eitaa logo
در مسیر شهادت
637 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
668 ویدیو
15 فایل
❧ هشت سال دفاع مقدس ما صرفاً یک امتداد زمانی و فقط یک برهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی زمانی نیست؛ گنجینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی عظیمی است که تا مدتهای طولانی ملت ما میتواند از آن استفاده کند. #سیدنا #راهیان_نور_مجازی ⇢سازمان بسیج دانش آموزی استان قزوین ❥
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹بهشتی که شاه تحویل انقلاب اسلامی داد سخنان محمدرضا پهلوی درباره تورم ۳۰۰ تا ۴۰۰ درصدی آنهم زمانی بود که ایران نه تنها تحریم نبود، که مورد حمایت آمریکا هم بود! 🖋پ.ن: الان شاه‌پرستا میگن شاه خودش نمی‌فهمید چی میگه والا تورم نداشتیم که❗️ 🆔 @darentezareshahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | لیست گردان 🎙 روایت از انتخاب شهدا توسط امام زمان! (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) 🆔 @darentezareshahadat
﷽🍃 مشتـاق توام، فراق کافیست ... 🆔 @darentezareshahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| 🔻معرفی مناطق عملیاتی جنوب کشور 🚩 یادمان شهدای دوکوهه ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @darentezareshahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 طاقت از دست دادن برادرم را نداشتم که با به مصطفی التماس می‌کردم :«تورو خدا پیداش کنید!» بی‌قراری‌هایم را تمام کرده و تماس‌هایش به جایی نمی‌رسید که به سمت در رفت و من دنبالش دویدم :«کجا میرید؟» 💠 دستش به طرف دستگیره رفت و با لحنی گرفته حال خرابش را نشانم داد :«اینجا موندنم فایده نداره.» مات رفتنش مانده و من دو بار قامت غرق خونش را دیده بودم و دیگر نمی‌خواستم پیکر پَرپَرش را ببینم که قلبم به تپش افتاد. دل مادرش بزرگتر از آن بود که مانع رفتنش شود، اشکش را با چند بار پلک زدن مهار کرد و دل کوچک من بال بال می‌زد :«اگه رسیدن اینجا ما چیکار کنیم؟» 💠 از صدایم تنهایی می‌بارید و خبر رگ غیرتش را بریده بود که از من هم دل برید :«من ، اما یه عمر همسایه سیده زینب بودم، نمی‌تونم اینجا بشینم تا بیفته دست اون کافرا!» در را گشود و دلش پیش اشک‌هایم جا مانده بود که دوباره به سمتم چرخید و نشد حرف دلش را بزند. نگاهش از کنار صورتم تا چشمان صبور مادرش رفت و با همان نگاه نگران سفارش این دختر را کرد :«مامان هر اتفاقی افتاد نذارید کسی بفهمه شیعه‌اس یا !» و می‌ترسید این اشک‌ها پای رفتنش را بلرزاند که دیگر نگاهم نکرد و از خانه خارج شد. 💠 او رفت و دل مادرش متلاشی شده بود که پشت سرش به گریه افتاد و من می‌ترسیدم دیگر نه ابوالفضل نه او را ببینم که از همین فاصله دخیل ضریح (علیهاالسلام) شدم. ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @darentezareshahadat ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ تلوزیون فقط از نبرد حمص و حلب می‌گفت، ولی از و زینبیه حرفی نمی‌زد و از همین سکوت مطلق حس می‌کردم پایتخت سوریه از آتش ارتش آزاد گُر گرفته که از ترس سقوط داریا تب کردم. 💠 اگر پای به داریا می‌رسید، من با این زن سالخورده در این تنهایی چه می‌کردم و انگار قسمت نبود این ترس تمام شود که صدای تیراندازی هم به تنهایی‌مان اضافه شد. باورمان نمی‌شد به این سرعت به رسیده باشند و مادرش می‌دانست این خانه با تمام خانه‌های شهر تفاوت دارد که در و پنجره‌ها را از داخل قفل کرد. 