✅ انتظار چیست؟ - رفتار منتظر
💠 دوران غیبت، دوران خشم الهی
قال الباقر (ع): « إِذَا غَضِبَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ نَجَّانَا عَنْ جِوَارِهِمْ » زمانی که خداوند برخلایق خشم بگیرد، ما اهل بیت را از آنها دور می کند.
بنابر این روایت دوران غیبت اعم از غیبت صغری و غیبت کبری، دوران خشم خداوند است.
امشب می خواهیم به تبیین این موضوع بپردازیم و برای خروج از این دایره غضب راهی ارائه کنیم.
💠 دو نتیجه از زمان غیبت امام زمان (عج)
➖ اولین ثمره غیبت:
امام کاظم (ع) می فرمایند: « إِنَّهُ لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَیْبَةٍ حَتَّى یَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ کَانَ یَقُولُ بِهِ إِنَّمَا هِیَ مِحْنَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ امْتَحَنَ بِهَا خَلْقَهُ» برای صاحب این امر (صاحب ولایت و امامت) غیبتی است، این غیبت آنقدر طولانی می شود که مردم از ولایت و امامت امام زمان (عج) عدول می کنند. همانا کسانی که از اعتماد به امام زمان (عج) دست برمی دارند بدانند که عصر غیبت عصر امتحان است.
بنابراین روایت یکی از نتایج غیبت، دست کشیدن مردم از امام زمان (عج) به عنوان ولی خدا و امام دوازدهم است. در ایام غیبت، وفای به عهد متدیّنین مورد امتحان قرار می گیرد.
➖ دومین ثمره دوران غیبت:
قال الصّادق(ع): « أَمَا وَ اللَّهِ لَیَغِیبَنَّ إِمَامُکُمْ سِنِیناً مِنْ دَهْرِکُمْ وَ لَتُمَحَّصُنَّ حَتَّى یُقَالَ مَاتَ قُتِلَ هَلَکَ بِأَیِّ وَادٍ سَلَکَ » آگاه باشید! به خدا قسم، امام شما دوره ای از روزگار شما را در غیبت بسر می برد، شما آنقدر مورد آزمایشهای سخت قرار می گیرید که می گویید: او مرده است، او را کشته اند، هلاک شده است، درکدام درّه افتاده است؟! (یعنی به مرگ امام زمان (عج) یقین پیدا می کنید.)
عصر غیبت امام زمان (عج)، عصر غضب خداست. به این علت که اعتقادات مردم، دچار تزلزل می شود. بهمین جهت و بنابر روایات، عصر غیبت، عصر امتحان و سختی هاست.
با توجه به این مقدمه این سؤال ایجاد می شود که چه حقیقتی می تواند ما را از غضب الهی دور کند؟
آن حقیقت انتظار است.
💠 انتظار چیست؟
در این بحث با بیان معنای دقیق انتظار، این واژه را از ابهام خارج کرده تا بتوانیم بصورتی کاربردی در زندگی خود پیاده کنیم.
انتظار، تحوّل و جوشش درونی است مبتنی بر یک عقیده، که لازمه ی آن عقیده عمل است. چنانکه در روایات آمده است: « أَفْضَلُ أَعْمَال إنْتِظَارُ الْفَرَجِ » انتظار فرج یک عمل و یک فعل به حساب می آید. به بیان دیگر باید انتظار منجر به حرکت شود و در حد عقیده باقی نماند. البته در شارع مقدس، هر عملی باید مبتنی بر یک عقیده باشد و هر ایدئولوژی و راه و روشی باید بر اساس یک جهان بینی و یک اعتقاد شکل بگیرد. بنابراین انتظار مقوله ای مرکب از دو عنصر است: 1- عقیده، 2- عمل. در روایت آمده: « أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ » چون نفس انتظار به امام زمان (عج) بازمی گردد و امامت، اتمام و اکمال دین است، پس در حقیقت انتظار، عبادت محسوب می شود.
با ذکر این مطالب به این نتیجه رسیدیم که انتظار باید بر اساس عقیده باشد و براساس آنچه از متون دینی به دست آمده، منتظر باید پنج عقیده نسبت به امام زمان (عج) داشته باشد که به بیان آن می پردازیم:
➖ عقیده اول، امام واسطه فیض است.
عقیده ی اول نسبت به امام زمان (عج) این است که ایشان تا قیامت واسطه ی فیض الهی است. اگر خداوند بخواهد رحمتش و اجابت دعایش و نصرتش را شامل حال عالمیان کند، این عمل نیاز به واسطه دارد و آن واسطه امام زمان (عج) است. قرآن در خصوص شب قدر می فرماید: « تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَ الرُّوحُ » به این مفهوم است که ملائکه، مقدرات ما را نزد امام زمان (عج) می آورند. این عقیده ی ماست. امام واسطه ی فیض است. اگر مدتی شیئی را در برابر خورشید قرار بدهید تا آتش بگیرد، این اتفاق نخواهد افتاد اما اگر ذره بینی در بین خورشید و آن جسم قرار دهید، آتش می گیرد. همانگونه که ذره بین، حرارت خورشید را متمرکز می کند، امام معصوم (ع) نیز فیض الهی را متمرکز کرده و به عالم می رساند. امام سبب اتصال بین زمین و آسمان است. « لَوْلَا حُجَة لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا » اگر امام (ع) نباشد، آسمان بر زمین خراب خواهد شد. بواسطه وجود امام است که همه موجودات روزی می گیرند و همه چیز در عالم در جای خودش قرار می گیرد.
.
ادامه 👇
https://eitaa.com/danestanyhaytamsil
➖ عقیده دوم، امام ولی و سرپرست امت است.
دومین عقیده این است که ما تحت سرپرستی و امامت و رهبری امام (عج) قرار داریم، بنابراین انتظار فرج به این معناست که ما سرپرست داریم. امام زین العابدین (ع) به یکی از صحابه خاص خود بنام اباخالد کابلی فرمودند: « یَا بَا خَالِدٍ إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَیْبَتِهِ وَ الْقَائِلِینَ بِإِمَامَتِهِ وَ الْمُنْتَظِرِینَ لِظُهُورِهِ ع أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِکْرُهُ أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَیْبَةُ عَنْهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ » اى اباخالد! آن گروه از مردم که در زمان غیبت او امامتش را پذیرفته و منتظر ظهورش هستند، برترین مردم همه زمانها هستند، زیرا خداوند - که گرامى و بلند مرتبه است- چنان خرد و درک و شناختى به آنها ارزانى داشته که غیبت [و عدم حضور امام] براى آنها همانند مشاهده [و حضور امام] است.
