❣رهبر معظم انقلاب:
✅قطع دست واسطه ها در تولید و مبارزه با فساد هم برای پشتیبانی از تولید خیلی مسئله مهمی است.
۱۴۰۰/۰۱/۰۱
#تولید_داخلی
#قطع_دست_واسطهها
#تولید_پشتیبانیها_مانعزداییها
✅ بصیرت
🆔 @darentezareshahadat
#یه_نکته
نذاریم روزامون مثل قبل باشه
یه تغییرکوچیک کنیم
بزرگانمون میگن سال جدید به این عید وفلان واینا نیست
به تغییرماست
به یه خورده نزدیک شدن به #خدا.
خواهرماگه میدونی #چادر از مانتو بهتره وخدابیشتر میپسنده،پس منتظرِ چی هستی؟ازهمین اولین روز سال بسم الله بگو بِعشقِ #حضرت_زهرا...
🆔 @darentezareshahadat
♥️📚♥️📚♥️
📚♥️📚♥️
♥️📚♥️
📚♥️
♥️
#عشقینه🌸🍃
#ناحلہ🌺
#قسمت_سی_و_سوم
°•○●﷽●○•°
چند بار محکم زد به در و گفت
+ زن داداش
جوابش و که شنید از در فاصله گرفت و راهِ اومده رو برگشت
یه خانومی اومد بیرون و بهم گفت
+سلام عزیزمخوش اومدی بفرماا
نگاه گرمشون باعث شد کمتر از قبل معذب باشم
یه راهرویی و گذروندیم و به هال رسیدیم
وسط هال به زیبایی تزئین شده بود و یه سفره ی قشنگ چیده بودن
بین سفره هم پر بود از گلای زرد و صورتی و نارنجی که رایحه خوشی و پخش کرده بود
نگام ب سفره بود که یهو یکی پرید بغلم
ریحانه بود
از دیدنش خوشحال شدم و محکم بغلش کردم و بهش تبریک گفتم
ارایشش خیلی کم بود ولی موهاش و شنیون کرده بود
دوباره بغلش کردم
مثه بچه هایی که بهشون قول شهربازی داده بودن ذوق زده بود
دستم و گرفت نشستیم رو مبل مخمل و سفید جلوی سفرش
تازه تونستم به اطرافم با دقت نگاه کنم
جمعیتشون زیاد نبود به گفته خودش فقط فامیلای نزدیکشون و دعوت کرده بود
همه رو بهممعرفی کرد
دختر خاله هاش با غضب نگام میکردن
چون دلیل نگاهای عجیبشونو نفهمیده بودم ترجیح دادم فقط لبخند بزنم
با زن داداش ریحانه بیشتر آشنا شدم .اسمش نرگس بود
خیلی خانواده ی خونگرم و دوست داشتنی ای بودن همینم باعث شده بود
زود باهاشون صمیمی شم
جمعیتشون بیشتر شده بود وخیلیا رو نمیشناختم
ریحانه یه دوربین داددستم و گفت
+فاطمه جون میشه با این ازم چندتا عکس بگیری؟
یه نگاه به دوربین حرفه ایش انداختمو گفتم
_عه دوربین خریدی مبارکت باشه
+نه بابا واسه داداشمه
_آها
نشست رو مبل
دسته گلش و که از گلای رز سفید و صورتی بود ودستش گرفت
دوربین و تنظیم کردم روش طوری که سفره عقدشم تو عکس بیافته
یه لبخند قشنگ رو لباش نشسته بود
عکس و که گرفتم بهش خیره شدم
لباس نباتیش که روی یقه اش وسینه اش تا کمرتنگش نگینای ریز وبراق کار شده بود ودامن پف دار وتوری قشنگش به خوبی تو عکس مشخص بود
رفتم کنارش وگفتم
_ چ دلی ببری شما از آقاتون
خندید و اروم زد رو بازم و گفت
+مسخره حالا راسشو بگو خوب شدم؟
_آره خیلی ماه شدی
+قربونت برم من
چندتا عکس دیگه هم ازش گرفتم
وازش فاصله گرفتم
داشت بافامیلاش حرف میزد
از فرصت استفاده کردم وعکسارو یکی یکی زدم عقب تادوباره ببینم
ازاخرین عکس که گذشتم چهره محمد توصفحه مستطیلی دوربین مشخص شد
موهای لختش مثه همیشه پریشون چسبیده بودن به پیشونیش
داشت میخندید خیلی واقعی چندتا از دندونای جلوییش مشخص شده بود
با اینکه چشماش ازخنده جمع شده بود چیزی ازجذابیتش کم نشده که هیچ بهش اضافه هم شده بود
دوباره به لبخندش نگاه کردم و ناخودآگاه به این فکر کردم که چقدر با لبخند قشنگ تره،یه لبخند عجیب که دلیلی واسش پیدا نکرده بودم نشست رو لبام
ته دلم لرزید!