💠 در این خانه دختری شیعه پنهان شده و امانت پسرش بودم که مرتب دور سرم می‌خواند و یک نفس نجوا می‌کرد :«فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِين.» و من هنوز نمی‌دانستم از ترس چه تهدیدی ابوالفضل حاضر نشد تنها راهی ایرانم کند که دوباره در این خانه پنهانم کرد. حالا نه ابوالفضل بود و نه مصطفی که از ترس اسارت به دست تروریست‌های جانم به لبم رسیده و با اشکم به دامن همه ائمه (علیهم‌السلام) چنگ می‌زدم تا معجزه‌ای شود که درِ خانه به رویمان گشوده شد. ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @darentezareshahadat ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ 💠 مصطفی برگشته بود، با صورتی که دیگر آرامشی برایش نمانده و چشمانی که از غصه به خون نشسته بود. خیره به من و مادرش از دری که به روی خودمان قفل کرده بودیم، حس کرد تا چه اندازه کردیم که نگاهش در هم شکست و من نفهمیدم خبری ندارد که با پرسش بی‌پاسخم آتشش زدم :«پیداش کردید؟» همچنان صدای تیراندازی شنیده می‌شد و او جوابی برای اینهمه چشم انتظاری‌ام نداشت که با شرمندگی همین تیرها را بهانه کرد :«خروجی شهر درگیری شده بود، برا همین برگشتم.» 💠 این بی‌خبری دیگر داشت جانم را می‌گرفت و ابوالفضل پای رفتنش را سُست کرده بود که لحنش هم مثل نگاهش به زیر افتاد :«اگه براتون اتفاقی می‌افتاد نمی‌تونستم جواب برادرتون رو بدم!» مادرش با دلواپسی پرسید :«وارد داریا شدن؟» پایش پیش نمی‌رفت جلوتر بیاید و دلش پیش مانده بود که همانجا روی زمین نشست و یک کلمه پاسخ داد :«نه هنوز!» 💠 و حکایت به همینجا ختم نمی‌شد که با ناامیدی به قفل در نگاه کرد و صدایش را به سختی شنیدم :«خونه اطراف دمشق رو آتیش می‌زنن تا مجبور شن فرار کنن!» سپس سرش به سمتم چرخید و دیدم قلب نگاهش برایم به تپش افتاده که خودم دست دلش را گرفتم :«نمی‌ذارم کسی بفهمه من شیعه‌ام!» و او حرف دیگری روی دلش سنگینی می‌کرد و همین حرف حالش را زیر و رو کرده بود که کلماتش به هم پیچید :«شما ژنرال رو می‌شناسید؟» 💠 نام او را چند بار از ابوالفضل شنیده و می‌دانستم برای آموزش نیروهای سوری به دمشق آمده که تنها نگاهش کردم و او خبر تلخش را خلاصه کرد :«میگن تو انفجار دمشق شده!» قلبم طوری به قفسه سینه کوبیده شد که دلم از حال رفت. می‌دانستم از فرماندهان است و می‌ترسیدم شهادتش کار نیروهای ایرانی را یکسره کند که به نفس‌نفس افتادم :«بقیه ایرانی‌ها چی؟» و خبر مصطفی فقط همین بود که با ناامیدی سری تکان داد و ساکت شد... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @darentezareshahadat ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فجر است و سپیده حلقه بر در زده است روز آمده، تاج لاله بر سر زده است با آمدن امام در کشور ما خورشید حقیقت ز افق سر زده است 🆔 @darentezareshahadat ෴෴෴෴෴෴෴෴෴
اولین سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت قدسی قطب عالم امکان، حضرت صاحب الزمان عج‌و‌باب‌الحوائج🌼 🍃🌸السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان🌸🍃 🍃🌺السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.🌺🍃 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... @darentezareshahadat
