فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی 🌷🍃
🌷خدای مهربانم
✨به دلهایمان صفای صبح
✨به دیدگانمان توان دیدن
✨ زیباییها و به دستهایمان
✨توان و قدرت هدیه دادن
✨عشق را عنایت فرما
🌷نوری از آسمانهای الهی
✨برای تابیدن به اجابت
✨آرزوهایتان میطلبم الهی که
✨بهترینها در بهترین زمان
✨برای شمـا حاصـل شود
🌷آمیـن
# نیایش_صبحگاهی
راه های درمان تنبلی تخمدان
◽️سندرم تخمدان پلی کیستیک از اختلالات هورمونی شایع برای زنان در سن باروری است. زنانی مبتلا به تخمدان پلی کیستیک دچارند ممکن است قاعدگیهای نامنظم، طولانی، یا هورمون مردانه (آندروژن) اضافی داشتهباشند
https://eitaa.com/danayi5
تکنیک درمان ورم زانو با روغن نمک
ابتدا 5 واحد اب را با 5 واحد روغن زیتون و دو لیوان نمک ترکیب کنید و بکذارید بر روی حرارت تا ابش بخار شود
ماده حاصله روغن نمک نام دارد که شبهاباید روی زانو قرار دهید.
اگه خشکی مفاصل دارین استفاده نشود.
https://eitaa.com/danayi5
#سرگذشت_پاییز
#به_جرم_دختر_بودن
#پارت_چهل_هفت
اسم من پاییزه…..الان که دارم سرگذشتمو تعریف میکنم وارد ۲۸سالگی شدم……….
سارا چشمکی زد و رفت بیرون…..نوید اومد کنارم و دستمو بوسید و گفت:یادت باشه قول دادی…..هیچ حرفی به سارا نزن…خب…!!؟؟ در عوض من هم بهت قول میدم که برم پیش دکتر و مشاور…..تا اون لحظه هیچ حرفی نزده بودم …با چشمهای بسته گفتم:من گوشیمو میخواهم….میخواهم زنگ بزنم به بابام ،….من دیگه نمیتونم با تو زندگی کنم……من پامو توی اون خونه نمیزارم….از لرزش صداش فهمیدم که بزور داره خودشو کنترل میکنه…..نوید با صدای لرزون گفت:پاییز جان…!!!من گوشیتو بهت میدم اما بابات اینا ایران نبستند و رفتند آلمان……هوچشمهامو تا ته باز کردم و گفتم:کم دروغ بگو…….پس چرا به من نگفتند..؟؟نوید گفت:بخدا راست میگم…وقتی ترکیه بودیم رفتند….اومدی خونه زنگ بزن باهاش حرف بزن……چشمهامو بستم و برای تمام بی کسی هام اشک ریختم و گفتم:فقط برو….از این اتاق برو بیرون……ادامه دادم:برو….نمیخواهم ببینمت……نوید از ترس اینکه آبروش نره ،رفت بیرون و سارا اومد داخل…..
ادامه در پارت بعدی 👇
https://eitaa.com/danayi5
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
خرمالو میوه بسیار مفید پاییزی، مناسب افرادی است که تمایل به کاهش وزن دارند.
این میوه دارای کالری کم است و مصرف آن باعث ایجاد سیری در فرد میشود.
https://eitaa.com/danayi5
🔴بعد از غذا میوه نخورید!
✅زمانی که غذا میل کرده اید باید 1ساعت تا 70دقیقه به هضم آن وقت بدهید اگر بلافاصله بعد از خوردن غذا میوه مصرف شود نه این میوه ها به مقصد درست میرسند و نه غذا
https://eitaa.com/danayi5
تکنیک سلامت
چای بابونه و یا دمنوش آن را با این داروها نخورید
☘هرگز چای بابونه را همزمان با آسپرین، داروهای ضد افسردگی، داروهای مهار کننده پلاکتها نخورید زیرا سبب خونریزی داخلی و یا مسمومیت می شود.
https://eitaa.com/danayi5
#شربت_ضد_نفخ
✨مقداری آب
✨یک تکه زنجبیل
✨و کمی آب لیموترش
💥زنجبیل را با آبجوش دم کنید و کمی آب لیمو به آن اضافه کنید و بعد از هر وعده غذایی ③قاشق غذاخوری میل کنید
https://eitaa.com/danayi5
#سرگذشت_پاییز
#به_جرم_دختر_بودن
#پارت_چهل_هشت
اسم من پاییزه…..الان که دارم سرگذشتمو تعریف میکنم وارد ۲۸سالگی شدم……….
