عشق بزرگتر
من جوانى را سراغ داشتم سخت وابستهى لباس و قيافهاش بود، حتى وسواسى داشت كه پارچهاش از كجا باشد و دوختش از فلان و مدلش از بهمان.
براى دوستى با او همين بس بود كه از لباسش و اتويش و قيافهاش تحسين كنى و يا از طرز تهيهى آن چيزى بپرسى.
او عاشق ظاهرسازى و سر و وضع مرتب بود و به اين خاطر از خيلىها بريده بود... تا اين كه عشقى بزرگتر در دلش ريخت و با دخترى آشنا شد و با هم سفرى كردند و در راه تصادفى.
جوانك در آن لحظهى بحرانى از رنجهاى خودش فارغ بود و خودش را فراموش كرده بود و به محبوبهاش مىانديشيد و سخت به او مشغول بود. او به خاطر پانسمان محبوبش به راحتى لباسهايش را پاره مىكرد و زخمها را مىبست و راستى سرخوش بود كه خطرى پيش نيامده.
هنگامى كه عشقى بزرگتر دل را بگيرد عشقهاى كوچكتر نردبان آن خواهند بود.
ما با همين توضيح مىتوانيم راز فداكارىهايى را كه در تاريخ آمده و به افسانه مىماند، كشف كنيم و حقيقت آن واقعيتها را بيابيم كه چگونه ابراهيم از اسماعيلش مىگذرد و خيلىها از جانشان، آن هم در روى سنگهاى داغ و در زير تازيانهها و در كنار شكنجهها؟
📚 مسئولیت و سازندگی / ص 41 / استاد #علی_صفایی_حائری
#معرفی_کتاب_خوب
بگذار، صميمانه از تو بپرسم، اين سؤال را كه، راستى، «چرا معلم شده اى؟»
انگيزه و نيت تو براى انتخاب اين كار چه بوده است؟
آيا معلمى را به عنوان يك «شغل» همانند ساير شغلها، براى كسب درآمد گزيده اى؟
آيا در طلبِ يك كار به اصطلاح بی دردسر و با چند ماه تعطيلى با مزد و مواجب، بوده اى؟
اگر چنين است، در خويش، تجديد نظر كن و مسئوليت خدايى و انسانى ات را به خاطر آور، كه تو همانند يك كارمند اداره نيستى.
تو با «انسانهايى» سر و كار دارى كه بسيارى از مسائل «زندگى» شان را از تو مى آموزند، اعمال و حركات تو را الگو قرار مى دهند.
بخش عظيمى از شخصيتشان را «حرفها» و «رفتار» «تو» مى سازد.
اگر فاسد باشى، نسلهايى را فاسد كرده اى و اگر صالح باشى، نسلها را اصلاح كرده اى.
معمولا سؤال مى شود كه در كلاس چگونه بايد بود؟
در حالى كه سؤال مهمتر اين است كه اساسا، چرا بايد معلم بود؟
ما تا نقش انسان در هستى را درك نكرده باشيم، نقش معلم در كلاس را نخواهيم فهميد. تا چرا بودن انسان پاسخ نگيرد، چگونه بودن او جواب نخواهد گرفت.
📖تربیت کودک.
#علی_صفایی_حائری
اى دل از دست رفته چه مى خواهى؟
اين فرصت و اين هم آغوش باز
و اين هم انتظار بازگشت💔
#علی_صفایی_حائری
المنة لله كه در ميكده باز است.
شبهاى رمضان، شبهاى عنايت و شبهاى كرامت است.
ماه رمضان؛ شهر انابه، شهر توبه، شهر مغفرت و رحمت، شهر آزادى از آتش و شهر دستيابى به بهشت است.
شهرى كه در آن ليلة القدر است؛ ليلة القدرى كه از هزار ماه بهتر است.
تجمع و تحمل گفت و گوها از عنايتهاى اين ماه و از هدايتهاى اولياى خداست كه ما را به هم گره مى زنند و با هم مى سازند و حتى با درگيرىها و برخوردها، فتنه ها و ابتلاها را آسان مى نمايند.
