eitaa logo
در انتظار رویش🌱
2.3هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
379 ویدیو
20 فایل
➖دبیر دین و زندگی ➖کاردانی گیاهپزشکی ➖ کارشناسی و کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث ➖عاشق مطالعه و علاقه مند کار تربیتی ➖کپی ممنوع❌ https://harfeto.timefriend.net/16508918927120 https://abzarek.ir/service-p/msg/1955759 👆👆 دریافت پیشنهاد و انتقادهای شما
مشاهده در ایتا
دانلود
درس چهارم : سبب سوزی ها گاهی روال عادی و تاثیر معمول اسباب در جریان زندگی ، ما را ناخودآگاه از توجه به سبب ساز غافل میکند. ما می مانیم و نگاه استقلالی به اسباب!!! اینجاست که تلنگری لازم است تا ما را از اسباب منقطع و به سبب ساز متصل کند. چه بهتر که جنس آن تلنگر، سبب سوزیِ خدای سبب ساز باشد😍 وقتی برای تسکین دردهای فوق العاده شدید، سرم، چند آمپول مسکن و قرص مسکن قوی ، همزمان با هم جواب نمی دادند؛ من می ماندم و سبب سوزی های دلسوزانه خدایم❤️😍 میخواست توکل را عمیق تر بفهمم ... «توكل به اين معنا نيست كه وسيله‌ها را رها كنى. توكل ؛ يعنى اينكه تو با وسيله‌ها مغرور و بدون آنها هم مأيوس نباشى. آن هنگام كه وسيله‌ها همراه توست، نمى‌گويى هان! رسيدم و آن زمان كه هيچ ندارى، نمى‌گويى ماندم. هنگامى كه همۀ وسيله‌ها در دست تو است و از كار مى‌افتند و كسانى كه تو بر روى آنها سقف‌هاى بلندى را ساخته‌اى، از تو جدا مى‌شوند و رهايت مى‌كنند. درست در آن لحظه‌اى كه احساس مى‌كنى ديگر هيچ كارى از تو ساخته نيست، دريچه‌هاى بزرگى به رويت باز مى‌شود. اينجاست كه به او رو مى‌آورى و او را با تمام وجودت حس مى‌كنى. توكل؛ يعنى همين.» 📚 حرکت، ص۱۹۱ ✍ استاد علی صفایی حائری
سلام و آرزوی سلامتی جسم و جان و دین و دنیا برا همه تون😍
راستش علاوه بر خلوت ، سکوت ، محاسبه ، یادمرگ و تذکر نعمتها، کرونا درسهای دیگه ای هم درِ گوشی بهم یاد داد؛ ولی گفت دیگه اینا مال خودته😊 واااای یه دور دیگه این جمله رو خوندم دهنم آب افتاد، کرونا یه استاد اخلاق بوده واسه خودش و منم عارف شدم از همینجا دارم می بینم چطور نشستین و با چه قیافه ای دارین مطالبم رو میخونین، خب پس یه خرده جمع و جور بشینین😅 اون درسای یواشکی رو برا همین به شما نمیگم دیگه😉ولی عوضش براتون از طنزهای کرونایی لقمه می گیرم، البته اگه طنز پختم هم بخاطرعوارض، مثل دست پختم شور یا بی مزه نشه😐😅لطفا شما میهمان خوبی باشید و به روتون نیارید😊
شوخی با ضرب المثلها : آشپز که کرونا گرفت، غذا یا شور میشه یا بی مزه 😅 خواهی نشوی رسوا، تو هم کرونا بگیر ولی زود ولش کن😄 با یک گل کرونا، بهار که سهله خونتون گلستان میشه😁 کرونا ویروسی است که دم هر خونه ای میخوابه، دیر یا زود داره، سوخت و سوز نداره😐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال و روز من در ایام کرونا ...😂 اون لحظه ای که پا میشه و چشمش به محل تزریق واکسن میفته ، وقتی هست که من، قبل از جواب تست، درد می کشیدم ؛ یهو جواب تست pcr مثبت میشه😅
