eitaa logo
بصیرت و روشنگری
91 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
سلام و رحمت🌱 کانال جهت فرستادن کلیپ های روشنگری و آموزش های امر به معروف و خودسازی و جهاد تبیین هست. نشر دادن مطالب کمک به ظهور مهدی فاطمه روحی‌لک‌فداه است. اینجا واجب فراموش شده دینمونو یاد میگیریم و احیاء میکنیم✌🏻 کانال وقف مهدی فاطمه ارواحنافداه هست☺
مشاهده در ایتا
دانلود
5.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ♨️ دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد... چشم حرامی با حرم روبرو شد.... 🔹 بیا برگرد خیمه......
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببین چه قشنگ،نسخه درمان همه دردها را صادرکرد🥀🥀 میگن حضرت ابوالفضل کم طاقته و سریع حاجت میده😭😭 یا ابوالفضل😭 یا عباس ادرکنی🤲🤲
🔸حکم چاپ اسماء معصومین روی پیراهن ⁉️ آیا چاپ و نوشتن آیات قرآنی و اسامی معصومین (علیهم السلام) بر روی لباس مخصوصاً لباس مشکی، با توجه به اینکه در ایام عزاداری دست و بدن به آن برخورد می‌کند، جایز است؟ استفاده از این نوع لباس‌ها چه حکمی دارد؟ ✅ چاپ و نوشتن آیات قرآنی و اسمای جلاله و امثال آن اشکال ندارد، ولی بر کسی که به دستش می‌رسد واجب است که احکام شرعی آنها را رعایت نماید و از بی‌احترامی و نجس کردن و مس بدون وضوی آنها خودداری کنند.
1.07M
🎙یه پیشنهاد خیـــــــــــــــــــــــلی قشنگ برای مؤمنین در ایام محرم 🏴🌹 فوق‌العاده اصیل و ناب و نقطه‌زن 👌 به اون توصیه آخر صوت هم حتما توجه کنید 😉
🖤 🥀 خود را مقـیم وادی احـساس می‌کنم             🥀 دل را خـمار بوی گـل یـاس می‌کنم 🍃 تا نام پـاک ساقی لب تـشنه می‌بـرم            🍃 بوی تو را به میکده احساس می‌کنم 🥀 تا وا کنی دگر گرهِ کورِ کارِ من...             🥀 خود را دخیل حضرت عباس می‌کنم 🍃 اشكی كه داده‌ای به دو دنیا نمی‌دهم            🍃 کی اعتنا به گوهر و الماس می‌کنم؟ 🥀 تا که بیایی از سفر ای باغبان عشق            🥀 یاد گـل شکـسته قـد از داس می‌کنم 🍃 امشب برای خواندنِ این روضه های سخت            🍃 آقا ببخش این همه وسواس می‌کنم! 🥀 دست بریده بود و علم بود و مشک بود 🥀 قد خـمیده بود و حرم بود و اشک بود 🥀 ای داغدار اصلیِ این روضه ها بیا صاحب عزای ماتم كرب و بلا بیا 🥀
20.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 روایت رهبر انقلاب از ماجرای شهادت حضرت عباس(علیه‌السلام)
▪️احياء شب عاشورا▪️ رسول خدا صلي الله عليه واله: هركس شب عاشورا را احيا نگه دارد، گويا خداوند را معادل عبادت همه ملائك عبادت كرده است و اجر عبادت اين شب: معادل هفتاد سال است 📕اقبال الاعمال ص٣٨ بحار ج٩٨ص٣٣٦
{اطلاعاتی در مورد شهید مصطفی صدرزاده} 🌹نام و نام خانوادگی: مصطفی صدر زاده 🌹تولد: ۱۳۶۵/۶/۹ شهرستان شوشتر 🌹اعزام : ۱۳۹۰/۶/۱۲ 🌹شهادت :۱۳۹۴/۸/۱ 🌹تشیع جنازه:۱۳۹۴/۸/۸ گلزار شهدای رضوان 🌹چهارسال در حوزه امام صادق(ع)درس خواندند 🌹دانشگاه محل تحصیل:دانشگاه ازاد تهران 🌹رشته:ادیان و عرفان 🌹شغل:آزاد 🌹ارادت خاصی به حضرت عباس (ع)داشت 🌹دغدغه اش کارفرهنگی بود گویی تمام زندگی اش  فعالیت های فرهنگی بود 🌹اولین اعزام : سال۹۲ 🌹تقریبا دوسال نیم در سوریه بودند که ۸بار مجروح شدند 🌹آخرین اعزام:چهارشنبه۲۰مرداد 🌹آقا مصطفی یکی از رزمنده های مورد علاقه سردار سلیمانی بود؛به گونه ای که سردار میگوید من عاشقش بودم 🌹شهید در شب حنابندان یا همان شب قبل از عملیات پیش بینی شهادتشان را کرده بودند که بخاطر این قضیه اخطار به اخراج از سوریه را به ایشان داده بودند زیرا این موضوع را تضعیف روحیه رزمندگان میدانستند. 