eitaa logo
دانشگاه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
478 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
4هزار ویدیو
91 فایل
برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف #صلوات ألّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلى‌مُحَمَّدٍوآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم‌
مشاهده در ایتا
دانلود
با آمدن آقاي بروجردي حوزه جان گرفت. طلاب آموزش ديده و مي توانستند سخنراني کنند ، مقاله بنويسند حتي مجله تاسيس کنند . تعداد طلاب در سال 1326 در قم دو هزار نفر بود.علامه طباطبايي هم در پرورش تفکر اسلامي و آشنا کردن طلاب با مباني اسلامي بسيار موثر بود . امام خميني که 500 شاگرد داشته در تدريس عرفان ، فقه و اصول استاد اول شناخته مي شد . ( ص 227 ) ص ۵
مرجعيت به رهبري بروجردي دامنه نفوذش را گسترش داد و به دليل هراس از روي کار آمدن کمونيست هاي توده اي در جريان کودتا بي تفاوت ماند . رابطه با دربار در حد تذکر و توصيه بود . تا اندازه اي که شاه در 1334 جرأت اعدام نواب را يافت . نفوذ بروجردي باعث شد که شاه نتوانست نسبت به کاشاني سخت گيري کند . نفوذ بروجردي به قدري بود که شاه وجود وي را عامل تأخير در اصلاحات معرفي کرد . از آن طرف بروجردي به شاه به خاطر منع نفوذ کمونيسم نظر مثبت داشت . ( ص 228 ) ص ۶
🔳 از سه نويسنده تا ده ها نويسنده تکيه مرجعيت روي حوزه علميه بود تا آن زمان 40 سال از تأسيس حوزه مي گذشت و مي رفت تا با شکل گرفتن جنبش فکري طلاب جوان که در درس آيت الله بروجردي ، مرحوم داماد ، امام خميني و آقاي گلپايگاني و درس علامه طباطبايي شرکت مي کردند حيات جديدي به خود بگيرد . حوزه در ابتدا شايد سه نويسنده بيشتر نداشت ( طبق گزارش آئين اسلام ) اما به تدريج منشورات ، مجلات و کتابهاي نسل جديد دانش آموختگان حوزه قم آغاز شد و به آرامي يک بدنه نيرومند شکل گرفت آن گونه که توانست يک دهه بعد نقش فعالي در سياست عهده دار شود . ص ۷
🔳 تبديل سياست پرهيزي به سياست پذيري بروجردي در 1340 وفات و مواضع امام به آرامي مرجعيت را بيش از پيش وارد مرحله نويني کرد . سياست پرهيزي ، تبديل به سياست پذيري محدود شد . حائري و بروجردي با توجه به مشروطه از ورود به سياست پرهيز مي کردند و بروجردي استناد به اشتباه آخوند در مورد نوري مي کرد . بروجردي به نماينده ساواک تأکيد مي کند در امور مملکتي دخالت نمي کنم فقط روي امور شرعي نظر مي دهم ( بروجردي در يکي از ملاقاتها به واگذاري حق امتياز تلويزيون به حبيب الله ثابت بهايي ، اعطاي حق آزادي به زنان ، لغو تعدد زوجات ، خرابي وضع فرهنگ ، اردوهاي مختلط تابستاني اعتراض کرده بود .) ص ۸
بروجردي هر چه به دهه پاياني 30 نزديکتر مي شد برخوردش با دولت جدي تر مي شد . دليل آن افزايش فعاليت بهائيان و يهوديان و نيز فعاليت هاي فرهنگي شاه بود بخصوص در دو سال آخر که جسورتر و علني تر شده و اصلاحات ارضي مزيد بر علت بود که گزارش ساواک حاکي از تصميم جدي بروجردي در اين زمينه است . ص ۹
بروجردي نامه اي به بهبهاني نوشت که در مخالفت با اصلاحات ارضي بود تا ايشان به شاه برساند . شاه درکتاب انقلاب سفيد به همين مطلب اشاره کرد : « مداخله مقام غير مسئولي که از ترقيات اجتماعي دنيا بي اطلاع بود ، آن لايحه را به کلي بي اثر کرد» . ص ۱۰