دوربین و خاموش کردم و دوباره برگشتم پیش ریحانه
چندتا عکس دست جمعی هم ازشون گرفتم
دوباره یکی در زد
زن داداشِ ریحانه نشسته بود رو مبل
میخواست بلندشه و درو بازکنه
وضعش و که دیدم دلم براش سوخت
بار دار بود
گفتم
_من بازمیکنم
با تردید نگام کردوازم تشکر کرد
چون از همه به در نزدیک تربودم
شالم وسرم انداختم ودر و باز کردم
محمدبود
از موهاش فهمیدم کیه
روش سمت درنبود داشت بایکی که تو حیاط بودحرف میزد
بلندگفت باشه باشههه
برگشت سمتم
دهنش بازشده بود واسه گفتن چیزی ولی بادیدن من یه قدم عقب رفت
باخودم گفتم الان که بابام نیست دوباره مثه قبل میشه
بعد چند لحظه گفت
+ببخشید
چی و میبخشیدم مگه کاری کرده بود؟
دوباره ادامه داد
+میشه به نرگس خانوم بگیدبیاد؟
اروم گفتم
_براشون سخته هی بلندشن
با تعجب نگام کردو دوباره سرش و انداخت پایین
صداشو صاف کردو گفت
+عاقد میخواد بیاد توبه خانوما اطلاع بدید لطفا
جمله اش و کامل نکرده رفت
در و که بستم متوجه لرزش دستام شدم استرسم برام عجیب بود
نفسم و با صدا بیرون دادم و
حرفی که زده بود و به ریحانه اینا منتقل کردم
شنل ریحانه و بستیم و چادرش و سرش کردیم
بعضی از خانوما چادر سرشون کردن
یسریام فقط شال انداختن رو سرشون
یه حاج آقایی یا الله گفت و اومدن تو
پشت سرش یه آقایی که سیمای دلنشینی داشت اومدداخل
از شباهتش با محمد حدس زدم پدرشون باشه
سه نفر دیگه هم اومدن
یه پسرجوون که حدس زدم باید دوماد باشه اومد داخل
پشت سرش محمد وچند نفر دیگه در حالی که ازخنده ریسه میرفتن اومدن تو و در و بستن
همه بافاصله دور سفره جمع شدن
منم با فاصله کنارریحانه ایستاده بودم
حاج آقایی که قرار بود خطبه بخونه کنار دومادنشست
شروع کردب خوندن
و ریحانه بارسومی که عاقد ازش اجازه خواست،وقتی زیرلفظی شو ازآقادوماد گرفت
بله رو گفت
همه صلوات فرستادن بعدشم ب گفته عاقد دست زدن
دختر خاله های ریحانه و یه عده دختر که نمیشناختمشون شروع کردن ب جیغ زدن و کل کشیدن
#Naheleh_org
بہ قلمِ🖊
#غین_میم 💙و #فاء_دآل 💚
#ڪپے_بدوݩ_ذکر_نام_نویسنده_حرام_عست☝️
🆔 @darentezareshahadat
🌸🍃🌸🍃
#نیایششبانه
خداجان!!!!
آغوش تو
مترادف امنیت است
آغوش تو
ترسهای مرا میبلعد
آغوش تو
یعنی پایان سردردها
یعنی آغاز عاشقانهترین رخوتها
آغوش تو یعنی "من" خوبم!