من براى اين شبها با دستهاى خالى و دل منتظر به صحيفه و دعاهاى آن روى آورده ام. اين شبها را با همين دعاها سرشار كنيم.
در اين شبها به خود سركشى كنيم و از سستى ها و تخاذلهاى خودمان بازرسى نماييم. راستى كه با اين همه سياهى و سستى و با اين همه غفلت و غرور، بر عنايت خدا كه فرصت مىدهد و راه مى گشايد و آغوش باز مى كند و بر رعايت اولياى او و بر محبت ولى عصر تكيه داريم.
در اين فرصت قدر كه از هزار ماه بهتر است و با اين عنايت و رعايت و محبت، هر عقب افتاده اى مى تواند آرزوى جلودارى داشته باشد، آن هم از خانوادهاى كه مس وجود را فضه آنها طلا مى كند.
📖بهار رویش🍃🌹🌱
#علی_صفایی_حائری
در تمام لحظات، دعوتى هست و فريادهايى هست. اين صداى اوست و اين ماييم كه بايد لبّيك بگوييم.
ما اين فريادها را نمى شنويم.
چشمها و گوشهاى ما تربيت نشده اند. ما احساس تربيتى و نياز به تحولى در اين حواس و جوارح نداريم.
در توصيف همين ماه است كه فرموده اند: «دُعِيتُمْ فِيهِ الَى ضِيَافَةِ اللَّهِ...
ميهمانى اى كه خدا در اين ماه براى ما دارد، ضيافتى است كه هماهنگ با آگاهى و كرامت و قدرت ميزبان است.
هر چقدر ميزبان آگاهتر به من و نيازهاى من باشد و كريمتر و نيرومندتر و تواناتر، ضيافتش هم اوج بيشترى مى گيرد.
خدايى كه تمامى نيازهاى انسان را مى شناسد و تمامى ابعاد او را مى داند و اين كرامت و قدرت هم در او هست، اين ضيافت را به پا داشته تا به تمامى ابعاد ما در اين ماه رزق بدهد
و همين است كه فكر و تخيل و عقل و روح و تمامى بدن ما بايد در اين ماه رمضان رزق بگيرد و از اين ضيافت سرشار شود.
📖 بهار رویش🍃🌹
#علی_صفایی_حائری
بعضی وقتا سر سجاده، کتاب میخونم. امشب، در شب میلاد کریم اهل بیت علیهم السلام یه کتابی انتخاب کردم و یه صفحه خونده بودم که رسیدم به اینجا 👆👆😍😍😍
چه حسن اتفاقی😍
کتاب : فوز سالک
علی صفایی حائری🍃🌹
#معرفی_کتاب_خوب
#علی_صفایی_حائری
خدايا! تدبيرهاى گوناگون تو و تقديرهاى شتابنده ى تو، اين دو جلوگير بندگان عارفى هستند كه با تو به معرفت رسيده اند،
جلوگير آنها هستند كه به بخششهاى تو آرام بگيرند و تكيه كنند و در بلاء و گرفتارى ها مأيوس شوند و از تو دست بر دارند.
اين تحول مستمر و اين تدبيرهاى گوناگون نه غرورى را و نه يأسى را بارور نمى كنند، كه در كنار چهار فصل نعمتها، اطمينانى و ركونى به نعمتى باقى نمى ماند
كه نعمتها، آفت تحوّل و جدايى را دارند حتى اطمينانى به اندازه ها و شكر و صبر باقى نمى ماند
كه با تمامى شكر در هنگام نعمت و صبر در لحظه ى فقدان نعمت با تمامى اين شكر و صبر نمى توان تا او رفت، كه تا او جز با او راهى نيست و بايد اطمينان به نعمت به اطمينان به قدر و به اطمينان به ذكر او و حضور او باز گردد
كه مردان راه، جز اينگونه آرام ندارند و با تمامى شكر و صبر مى نالند كه: آه من قلة الزاد و طول الطريق.
تنها با اوست كه به اطمينان و امن مى رسند كه: «بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب❤️😍
شرح چهل حدیث از امام حسین (ع)، برگرفته از دعای عرفه
🔷 #علی_صفایی_حائری