108565_173.mp3
2.3M
🌴 دعای با نوای حاج محمود کریمی | بشنویم و زمزمه کنیم به نیت فرج، رفع ویروس منحوس و خطیر کرونا و استشفای مریضان 🌴 🆔 @darentezareshahadat
*سازمان بسیج دانش آموزی استان قزوین برگزار میکند😍👇* ⚡مسابقه بزرگ صعود چهل ساله⚡ برای دریافت کتاب و سوالات به ای دی زیر در شاد مراجعه فرمایید: ♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️ https://shad.ir/qazvinbasij ♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️ ⏱مهلت ارسال آثار تا۲۲ بهمن۹۹💫 🎁اهداء جوایز نفیس به نفرات اول تا پنجم😉 📍لینک سوالات مسابقه😃👇 ⭐⭐⭐⭐⭐⭐ https://formaloo.com/6aypt ⭐⭐⭐⭐⭐⭐ ⚠️شرکت برای تمام دانش آموزان کشور مجاز می باشد⚠️ 🔹️ما رو به دوستان خود معرفی کنید🔹️ ◀️لینک مستقیم دانلود کتابِ مسابقه⏬ https://uupload.ir/filelink/Vrbwqbk90Di0/r2sq_📚متن_کتاب_صعود_چهل_ساله📚.pdf ________ 📌سازمان بسیج دانش آموزی استان قزوین https://shad.ir/qazvinbasij دنبال کنید ما را در پیام رسان بله به آدرس👇 https://ble.ir/qazvin20 پیام رسان سروش👇 http://sapp.ir/qazviin.beest.ir کانال تلگرام👇 https://t.me/qazvinbeest
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا توسط استاد مدبری 🇮🇷 بزرگترین انتقامی که از آمریکا و اسراییل می‌گیریم... حاج قاسم های آینده در راهند! 🆔 @darentezareshahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| ⭕️ فرق آدما اینجاست: یکی جیغ و داد میکنه واسه نون یکی هم همه هستیش و میده برای او 🎙راوی: دکتر رحیم پور ازغدی ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @darentezareshahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛑ باید چشم به داخل داشت 🔸سخنان طوفانی رهبر معظم انقلاب که هیچ وقت فراموش نمی‌شود...!! 🆔 @darentezareshahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈🏼 همه چی پشت پرده هست.... 🏠 خونه می‌خوای؟ 🚗 ماشین می‌خوای؟ ❣️ می‌خوای ازدواج کنی؟ استاد پناهیان 🆔 @darentezareshahadat
🌿🌷 سازمان بسیج دانش آموزی استان قزوین با همکاری اداره کل آموزش و پرورش استان قزوین برگزار می کند؛🌿🌷 اردوی راهیان نور مجازی: ♥️ "مسیر عاشقی" ♥️ سفر به مناطق عملیاتی 8 سال دفاع مقدس در جنوب کشور با عضویت در کانال سازمان بسیج دانش آموزی و بسیج فرهنگیان استان قزوین بصورت زنده به میعادگاه شهدا سفر کنید... زمان: ۲۷ و ۲۸ بهمن ماه آدرس کانال در شبکه شاد: https://shad.ir/qazvinbasij یا @qazvinbasij https://eitaa.com/darentezareshahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | جبهه اینجاست! 🔶 روایت‌های جذاب و دلنشین از زندگی حاج قاسم را با مجموعه دنبال کنید. 🎐 🆔 @darentezareshahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿🌷 سازمان بسیج دانش آموزی استان قزوین با همکاری سازمان بسیج فرهنگیان و اداره کل آموزش و پرورش استان قزوین برگزار می کند؛🌿🌷 اردوی راهیان نور مجازی: ♥ "مسیر عاشقی" ♥ سفر به مناطق عملیاتی 8 سال دفاع مقدس در جنوب کشور با عضویت در کانال سازمان بسیج دانش آموزی و بسیج فرهنگیان استان قزوین بصورت زنده به میعادگاه شهدا سفر کنید... زمان: ۲۷ و ۲۸ بهمن ماه آدرس کانال در شبکه شاد: https://shad.ir/qazvinbasij یا @qazvinbasij @darentezareshahadat