بغلم ڪن خدا
من از بازگشتِ بی هوای ترسها
میترسم.
جانان!!!
دوستت دارم
مثل نور فانوسی در طوفان
و ڪشتی ڪه
به سلامت لنگر می اندازد
🆔 @darentezareshahadat
108565_173.mp3
2.3M
🌴 دعای #هفتم_صحیفه_سجادیه با نوای حاج محمود کریمی | بشنویم و زمزمه کنیم به نیت فرج، رفع ویروس منحوس و خطیر کرونا و استشفای مریضان
🌴 #بازنشر_برای_دوستان_متدین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#التماس_دعای_فرج
🆔 @darentezareshahadat
ساعتمتنظیممیگرددبـہوقتِکربلا
همقدیماًهمجدیداًدوستتدارمحسین(:
🆔 @darentezareshahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه های شهید حاج قاسم سلیمانی برای شروع سالنو
🆔 @darentezareshahadat
یاد ابراهیم بخیر میگفت:
به فکر مثل شهدا مُردن نباش⛔️
به فکر مثل شهدا زندگیکردن باش✅ ...
#کلامشهید
#شهید_ابراهیم_هادی
🆔 @darentezareshahadat
﷽
وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا
و همین بس که پروردگار،
هدایتگر و پشتیبان توست.
فرقان ۲۵
#کافییعنیبههیچکساحتیاجندارم
#چونخدارادارم
🆔 @darentezareshahadat
هرچــــقدرهمکه خوب شدیدو کارهای نیک انجـــــامدادید...!
بازبهخــــــدا بگویید:
خـــــــدایا....
آیابنــدهای بدتـــرازمنهــــمداری؟!
#مرحــومآیتاللهمجتـــــهدی
🆔 @darentezareshahadat
🔰 فتحالمبین | راهیان نور
🔻 آغاز عملیات پیروز فتح مبین
🔅این عملیات در تداوم موفقیتهای ثامن الائمه (شکست حصر آبادان) و طریق القدس (آزادسازی بستان) در هشت روز به آزادسازی حدود ۲۴۰۰ کیلومتر از نواحی شمال غرب خوزستان انجامید.
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @darentezareshahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #راهیان_نور | #شلمچه
🔻 گام برداشتن در جاده عشق ...
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @darentezareshahadat
#عکس_روز | #فتح_المبین
🔻 إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحاً مُبِينا
🌟 سلام بر اسطورههای یقین
غیوران زهـرا نسـب مردان فتحالمبین ...
📆 دوم فروردین یادآور فتحی مبین است، که کام ملت ایران را شیرین کرد
بطوریکه امام(ره) آنرا فتح الفتوح دانست و بر بازوان رزمندگان بوسه زد ...
#سالروز_عملیات_فتحالمبین_گرامیباد
#رمز_یازهرا_سلاماللهعلیها🌷
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @darentezareshahadat
#کلامشهید
«ان شاالله شهادتم صدق گفتارم را گواهی می دهد…شک نکنید و مطئمن باشید راه ولایت همان راه علیست – رهبر برحق سید علیست …..»
🌹شهید محسن حججی 🌹
🆔 @darentezareshahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 #منتشر_شد
☀️ مستند #مدرسه_برکت
⭕️ ماجرای جذاب نامهنگاری یک دخترک روستایی با رهبر معظم انقلاب؛ مدرسه ما خراب شده است ...
🆔 @darentezareshahadat
اولین سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت قدسی قطب عالم امکان، حضرت صاحب الزمان عجوبابالحوائج🌼
🍃🌸السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان🌸🍃
🍃🌺السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.🌺🍃
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن
#زیارتنامه_شهدا
بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...
@darentezareshahadat
108565_173.mp3
2.3M
🌴 دعای #هفتم_صحیفه_سجادیه با نوای حاج محمود کریمی | بشنویم و زمزمه کنیم به نیت فرج، رفع ویروس منحوس و خطیر کرونا و استشفای مریضان
🌴 #بازنشر_برای_دوستان_متدین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#التماس_دعای_فرج
🆔 @darentezareshahadat
محال است به #لبخندش نگاه کنے
و حال دلت عوض نشود💚🌹
لبخندش فرق دارد چون
از جنس لبخند خداست...
