eitaa logo
دردِ دل روح های ازدواجی سرگردان
2.9هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
366 ویدیو
5 فایل
کانال اصلی @mohammadi2i ارتباط با حاج فِصال @mohammadii3
مشاهده در ایتا
دانلود
-شب های-شیرین من حورعین من❤ قره العین من❤ یا رب ، انا عبدک یارب، لطفا یا صمد، مامانی اش را بهم بده،الهی آمین یعنی موانع رسیدن به مامانی اش💔 را پودر کن تا عبور کنم😭، الهی آمین، انت جواد الکریم اَم
وقتی که توی پیست هم بفکر روح های ازدواجی هستیم😍
اگه دختر داشتم میدادمش ب فتامل ن برا اینکه پسر خوبیه، میدادمش ک فقط از اینجا لفت بدهـ 🤨🤨🤨🤐🤐🤐 اگر روزی پسری بخواهد امن مرا دچار تغییر کند!!! خیلی بدبخت هست!!! اگه حورعین من، قره العین من❤ ازش خوشش بیاد! و باهاش رابطه ارباب(دخترم)- رعیت(پسر و باب و ننه اش) نداشته باشه!!! واقعا خودش و خانواده اش را میکشم! اخص به امید حق آینده شغلی ام طوری هست که دست ام باز است! و اصلا روحیه اش را هم دارم از همین الان! -امن ........... داداش فتامل داری اشتباه میزنی کسی به دختر شما کاری نداشت . یه نفر پیدا شد از خودگذشتی کنه دخترش بده به شما که از اینجا لفت بدی نگفتن دختر شمارو میگیرن که 😂 دوران ارباب رعیتی گذشت خیلی فیلم دوران قاجار که طرفو به فلک میکشیدن نبینید. پ ن : مدیونید اگه فکر کنید ۴ بار خوندم تا فهمیدم منظورشونو😕
وسط دعواهاتون خواستم بگم من زن میخوام همین
سلام🌸 یه خاطره دارم که هم بدرد کانال خواستگاری میخوره هم فانتزی بنده فارغ التحصیل علوم پزشکیم و موقعیتی جور شد که یه بنده خدایی که قاضی بودن پاپیش گذاشتن برای خواستگاری. خلاصه ما رفتیم کافه که صحبت کنیم، میون صحبتاشون یه خاطره تعریف کردن و گفتن که گاهی وقتا شب خواب مجرما و ماجراهاشون میبینن، یه شب که خوابیده بودن خواب میبینن اون خانمی که به جرم سرقت از ماشین براش حکم زده بودن میاد به خوابشون و باگریه میگه که اون بی گناهه، این بنده خداهم نصف شب میره حکم و باطل میکنه و اون خانم رو از زندان آزاد میکنه و.... ماجرای اصلی این قسمته: من ازشون پرسیدم که خب همین خواب کافی بوده؟ نیاز به ادله محکم نداشته؟ کسی نپرسید چرا؟ و ایشونم بایه حالتی که انگار بنده خدا این موضوع و بارها برا آدمای ناشی مث من توضیح داده😂گفتن که "حاج خااانمممم" قاضی بالاترین مقام و داره و حرفش حجته و ازاین چیزا(خب منم هیجوقت توفاز رشته حقوق و قانون نبودم کلا پرت بودم از مسائل حقوقی) بعداز این موضوع به شوخی ازشون پرسیدم : خب سرتون درد میکرد اومدین سراغ علوم پزشکی؟😁 جزو ملاک‌هاتون این نبوده که همسرتون هم حقوق خونده باشه که بهتر شمارو درک کنه؟ ایشون گفتن که اتفاقا من همیشه دلم میخواسته (جزو فانتزیاشون بوده درواقع) که وقتی ازسرکار برمیگردم خونه دو ساااااعت بشینم برا خانمم از اتفاقات توی دادگاه و مسائل حقوقی حرف بزنم و تهشم خانمم پوکرفیس نگام کنه بگه منکه هیچی نفهمیدم😂 خواستم بگم بااینکه نامعقول بود، ولی فانتزی بامزه‌ای بود و خودمم خوشم اومد😁😁همیشه هم فانتزیا نچسب نیستن پ.ن: البته بااینکه ایشون بسیار انسان شریفی بودن ولی کارمون باایشون به نتیجه‌ای نرسید.
ارسالی ی روح ازدواجی سابق که الان متاهل شده::: خانم شجاعی به ایشون بگو خداییش اگر شوهر داشتی این عصر جمعه ای اینقدر اعصابت خراب بود از دستش که حناقم بهش نمیدادی
سلام خانم شجاعی. وقت بخیر سوال شد برام. چرا؟ بابت روز زن؟ بابت کادو روز زن؟ بابت تعطیلی و... بابت چی؟
سلام خانم شجاعی مطمینین پیام های جدید فتامل واقعا مال خودشه؟شاید یکی دیگه برای اینکه اذیت کنه زیر پیاماش اسم اونو مینویسه😐 ___________________________ هیچکس نمیتونه باشه اینو یادتون نره😐👌
خانم شجاعی اربعین گذشته از کربلا یه انگشتر عقیق یا زهرا خریدم که اگه قسمت بود و خیر سرش اومد بدم بهش ولی الان دچار شبهه شدم نکنه خمس داره🙄 خدا ازش نگذره اون نمیاد من باید خمسش رو بدم🚶‍♂️
گزارش واقعی یادش بخیر... چند سال پیش که بچه خوشگل،ناناز، ماه و وجه کاریزماتیک تری داشتم نسبت به الان! کلاس زبان میرفتم نزدیک خونمون، و در کل منطقه هم لیبرالی بود! از لحاظ هیکل خیلی خوب بودم، کوه دماوند بودم!😂😚🤗 خلاف الان که لاغرم... و از لحاظ ذهنی پیرامون علم به مسائل اجتماعی خیلی عقب مانده و ناآگاه بودم! البته این ناآگاهی واقعا خوب بود.... تو موسسه زبان دو دختر بقول عوام رفتن تو کف من!!!) یکی شون تو کلاس دیگه بود یکی هم همکلاسی... اونی که همکلاسی بود، هر موقع من را می دید، خنده میکرد و میخواست باب رفاقت وا کنه! من هم درسته ناناز بودم! منتها چون از بچه گی فیلم جنایی،جاسوسی😍، ترسناک زیاد میدیدم! کمی روحیه خشونت طلبانه،جدی و گاردگیری خاصی به غیر خودی ها داشتم!(من اون زمان مذهبی نبودم، اطرافم هم خبری نبود) بهش میگفتم: زهرماررررر، آشغال..... وقتی هم میخواست زمان زنگ تفریح و اینها بیاد سراغم تا میمون بازی دربیاره و از این داستان ها.... میگفتم : گم شووووو، دوری میکردم... فحش هم میدادم بهش(البته بخشی از فحش ها تو دلم میگفتم) چون گریه دخترها جزء سلاح های کشتار جمعی محسوب میشود! (وقتی ازش بدت میاد و متنفری، میخواهی نشنوی و دوری کنی) و (وقتی از یه دختر خوشت بیاد، هرکاری میکنی که گریه نکنه، چون آب میشی) ازش متنفر بودم! خیلی، ریختش را میدیدم، دچار فروپاشی عصبی میشدم... خلاصه که خیلی حالگیری کردم ازش تا حساب بیاد دستش، تا بدونه با یه ناناز از این کارها نکنه...☺ اون یکی هم که فقط تو حیاط موسسه من را دیده بود! قرار بود بیاد شماره بده و ....😶🤨😤🤮 (من اصلا موبایل نداشتم، بدبخت تباه میخواست کجا زنگ بزنه!؟؟ که از طریق یه جاسوس رفیق با خبر شدم! و...... دیگه نرفتم کلاس زبان.... و.... پ.ن: منتها با اینکه نسبت به این دخترها گاردگیری داشتم، مذهبی نبودم و... اینها، از دخترخانم ها چادر مشکی خوشم می آمد! اون موقعه میخواستم به مامانم بگم که: من از این ها یه دونه میخوام😊🤗🤣😎 ولی ترسیدم و نگفتم☺ اون زمان فقط ۱۲-۱۳ سال سن داشتم😊 -هوایی ------------------------- قدیما برا دخترا کلمه ناناز رو بکار میبردن😐 بعدم مشک آنست که خود ببوید نه اینکه عطار بگوید😊🤦‍♀ به قول خودتون لجن پراکنی نکنید الان میخواستین بگین شاخ منطقه و حومه بودین که دختراهمه عاشقتون بودن؟؟ فتامل آقای فتامل 😂