رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد
ما به قربان تو رفتیم و همان جا ماندیم (:
مگر اعجاز جز این است که بارانِ بهشت
زادگاهش برهوتِ عربستان باشد ؟(:
اگه روزی بهتون گفتم "خدایااا ببینش خودت"
ینی به مرحله ای از ذوق رسیدم که با کلمات نمیتونم بروزش بدم و اون لحظه باید جلوم باشین که محکم توی بغلم بچلونمتون😂
گرچه این شهر شلوغ است ولی باور کن
آنچنان جای تو خالیست ، صدا میپچد (:
اوایل دهه ی ۶۰ ، زمانی که حضرت آقا رئیس جمهور بودن ، روزی جلسه ای تشکیل میشه و جوان حدودا بیست سالهای ، وارد این جلسه میشه و شروع به حرف زدن و گزارش دادن میکنه ..
حضرت آقا از ابتدا تا انتهای صحبت این جوان رو میایستن و با یه حال خوبی گوش میکنن بهش ..
وقتی که جوان میره،شخصی پیش حضرت آقا میره و از ایشون دلیل حال خوبشون موقع صحبت کردن این جوان رو میپرسه ..
حضرت آقا لبخند میزنن و میگن خوشحالم از اینکه کسانی مثل این جوان رو داریم که میتونیم همیشه بهشون اعتماد کنیم ..
و اون جوان بیست ساله ، شهید سید ابراهیم رئیسی بودن (((:
« گوشهای از سخنان آقای مختاری ، در -شب خاطره شهید رئیسی- »