🔳 اهانت به مراجع و تعطيلي روزنامه با معرفي مهدي حائري يزدي به مصدق از سوي بروجردي وي در شوراي عالي انقلاب فرهنگي منصوب شد . مصدق قانوني را به خاطر آيه الله بروجردي تصويب کرد که هر روزنامه اي به مراجع تقليد اهانت کند بدون محاکمه تعطيل خواهد شد . بروجردي در سال 39 در مورد اصل دوم متمم قانون اساسي ( نظارت علما ء بر مصوبات مجلس ) به آقايان سراج و ... که از تهران آمده بودند فرمود: با آقايان علماء مشورت کنيد اگر آنها هم همين نظر را دادند اقدام شايسته خواهد شد . ( ص 230 ) با وجود بروجردي ، حوزه رشد کرد . رشدي که به عنوان يک جنبش فرهنگي ، درآمد جنبش سياسي است که از سال 40_41 درقم شاهد آن هستيم . ص ۱۱
🔳 فعاليتهاي فرهنگي در دوره آيه الله بروجردي : با تشويق بروجردي کتب مورد لزوم چاپ و در اختيار طلاب قرار گرفت . بر تعداد طلاب افزوده شد و شهريه منظمي پرداخت مي شد ، ايجاد ارتباط با شيعيان خارج از کشور و اعزام نمايندگاني به برخي از کشورهاي اروپايي از جمله محققي به آلمان و مهدي حائري به آمريکا ، تأسيس مجله حکمت ، مکتب اسلام و مکتب تشيع که هر سه نقش قابل توجهي در به راه انداختن فعاليتهاي مطبوعاتي داشتند . ايجاد ارتباط با علماي مصر ، شرکت در تأسيس دارالتقريب ( البته قبل از آن ، قمي به اين کار مشغول و احتمالا نماينده قوام بود و حقوق مي گر فت )، تقويت ارتباط مردم با مرجعيت که در دو دهه ضعيف شده بود و تربيت نسلي از فضلا که در دهه بعد نقش مهمي در مسائل حوزوي و سياسي داشتند . ص ۱۲
🔳 آيت اله بروجردي و کادرسازي مهمترين خدمت بروجردي کادر سازي و تربيت نيروي ا نساني کارآمد و قوي بود . مخالفت طلبه هاي درجه سوم و چهارم با فلسفه در آن زمان باعث شد امام هم که مدَرّس رسمي فلسفه بود درسش را تعطيل کرد . آقاي بروجردي از علامه خواست فلسفه را تعطيل کند که تعطيل شد و... تغييرات ادامه يافت . ص ۱۳
توصيه بروجردي اين بود که به جاي اسفار ، شفاي بوعلي تدريس شود ، چرا که اسفار درويش پرور و متأثر از صوفياني مانند محي الدين عربي است . خود بروجردي فلسفه دان بود . بروجردي به کار تقويت حوزه هاي علميه در شهرستان ها پرداخت. حتي تأسيس مدرسه اي در نجف و نيز تأکيد بر رسمي کردن دروس ديني در مدارس . ص ۱۴
مجموعه رفتارهاي فوق، حوزه را وارد مرحله جديدي کرد که آثارش درسال 41 تا 43 هويدا گرديد . ايشان نقش سياسي حاشيه اي داشت، از شاه خواسته بود که مصدق را آزاد کنند و تأکيد کرده بود که در سياست دخالت نمي کنم . ص ۱۵
در زمان ايشان علمايي بودند که علائق سياسي داشتند. در تهران بجز کاشاني دو برادر به نام هاي سيد رضا زنجاني وفات 1362 ( يکي از رهبران روحاني نهضت مقاومت ملي پس از 28 مرداد ) و سيد ابوالفضل زنجاني (از مؤسسين نهضت آزادي ) و حاج شيخ حسين لنکراني در فعاليت هاي سياسي شرکت داشتند .( ص 235 ) ص ۱۶
سيد ابوالفضل زنجاني ماه هاي پاياني حکومت شاه به امام ، آقاي غايب اطلاق و مي گفت: مگر شاه قوطي سيگار من است که از ايران برود؟ قوطي سيگار را برداشته و اين طرف و آن طرف مي گذاشت . ص ۱۷