اولین طنزی که به ذهنم رسید، روز دوم بیماری بود؛ وقتی 3 ساعت زیر سرم بودم و لحظه شماری میکردم سرم تموم بشه ...انگاری داشتم قطره هاش رو میشمردم که قطره قطره جمع میشد وانگهی تو کلیه هام دریایی به پا میکرد 🙈😅 چقدرررر چشم انتظاری سخته ؛ همونجا تو اون حال کلافگی، با دخل و تصرف و بدون کسب اجازه از حافظ شیرازی، مطلبی به ذهنم رسید: نذر کردم گر از زیر سرُم به در آیم روزی تا در دستشویی شادان و غزل خوان بروم 😂😅 والا نصف عمرم صرف نوشیدن مایعات میشد؛ و نصف دیگه اش شادان و غزل خوان میرفتم ..😄 نصفش هم این طنزها به ذهنم میومد و با نصف بقیه اش درد می کشیدم و با اون نصف آخرش هم تب می کشیدم😂😁 چقدرررر عمر داشتم و نمی دونستم🤣
طنزهای کرونایی😊 خدا نصیب کسی که توانش رو نداره نکنه از بس دردها شدید بود که مسکن و آمپول و سرم زورشون بهشون نمی رسید..😩 از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون، ته دلم آرزوی مورفین میکردم که بلکه هیچی نفهمم دیگه😐 البته اگه مورفین زورش بهش می رسید آ ...چون نزدم نمیدونم کدوم یکی قوی تره؟ مورفین یا درد ؟! 😂 تو همین اوضاع به عزیزی که جویای حالم بود، گفتم دردها اصلا قابل توصیف نیست، به قول زنده یاد قیصرامین پور: «درد نام دیگر من است، من چگونه خویش را صدا کنم ؟! » اون عزیز هم که واقعااااا درک کرد چی می کشم بهم گفت، تو الان حال معتادهایی که در مرحله نعشگی ترک کردن هستن رو درک میکنی 😅و برا اینکه درد نکشی باید مواد بکشی 😂🤣 بنده خدا واقعا راست میگفت آآآآ. ولی من چون بچه خوبی هستم؛ از متد روانشناسانه " قدرت نه گفتن" بهره بردم😅 درد کشیدم؛ ولی مواد نه! حتی مواد پزشکی (مورفین) هم نزدم به رگ 😄 من الان میتونم جایزه اسکار بهترین بازیگر زن در نقش معتادی که داره ترک میکنه رو از آن خودم کنم😂😅 از الان بگم ها بازیم انقدرررر قوی هست که افتخار همکاری با هر کارگردانی رو نمیدم😁 پس لطفا کارگردانها قبل از درخواست همکاری، خودشون رو بسنجند😄
جونم براتون بگه دردها وقتی شدید میشد، یه گرسنگی عجیبی میومد سراغم که در حال عادی اصلاااا تجربه نداشتم😐 اون موقع باید آماده باش میشدن و برام غذا می آوردن...منم هرچی میخوردم تا چند دقیقه حس سیری دست نمیداد بهم🙈😂 تازه اونجا فهمیدم حضرت علی علیه السلام چقدرررر زیرک هست که وقتی معاویه رو نفرین کرد، بهش گفت هرچی بخوری، سیر نشی!!!😐 البته این جمله رو اصلا نمیدونم از کجا خونده بودم و کدوم منبع هست، موثقه یا نه....😐 ولی خدایا شکرت که ما غذا میخوریم ، سیر میشیم😅😊 کرونا عجب پارادوکس لطیفی هستی تو😍 در اوج محبت خدا، موجب شدی عمق نفرین علی ع رو هم بفهمم در حد ناچیز البته.!😊
وقتی تب خیلی اذیتم میکرد و داروها تاثیری نمیذاشت، رفتم دکتر، گفتم دارم میسوزم🔥دکتر هم به شوخی گفت الان زنگ میزنم آتش نشانی بیان خاموشت کنن😅منم اینجوری شدم😬😬 گفتم : شعله دارم میکشم در تب، نمی فهمی چرا؟ تاب بی ماهی ندارد شب، نمی فهمی چرا؟ اهـل آه و نالـه کردن نیستم جان من است اینکه هر دم می رسد برلب نمی فهمی چرا؟ ذوب دارم می شوم هر روز می بینی مگر؟ آب دارم می شوم هرشب نمی فهمی چرا؟ دکتر هم گفت، نفهم خودتی(اینا شوخیه ها، جدی نگیرید) 😂😄 اتفاقا خووووب می فهمم که حس سوختن به تماشا نمیشود/ چون خودم قبلا با کرونا اتش گرفته و بستری شده بودم 😅 دیدم دکتر طوری حرف زد از ایام بیماریش که انگار الانم داره میسوزه😐 گفتم نترس الان زنگ میزنم آتشنشانی بیان خاموشت کنن😅😉