سارا تا وارد شد گفت:وای دختر…!!تو چقدر لوسی….!!!چه زود دلت برای نوید تنگ شد که داری گریه میکنی؟؟؟ترجیح دادم سکوت کنم و حرفی نزنم…..اون شب سارا از خودش و زندگیش و دانشگاهش و حتی دوست پسرش تعریف کرد و گفت:هم دانشگاهیمه….قرار بزودی بیاد خواستگاری و ازدواج کنیم…..یه جمله گفتم:خوشبخت بشید….یهو سارا بی مقدمه گفت:تو با نوید خوشبختی؟؟؟؟؟؟هیچ حرفی نداشتم بزنم ….نه میتونستم راز نوید رو برملا کنم و نه به دروغ بگم که خوشبختم……برای همین سکوت کردم…..سارا گفت:پاییز ….!!!!من از چشمات متوجه میشم که غم بزرگی داری و خوشبخت نیستی،…حس میکنم نوید یه مشکل جدی داره…..راستش قبل از ازدواج با تو خیلی با سینا صمیمی و همراز هم بودند اما یه مدتی که گذشت از هم دور شدند و حتی سینا گفت دیگه دوست ندارم اسمی از نوید بشنوم……سارا مکثی کرد و بعد ادامه داد:البته یه روز دلیلشو پرسیدم که سینا گفت نوید احمق.، یه روانیه…..حتی گفت نمیدونم پاییز چطوری باهاش زندگی میکنه….؟؟؟
ادامه در پارت بعدی 👇
https://eitaa.com/danayi5
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
ویتامینهای موثر در _افزایش_قد را بشناسید :
کلسیم ، منیزیم ، روی
ویتامینهای گروه B
ویتامینهای D , C , K
از بین ویتامینها B1 و B2 در رشد قد موثر تر از سایر گروهها میباشند
https://eitaa.com/danayi5
عوامل اصلی بروز سرطان کبد
بنابر اعلام وزارت بهداشت، چاقی، از دست دادن وزن، زرد شدن چشمها و پوست، ابتلا به هپاتیت C، ابتلا به هپاتیت B و نوشیدن الکل شش عامل خطر بروز سرطان کبد است
https://eitaa.com/danayi5
#سرگذشت_پاییز
#به_جرم_دختر_بودن
#پارت_چهل_نه
اسم من پاییزه…..الان که دارم سرگذشتمو تعریف میکنم وارد ۲۸سالگی شدم……….
اون شب خیلی دلم میخواست با سارا درد و دل کنم و بعدش از سینا کمک بگیرم ولی نمیتونستم….آخه به هر حال من غریبه بودم و اونا فامیل،…ممکن بود همه چی به ضرر من تموم شه و در نهایت هم منو مقصر بدونند……پس همه چی رو به خدا و روزگار سپردم…..صبح خیلی زود بجای نوید سینا خیلی شیک و تمیز وارد اتاق شد و سلام کرد و گفت:نوید نتونست از خواب بیدار بشه من بجاش اومدم تا کارهای ترخیص رو انجام بدم…..حدس زدم که حسابی مست کرده بود که نتونسته بود بیدار بشه وگرنه عمرا سینا رو میفرستاد……از اینکه نوید نیومده بود خیلی خوشحال شدم….کارای ترخیض انجام شد و بالاخره سوار ماشین شدیم …..ساراگفت:میخواهی بریم خونه ی ما…؟؟؟گفتم:نه…میخواهم برم خونه…..میخواهم چند روز تنها باشم….سارا خندید وگفت:اهان با نوید تنها باشی اره..؟؟؟گفتم:نه ،…چون نوید امروز ظهر باید جایی بره و قرار کاری داره ….. برای همین میخواهم تنها باشم…..
ادامه در پارت بعدی 👇
https://eitaa.com/danayi5
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده