➖ عقیده دوم، امام ولی و سرپرست امت است.
دومین عقیده این است که ما تحت سرپرستی و امامت و رهبری امام (عج) قرار داریم، بنابراین انتظار فرج به این معناست که ما سرپرست داریم. امام زین العابدین (ع) به یکی از صحابه خاص خود بنام اباخالد کابلی فرمودند: « یَا بَا خَالِدٍ إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَیْبَتِهِ وَ الْقَائِلِینَ بِإِمَامَتِهِ وَ الْمُنْتَظِرِینَ لِظُهُورِهِ ع أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِکْرُهُ أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَیْبَةُ عَنْهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ » اى اباخالد! آن گروه از مردم که در زمان غیبت او امامتش را پذیرفته و منتظر ظهورش هستند، برترین مردم همه زمانها هستند، زیرا خداوند - که گرامى و بلند مرتبه است- چنان خرد و درک و شناختى به آنها ارزانى داشته که غیبت [و عدم حضور امام] براى آنها همانند مشاهده [و حضور امام] است.
اعتقاد اطاعت و باور نسبت شخص منتظر نسبت به امام (عج) در عصر حضور همانگونه است که در عصر غیبت است.
➖ عقیده سوم، امام حیّ و حاضر است.
سومین عقیده ای این است که ایشان زنده هستند و در همین دنیا زندگی می کنند. یعنی اینکه در عوالم دیگر مثل برزخ و امثال آن حضور زندگی نمی کنند. این مطلب از توقیع مبارک ایشان به شیخ مفید مورد استناد قرار می گیرد. در کتاب موسوعة التوقیعات نقل گردیده که امام زمان (عج) خطاب به شیخ مفید فرموده اند: « فَإِنَّا یُحِیطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِکُمْ وَ لَا یَعْزُبُ عَنَّا شَیْءٌ مِنْ أَخْبَارِکُمْ ... إنّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ » جناب شیخ، تمام اخبار شما در علم ماست و هیچ یک از اخبار و احوال شما بر ما پوشیده نیست، ... ما نسبت به اعمال شما بی خبر نیستیم و یاد شما را فراموش نکردیم.
در هفته دو بار، روزهای دوشنبه و پنجشنبه نامه اعمال شیعیان به ساحت مقدس بقیة الله (عج) عرضه می شود و ایشان برای ما دعا می کنند. از گناهان ما اندوهگین می شوند. پس باید بدانیم که زمام امور ما بدست ایشان است.
➖ عقیده چهارم، ما سبب غیبت امام هستیم.
چهارمین عقیده این است که ما موجبات غیبت امام (ع) را فراهم کرده ایم. خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب شرح تجرید الاعتقاد می فرماید: « وجودُهُ لطف و تصرفُهُ لُطف آخر و عَدَمه منّا » اینکه خداوند نعمت وجود امام زمان (عج) را به ما ارزانی داشته از باب لطف اوست، و اینکه در امور زندگی ما تصرف می کند لطف دیگری است، اما غیبت ایشان از جانب ماست.
امام (عج) در توقیعی چنین میفرمایند: « فَمَا یَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا یَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَکْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ » هیچ چیز شما را از ما دور نکرد مگر گناهان شما، چیزی که ما دوست نداریم از شما ببینیم.
➖ عقیده پنجم، ظهور امام قطعی است.
پنجمین اعتقاد این است که ایشان حتما خواهند آمد. امام باقر (ع) به ابوحمزه ثمالی فرمودند: « یَا أَبَا حَمْزَةَ مِنَ الْمَحْتُومِ الَّذِی حَتَمَهُ اللَّهُ قِیَامُ قَائِمِنَا فَمَنْ شَکَّ فِیمَا أَقُولُ لَقِیَ اللَّهَ وَ هُوَ کَافِرٌ بِه» ای اباحمزه! از رخدادهایی که خداوند وقوع آن را قطعی ساخته است قیام قائم ماست، هر کس در آنچه می گویم تردید کند، خدا را ملاقات خواهد کرد در حالیکه کافر است.
امر ظهور امام زمان (عج) حتمی است و از جمله مواردی است که عباراتی مثل اگر، شاید، ممکن است، امکان دارد و ... در آن راه ندارد. همچنانکه حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: « و الله لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا یَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ حَتَّى یَخْرُجَ قائِمَنا مِن اَهلِ البَیت» به خدا قسم اگر از عمر دنیا فقط یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را چندان طولانی کند تا قائم ما که از اهل بیت من است، ظهور کند.
وقتی منتظر به این پنج اصل باور داشته باشد، این اعتقاد برای او منشأ عمل می شود.
ادامه 👉🏻
https://eitaa.com/danestanyhaytamsil
نام: محمد.
كنيه: ابوالقاسم.
امام زمان(ع) هم نام و هم كنيه حضرت پيامبر اكرم(ص) است. در روايات آمده است كه شايسته نيست آن حضرت را با نام و كنيه، اسم ببرند تا آن گاه كه خداوند به ظهورش زمين را مزيّن و دولتش را ظاهر گرداند.
القاب: مهدى، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب الزمان، قائم و خلف صالح.
شيعيان در دوران غيبت صغرى ايشان را «ناحيه مقدسه» لقب داده بودند. در برخى منابع بيش از 180 لقب براى امام زمان(ع) بيان شده است.
منصب: معصوم چهاردهم، امام دوازدهم شيعيان و بر پاكننده اولين حكومت واحده جهانى در دوره آخر الزمان.
تاريخ ولادت: نيمه شعبان سال 255 هجرى.
برخى روز تولد آن حضرت را هشتم شعبان و برخى ديگر 23 رمضان دانسته اند. سال تولد آن حضرت را نيز برخى 256 و برخى 258 دانسته اند.
محل تولد: سامرا (در سرزمين عراق كنونى).
نسب پدرى: ابو محمد، حسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابىطالب(ع).
نام مادر: نرجس. نام اصلىِ وى مليكه، دختر يشوعاى، فرزند قيصر روم است. برخى گفته اند كه نام وى صيقل مى باشد.
مدت امامت: امامت آن حضرت در دو مرحله است كه به «غيبت صغرى» و «غيبت كبرى» شهرت يافته است.
مدت «غيبت صغرى» از هنگام ولادت آن حضرت، در سال 255 تا سال 329 هجرى، به مدت 74 سال بوده است. و «غيبت كبرى» از سال 329 هجرى آغاز و تاكنون ادامه يافته است. اين غيبت همچنان ادامه دارد تإ؛ حح خواست خداوند منان بر ظهور آن حضرت تعلق گيرد. در آن زمان، غيبتش به پايان مى رسد وحكومت اسلامى، در سراسر جهان، به رهبرى آن حضرت محقق مى گردد.
https://eitaa.com/danestanyhaytamsil
رويدادهاى مهم
از آغاز تولد نويد بخش حضرت مهدى(ع) (در سال 255 هجرى) تا زمان قيام آن حضرت و تشكيل حكومت جهانى، رويدادهاى مهم و فراوانى رخ داده و خواهد داد كه قابل شمارش نيستند و هيچ دفتر و ديوانى گنجايش ثبت و ضبط آنها را ندارد؛ اما در اين جا به برخى از رويدادهاى مهمى كه در زمان ظهور آن حضرت اتفاق خواهد افتاد و در روايات و منابع اسلامى به عنوان علامات ظهور حضرت مهدى(ع) از آنها ياد شده است، اشاره مىشود:
1. خروج دجّالِ يك چشم و ادعاى الوهيت و خون ريزى و فتنههاى فراوان او در زمين و جنگ با حضرت مهدى(ع) و شكست و نابودىاش به دست امام زمان(ع) يا حضرت عيسى(ع).
2. نداى آسمانى براى معرفىِ حضرت مهدى(ع) و شنيدن همه مردم، آن را به زبان رايج خودشان و استقبال آنان از امام زمان(ع).
3. خروج سفيانى (عثمان بن عنبسه از اولاد يزيد بن معاويه) از وادىِ يابس، در سرزمين ميان مكه و شام، و تصرف بسيارى از شهرها و خون ريزى و فتنه در بين مردم، و نبرد او با لشكريان امام زمان(ع) و كشته شدنش در صخره بيت المقدس به دست ياران حضرت مهدى(ع).
4. خروج سيّد حسنى از شمال ايران (حدود ديلم و قزوين) و دعوت او به مذهب اماميه، و رفع ظلم از مردم و نبردهاى پيروزمندانه او با ستمكاران و فاسقان و پيوستن او به حضرت مهدى(ع) در كوفه.
5. خروج شصت كذّاب كه به دروغ ادعاى پيامبرى مىكنند.
6. ادعاى دروغين مقام امامت توسط دوازده نفر از آل ابىطالب(ع).
7. كشته شدن نفس زكيّه، پسرى از آل محمد(ص)، در مسجد الحرام، ما بين ركن و مقام.
8. ظاهر شدن صورت و سينه و ياكف دست، در چشمه خورشيد.
9. وقوع كسوف در نيمه ماه رمضان و خسوف در آخر رمضان.
10. برخاستن نداهاى متعدد از آسمان در ماه رجب و شنيدن همه مردم.
11. گسترش سياهىِ كفر، فسق و معصيت در سراسر جهان.
12. ظهور حضرت مهدى(ع) (به هيأت مردى سىسال) از كنار كعبه، در مكه معظّمه، و دعوت مردم به اسلام راستين.
https://eitaa.com/danestanyhaytamsil
اصحاب
1. عثمان بن سعيد عمروى (متوفاى سال 257ق.).
2. محمد بن عثمان عمروى (متوفاى سال 304ق.).
3. حسين بن روح نوبختى (متوفاى سال 326ق.).
4. على بن محمد سمرى (متوفاى سال 329ق.).
اين چهار تن نماينده بلافصل امام زمان(ع) بودند كه در ايام غيبت صغرى، پس از شهادت امام حسن عسكرى(ع)، از سال 260 تا 329، به مدت 70 سال به ترتيب، واسطه ميان امام(ع) وشيعيان ايشان بودند. اين چهار نفر به «نوّاب اربعه» مشهورند. ولى در هنگام خروج آن حضرت، 313نفر از يارانش به او پيوسته و نخستين هسته لشكريان امام(ع) را تشكيل مىدهند. علاوه بر آنان، هزاران نفر در ايام غيبت آن حضرت به اين مقام ارجمند نايل شدهاند كه بر ديگران پنهان مانده است و پنهان خواهد ماند. همچنين افراد بسيارى در ايام غيبت به محضرش شرفياب گشته و از عناياتش بهرهمند شدهاند كه در اين جا به نام برخى از آنان اشاره مىگردد:
1. اسماعيل بن حسن هرقلى.
2. سيد محمد بن عباس جبل عاملى.
3. سيد عطوه علوى حسنى.
4. اميراسحاق استرآبادى.
5. ابوالحسين بن ابى بغل.
6. شريف عمر بن حمزه.
7. ابوراجح حمامى.
8. شيخ حر عاملى.
9. مقدس اردبيلى.
10. محمد تقى مجلسى.
11. ميرزا محمد استرآبادى.
12. علامه بحر العلوم.
13. شيخ حسين آل رحيم.
14. ابوالقاسم بن ابى جليس.
15. ابو عبداللَّه كندى.
16. ابو عبداللَّه جنيدى.
17. محمد بن محمد كلينى.
18. محمد بن ابراهيم بن مهزيار.
19. محمد بن اسحاق قمى.
20. محمد بن شاذان نيشابورى.
https://eitaa.com/danestanyhaytamsil
زمامداران معاصر
امام زمان(ع) از زمان تولد (سال 255 هجرى) تا زمان ظهور و تشكيل حكومت جهانى، با تمام حاكمان و زمامداران كشورهاى اسلامى و غير اسلامى، معاصر بوده و خواهد بود؛ اما خلفاى عباسى كه در ايام غيبت صغراى آن حضرت بر مسلمانان حكومت راندند، عبارتند از:
1. مهتدى عباسى (255 - 256ق.).
2. معتمد عباسى (256 - 279ق.).
3. معتضد عباسى (279 - 289ق.).
4. مكتفى عباسى (289 - 295ق.).
5. مقتدر عباسى (295 - 320ق.).
6. قاهر عباسى (320 - 322ق.).
7. راضى عباسى (322 - 329ق.).
8. متقى عباسى (329 - 333ق.).
هنگامى كه حضرت مهدى(ع) ظهور كند و قيام آزادى بخش وى فراگير شود، برخى از سلاطين و حاكمان كشورها در برابر او تواضع نموده و سر تسليم فرود مىآورند و برخى ديگر با آن حضرت، به مقابله و منازعه بر مىخيزند و پس از درگيرى، متحمل شكست و اضمحلال خواهند شد و حكومت آن حضرت، از شرق تا غرب كره زمين را فرا خواهد گرفت. در اين باره، روايات فراوانى از معصومين(ع)نقل شده است كه براى نمونه، حديثى را از امام محمد باقر(ع) بيان مىكنيم:
عَن أبي جعفر(ع) قال: القائِمُ مِنّا مَنصُورٌ بالرُّعبِ، مُؤيّدٌ بالنَّصر، تُطوى له الأرضُ وَتظهَرُ لَهُ الكنوزُ ويبلغُ سُلطانه المشرقَ والمغرِبَ ويُظِهرُ اللَّهُ دينهُ على الدّينِ كُلّه ولو كَرِهَ المُشركون فلا يَبقى على وجهِ الأرضِ خرابٌ إلّا عمّر وينزلُ روحُاللَّهِ عيسى بن مريم فيُصلّي خلفه.(1)
قيام كننده از ما منصور به رعب و مؤيّد به نصر است. زمين از براى او در نورديده شود و گنجهاى پنهان را براى او آشكار كند. سلطنت و حكومت او شرق و غرب را فرا خواهد گرفت و خداوند منان، به دست او دين خود را بر همه دينها غالب گرداند، اگر چه مشركان را خوش نيايد. در روى زمين هيچ خرابى باقى نماند، مگر اين كه آبادش كند و روح اللَّه، عيسى بن مريم از آسمان نازل شده و بر او اقتدا كند و پشت سرش نماز بخواند.
https://eitaa.com/danestanyhaytamsil
داستانها
1. عافيت يافتن شيخ حر عاملى به بركت ملاقات با امام زمان(ع)
محمد بن حسن جبل عاملى، معروف به شيخ حرعاملى، در كتاب «اِثباتُ الهُداةِ بالنُّصُوص والمُعجزاتِ» داستانى از ملاقات خويش با حجة بن الحسن(ع) را به اين مضمون نقل مىكند:
تقريباً ده ساله بودم كه به بيمارىِ سختى دچار شدم تلاش طبيبان آن زمان براى معالجه من فايدهاى نكرد. روز به روز وضعيت مزاجى من بدتر مىشد و ديگر رمقى برايم باقى نمانده بود، به طورى كه خويشان و آشنايانم گرد من جمع شده و گريه و زارى مىكردند و مهياى سوگوارى براى من مىشدند. شبى همه اطرافيانم يقين پيدا كردند كه من تا به صبح خواهم مرد.
در آن شب، بين خواب و بيدارى، توفيق زيارت معصومين(ع) يافتم. پيامبر اكرم(ص) وائمه اطهار(ع) را ديدم و بر آنان سلام كردم و با هر يك از آنان مصافحه نمودم. ميان من و امام صادق(ع) سخنى گذشت كه چيزى از آن را به خاطر ندارم، تنها مىدانم كه ايشان در حق من دعا كرد. به محضر امام زمان(ع) رسيدم، سلام كرده و با آن حضرت مصافحه نمودم. سپس گريستم و گفتم: اى سرور من، مىترسم در اين بيمارى بميرم و به مقصود خويش در علم و عمل دست نيابم. آن حضرت فرمود: هراسى نداشته باش؛ زيرا تو در اين بيمارى نخواهى مرد. خداوند منان به تو شفا مىدهد و تو عمر بسيار خواهى نمود. سپس آن حضرت، قدحى را كه در دست مباركش بود به من داد و من از آن نوشيدم و بلا فاصله عافيت يافتم و آن بيمارى از من بر طرف شد.
پس از اين جريان، به خود آمده و در بستر نشستم. اطرافيانم كه نگران حال من بودند با كمال شگفتى مرا عافيت يافته ديدند و شكر خداى را به جاى آوردند. من اين قضيه را براى آنان پس از چند روز نقل كردم.(2)
گفتنى است كه محدث گرانمايه، مرحوم شيخ حر عاملى، به مدت 71 سال (از 1033 تا 1104 قمرى) عمر كرده و در اين مدت خدمات شايانى به اسلام و مذهب شيعه نمود. كتاب «وسائل الشيعه» كه دائرة المعارف بزرگ روايىِ شيعه است از آثار ارزنده اين محقق بزرگوار مىباشد.
2. امام شناسى شيعيان
گروهى از اهالى قم و جبال ايران، مأمور بردن وجوهات شرعيه و هداياى شيعيان مناطق خويش به محضر امام حسن عسكرى(ع) شدند. در آن هنگام، امام حسن عسكرى(ع) وفات يافته بود و آنان از شهادت امام(ع) بىخبر بودند. وقتى وارد سامرا شدند و سراغ آن حضرت را گرفتند، تازه خبردار شدند كه آن حضرت به دست عباسيان به لقاء اللَّه پيوسته است. به جستجوى جانشين او پرداختند. گفته شد كه جانشين آن حضرت و امام بعدى، جعفر بن على (معروف به جعفر كذّاب) است. به سراغ جعفر رفتند. به آنان خبر رسيد كه جعفر براى تفرج و خوشگذرانى به بيرون شهر رفته و هم اكنون در رود دجله در زورقى نشسته و شراب مىخورد و با نوازندگان و خوانندگان به لهو و لعب مشغول است.
فرستادگان باشنيدن اين خبر به مشورت پرداخته و به اتفاق، نظر دادند كه اين كارها از امام نيست به همين دليل، از تسليم اموال به جانشين امام حسن عسكرى(ع) منصرف شده و قصد بازگشت به ايران را نمودند؛ اما يكى از آنان به نام محمد بن جعفر حِميرى به ديگران گفت: قدرى درنگ كنيد تا اين مرد برگردد و درباره او به درستى تفحص كنيم. و ديگران نيز پذيرفتند.
شب هنگام، جعفر به سامرا بازگشت. اينان نزد او رفته و گفتند: ما جماعتى از اهالى قم و جبل هستيم كه به نمايندگى از سوى آنان، مقدارى اموال و وجوهات نقدى براى امام حسن عسكرى(ع) آوردهايم. حال كه آن حضرت وفات يافته است مىخواهيم آنها را به جانشين آن حضرت تسليم كنيم.
جعفر گفت: وارث و جانشين امام حسن عسكرى(ع) من هستم. تمامى اموال را به من تحويل دهيد. آنان گفتند: تا كنون رسم بر اين بود كه هر گاه به محضر امام(ع) مشرف مىشديم آن حضرت پيش از آن كه اموال را ببيند مىفرمود: تمامى مال اين قدر است. از فلان شخص اين مقدار و از فلان شخص آن مقدار است. نام صاحبان پول و نقش مهر آنان را مىگفت و نوع وجنس هر يك از مالها را بيان مىكرد. آن گاه ما اموال را تحويل داده و قبض دريافت مىكرديم. جعفر گفت: اينها دروغى بيش نيست. چيزى را كه برادرم انجام نمىداد بر او مىبنديد. اينها علم غيب است.
ميان جعفر و آنان مشاجره در گرفت. آنان گفتند: ما امين مردم هستيم و آن گونه كه صاحبان مال به ما دستور دادهاند، انجام وظيفه مىكنيم و چون تو شايستگىِ چنين مقامى را ندارى، به ناچار بر مىگرديم و اموال را به صاحبانشان پس مىدهيم تا آنان هر چه مىخواهند با اموالشان بكنند.
جعفر از برخورد شيعيان بسيار نگران و خشمگين شد و نزد خليفه، معتمد عباسى رفت و از آنان شكايت كرد. شيعيان را نزد خليفه آوردند. خليفه دستور داد اموال را تماماً تحويل جعفر نمايند. شيعيان گفتند: اى خليفه! ما وكيل صاحبان اين اموال هستيم. آنان به ما امر كردهاند كه اموال را تسليم نكنيم، مگر به نشانه و علامتى كه از سوى امام حسن عسكرى(ع) ارائه مىشود.