تو ایام قرنطینه و دوره بیماری کرونا که همش در حال خواب و استراحت بودم؛ اواخرش که به گفته دکتر بحرانی تر شد، احساس میکردم اصحاب کهف شده ام😅 همممه چی برام تازگی داشت..آسمون ..زمین ...گلها ...حس میکردم از خواب عمیقی پریده ام ...انصافا هم عمیق بود😂 چون وقتی بلند شدم و سرپا شدم دیدم روحانی رفته و رئیسی آمده 😅 دیگه باورم شد که مثل اصحاب کهف شدم🤣😄 یادمه رفتم داروخانه، بعد اینکه نسخه رو خریدم و متصدی حساب کرد و پولش رو دادم؛ بهم گفت ۵۰۰ تومن بدهی میمونه که اونم زیاد مهم نیست!😊 ولی خب از نظر من خئیییئیلی هم مهم بود نمیخواستم بدهی داشته باشم ولو ۵۰۰ تومن😊 تو کیفم گشتم دیدم بابا درست مثل برخی مسئولین رده بالا ، تو کیف من فقط تراول های رده بالا وجود داره😅😂 پس چیکار کنم! گفتم ببخشید بعدا میدم خدمتتون. از داروخانه اومدم بیرون؛ چند قدمی نرفته بودم که یهو یادم افتاد سکه فلزی ۵۰۰ تومنی دارم تو کیفم!😁 دیدم خودشه خوشحال برگشتم سمت داروخانه... گفتم خدایا در دولت رئیسی آیا این ۵۰۰ تومنی ها هنوز کاربرد داره یا نه؟!😅 گفتم حالا بزار بدم ببینم واکنش متصدی چیه..دادم و قبول کرد😂 فهمیدم هنوز تا اصحاب کهف شدن فاصله هااا دارم😅🤣
سلام و احترام🌸
برای شناخت بهتر هر بزرگی، میتوان راه های مختلفی را بررسی کرد ...گاهی سوالها، فاش کننده درون انسانند. گاهی کتابهایی که می خواند یا کتابهایی که به قلم وی نگاشته میشود، میتواند ما را به دنیای آن فرد نزدیکتر کند. گاهی عمق انسانها را می توانی از پاسخ هایی که به سوالاتت میدهند، بشناسی. و گاهی برای شناخت بهتر میتوانی به خواسته ها و نیازهای انسانها بنگری؛ چرا که روح های عمیق نیازهای والاتری دارند و با کوچکها سرگرم نمی شوند. همه اینها را می توانی با بررسی فرازهای زندگی انسانها بفهمی و درک کنی. راستش را بخواهید من ، امام سجاد علیه السلام را با همه اینها و در همه اینها یافته ام. مگر میتوان تشنه بود و از دریای عمیق و بی کران " رساله حقوق" و " صحیفه سجادیه " لب تر نکرد!!! مگر میتوان در دل بیماری ( کرونا یا هر بیماری دیگری ) بود و دعای ۱۵ صحیفه سجادیه را نخواند. مگر میتوان سحرهای ماه مبارک رمضان با دعای " ابوحمزه ثمالی" نشکست!!! مگر میتوان انسان بود و در طلب " دعای مکارم اخلاق" زار نزد !! اصلا مگر میتوان حسینی بود و در مکتب امام سجاد علیه السلام زانوی ادب و شاگردی بر زمین نزد!! السلام علی علی بن الحسین علیه السلام 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
راستش را بخواهید دقیقتر که نگاه میکنم می بینم چقدررر راه ارتباطی با امام سجاد علیه السلام برای ما باز است آن هم در امور بظاهر ساده و دم دستی ... اموری که هر انسانی در زندگی با آن مواجه است: اول صبح و شام، هنگام رویت هلال ماه، روز جمعه، هنگام مشاهده ابر و رعد و برق؛ هنگام بیماری؛ اعتراف به گناهان و طلب توبه، هنگام قرار گرفتن در ظلم و ستم ، هنگام شنیدن خبر مرگ، هنگام سختی و رنج و و ......همممه اینها گره خورده است به زندگی روزمره ما، یعنی امام سجاد علیه السلام از همین نشانه هایی الهی که ما به آنها عادت کرده ایم، پلی برای عبادت می سازد و اگر بخواهیم دست ما را می گیرد و در دست خدا میگذارد.😍 از خودم مثال میزنم. من از صدای رعد و برق شدیددد می ترسم و بگذارید بگویم، کم می ماند که جان به جان آفرین تسلیم کنم .😥 همین چند وقت پیش، شبی در خواب بودم و با صدای فووق العاده شدید رعد و برق، بیدار شدم و قلبم از جا کنده شد، و بیدل شدم؛ اما دهلوی نه!! 😊 همیشه این جور مواقع یاد یک فراز از دعاهای امام سجاد علیه السلام میافتم که در دعای 50 صحیفه می فرماید: ...والّتی لاتستطیع صوت رعدک ، فکیف تستطیع صوت غضبک ؟؟!! فارحمنی اللهم ..😭 یعنی در همین نشانه الهی که خوف را در من بر می انگیزاند، راهی به سوی امام هست؛ امامی که طبق فرازی از زیارت جامعه کبیره، باران هم به واسطه وجود آنان بر ما می بارد.🌨 و باز هم وقتی در قحطی بی بارانی هستیم، خیلی زیبا از زبان امام سجاد علیه السلام می توانیم برای طلب باران دعا کنیم❤️ وقتی در درد و تب و سختی های کرونا دست و پنجه نرم می کنیم، این فراز از دعای 15 صحیفه چه زیبااااااا جلوه می کند و معادله های ناموزون ما را جهت دهی میکند: ...ولک الحمد علی ما أحدثت بی من علّة فی جسدی..💔
💠مراقبه‌ی بعد از عاشورا 🔸 برای انسانی که به رسیده است، بعد از عاشورا، مراقبه‌ در مراتب حضور است. چنین فردی باید محاسبه کند که آیا توانسته است به آن‌هایی که همه چیز خود را در راه ولی خدا بذل کرده‌اند، بپیوندد؟ آیا به جایی رسیده است که حاضر باشد در مقابل ولی خدا قطعه قطعه شود، فقط برای آن‌که ولی خدا بتواند یک نماز دیگر بخواند؟ کتاب / ص ۱۱۸ @ketabjan_com
سلام و آرزوی سلامتی جسم و جان برای شما همراهان گرامی🍃🌺
از خدا پنهان نیست ولی از شما پنهان است و من میخواهم بر شما هم آشکار کنم که😅 : این روزها بشدددت دلم هوایی شده است تا کتاب رمانی را که سال قبل خوانده بودم، دوباره بخوانمش❤️ من زیاد اهل رمان و این حرفا نیستم و علی رغم اینکه سندرم مطالعه بی قرار دارم؛ تعداد کتابهای رمانی که خوانده ام محدود است و جالبش اینکه هر رمانی که خوانده ام را ، حتما بیش از یک بار مطالعه کرده ام؛ الّا همین رمانی که میخواهم دوباره بخوانمش😊 خلاصه صرف نظر از نقدهایی که ممکن است بر این رمان داشته باشم؛ بدجووور هوایی شدم دوباره بخوانمش 😍 رمانی با محتوای مذهبی که اتفاقا از حیث بازه زمانی هم، معرفی آن بسیار مناسب است (حتما یادم باشد برای عزیزان متوسطه دوم هم معرفی کنم) . هاااا چیه؟ مشتاق شدید بدونید کدوم کتاب؟😉 اجازه بدید هر موقع کتاب به دستم رسید، اول خودم فیض ببرم؛ بعدا با شما به اشتراک بذارم. چراغی که به خانه رواست؛ به مسجد حرام است😅😂🤣 یعنی اول، خودم؛ بعدا شما😜 از عوارض بهبودی بعد از کرونا است که آدم، خودخواه میشه🙈😅 ادامه دارد... معرفی کتاب#
سلام و آرزوی سلامتی🌸
