اگه چاق هستین به علوم پزشکی ورود نکنین
تو بیمارستان روپوش که میپوشین شبیه این ابگرمکن نفتی سفیدا میشین😶😂
#طنز
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@darhamsara
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طنز
چه هماهنگه لعنتی😂😂
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@darhamsara
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
‼️یادش بخیر؛ در عصر جدید هر کس رأی نمیداد، حق اظهار نظر هم نداشت...
💯پس، هر کسی رأی نده حق اظهار نظر نداره!
#من_رای_میدهم
#مشارکت_حداکثری
#انتخابات
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@darhamsara
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 زنگ زدن اداره برق
#طنز
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@darhamsara
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طنز
تو که میترسی اخه مگه مجبوری 😂😂
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@darhamsara
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نابود شد رفت 🤣
#طنز
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@darhamsara
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📄فایده رای ندادن چیه؟
رای اولی ها ببینند☺️
#انتخابات
#من_رای_میدهم
#مشارکت_حداکثری
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@darhamsara
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
📚چه کشکی ٬ چه پشمی
چوپانی، گله را به صحرا برد و به درختِ گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدنِ گردو مشغول شد که ناگهان گردبادِ سختی درگرفت. خواست فرود آید، ترسید. باد، شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد.
دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند. در حال مستاصل شد. از دور، بقعه ی امامزاده ای را دید و گفت: " ای امام زاده! گلّه ام نذر تو، از درخت، سالم پایین بیایم."
قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه ی قوی تری دست زد و جای پایی پیدا کرده و خود را محکم گرفت. گفت: " ای امام زاده! خدا راضی نمی شود که زن و بچه ی منِ بیچاره، از تنگدستی و خواری بمیرند و تو، همه ی گلّه را صاحب شوی. نصفِ گلّه را به تو می دهم و نصف هم برای خودم.."
قدری پایین تر آمد. وقتی که نزدیکِ تنه ی درخت رسید، گفت: "ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می کنی؟ آنها را خودم نگهداری می کنم در عوض، کشک و پشمِ نصفِ گله را به تو می دهم."
وقتی کمی پایین تر آمد گفت: " بالاخره چوپان هم که بی مزد نمی شود، کشکش مالِ تو، پشمش مالِ من به عنوان دستمزد. "
وقتی باقیِ تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید، نگاهی به گنبدِ امامزاده انداخت و گفت: "چه کشکی چه پشمی، حالا ما یک غلطی کردیم. غلطِ زیادی که جریمه ندارد. "
#داستان_کوتاه
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@darhamsara
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