۲. مرجعيت پس از سال 1340 ش پس از بروجردي مرجعيت واحد به نوعي متشتت شد . پرسش عمده مردم ! از چه کسي بايد تقليد کرد ؟ شاه تلگرام تسليت را براي حکيم در نجف فرستاد . علماي کشور در پي آن بودند که مرجعيت در ايران باشد . در قم به جز امام خميني، آقايان : شريعتمداري ، گلپايگاني ، مرعشي نجفي مطرح بودند . در تهران حاج سيد احمد خوانساري ( م 9 دي 63 ) مشهد ميلاني ( م 17 مرداد 54 ) و طلاب جوان و فراوان و با استعداد درس امام در پي مرجعيت امام بودند . ( ص 237 ) ص ۱۸
🔳 دسته بندي کلي روحانيون ۱.گرايشي که از دخالت در سياست پرهيز داشت و تنها براي پا درمياني در مواقع خاصي ممکن بود دست به حرکت سياسي بزند ( سيد احمد خوانساري نگران تجربه مشروطه و فرزند ايشان متهم بود که با ساواک رابطه دارد .) (ص238) ۲.گرايش ميانه رو که در عين مخالفت با مظاهر فساد ، حاضر به مبارزه قهر آميز نبودند . ( گلپايگاني ص 72 ، شريعتمداري ص14 ، مرعشي نجفي ص 69 ) ۳.انقلابيون که به جد وارد سياست شده بودند امام و ياران فراوانش که از شاگردان بروجردي و داماد بودند. ص ۱۹
شريعتمداري به لحاظ مالي موقعيت برتر و مناسبات با دولت آرامتر. او به آقاي گلپايگاني مي گويد : اصلاْ صلاح نيست عليه دولت موضع بگيريم چون موفق نمي شويم . ص ۲۰
دولت هم ترجيح مي داد با او رابطه بر قرار کند . در مورد سينماي قم حساسيت نداشت. درباره مسائل روشني مثل بهائيان و فلسطين موضع داشت، نسبت به براندازي سلطنت هيچ نظري مساعدي نداشت . تا تير 57 بيشتر از برگزاري انتخابات آزاد را نمي خواست. امام پس از 42 بدنبال ساقط کردن سلطنت بود. مسعودي خميني ،احمدي ميانجي ، مطهري و نيز جامعه مدرسين هم به شريعتمداري بدبين بودند . ص ۲۱
مواضع شريعتمداري در سال 51 تحريم پپسي کولا ، سال 48 بيانيه براي آتش سوزي مسجد الاقصي، اعلام کمک به اعراب در جنگ سوم در 1352، صدور بيانيه به مناسبت حمله ساواک به فيضيه، سالهاي 56 و 57 اعلاميه هاي تند تر عليه دولت نه سلطنت. او به آقاي اشراقي مي گويد : « پاريس مي رويد مي توانيد امام را از گفتن اينکه شاه برود منصرف کنيد ؟» ( ص 243 ) ص ۲۲
🔳 امام و نام بردن از شريعتمداري شيخ محمد حسن بکائي سال57 از زندان بيرون مي آيد. به بهشتي و مطهري مي گويد : "ما آذر بايجاني هستيم پيوندمان با شريعتمداري ناگسستني است به امام بگوئيد براي وحدت در اعلاميه هايش نام شريعتمداري را ببرد . آنان پس از مدتي خبر مي دهند که امام فرمودند : ايشان يکبار اسم شاه را بياورد ، من ده بار اسم ايشان را مي آورم . بکائي مي رود پيش شريعتمداري و او مي گويد : اينان اشتباه مي کنند و شکست خواهند خورد . بگذاريد آيندگان بگويند بين آنها يک عاقلي هم بوده! آقاي خميني و اعوان و انصارشان کنار بکشند من در 6 ماه با همين قانون اساسي شاه را از کشور بيرون مي کنم! من همان جا دريافتم که ايماني به مبارزه ندارد" .(ص 244 ) ص ۲۳
🔳 مي خواهي باز عکس بگيري؟ بنا به اسناد ساواک در سالروز تاجگذاري شاه و وليعهدي پسرش از آيت اله گلپايگاني خواستند تبريک بگويد ايشان مي فرمايد درخواست شما مثل اين است که يزيد به امام سجاد بگويد براي کشتن پدرت به من تبريک بگو ! در تشييع پسر آيت الله بروجردي ، آيت الله گلپايگاني به رئيس اوقاف مي گويد : راضي نيستم همراه من بيايي ، برو عقب مزخرف ، مي خواهي باز عکس بگيري؟ رژيم عراق آيت الله حکيم و شاهرودي را تحت فشار گذاشت که فتواي تکفير کردها را بگيرد آنان نپذيرفتند و آقاي گلپايگاني در اين زمينه به دولت بعث با اطلاعيه حمله کرد . ص ۲۴
