هدایت شده از مجهولات
این دفترچه ها رو پخش کردن
گفتن یه جمله که تو این سفر از شهیدی شنیدی و دوست داشتی رو بنویسید
بعد ازمون گرفتن دفترچه ها رو و رندوم پخش کردن ✨
اونی که رو صفحه سفیده نوشتم
و اون یکی رو تحویل گرفتم:)✨
هدایت شده از مبهوم
یه عمر زجه زدم برم راهیان... نه مجرد بودم تونستم برم نه وقتی ازدواج کردم...
نمیدونم حکمتش چیه...
آدمی نیستم ک اگر جام عوض شه خوابم نبره، ولی ی حس عجیبی دارم ب اینجا.
حس میکنم اومدم مهمونی، درصورتیکه اینجوری نیست
من خیلی آدم هدیه بده ای هستم
در ازاش توقعی ندارم، اما بازم دوست دارم ک بقیه هم تا جایی ممکن، حتی با کوچکترین چیز ب یادم باشن.
برا سالگردمون دوتا هدیه کوچولو برا همسرم گرفته بودم، الان تو گیر و گرفت اساسکشی، نمیدونم یکیشو کجا گذاشتم. یکیشو هم نمیدونم کارتنش رو کجا گذاشتن🥲💔