اعتقاد اطاعت و باور نسبت شخص منتظر نسبت به امام (عج) در عصر حضور همانگونه است که در عصر غیبت است.
➖ عقیده سوم، امام حیّ و حاضر است.
سومین عقیده ای این است که ایشان زنده هستند و در همین دنیا زندگی می کنند. یعنی اینکه در عوالم دیگر مثل برزخ و امثال آن حضور زندگی نمی کنند. این مطلب از توقیع مبارک ایشان به شیخ مفید مورد استناد قرار می گیرد. در کتاب موسوعة التوقیعات نقل گردیده که امام زمان (عج) خطاب به شیخ مفید فرموده اند: « فَإِنَّا یُحِیطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِکُمْ وَ لَا یَعْزُبُ عَنَّا شَیْءٌ مِنْ أَخْبَارِکُمْ ... إنّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ » جناب شیخ، تمام اخبار شما در علم ماست و هیچ یک از اخبار و احوال شما بر ما پوشیده نیست، ... ما نسبت به اعمال شما بی خبر نیستیم و یاد شما را فراموش نکردیم.
در هفته دو بار، روزهای دوشنبه و پنجشنبه نامه اعمال شیعیان به ساحت مقدس بقیة الله (عج) عرضه می شود و ایشان برای ما دعا می کنند. از گناهان ما اندوهگین می شوند. پس باید بدانیم که زمام امور ما بدست ایشان است.
➖ عقیده چهارم، ما سبب غیبت امام هستیم.
چهارمین عقیده این است که ما موجبات غیبت امام (ع) را فراهم کرده ایم. خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب شرح تجرید الاعتقاد می فرماید: « وجودُهُ لطف و تصرفُهُ لُطف آخر و عَدَمه منّا » اینکه خداوند نعمت وجود امام زمان (عج) را به ما ارزانی داشته از باب لطف اوست، و اینکه در امور زندگی ما تصرف می کند لطف دیگری است، اما غیبت ایشان از جانب ماست.
امام (عج) در توقیعی چنین میفرمایند: « فَمَا یَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا یَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَکْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ » هیچ چیز شما را از ما دور نکرد مگر گناهان شما، چیزی که ما دوست نداریم از شما ببینیم.
➖ عقیده پنجم، ظهور امام قطعی است.
پنجمین اعتقاد این است که ایشان حتما خواهند آمد. امام باقر (ع) به ابوحمزه ثمالی فرمودند: « یَا أَبَا حَمْزَةَ مِنَ الْمَحْتُومِ الَّذِی حَتَمَهُ اللَّهُ قِیَامُ قَائِمِنَا فَمَنْ شَکَّ فِیمَا أَقُولُ لَقِیَ اللَّهَ وَ هُوَ کَافِرٌ بِه» ای اباحمزه! از رخدادهایی که خداوند وقوع آن را قطعی ساخته است قیام قائم ماست، هر کس در آنچه می گویم تردید کند، خدا را ملاقات خواهد کرد در حالیکه کافر است.
امر ظهور امام زمان (عج) حتمی است و از جمله مواردی است که عباراتی مثل اگر، شاید، ممکن است، امکان دارد و ... در آن راه ندارد. همچنانکه حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: « و الله لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا یَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ حَتَّى یَخْرُجَ قائِمَنا مِن اَهلِ البَیت» به خدا قسم اگر از عمر دنیا فقط یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را چندان طولانی کند تا قائم ما که از اهل بیت من است، ظهور کند.
وقتی منتظر به این پنج اصل باور داشته باشد، این اعتقاد برای او منشأ عمل می شود.
ادامه 👉🏻
https://eitaa.com/danestanyhaytamsil
نام: محمد.
كنيه: ابوالقاسم.
امام زمان(ع) هم نام و هم كنيه حضرت پيامبر اكرم(ص) است. در روايات آمده است كه شايسته نيست آن حضرت را با نام و كنيه، اسم ببرند تا آن گاه كه خداوند به ظهورش زمين را مزيّن و دولتش را ظاهر گرداند.
القاب: مهدى، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب الزمان، قائم و خلف صالح.
شيعيان در دوران غيبت صغرى ايشان را «ناحيه مقدسه» لقب داده بودند. در برخى منابع بيش از 180 لقب براى امام زمان(ع) بيان شده است.
منصب: معصوم چهاردهم، امام دوازدهم شيعيان و بر پاكننده اولين حكومت واحده جهانى در دوره آخر الزمان.
تاريخ ولادت: نيمه شعبان سال 255 هجرى.
برخى روز تولد آن حضرت را هشتم شعبان و برخى ديگر 23 رمضان دانسته اند. سال تولد آن حضرت را نيز برخى 256 و برخى 258 دانسته اند.
محل تولد: سامرا (در سرزمين عراق كنونى).
نسب پدرى: ابو محمد، حسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابىطالب(ع).
نام مادر: نرجس. نام اصلىِ وى مليكه، دختر يشوعاى، فرزند قيصر روم است. برخى گفته اند كه نام وى صيقل مى باشد.
مدت امامت: امامت آن حضرت در دو مرحله است كه به «غيبت صغرى» و «غيبت كبرى» شهرت يافته است.
مدت «غيبت صغرى» از هنگام ولادت آن حضرت، در سال 255 تا سال 329 هجرى، به مدت 74 سال بوده است. و «غيبت كبرى» از سال 329 هجرى آغاز و تاكنون ادامه يافته است. اين غيبت همچنان ادامه دارد تإ؛ حح خواست خداوند منان بر ظهور آن حضرت تعلق گيرد. در آن زمان، غيبتش به پايان مى رسد وحكومت اسلامى، در سراسر جهان، به رهبرى آن حضرت محقق مى گردد.
https://eitaa.com/danestanyhaytamsil
رويدادهاى مهم
از آغاز تولد نويد بخش حضرت مهدى(ع) (در سال 255 هجرى) تا زمان قيام آن حضرت و تشكيل حكومت جهانى، رويدادهاى مهم و فراوانى رخ داده و خواهد داد كه قابل شمارش نيستند و هيچ دفتر و ديوانى گنجايش ثبت و ضبط آنها را ندارد؛ اما در اين جا به برخى از رويدادهاى مهمى كه در زمان ظهور آن حضرت اتفاق خواهد افتاد و در روايات و منابع اسلامى به عنوان علامات ظهور حضرت مهدى(ع) از آنها ياد شده است، اشاره مىشود:
1. خروج دجّالِ يك چشم و ادعاى الوهيت و خون ريزى و فتنههاى فراوان او در زمين و جنگ با حضرت مهدى(ع) و شكست و نابودىاش به دست امام زمان(ع) يا حضرت عيسى(ع).
2. نداى آسمانى براى معرفىِ حضرت مهدى(ع) و شنيدن همه مردم، آن را به زبان رايج خودشان و استقبال آنان از امام زمان(ع).
3. خروج سفيانى (عثمان بن عنبسه از اولاد يزيد بن معاويه) از وادىِ يابس، در سرزمين ميان مكه و شام، و تصرف بسيارى از شهرها و خون ريزى و فتنه در بين مردم، و نبرد او با لشكريان امام زمان(ع) و كشته شدنش در صخره بيت المقدس به دست ياران حضرت مهدى(ع).
4. خروج سيّد حسنى از شمال ايران (حدود ديلم و قزوين) و دعوت او به مذهب اماميه، و رفع ظلم از مردم و نبردهاى پيروزمندانه او با ستمكاران و فاسقان و پيوستن او به حضرت مهدى(ع) در كوفه.
5. خروج شصت كذّاب كه به دروغ ادعاى پيامبرى مىكنند.
6. ادعاى دروغين مقام امامت توسط دوازده نفر از آل ابىطالب(ع).
7. كشته شدن نفس زكيّه، پسرى از آل محمد(ص)، در مسجد الحرام، ما بين ركن و مقام.
8. ظاهر شدن صورت و سينه و ياكف دست، در چشمه خورشيد.
9. وقوع كسوف در نيمه ماه رمضان و خسوف در آخر رمضان.
10. برخاستن نداهاى متعدد از آسمان در ماه رجب و شنيدن همه مردم.
11. گسترش سياهىِ كفر، فسق و معصيت در سراسر جهان.
12. ظهور حضرت مهدى(ع) (به هيأت مردى سىسال) از كنار كعبه، در مكه معظّمه، و دعوت مردم به اسلام راستين.
https://eitaa.com/danestanyhaytamsil
اصحاب
1. عثمان بن سعيد عمروى (متوفاى سال 257ق.).
2. محمد بن عثمان عمروى (متوفاى سال 304ق.).
3. حسين بن روح نوبختى (متوفاى سال 326ق.).
4. على بن محمد سمرى (متوفاى سال 329ق.).
اين چهار تن نماينده بلافصل امام زمان(ع) بودند كه در ايام غيبت صغرى، پس از شهادت امام حسن عسكرى(ع)، از سال 260 تا 329، به مدت 70 سال به ترتيب، واسطه ميان امام(ع) وشيعيان ايشان بودند. اين چهار نفر به «نوّاب اربعه» مشهورند. ولى در هنگام خروج آن حضرت، 313نفر از يارانش به او پيوسته و نخستين هسته لشكريان امام(ع) را تشكيل مىدهند. علاوه بر آنان، هزاران نفر در ايام غيبت آن حضرت به اين مقام ارجمند نايل شدهاند كه بر ديگران پنهان مانده است و پنهان خواهد ماند. همچنين افراد بسيارى در ايام غيبت به محضرش شرفياب گشته و از عناياتش بهرهمند شدهاند كه در اين جا به نام برخى از آنان اشاره مىگردد:
1. اسماعيل بن حسن هرقلى.
2. سيد محمد بن عباس جبل عاملى.
3. سيد عطوه علوى حسنى.
4. اميراسحاق استرآبادى.
5. ابوالحسين بن ابى بغل.
6. شريف عمر بن حمزه.
7. ابوراجح حمامى.
8. شيخ حر عاملى.
9. مقدس اردبيلى.
10. محمد تقى مجلسى.
11. ميرزا محمد استرآبادى.
12. علامه بحر العلوم.
13. شيخ حسين آل رحيم.
14. ابوالقاسم بن ابى جليس.
15. ابو عبداللَّه كندى.
16. ابو عبداللَّه جنيدى.
17. محمد بن محمد كلينى.
18. محمد بن ابراهيم بن مهزيار.
19. محمد بن اسحاق قمى.
20. محمد بن شاذان نيشابورى.
https://eitaa.com/danestanyhaytamsil
زمامداران معاصر
امام زمان(ع) از زمان تولد (سال 255 هجرى) تا زمان ظهور و تشكيل حكومت جهانى، با تمام حاكمان و زمامداران كشورهاى اسلامى و غير اسلامى، معاصر بوده و خواهد بود؛ اما خلفاى عباسى كه در ايام غيبت صغراى آن حضرت بر مسلمانان حكومت راندند، عبارتند از:
1. مهتدى عباسى (255 - 256ق.).
2. معتمد عباسى (256 - 279ق.).
3. معتضد عباسى (279 - 289ق.).
4. مكتفى عباسى (289 - 295ق.).
5. مقتدر عباسى (295 - 320ق.).
6. قاهر عباسى (320 - 322ق.).
7. راضى عباسى (322 - 329ق.).
8. متقى عباسى (329 - 333ق.).
هنگامى كه حضرت مهدى(ع) ظهور كند و قيام آزادى بخش وى فراگير شود، برخى از سلاطين و حاكمان كشورها در برابر او تواضع نموده و سر تسليم فرود مىآورند و برخى ديگر با آن حضرت، به مقابله و منازعه بر مىخيزند و پس از درگيرى، متحمل شكست و اضمحلال خواهند شد و حكومت آن حضرت، از شرق تا غرب كره زمين را فرا خواهد گرفت. در اين باره، روايات فراوانى از معصومين(ع)نقل شده است كه براى نمونه، حديثى را از امام محمد باقر(ع) بيان مىكنيم:
عَن أبي جعفر(ع) قال: القائِمُ مِنّا مَنصُورٌ بالرُّعبِ، مُؤيّدٌ بالنَّصر، تُطوى له الأرضُ وَتظهَرُ لَهُ الكنوزُ ويبلغُ سُلطانه المشرقَ والمغرِبَ ويُظِهرُ اللَّهُ دينهُ على الدّينِ كُلّه ولو كَرِهَ المُشركون فلا يَبقى على وجهِ الأرضِ خرابٌ إلّا عمّر وينزلُ روحُاللَّهِ عيسى بن مريم فيُصلّي خلفه.(1)
قيام كننده از ما منصور به رعب و مؤيّد به نصر است. زمين از براى او در نورديده شود و گنجهاى پنهان را براى او آشكار كند. سلطنت و حكومت او شرق و غرب را فرا خواهد گرفت و خداوند منان، به دست او دين خود را بر همه دينها غالب گرداند، اگر چه مشركان را خوش نيايد. در روى زمين هيچ خرابى باقى نماند، مگر اين كه آبادش كند و روح اللَّه، عيسى بن مريم از آسمان نازل شده و بر او اقتدا كند و پشت سرش نماز بخواند.
https://eitaa.com/danestanyhaytamsil
داستانها
1. عافيت يافتن شيخ حر عاملى به بركت ملاقات با امام زمان(ع)
محمد بن حسن جبل عاملى، معروف به شيخ حرعاملى، در كتاب «اِثباتُ الهُداةِ بالنُّصُوص والمُعجزاتِ» داستانى از ملاقات خويش با حجة بن الحسن(ع) را به اين مضمون نقل مىكند:
تقريباً ده ساله بودم كه به بيمارىِ سختى دچار شدم تلاش طبيبان آن زمان براى معالجه من فايدهاى نكرد. روز به روز وضعيت مزاجى من بدتر مىشد و ديگر رمقى برايم باقى نمانده بود، به طورى كه خويشان و آشنايانم گرد من جمع شده و گريه و زارى مىكردند و مهياى سوگوارى براى من مىشدند. شبى همه اطرافيانم يقين پيدا كردند كه من تا به صبح خواهم مرد.
در آن شب، بين خواب و بيدارى، توفيق زيارت معصومين(ع) يافتم. پيامبر اكرم(ص) وائمه اطهار(ع) را ديدم و بر آنان سلام كردم و با هر يك از آنان مصافحه نمودم. ميان من و امام صادق(ع) سخنى گذشت كه چيزى از آن را به خاطر ندارم، تنها مىدانم كه ايشان در حق من دعا كرد. به محضر امام زمان(ع) رسيدم، سلام كرده و با آن حضرت مصافحه نمودم. سپس گريستم و گفتم: اى سرور من، مىترسم در اين بيمارى بميرم و به مقصود خويش در علم و عمل دست نيابم. آن حضرت فرمود: هراسى نداشته باش؛ زيرا تو در اين بيمارى نخواهى مرد. خداوند منان به تو شفا مىدهد و تو عمر بسيار خواهى نمود. سپس آن حضرت، قدحى را كه در دست مباركش بود به من داد و من از آن نوشيدم و بلا فاصله عافيت يافتم و آن بيمارى از من بر طرف شد.
پس از اين جريان، به خود آمده و در بستر نشستم. اطرافيانم كه نگران حال من بودند با كمال شگفتى مرا عافيت يافته ديدند و شكر خداى را به جاى آوردند. من اين قضيه را براى آنان پس از چند روز نقل كردم.(2)
گفتنى است كه محدث گرانمايه، مرحوم شيخ حر عاملى، به مدت 71 سال (از 1033 تا 1104 قمرى) عمر كرده و در اين مدت خدمات شايانى به اسلام و مذهب شيعه نمود. كتاب «وسائل الشيعه» كه دائرة المعارف بزرگ روايىِ شيعه است از آثار ارزنده اين محقق بزرگوار مىباشد.
2. امام شناسى شيعيان
گروهى از اهالى قم و جبال ايران، مأمور بردن وجوهات شرعيه و هداياى شيعيان مناطق خويش به محضر امام حسن عسكرى(ع) شدند. در آن هنگام، امام حسن عسكرى(ع) وفات يافته بود و آنان از شهادت امام(ع) بىخبر بودند. وقتى وارد سامرا شدند و سراغ آن حضرت را گرفتند، تازه خبردار شدند كه آن حضرت به دست عباسيان به لقاء اللَّه پيوسته است. به جستجوى جانشين او پرداختند. گفته شد كه جانشين آن حضرت و امام بعدى، جعفر بن على (معروف به جعفر كذّاب) است. به سراغ جعفر رفتند. به آنان خبر رسيد كه جعفر براى تفرج و خوشگذرانى به بيرون شهر رفته و هم اكنون در رود دجله در زورقى نشسته و شراب مىخورد و با نوازندگان و خوانندگان به لهو و لعب مشغول است.
فرستادگان باشنيدن اين خبر به مشورت پرداخته و به اتفاق، نظر دادند كه اين كارها از امام نيست به همين دليل، از تسليم اموال به جانشين امام حسن عسكرى(ع) منصرف شده و قصد بازگشت به ايران را نمودند؛ اما يكى از آنان به نام محمد بن جعفر حِميرى به ديگران گفت: قدرى درنگ كنيد تا اين مرد برگردد و درباره او به درستى تفحص كنيم. و ديگران نيز پذيرفتند.
شب هنگام، جعفر به سامرا بازگشت. اينان نزد او رفته و گفتند: ما جماعتى از اهالى قم و جبل هستيم كه به نمايندگى از سوى آنان، مقدارى اموال و وجوهات نقدى براى امام حسن عسكرى(ع) آوردهايم. حال كه آن حضرت وفات يافته است مىخواهيم آنها را به جانشين آن حضرت تسليم كنيم.
جعفر گفت: وارث و جانشين امام حسن عسكرى(ع) من هستم. تمامى اموال را به من تحويل دهيد. آنان گفتند: تا كنون رسم بر اين بود كه هر گاه به محضر امام(ع) مشرف مىشديم آن حضرت پيش از آن كه اموال را ببيند مىفرمود: تمامى مال اين قدر است. از فلان شخص اين مقدار و از فلان شخص آن مقدار است. نام صاحبان پول و نقش مهر آنان را مىگفت و نوع وجنس هر يك از مالها را بيان مىكرد. آن گاه ما اموال را تحويل داده و قبض دريافت مىكرديم. جعفر گفت: اينها دروغى بيش نيست. چيزى را كه برادرم انجام نمىداد بر او مىبنديد. اينها علم غيب است.
ميان جعفر و آنان مشاجره در گرفت. آنان گفتند: ما امين مردم هستيم و آن گونه كه صاحبان مال به ما دستور دادهاند، انجام وظيفه مىكنيم و چون تو شايستگىِ چنين مقامى را ندارى، به ناچار بر مىگرديم و اموال را به صاحبانشان پس مىدهيم تا آنان هر چه مىخواهند با اموالشان بكنند.
جعفر از برخورد شيعيان بسيار نگران و خشمگين شد و نزد خليفه، معتمد عباسى رفت و از آنان شكايت كرد. شيعيان را نزد خليفه آوردند. خليفه دستور داد اموال را تماماً تحويل جعفر نمايند. شيعيان گفتند: اى خليفه! ما وكيل صاحبان اين اموال هستيم. آنان به ما امر كردهاند كه اموال را تسليم نكنيم، مگر به نشانه و علامتى كه از سوى امام حسن عسكرى(ع) ارائه مىشود.
خليفه پرسيد: آن نشانه و علامت چيست؟ آنان گفتند: آن حضرت، اشرفىها و صاحبان آنها و اموال و مقدار آنها را براى ما توصيف مىكرد. پس از آن، اموال را به وى تحويل مىداديم. اين رسم ما با آن حضرت بود و اين قضيه تا كنون چند مرتبه براى ما تكرار شده است. هماكنون اگر اين مرد، صاحب امر ولايت و امامت است، همان كارى را كه برادرش انجام مىداد انجام دهد تا ما تمامى اموال را به وى تحويل دهيم.
جعفر گفت: اى اميرالمؤمنين! اينان مردمى دروغگو هستند و بر برادرم دروغ مىبندند و اين علم غيب است. خليفه كه در برابر برهان دندان شكن شيعيان مبهوت مانده بود، گفت: اينان رسولند «وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إلّا البلاغُ»، برگرديد و اموال را به صاحبانشان پس دهيد.
شيعيان گفتند: اى خليفه! بر ما نيكى كن و فرمان بده تا به سلامت ما را از اين شهر خارج كنند و آسيبى به ما نرسانند. خليفه درخواست آنان را پذيرفت و شيعيان به سلامت از شهر بيرون رفتند؛ ولى هنوز راهى دور نپيموده بودند كه نوجوانى نزد آنان شتافت و ايشان را با نام خطاب كرد و گفت: مولا و سرور خويش را اجابت كنيد.
شيعيان چون جوانى خوش خلق و خوى را مشاهده كردند كه آنان را با نام مىشناخت، گمان كردند كه اين جوان، همان صاحب امر است؛ اما نوجوان گفت: پناه مىبرم به خدا، من بنده و خادم مولاى شما هستم. آمدهام تا شما را به محضر آن حضرت ببرم.
شيعيان دوباره به سامرا بازگشتند و به خانه امام حسن عسكرى(ع) رفتند. پس از ورود به خانه، مشاهده كردند كه فرزند او، حضرت مهدى(ع) بر سريرى نشسته و جامهاى سبز بر تن دارد و چنان زيبا و نورانى است كه گويا پاره ماه است. بر آن حضرت سلام كردند و جواب سلام را شنيدند. سپس امام(ع) مقدار اموال و نام صاحبان آنان را همان گونه كه امام حسن عسكرى(ع) بيان مىكرد، تشريح فرمود. شيعيان از شادى اشك مىريختند و بىاختيار به سجده افتاده، خداى متعال و هدايتش را سپاس گفتند. آنگاه در محضر امام(ع) نشسته و هر چه مىخواستند پرسيدند و پاسخ شايسته شنيدند.
سپس اموال را تقديم آن حضرت كردند. امام(ع) به آنان فرمود: از اين پس وجوهات و اموال شيعيان را به سامرا نياوريد، بلكه آنها را به نمايندهام در بغداد تحويلدهيد و سؤالهايتان را از وى بپرسيد توقيعات من نيز از دست او بيرون مىآيد.
سرانجام، امام(ع) مقدارى حنوط و يك كفن به محمد بن جعفر حميرى داد و فرمود: خداوند منان اجر تو را در نفس وفات تو بزرگ نمايد. آنان از محضر امام(ع) مرخص شده و به ايران بازگشتند. در نزديكى همدان، حميرى دچار تب شد و در همانجا وفات يافت. همراهان وى با حنوط و كفنى كه امام(ع) داده بود، او را به خاك سپردند.(3)
https://eitaa.com/danestanyhaytamsil
كلمات شريفه
1. قالَ الحجّة(ع): وَامّا ظُهُور الفَرَجِ فاِنّهُ اِلى اللَّهِ تعالى ذِكرَهُ وَكَذَبَ الوَقّاتُونَ.(4)
اما ظهور فرج (مهدى موعود) امرش با خداى متعال است و آنهايى كه براى آن، وقت و زمان تعيين مىكنند، دروغگو هستند.
2. قالَ(ع): وَاَما الحوادِثُ الواقِعةُ فارجِعوا فيها الى رُواةِ حديثِنا فاِنَّهُم حُجّتي عليكُمْ وَاَنا حُجّةُاللَّهِ عَلَيهم.(5)
در حوادثى كه اتفاق مىافتد، به راويان حديث ما رجوع كنيد؛ زيرا آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنان.
3. قالَ(ع): اِنّي اَمانٌ لأهلِ الاَرضِ كما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لاهلِ السَّماءِ.(6)
من (به عنوان حجّت خدا) أمان اهل زمين هستم، همانطورى كه ستارگان، أمان اهل آسمانند.
4. قالَ(ع): واكثِروا الدُّعاءَ بتعجيل الفَرَج فانَّ ذلكَ فرَجُكُم.(7)
براى تعجيل فرج (مهدى موعود) بسيار دعا كنيد؛ زيرا فرج شما در آن است.
5. قالَ(ع): وَاَمّا المُتَلَبّسونَ بأموالِنا فمَنِ استحلَّ منها شيئاً فأكلَهُ فاِنّما يأكُلَ النيران.(8)
اما آنانى كه أموال ما را تصرف مىكنند و بدون استحقاق، مصرف مىكنند، مانند اين است كه آتش مىخورند.
صلوات بر پيامبر و آل
از امام زين العابدين(ع) روايت شده است كه در صلوات بر پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت آن حضرت، خوانده شود:
اللّهمَّ صَلِّ عَلى محمدٍّ وَالِ مُحمّدٍ شَجرَةِ النّبوّةِ وَموضِع الرِّسالةِ ومختلفِ الملائِكةِ ومعدِنِ العِلمِ واهلِ بيتِ الوَحي اللّهُمَّ صَلِّ عَلى محمّدٍ وَآلِ محمّدٍ الفُلكِ الجاريةِ في اللُّجَجِ الغامِرةِ يأمَنُ من رَكِبها ويغرقُ من تركَها المُتقدِّمُ لَهُم مارِقٌ والمتأخّرُ عنهم زاهقٌ وَاللازِمُ لهُم لاحقٌ اللّهُمَّ صَلِّ على محمّدٍ وآلِ محمّدٍ اَلْكَهفِ الحصين وغياثِ المُضطرِّ المُستكين وَمَلْجَأِ الهاربين وَعِصمة الْمُعْتَصِمين....