🔳 فعاليتهاي آيت الله گلپايگاني از اقدامات ديگر ايشان افتتاح حساب و جمع آوري کمک هاي مردمي براي حمايت از مردم لبنان، تحريم گوشت منجمد وارداتي در سال 52 و 53 (که رژيم را سخت مشکل دار کرد)،‌ اعتراض به تغيير تاريخ هجري به شاهنشاهي درسال54، اعتراض به اعزام دختران به سپاه دانش،‌ برگزاري جشن هاي آتش پرستان و 2500ساله و... اعتراض به فروش زمين هاي موقوفه، مبارزه با بهائيان و تحريم خريد کالاهاي توليدي آنها، محدوديت روحانيت و سلب آزادي نويسندگان و گويندگان اسلامي،‌تحريم شرکت طلاب در امتحان که از طرف آموزش و پرورش و دولت ظاهراً با هدف اصلاح حوزه انجام مي شد،‌ تأسيس مدارس علوم ديني(و حمايت از تدريس آقايان قرائتي که تلاش مي کرد اين شيوه را جا بيندازد.) و... ص ۲۵
🔳 انقلابيون و مقايسه گلپايگاني با شريعتمداري علي رغم مقاومت سرسختانه آيت الله گلپايگاني عليه رژيم باز هم برخي طلاب انقلابي به ايشان گلايه داشتند وگهگاه فرقي بين ايشان با آقاي شريعتمداري نمي گذاشتند. صالحي نجف آبادي بعد از آزادي مصطفي زماني از زندان به ديدن او نمي رود چرا که مدعي است:" او را تطميع کرده اند و او به طرف گلپايگاني متمايل شده!" ص ۲۶
🔳 سوء برداشت از فرزند آيت اله گلپايگاني! در سال52 عده اي از طلاب طي اطلاعيه اي به آقاي گلپايگاني اعتراض کرده، مهدي(پسرش را که در فعاليت هاي بسيار با پدر همراه بود)،‌خائن ناميده و يکي از اطرافيان گلپايگاني را تهديد مي کنند که اگر پايش را به فيضيه بگذارد او را قطعه قطعه خواهند کرد. اين تصور نسبت به ايشان يکسره بر پايه جهل نسبت به مواضع ايشان در تمايل به ساواک بوده است. بعداز انقلاب ايشان نخستين کسي بود که در حاشيه نسخه ارسالي پيش نويس قانون اساسي بحث ولايت فقيه را يادآوري و تأکيد نمود. ص ۲۷
مراجع محلی : 🔷آيت الله ميلاني در جريان نهضت روحانيت و در برخوردهاي مبارزاتي پس از امام نفر دوم بود. در تربيت شاگرد يد طولايي داشت. وي محور مبارزات مشهد بود. در سال42 به تهران آمده و رهبري فعاليت مراجع و علماء براي آزادي امام را در دست گرفت.پيشينه مرجعيتش قبل از امام، ولي مروج امام بود و رساله امام را عيدي مي داد. محمد هاشميان رفسنجاني از وي مي خواهد حال که امام در بند است ايشان به قم آمده و سرپرستي حوزه را عهده دار شود... اما شريعتي در "با مخاطب هاي آشنا" ( ص13) گورويچ يهودي را به ايشان ترجيح مي دهد . (ص 256) ضمناً آيت الله خامنه اي در شرح جلد سوم کتاب جريان ها نوشته اند: آنچه در خصوص فعاليت هاي آقاي ميلاني نوشته شده تقريباً درست است امّا تصوير ترسيم شده از ايشان مطلقاً مطابق واقع نيست. در اقدامات مذکور ايشان هم، موتور آقاي ميلاني، کسي ديگر بود که وقتي از کار افتاد، از ايشان ديگر چيزي ديده نشد. ص ۲۸
🔷 حسن قمي فرزند حاج آقا حسين قمي . حسن قمي در جريان 15 خرداد بسيار فعال بوده ، در سخن گفتن مهارت داشت ، شاه را کافر خوانده بود .آقاي شجوني : ايشان موضع موافقي نسبت به امام نداشته و کمک به امام را حرام مي داند . ( ص258) ص ۲۹