄❥┄┄┅┅
3.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صدایی آشنا واسه نسل سوخته...
دهہ شصتےها
@dahee60
4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بریم یه نوستالژی هیجان انگیز رو باهم مرور کنیم. 😍
کتاب درسی اول ابتدایی سالهای پنجاه شمسی
دهہ شصتےها
@dahee60
قدیما گرچه تلویزیونا سیاه و سفید بود عوضش زندگیا رنگی بود ...
دهہ شصتےها
@dahee60
2.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میخوام بهت ثابت کنم که پیر شدیم 😢
دهہ شصتےها
@dahee60