خدايا! بر محمد وآلش درود فرست كه درخت نبوّتند و جايگاه رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و معدن علم و حكمت و خاندان وحى. خدايا! بر محمد و آلش درود فرست كه آنان كِشتى درياى معرفتند و روان در اَعماق آن دريا، هر كس بر آن كِشتى در آيد از غرق ايمن است، و هركس در نيايد به درياى هلاكت غرق خواهد شد. هركس بر آنان پيشى گيرد از دين خارج گردد، و هر كس از آنان عقب ماند سعىاش باطل و نابود گردد، و هر كس همراه آنان باشد ملحق به آنان خواهد شد. خدايا! بر محمد و آلش درود فرست كه حصار محكم امتند و فريادرس بيچارگان و نگهبان عصمت طلبان....(9)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . كمال الدين و تمام النعمة، ص330.
2 . اثبات الهداة بالنصوص والمعجزات، ج3، ص710؛ منتهى الآمال فى تاريخ النبى و الآل، ج2، ص470.
3 . همان، ج2، ص449.
4 . كشف الغمّه فى معرفة الأئمه، ج3، ص456.
5 . همان، ج3، ص457.
6 . همان، ج3، ص458.
7 . كشف الغمّه فى معرفة الأئمه، ج3، ص457؛ إعلام الورى بأعلام الهدى، ص580.
8 . إعلام الورى بأعلام الهدى، ص580.
9 . مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمى، ص211، در بخش اعمال مشترك ماه شعبان. برگرفته شده از كتاب خاندان عصمت عليهم السلام - تاليف سيد تقى واردى
https://eitaa.com/danestanyhaytamsil
پرتوى از سيره وسيماى امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف
حضـرت مهدى (عج) در نيمه شعبان سال 255 هجـرى در شهر سامـرا متولد گرديـد. نـام مشهور مـادر آن حضـرت نـرجـس (نـرگـس) است.(1)
پنج سال از زنـدگانـى او در حيات پدر بزرگوارش امام حسن عسكرى گذشت. در آن مـدت, فعاليت مهم و اسـاسـى امـام عسكـرى بـر دو امر مهم متمـركز بــود.
1ـ احتياط كـامل از دستگـاه حـاكـم,
2ـ آشنـا كـردن او بـا ياران نزديك خـود.
امام مهدى(عج) پس از پدر , مسئوليت امامت را در سال 260 هجرى در پنج سالگى به عهده گرفت. خردسالى امام پديده اى شگفتآور نيست, همان طور كه حضرت يحيى(ع) در كـودكـى صاحب حكـم نبـوت شـد, چنان كه خـداوند در سـوره مريـم, آيه 12 مـى فرمايـد: ((يا يحيى خذ الكتاب بقـوه و آتيناه الحكـم صبيا))
اى يحيـى كتاب آسمانى را با نيرو بگير. و ايـن گـونه او را در كـودكـى حكـم نبـوت داديـم.
امام حسـن عسكرى(ع) چند روز پيش از وفات به دوستان خود,در مجلسى كه چهل تن از ياران وفادارش حضور داشتند واز جمله آنان محمد بن عثمان و معاويه بـن حكيم و محمد بن ايوب بودند, چنين فرمود:
((او بعد ار من صاحب و خليفه شماست, او قائمى است كه گـردنها منتظرانه, به سـوى او كشيده مى شـود. هنگامى كه زميـن از ستـم و ناروا پر شد. خروج مى كند, و زميـن را از قسط و عدل سرشار مـى سازد.))(2)
غيبت صغرى از سال 260 هجرى تا سال 329 هجرى به طول انجاميد.امام مهدى (عج) با بعضى از ياران نزديك خـود به طور مستقيـم تمــاس مى گرفـت و به آنان تـوصيه مـى فرمـود مشاهدات خـود را در ميان مردم تبليــغ كنند وسفارش مى كرد كه مكان و ساير خصوصياتى را كه راه وصـول به سـوى او را براى مقامات دولتى آسان مى ساخت, پنهان دارند. آن حضرت به مسائل گوناگـون مرم از طريق وكيلان و سفيران خـود, كه مورد اعتماد او بـودند, پاسخ مى داد; فقط با كسانى كه اخلاصشان محرز و مورد اطمينان كامل بـودند و راز را افشا نمى كردند تماس مـى گـرفت.
تلاشهاى پيگير معتمـد, خليفه عباسـى و پـس از او معتـضـد, بــراى دستگيــرى حضرت مهدى(عج) بـى نتيجه ماند, ماءمـوران بـراى چنـدميـن بار در سامرا خانه امام حسـن عسكرى را محاصره كردند, همه جاى خانه را بازرسى نمـودند, وقتى وارد خانه شـدنـد از سرداب بانگ تلاوت قرآن به گوش رسيـد. بـر در سرداب فراهـم آمـدند و آنجا را محاصره كردنـد تا كسـى نه در آنجا به درون رود و نه از آنجا بيرون آيد. فرمانده سربازان بر در ايستاد تاهمه سربازان به او پيـوستند.
امام(عج) از در سرداب بيرون آمد و از مقابلشان گذشت, وقتى از چشم ناپديد شـد, فـرمانـده گفت: پاييـن بـرويـد. گفتنـد آيا او نبـود كه از بـرابـر تـو گذشت؟ جواب داد: مـن كسى را نديدم . پس چرا او را رها كرديد؟ گفتند ما پنداشتيـم كه تـو او را ديـده اى.(3)
امـوال و حقـوق شـرعى اى كه از طرف شيــعيان به امــام (عج) مــى رسيد, توسط نماينـدگان و وكيلان تـوزيع مى شـد و به مصرف واقعى خـود مـى رسيد. قسمتى از امـــوال بــه طـور مستقيـم به دست امام (عج) مى رسيد و قسمتى را نايت, بر وفق قواعد و احكام اسلامى در صرف حقـوق, مصـرف مـى كرد. وظايف نـواب آن حضـرت , علاوه بر رسيدگـى به امـور مالـى, گرفتـن سـوالات و رساندن آن به امام و رساندن پاسخ امام به مردم بود.
https://eitaa.com/danestanyhaytamsil
نواب چهارگانه
نواب چهارگانه كسانى بـودند كه در غيبت صغرى از طرف امـام(عج) داراى وكالت خاصه بـودند. آنان به ترتيب و بنا به تسلسل تاريخـى عبارت بـودنـد از:
1ـ عثمان بـن سعيد العمرى, مـدت نيابت پنج سال,
2ـمحمد بن عثمان العمرى, مدت نيابت حدود چهل سال,
3ـ حسين بـن روح نوبختى , مدت نيابت حـدود بيست و يك سال,
4ـ و علـى بـن محمـد سمـرى, مـدت نيـابت سه سـال.
