فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ممنون از اینکه امربه معروف و نهی از منکر نکردید https://eitaa.com/DakhilEshgh
9.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️در کمتر از ۴ دقیقه دولت رو شست و پهن کرد!
🔹انجوینژاد: اگه بخواد بخاطر حرف حق، بچه حزباللهی ها زندان برن اصلا برای چی انقلاب کردیم؟!
برخوردها سفارشی شده... https://eitaa.com/DakhilEshgh
❖ ••✾🌻🍂🌻✾••
شناسنامه حضرت
ابوالفضل العباس علیه السلام 🏴
فرزند امیرالمؤمنین، برادر سیدالشهداء، فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسین (ع) در روز عاشورا. عباس در لغت، به معنای شیر بیشه، شیری که شیران از او بگریزند است.
مادرش «فاطمه کلابیه» بود که بعدها با کنیه «ام البنین» شهرت یافت. علی (ع) پس از شهادت فاطمه زهرا با ام البنین ازدواج کرد. عباس، ثمره این ازدواج بود. ولادتش را در 4 شعبان سال 26 هجری در مدینه نوشته اند و بزرگترین فرزند ام البنین بود و این چهار فرزند رشید، همه در کربلا در رکاب امام حسین (ع) به شهادت رسیدند. وقتی امیرالمؤمنین شهید شد، عباس چهارده ساله بود و در کربلا 34 سال داشت. کنیه اش «ابوالفضل» و «ابوفاضل» بود و از معروفترین لقبهایش، قمربنی هاشم، سقا، صاحب لواء الحسین، علمدار، ابوالقِربه، عبدصالح، باب الحوایج و ... است.
آن حضرت، قامتی رشید، چهره ای زیبا و شجاعتی کم نظیر داشت و به خاطر سیمای جذابش او را «قمربنی هاشم» می گفتند. در حادثه کربلا، سمت پرچمداری سپاه حسین (ع) و سقایی خیمه های اطفال و اهل بیت امام را داشت و در رکاب برادر، غیر از تهیه آب، نگهبانی خیمه ها و امور مربوط به آسایش و امنیت خاندان حسین (ع) نیر بر عهده او بود و تا زنده بود، دودمان امامت، آسایش و امنیت داشتند..♥️
🌸 @DakhilEshgh 🌸
💠ابلیس هم عاشورا گریه کرد . . .
📚پدر آیت الله سید محمدتقی مدرسی نقل می کند:
🌙عصر عاشورای سال ۶۱ هجری ، شیطانک ها دیدند که ابلیس سرکرده ی آنان، به سر و صورت می زند و می گرید.
گفتند: امروز که تو باید خوشحال باشی از چه رو پریشانی و گریان؟
گفت: اشتباه بزرگی کردم که این جماعت را واداشتم که حسین را بکشند.
گفتند:چطور؟ مگر تو نمی خواستی این جمع به ظاهر مسلمان ، راهی جهنم شوند؟ و مگر نشدند؟
گفت:چرا چنین شد ولی از این نکته غفلت کرده بودم که با این کار ، باب رحمت الهی به روی مردم باز می شود هرکس به نحوی خود را در دستگاه امام حسین علیه السلام جای می دهد و از شفاعت او بهره مند می گردد.
السلام علیک یا ابا عبدالله (ع) یا باب رحمه الله الواسعه
📚داستانهای روح افزا صفحه ۱۲۷
.
#نشر_صدقه_جاریست🌸
🌸 @DakhilEshgh 🌸
✍استاد رائفی پور :
🔹️هیئتی که ذکر امام مهدی در آن نباشد ، باطل است. اصلا برای امام حسین اشک می ریزی که مردم امام زمانشان را تنها گذاشتند ، یاد بگیری امام زمان خودت را تنها نذاری ، یعنی در هیئت تو باید تربیت بشوی برای ظهور.
🔸️ برو با دلت کاری بکن که همانطور که برای امام حسین اشک میریزی ، برای امام زمان هم اشک بریزی.
🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج
┄┅═══✼✨✼═══┅
🌸 @DakhilEshgh 🌸
حضور جنیان درکربلا
🔴داستان زعفر جنی در کربلا
هنگامی که واقعه ی جانسوز کربلا در حال وقوع بود، زعفر جنی که رئیس شیعیان جن بود در بئر ذات العلم، برای خود مجلس عروسی بر پا کرده بود و بزرگان طوایف جن را دعوت نموده و خود بر تخت شادی و عیش نشسته بود در همین حال ناگهان متوجه شد که از زیر تختش صدای گریه و زاری می آید
زعفرجنی گفت : کیست که در وقت شادی، گریه می کند ؟! دراین هنگام دو نفر از جنیان حاضر شدن و زعفر از آنان سبب گریه را پرسید آنان گفتند : ای امیر ! وقتی که ما را به فلان شهر فرستادی، در حین رفتن به آن شهر، عبور ما به رود فرات افتاد که عربها به آن نواحی نینوا می گویند
ما دیدیم که درآنجا لشکریان زیادی از انسانها جمع شده ود ر حال جنگ هستند وقتی که نزدیک آنان شدیم، مشاهده کردیم که حضرت حسین بن علی علیه السلام پسر همان آقای بزرگواری که ما را مسلمان کرده یکه و تنها برنیزه ی بی کسی تکیه داده و به چپ و راست خود نگاه می کرد و می فرمود :
آیا یاری دهنده ای هست تا ما را یاری دهد ؟! و نیز شنیدم که اهل و عیال آن بزرگوار، فریاد العطش العطش بلند کرده بودند
وقتی که این واقعه ناگوار را مشاهده کردیم فی الفور خود را به بئر ذات العلم رساندیم تا شما را خبر نماییم که اکنون پسر رسول خدا (ص) را به شهادت می رسانند
⚫️زعفر جنی و حرکت بسوی کربلا
به محض اینکه زعفر جنی این سخنان را شنید، تاج شاهی را از سر خود بر داشت و لباسهای دامادی را از تن خود خارج کرد و طوایف مختلف جن را با سلاحهای آتشین آماده کرد و همگی با عجله به سوی کربلا حرکت نمودند
⚫️مخالفت امام حسین از کمک زعفر جنی
خود زعفر گفته است :
وقتی که ما وارد زمین کربلا شدیم، دیدیم که چهار فرسخ در چهار فرسخ را لشکریان دشمن فرا گرفته است، بعلاوه صف های فرشتگان زیادی را دیدیم، خود را به امام حسين (ع) رساندیم و گفتنیم : ما در خدمت هستيم، امام حسين از آنان تشكر كرد و فرمود :
بايد امور اين عالم به طور طبيعي پيش برود
📚ویکی شیعه
🌸 @DakhilEshgh 🌸
🔔#تلنگر
#امیدوارباش
آب هـرچـند آلوده شـده باشد حتی لجـن هم شده باشد اگر به دریا برگردد صاف و زلال و پاک میشود!! یادت باشـد خـدا دریای رحــمت است و ما چون آب آلوده اگر به آغوش رحــمت او باز گردیم ڪار تمام است و پاک پاک میشویم.
✨به بندگانم بگو من آمرزنده و مهربانم✨
📚سوره حجر ۴۹
🌸 @DakhilEshgh 🌸
#داستان_کوتاه
نشسته بودیم به تماشای تعزیه ....
از همان اول که اسرای سیه پوش پا در میدان گذاشتند دیدم که بازیگر نقش شمر چشمان خیسش را پاک میکرد
گناهی ندارد بنده خدا که بعد از این همه تمرین نمیتواند جلوی خودش را بگیرد
شاید لحظه ای در ذهنش قیاس کرد این اسرا را با زن و فرزندان خودش، فقط قیاس کرد که به این حال افتاد.
تماشاگران زیادی آمده بودند
جمعیت اشک میریختند و حال عجیبی داشتند...
نوبت طفل شش ماهه رسید
تعزیه خوان طفلی را در آغوش کشید
طفل آرام و قرار نداشت
صدای گریه جمعیت بالا گرفت
خدای من چه صحنه عجیبی بود، طفل سوزناک گریه میکرد
گویی واقعا تشنه بود و دلتنگ آغوش مادر
دستور شکافتن گلوی طفل به حرمله داده شد!
بازیگر نقش حرمله تیر را در کمان آماده میکرد
به یکباره جوانی با هیبت نیرومندی از میان جمعیت برخواست و فریاد کشید تیروکمانت را زمین بگذار ملعون مادرم از حال رفت!
جوان گریه کنان و هق هق زنان با صدای بلندی فریاد میکشید
جمعیت سکوت اختیار کرد
بازیگر نقش حرمله با آن هیکل و هیبت رنگ از رخساره اش پرید و روی زمین نشست و رو به بازیگر نقش شمر کرد و زجه میزد و میگفت نمیتوانم ، کار من نیست
مادرش فقط با دیدن صحنه ای ساختگی از حال رفته بود
میفهمی...؟!
فقط با دیدن صحنه ای ساختگی از حال رفت
و من به رباب فکر میکردم که کودکش را در این حال دیده بود
مادرش از حال رفت و با آب قندی دوباره حالش خوب شد
و من به زینب کبری فکر میکردم که با لبهای خشکیده در تل زینبه زیر آفتاب سوزان گلوی برادر زاده اش را نظاره میکرد
مادرش از حال رفت که اینگونه پسر جوان رگ غیرتش ورم کرد و طاقت نیاورد
ومن به حسین فکر میکردم به ابوالفضل العباس به علی اکبر که با آن همه غیرت باید خواهر و مادر و دخترانشان را تنها میگذاشتند...
مادرش فقط صحنه ای ساختگی را دید و از حال رفت ...
جوان شیعه علی ست و حق داشت فریاد بکشد ، شیعه علی روی مادر حساس است
قلم میگوید این متن را همینجا رهایش کن
که اگر ادامه دهی میرسی به در و دیوار و پهلوی شکسته ...
رهایش کن که میرسی به مولایت علی
رهایش کن که قلم تو بیچاره است برای نوشتن از علی و مصیبت هایش
رهایش کن که قلم تو بیچاره است برای نوشتن از این همه عشق بی کران.....
رهایش کن که اینجا برای نوشتن از علی و آل علی هوا کم است...
#علی_سلطانی
🌸 @DakhilEshgh 🌸