حضور دانش‌اموزان و خانواده‌ها در اردوی مجازی راهیان نور ♦️اردوهای راهیان نور بصورت مجازی برگزار خواهد شد. ↩به گزارش روابط عمومی سازمان بسبج دانش‌آموزی استان قزوین؛ سرهنگ محمد سرباز با اشاره به نحو برگزاری اردوهای راهیان نور در سال جاری اظهار کرد: اردوهای معرفتی راهیان نور نقطه‌ عطف زیارتی و نمود درخشانی از هشت‌سال دفاع مجاهدانه است که برگزاری آن می‌تواند تاثیر بسزایی در افکار نوجوان و جوانان انقلابی ما داشته باشد. ✍وی افزود: اگر چه شیوع ویروس کرونا باعث شد تا از حضور معنوی در این مناطق بی‌بهره شویم اما این عدم حضور دلیل بر عدم اجرای این طرح بزرگ معرفتی نیست. ✍رئیس سازمان بسیج دانش‌آموزی استان قزوین اذعان کرد: طبق هماهنگی‌ها و همکاری‌های انجام شده بین صداو سیما، آموزش و پرورش و بسیج فرهنگیان اردوهای راهیان نور سال جاری بنابر ابلاغیات سازمان بسیج مستضعفین بصورت مجازی برگزار خواهد شد. ✍وی ادامه داد: اردوهای معرفتی و زیارتی راهیان نور در ۲۷ و ۲۸ بهمن ماه سال جاری بصورت پیاپی و زنده از تنها مرجع اطلاع‌رسانی سازمان بسیج دانش‌آموزی در شبکه شاد به آدرس https://shad.ir/qazvinbasij برگزار خواهد شد. ✍این مسئول ابراز کرد: اردوهای راهیان نور سال جاری بطور همزمان در مناطق چهارده گانه استان قزوین برگزار می‌شود و شرکت دانش‌آموزان مقاطع تحصیلی متوسطه اول دوم در کلاس‌های نهم، دهم و دوازدهم رشته‌های نظری و کارودانش که درس آمادگی و دفاعی دارند الزامی است. ✍وی عنوان کرد: تمامی مراحل اردوی راهیان‌نور مجازی همانند سایر اردوهای بوده و کلاس دروس دانش‌آموزان در این ایام برگزار نمی‌شود و دانش‌آموزان می‌توانند دو ساعت در نوبت صبح و دوساعت در نوبت بعدازظهر روزهای ۲۷ و ۲۸ بهمن ماه میزبان مجازی مناطق عملیاتی هشت‌سال دفاع مقدس باشند. ✍سرباز ادامه داد: همچنین حضور و غیاب دانش‌آموزان مقاطع گفته ‌شده از طریق دبیران آمادگی دفاعی دبیرستان‌ها صورت می‌گیرد و هماهنگی برگزاری این اردوی مجازی هم توسط معاونت آموزش متوسطه و پرورشی انجام خواهد شد. ✍مسئول بسیج دانش‌آموزی استان قزوین با اشاره به نحوه برگزاری اردوهای راهیان نور مجازی عنوان کرد: برای برگزاری اردوهای راهیان‌ نور مجازی، راویان فتح و پشکسوتان عرصه جهاد و شهادت دوران دفاع مقدس در کنار خادمان شهدا به صورت یک گروه منسجم از استان قزوین به مناطق عملیاتی جنوب اعزام خواهند شد. ✍وی ادامه داد: محتوای تولید شده توسط گروه اعزام شده به مناطق راهیان نور در قالب کلیپ، عکس، روایت‌گری، پخش زنده و زیارت مجازی یادمان‌ها و پخش برخط یادواره‌های شهدای دفاع مقدس در اختیار دانش‌آموزان قرار می‌گیرد ✍این مسئول تصریح کرد: همچنین برنامه‌های راهیان نور در قالب یک برنامه تولیدی  و در 4 زمان غیرپیوسته در روزهای 27 و 28 در بهمن ماه در کانال اطلاع‌رسانی سازمان‌های بسیج دانش‌آموزی و فرهنگیان و همچنین شبکه‌ استانی پخش می‌شود که زمان دقیق برگزاری این برنامه‌ها اطلاع‌رسانی خواهد شد. ✍وی ادامه داد: در پایان اردوی مجازی راهیان نور از دانش‌آموزان شرکت‌کننده آزمون گرفته شده و به شرکت‌کنندگان این دوره از اردوهای معرفتی راهیان نور گواهی اهدا خواهد شد. ✍سرباز تاکید کرد: شیوع ویروس کرونا علاوه بر تهدیدها