#شهید_ابراهیم_هادی
🆔 @darentezareshahadat
219-sedayeenghelab_ir.mp3
8.45M
📢 #صدای_انقلاب شماره: 219
💠 تبیین شعار سال1400
🎙 کارشناس برنامه: دکتر یدالله جوانی
#سال_تولید
#مانع_زدایی
🆔 @darentezareshahadat
﷽🍃
"وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ "
کسانی که ایمان دارند، عشقشان به خدا شدیدتر است...
۱۶۵ بقره
✍ ️@delneveshtehrj
#ما_مقتدریم | #پیام_فرمانده
🔻بیانات امام خامنه ای در یادمان شهدای عملیات فتح المبین
🔅 در ایام محنت جنگ، قبل از عملیات فتحالمبین، بنده از این منطقهی شمالىِ مشرف بر این دشت، این چشمانداز وسیع را دیده بودم؛
این خاطره از یاد من نمیرود که نیروهای دشمن در این سرزمین پهناور با چندین لشکر در اینجا متفرق بودند؛ زمین شما را، خاک شما را با چکمههای خودشان میکوبیدند و ملت ایران را تحقیر میکردند. آن کسی که کشور شما را نجات داد، همین جوانهای فداکار و مبارز بودند؛ همین بسیج، همین ارتش، همین سپاه، همین رزمندگان فداکار که امروز هم بازماندگان آنها در مناطق گوناگونی از کشور حضور دارند؛ بعضی از آنها هم به شهادت رسیدهاند؛ «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا»
▫️ بیانات در یادمان شهدای
عملیات فتحالمبین ۱۳۸۹/۱/۱۱
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @darentezareshahadat
#مدافع_حـرم | #سالروز_شهادت
🌟 او ایستاد پای امام زمان خویش ...
📍سالروز شهادت سردار شهید مدافع حرم "حاج حسین اسداللهی" گرامی باد.
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @darentezareshahadat
🌟 #خاطرات_اسارت | #خاطرات_شهدا
🔻 كم كم زمستان به پایان می رسید و بهار نزدیک بود.
ارشد آسایشگاه از عراقی ها اجازه گرفت که برای برگزاری جشن نوروز به تزئین آسایشگاه بپردازیم.
با امکانات کم از قبیل کاغذ ، زرورق سیگار و مقداری رنگ ، آسایشگاه را قدری سر و سامان دادیم و در اسارت به انتظار بهار نشستیم.
در برگزاری مراسم سنتی نوروز که از دیر باز با فرهنگ غنی و پر محتوی اسلام عجین شده است عبارت جالبی نیز نوشتیم و به دیوارها نصب نمودیم که از میان این عبارات دعای ، امن یجبین بسیار چشمگیر بود.
📍قبل از تحویل سال یکی از مسئولین عراقی وارد آسایشگاه شد و چشمش به این نوشته قرآن برخورد کرد و بسیار برافروخته شد و شروع به داد و بیداد کرد و گفت ، مگر ما به شما ظلم کرده ایم که شما این آیه را نوشته اید!؟
ما به شما پتو ، لباس ، کفش دادیم حالا ظالم هستیم.
در این حال یکی بچه ها به خود جرات داد و گفت سیدی این آیه قرآن که بد نیست.
عراقی بیشتر برافروخته شد و گفت ،
اگر شما می خواهید قرآن بنویسید که در آن خیر باشد نه آیه ای که مایه شر و بدی است !
▪️بعد دستور داد به هر طریقی که می شود نوشته را پاک کنیم و تعدادی از بچه ها را که در این خصوص فعالیت داشتند تنبیه شوند....
💬 راوی : علی اکبر علی اکبری
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @darentezareshahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #روایتگری | #شهدای_غواص
🔻فرات سنگ قبر فرزند من است
🎙راوی : آقای #محمد_احمدیان
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @darentezareshahadat