چراغی که یکبار به خانه روا بوده، بار دومش به خانه حرام و بار اولش به مسجد روا است.😅 یعنی با اینکه اون کتاب به دستم نرسیده ؛ ولی اول شما، بعدا خودم😉 من رفتم ته صف، ولی بعضیا منتظر مشتاق عجول تشریف دارن😄 انقد اسامی کتابهایی که من خوندمشون رو تو ذهنشان مرور کردن که بلکه به یه جایی برسن؛ ولی نرسیدن😅 اومد پرسید اسم کتاب ، رمان " طوفان دیگری در راه است" ؟ گفتم اتفاقا اونم کتاب خوبیه و خوندمش؛ ولی ، این، اون نیست😜 اسم چندتا رمان دیگه رو هم گفت؛ ولی اونا هم نبود. تازه همین عزیز، چند روز پیش اومد گفت برا کانال، هم انتقاد دارم و هم پیشنهاد. گفتم بفرما😍 گفت: انتقادم اینه که مطلب کم میزارین حوصله ام سر میره😐 پیشنهادم اینه که مطلب زیاد بذارید😐 منم گفتم برو خوش باش با همین کم ها...من کلا کم می گویم و گزیده می گویم چون دُر 😅😂 خلاصه جونم براتون بگه این اواخر، اون کتاب برام تداعی شده بدجور، علی رغم برخی نقدها، طرح جلدش و عنوانش برام جااالب بود؛ جالبتر شده❤️ کار اصولی اینه که اول عنوان کتاب رو با اسم نویسنده بگم و طرح جلدش رو براتون بیارم؛ ولی من یک آدم غیراصولی هستم، از آخر به اول میام😅 بفرمایید بخشهایی از متن کتاب رو 👇
باز گمش کردم دلم می خواست برایش درد دل کنم و بپرسم چرا فقط من باید این وسط مریض شوم و به آن حال بیفتم. شما که دکترید، راهنمایی ام کنید. و بگویم دکتر جان من فکر می کنم از شدت ضعف دچار مالیخولیا شده ام و به قول شما پزشک ها گرفتار سندرم حاج ناصر شده ام و ویروسی در ذهن من به فحش فعال شده است که هر چه پیش تر می روم، سلول های بیشتری را از من دربرمی گیرد. بفرما. سر و کله اش پیدا شد و این بار مشتی بادام ریخت توی مشتم و رفت. هیچ سوالی نکرد. نپرسید «خوبی؟»، نگفت «تصمیمت چیست؟»، عین فرفره رفت. چهارده تا بادام بود. دستش را خواندم. حتما به نیت چهارده معصوم. می خورم. بسیار خوب. فحشت هم نمی دهم. چون اینجا نجف است و علی هست و آه ...
منتخبی دیگر از متن کتاب👇👇
آیا احضار شدن همان طلبیده شدن است؟ برای پاسخ به این سؤال باید جدیدترین اثر علی مؤذنی داستان بلند «احضاریه» را خواند. یکی از درونمایه‌های کتاب «احضاریه» به چالش کشیدن بحث طلبیده شدن از جانب معصوم است. علی مؤذنی با هنرمندی این مضمون را لابه‌لای سطور کتاب پنهان کرده. اینکه معصوم ما را نمی‌طلبد احضار می‌کند. طلبیدن یعنی درخواست کردن و این درخواست باید از جانب ماموم باشد نه امام. من باید طلب دیدار امام را داشته باشم. و این طلب به معنای طلبکار بودن نیست. به معنی درخواست و خواهش است. اما احضار کردن یعنی به حضور خواستن. یعنی لایق دیدار شدن. یعنی اذن دادن. گاهی هم این احضار یعنی یک مأموریت. یا انجام یک رسالت. ما به حضور امام احضار می‌شویم نه فقط برای حال خوش و اجر معنوی و اخروی. گاهی برای خورد شدن و دوباره ساخته شدن باید در محضر امام حاضر شویم. گاهی هم قرار است حامل یک پیام باشیم و گاهی حتی خودمان هم متوجه رسالت و مأموریتمان نمی‌شویم. به چالش کشیدن مخاطب یکی از خصوصیات اکثر آثار علی مؤذنی است. اما آثار این نویسنده ویژگی‌های دیگری هم دارند که آشنایی با آنها باعث درک بیشتر این کتاب می‌شود. یکی از این خصوصیات نحوه ورود به داستان است. این ورود حتی اگر به صورت مقدمه پیش از داستان باشد آنقدر ناگهانی است که تفکیک راوی داستان با نویسنده بسیار سخت می‌شود.