و با پايان زندگى اين چهار نفر, دوران غيبت صغرى در سال 329 هجرى به پايان رسيد و سپس دوران غيبت كبرى آغاز گرديد, تحركات و تلاشهاى آنان ـ بدون ايـن كه ماءموريـن رابه خود جلب كنندـ بسيار سرى بـود. از جمله كوششهاى آنها حل مشكلات علمـى و شركت در بحثها و مناظرات عقيـدتـى بـود كه بـراى راهنمايـى پايگاههاى مـردمـى يـا بـراى پـاسخگـويـى به شبهه هـا و دفـاع از اسلام انجـام مـى شد.
نيابت و نماينـدگـى خاص از طـرف امام مهدى(عج) 69 سال و شـش ماه و پانزده روز ادامه داشت و ايـن مـدت غيبت صغرى نـام دارد.
غيبت صغرى در سال 329 پـايان يافت, در آن وقت , عمر امام مهدى (عج) 74 سال بـود. آن گاه غيبت كبرى آغاز گرديد تا خداوند حكيـم در زمان و شرايط مساعد به آن حضرت اجازه ظهور دهد تا زميـن را پراز عدل و داد كند و حكـومت واحد جهانى را تشكيل دهد و آرزوى بشريت را كه همان تحقق مـدينه فاضله است , محقق گرداند. به اميد آن روز.
مهدى از ديدگاه علماى اهل سنت
اعتقاد به مهدويت, اختصاص به شيعه ندارد, بلكه بر اساس روايات فراوانى كـه از پيامبر اكرم(ص) رسيده, علماى اهل سنت نيز اين موضـوع را قبـول دارند, ولـى معمـولا آنان, تـولد حضرت مهدى راانكار مـى كنند و مى گويند:
شخصيتى كـه پيامبر اكرم از قيام او خبر داده, هنــوز متـولـــد نشده است و در آينـده تـولـد خـواهـد يـافت.(4)
شبـراوى شـافعى در (( الاتحـاف)) گـويــد:
((شيعه عقيده دارد مهدى موعودـ كه احاديث صحيحه درباره او وارد شده ـ همان پسر حسـن عسكرى است و در آخر الزمان ظهور خـواهد كرد, ولـى صحيح آن است كه او هنوز متولد نشده و در آينده متـولد مى شود واو از اشراف اهل بيت كريـم است.(5) ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه ,ذيل خطبه 16 مى گويد:(اكثر محدثين عقيده دارنـد مهدى مـوعود از نسل فـاطمه (س) است و اصحـاب مـا معتزله آن را انكــار نـدارنـد و در كتب خـود به نام او تصـريح كـرده انـد و شيـوخ ما به او اعتـراف نمـوده انـدـ منتها او به عقيـده ما هنـوز متـولد نشـده و بعد متـولـد خـواهـد گرديد.))(6)
با ايـن حال , تعدادى از مورخان و محدثان اهل سنت ,تـولد آن حضـرت را ذكـر كـرده و آن را يك واقعيـت دانسته اند , از جمله:
1ـ عزالدين ابـن اثيـر( متـوفـاى 630) در حـوادث سـال 260 هجرى مى نويسـد: ((ابـو محمد عسكرى ( امام حسـن عسكرى(ع)) در سال 232 متـولد شـد و در سال 260 وفات يافت و او پـدر محمـد است كه شيعه او را (( منتظر)) نامند.))(7)
2ـ عماد الدين ابوالفداء اسماعيل بن نورالديـن شـافعى ( متوفاى 732) گويد: ((علـى هادى (امام دهـم) در سال 254 هجـرى در سامـرا وفـات يافت.او پـدر حسـن عسكرى است و حسـن عسكرى يازدهمين امام از ائمه دوازده گانه است و او پدر محمد منتظر صاحب سرداب است و در سال 255 متولد شده است.))(8)
3ـ ابن حجر هيتمى مكى شافعى ( متـوفاى 974) در((الصواق المحرقه)) مى نويسد: ((حسـن عسكرى در سامرا وفات يافت , عمرش 28 سال بـود وبه قولى او را مسموم كردند و از خـود فرزندى جز ابـوالقاسـم محمـد حجت باقـى نگذاشت,عمر او به وقت وفات پدرش پنج سال بود ليكـن خدا در آن كمى سـن به وى حكمت امامت را عطا كرده بـود و ((قائم منتظر))ناميده مى شـود.))(9)
4ـ نـورالديـن على بن محمدبـن صباغ مالكى (متوفاى 855) گويد: ((مـدت امامت امام حسـن عسكـرى دو سال بـود. او بعد از خـودش فـرزنـدش (( حجت قائم)) را باقـى گذاشت كه براى حكـومت حق انتظارش كشيده مـى شـود, پـدرش او را مخفـى نگهداشته و پنهانـش كرده بـود و آن به علت سختى كار و خوف از سلطان وقت بود.))(10)
5ـ ابـوالعباس احمـد بـن يـوسف دمشقـى قـرمانـى (متـوفاى 1019) در ((اخبار الدول وآثار الاول)) مى نويسد:
((فصل يازدهـم كتاب در بيان حال خلف صالح امام ابـى القاسم محمد فرزند حسن عسكرى است كه عمرش به وقت وفات پـدرش پنج سال بـود ليكـن خـدا به وى حكمت عطا فرمود, چنان كه به يحيى (ع) داده شــد او متـوسط القامه,زيبامـوى , زيبابينى و گشاده پيشانى بـود.))(11)
معلوم مى شود كه تولد حضرت مهدى براى اين نويسنده و مـورخ سنى به قدرى واضح و يقينى بـوده كه حتـى به بيان قيافه و شمائل آن حضرت نيز پرداخته و از او به نام ((الخلف الصالح)) ياد كرده است.(12)
6ـ حافظ ابـو عبدالله محمد بـن يوسف كنجى شافعى ( متوفاى 658) در (( كفايه الطالب)) مى نويسد:
((امام عسكرى روز جمعه هشتم ربيع الاول در سال 260 در سامرا از دنيا رفـت و در خانه اى كه پدرش در آن دفن شده بـود, دفـن گرديد, پسرش را بعد از خـود گذاشت و اوست امام منتظر. كتـاب كفايه الطالب را در اينجـا تمام كرده و حالات او را در كتابى مخصوص مى نگاريم.))(13)
ناگفته نماند كه كتاب ويژه ايـن عالم سنى درباره حضرت مهدى (عج) البيان فى الاخبـار صـاحب الزمـان نـام دارد.