و مشکلات بوجود آمده فرصت‌های بزرگی را برای ما فراهم کرد تا در هر شرایطی بتوانیم حافظ ارزش‌ها و آرمان‌های این نظام و انقلاب باشیم. ✍این مسئول بیان کرد: با توجه به شرایط موجود در سال جاری اردوهای راهیان نور گسترده‌تر از سال‌های گذشته و با حضور تعداد کثیری از دانش‌اموزان برگزار خواهد شد. ✍وی در پایان گفت: در سال جاری با توجه به عدم محدودیت حضور، دانش‌آموزان می‌توانند در کنار خانواده‌ها و فرهنگیان عزیز زائر مناطق عملیاتی جنوب کشور باشند. https://shad.ir/qazvinbasij @darentezareshahadat
28.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| 🎥 فکه، خانه ستاره ها/ قسمت دوم ⭕️ یاد و خاطره حماسه سازان و شهدای سرافراز عملیات والفجر مقدماتی در سالروز این عملیات گرامی باد... ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @darentezareshahadat
💠 با خبر شهادت ، فاتحه ابوالفضل و دمشق و داریا را یکجا خواندم که مصطفی با قامت بلندش قیام کرد. نگاهش خیره به موبایلش مانده بود، انگار خبر دیگری خانه‌خرابش کرده و این دست و بالش را بسته بود که به اضطرار افتاد :«بچه‌ها خبر دادن ممکنه بیان سمت حرم سیده سکینه!» 💠 برای اولین بار طوری به صورتم خیره شد که خشکم زد و آنچه دلش می‌خواست بشنود، گفتم :«شما برید ، هیچ اتفاقی برا من نمیفته!» و دل مادرش هم برای حرم می‌لرزید که تلاش می‌کرد خیال پسرش را راحت کند و راحت نمی‌شد که آخر قلبش پیش من ماند و جسمش از خانه بیرون رفت. 💠 سه روز، تمام درها را از داخل قفل کرده بودیم و فقط خدا را صدا می‌زدیم تا به فریاد مردم مظلوم برسد. صدای تیراندازی هرازگاهی شنیده می‌شد، مصطفی چندبار در روز به خانه سر می‌زد و خبر می‌داد تاخت و تاز در داریا به چند خیابان محدود شده و هنوز خبری از و زینبیه نبود که غصه ابوالفضل قاتل جانم شده بود. ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @darentezareshahadat ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ 💠 تلوزیون سوریه تنها از پاکسازی حلب می‌گفت و در شبکه العربیه جشن کشته شدن بر پا بود، دمشق به دست ارتش آزاد افتاده و جانشینی هم برای تعیین شده بود. در همین وحشت بی‌خبری، روز اول رسید و ساعتی به افطار مانده بود که کسی به در خانه زد. مصطفی کلید همراهش بود و مادرش هرلحظه منتظر آمدنش که خیالبافی کرد :«شاید کلیدش رو جا گذاشته!» 💠 رمقی به زانوان بیمارش نمانده و دلش نیامد من را پشت در بفرستد که خودش تا حیاط لنگید و صدا رساند :«کیه؟» که طنین لحن گرم ابوالفضل تنم را لرزاند :«مزاحم همیشگی! در رو باز کنید مادر!» تا او برسد قفل در را باز کند، پابرهنه تا حیاط دویدم و در همان پاشنه در، برادرم را مثل جانم در آغوش کشیدم. وحشت اینهمه تنهایی را بین دستانش گریه می‌کردم و دلواپس بودم که بی‌صبرانه پرسیدم :«حرم سالمه؟» 💠 تروریست‌های را به چشم خودش در زینبیه دیده و هول جسارت به حرم به دلش مانده بود که قد علم کرد :«مگه ما مرده بودیم که دستشون به حرم برسه؟» لباسش هنوز خاکی و از چشمان زیبایش خستگی می‌بارید و با همین نگاه خسته دنبال مصطفی می‌گشت که فرق سرم را بوسید و زیر گوشم شیطنت کرد :«مگه من تو رو دست این پسره نسپرده بودم؟ کجا گذاشته رفته؟» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @darentezareshahadat ═══✼🍃🌹🍃✼══