7ـ خواجه پارسا از بزرگان مذهب حنفى در كتاب ( فصل الخطاب) مى نويسد: ((ابو محمد حسـن عسكرى بعد از خودش جز فرزندى به نام ابوالقاسم محمد منتظر كه موسوم به قـائم و حجت و مهدى و صـاحب الزمـان است بـر جـاى نگذاشت. شب ميلاد او نيمه شعبان سال255 هجرى و مادرش ام ولـد بـوده كه نرجـس ناميده شـده است.))(14)
8ـ ابن طلحه كمال الدين شافعى(متوفاى654)در كتاب ارزشمندش به نام(مطالب السئول فى مناقب آل الرسول)) مى نويسد:
((اما در مناقب ابـو محمد حسن عسكرى همين بس كه بزرگترين منقبت و مزيتى كه خدا به او داده آن است كه مهدى مـوعود از صلب اوست... مادرش كنيزى است به نام صيقل و نام خودش محمد, كنيه اش ابوالقاسـم, لقبـش ((حجت)) و ((خلف صالح)) و به قـولى (( منتظر)) است.))(15)
9ـ شمـس الديـن ابـوالمظفر سبط بـن جـوزى حنفـى(متـوفـاى 654) در كتــاب معروفـش (( تذكـره الخـواص)) مـى نـويســد:
((محمد بن حسـن بن على بن محمـد بن على بن مـوسـى الرضا بن جعفـر بن علـى بـن الحسيـن بن على بـن ابيطالب و كنيه اش ابو عبدالله و ابوالقاسـم است. و او خلف حجت, صاحب الزمان قائم منتظرو آخريـن ائمه است. خبر داد ما را عبـدالعزيز بـن محمود بن بزاز از ابـن عمر گفت: رسـول خدا(ص) فرمـود: (( خارج مـى شـود در آخر الزمان مردى از فرزنـدانـم كه اسم او مثل اسـم من و كنيه او مثل كنيه مـن است زمين را پر از عدل مـى كند, همان طـور كه پراز ظلـم شده باشـد, ايـن همان مهدى است.))
10ـ عبدالـوهاب شعرانـى شافعى مصرى ( متـوفاى 973) دركتابـش به نــام ((اليواقيت والجواهر)) مى نويسد:
((... او از اولاد امام حسن عسكرى و تولدش نيمه شعبان سال 255 واقع است و او باقـى مى ماند تا با عيسـى بـن مريـم(ع) ظهور كند. و عمر شريفـش تا زمان ما كه اكنـون سال 958 است, 706 سال مى باشد.))(16)
ــــــــــــــــــــــــــــــ
پى نوشت ها:
1ـ سبط بـن جوزى يكى از دانشمندان بزرگ سنى ( متـوفاى 605 ه'ق ) مى گويد: مادر حضـرت مهدى (عج) ام ولـد بـوده و نامـش صيقل است. (تذكـره الخـواص,ص 325, چـاپ بيروت).
2 پيشوايان ما,ص 285.
3 پيشوايان ما,ص 290.
4ـ سيره پيشوايان, ص 667.
5ـ الاتحاف,ص 180.
6ـ شرح نهج البلاغه,ج 1,ص 281.
7ـ تاريخ كامل,ج 5,ص 373.
8ـ مختصـر فـى اخبـار البشـر, معروف به تـاريخ ابـوالفـداء ج 2,ص 45.
9 ـ الصواعق المحرقه,ص 260.
10 ـ الفصـول المهمه فـى معرفه الائمه,ص 307.
11ـ اخبارالدول وآثار الاول,ص 117.
12 ـ اتفاق در مهدى موعود(عج) ,ص 78.
13 ـ كفايه الطالب فى المناقب,ص 312.
14 ـ ينابيع الموده,ص 451.
15 ـ مطـالب السئول فـى منـاقب آل الـرسـول,ص 88.
16 ـ اتفاق در مهدى موعود,ص 97.
برگرفته شده از كتاب سيره وسخن پيشوايان تاليف محمدعلى كوشا
https://eitaa.com/danestanyhaytamsil
✅راهکار رسيدن خدمت امام زمان (عج) ✳️نمونه گريه کنندگان
💠بسمـ الله
دستور العملی از سیّد عبدالکریم کفاش برای دیدن امام زمان (عج)
📎حضرت آیتالله حاج شیخ حسین گنجی میفرمودند: مرحوم سیّد عبدالکریم کفاش هفتهای یک مرتبه محضر حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرّف میشد. حضرت از او میپرسد:
اگر ما را نبینی چه خواهی کرد؟
می گوید: میمیرم.
حضرت میفرماید:
«اگر چنین نبودی، ما را نمیدیدی»
وقتی از او علّت باز شدن راه ملاقات را پرسیدند، گفته بود:«یک شب جدّم رسول خدا را در عالم رؤیا دیدم، از ایشان تقاضای ملاقات با حضرت را نمودم.»
حضرت فرمود: «در شبانه روز دو مرتبه برای فرزندم حسین سیّد الشهدا ع گریه کن.»
از خواب بیدار شدم و این برنامه را به مدّت یک سال اجرا نمودم، لذا به تشرّف خدمت آن حضرت نائل آمدم.
📝این دستور موافق با عمل حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زیارت ناحیه مقدسه که میفرماید: فَلَئِن اَخَّرَتنی الدُّهُور… پس اگر روزگاران مرا به تاخیر انداختند، و تقدیر الهی را از یاری تو بازداشت و نبودم تا با آنان که با تو جنگیدند بجنگم، و با آنان که به دشمنی تو برخاستند، به دشمنی برخیزم؛ (در عوض) هر صبح و شام بر تو ندبه و زاری میکنم و بر تو به جای اشک، خون گریه میکنم…. .
📕دستورالعمل تشّرف
🆘 @khbr_fori
برچسب : نمونه گريه کنندگان
https://eitaa.com/danestanyhaytamsil