🌹مسئولیت:فرمانده دلاور گردان خط شکن عمار لشکر فاطمیون و جانشین فرمانده تیپ فاطمیون. 🌹دوران نوجوانی رادر مساجد و هیئت های مذهبی و انجام کارهای فرهنگی و عضویت در بسیج و یادگیری فنون نظامی سپری کرد. اینقدر کار فرهنگی میکرد که گویی تمام زندگی اش به کار های فرهنگی گره خورده بود 🌹دوران جوانی در حوزه علمیه و فراگیری علوم دینی پرداخت ،سپس در دانشگاه دانشجوی رشته ادیان و عرفان شدند و همزمان مشغول جذب نوجوانان و جوانان مناطق اطراف شهریار و برپایی کلاس ها و اردوهای فرهنگی و نظامی و جلسات سخنرانی و...بودند. {خاطراتی از شهید} ✨یکی از دوستاش ازش پرسیده بود چرا به سوریه میری؟ خانمت رو با دوتا بچه کوچک تنها میزاری میری سخت نیست؟ بهش گفته بود برای چی ۱۴۰۰ سال هست که داریم روضه میگیریم؟ برای اینکه به ائمه و شیعیان توهین نشود و اصالت اسلام حفظ شود کاری که امام حسین علیه السلام در کربلا کرد زنده نگه‌ داشتن دین پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بود و با اسلامی که معاویه لعنت الله علیه عَلَم کرده بود جنگید. من که هیچ زن و بچه و هفت جد آبادم فدای یک کاشی حرم حضرت زینب سلام الله علیها. ✨به اهل بیت ارادت و حساسیت زیادی داشت و همیشه می‌گفت نکنه زمان ما اتفاقی مثل عاشورا رخ بده و موقعی که باید برای دفاع از میدان برویم شانه خالی کنیم. ✨همیشه می‌گفت شیعه مرتضی علی(علیه‌السلام)باید با رفتارش عشقش را ثابت کند،کسی که توی هیئت ها فقط سینه می‌زند خیلی کار بزرگی نمیکند؛باید رفتار و کردارمان در زندگی و برخورد با دیگران ثابت کند که یک‌ شیعه واقعی هستیم. ✨در ۴ سالگی وقتی میره دسته هیئت تماشا کنه موتوری بهش میزنه و مصطفی به اون سمت خیابان پرت می‌شود.همسایه ها به مادرش می‌گویند مصطفایت را موتوری کُشت. ایشان از ترس نمی‌توانستند بلند شوند و در همان لحظه چشمشان به کتیبه یا عباس میخورد و خطاب به حضرت می‌گویند:مصطفایم را بهم برگردانید من به شما قول میدهم او را طوری تربیت کنم که بشود سرباز خودتان.وقتی که مصطفی را آورند سالم بود به لطف خدا فقط کمی پهلویش خراشیده و سرش شکسته بود. ✨در ۷ سالگی وقتی میبیند کودکان را در هیئت راه نمی‌دهند با پول های داخل قلکش میرود و برای بچه های هم سن و سال خودش طبل و زنجیر و هیئت خرید و یک دسته راه انداخت. ✨در ۱۷ سالگی یک هیئت راه انداخت و به خاطر علاقه‌ای که به حضرت عباس داشت نام هیئت را هیئت حضرت عباس(ع) گذاشت و مادر همانجا داستان نذر را برای او گفتند. ✨مادرش می‌گوید:مصطفایم همه تلاشش را میکرد افرادی را جذب هیئت کند که از اهلبیت و دین فراری اند. عقیده‌اش این بود که جذب اینگونه افراد ارزش دارد و هنر است.
{ویژگی های خاص} 🌸هرکس او را می‌دید دیگر نمی‌توانست به راحتی ازش دل بکند،چون خیلی زود با رفتار و‌منش خویش در دل دیگران جا باز میکرد. 🌸دوست داشت با شهادتش کار فرهنگی و مفید کرده باشد و همیشه ذکر افوض‌امری‌الی‌الله را به لب داشت. 🌸به رهبری ارادت ویژه و خاصی داشت و گاهی قبل از اعزام سربند لبیک یا خامنه‌ای را می‌بست. 🌸هیچ وقت بدون سربند یا علی‌ابن‌علی‌طالب وارد میدان جنگ نمیشد. 🌸همیشه در میدان جنگ‌ یکه تاز و پیشتاز بود و دشمنان را غافلگیر میکرد. 🌸از کودکی حیا و غیرت و تعصب دینی داشت. 🌸بر نماز اول وقت تاکید فراوان داشت. 🌸در همه حرف ها و کارهایش اخلاص داشت.طوری که همرزمانش میگویند مصطفی عبد خالص بود. 🌸سرباز تمام عیار برای اسلام و انقلاب بود. 🌸هرجا احساس وظیفه میکرد سریع وارد میدان عمل میشد چه کار فرهنگی چه فعالیت میدانی. 🌸حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی و رهبری خط قرمزش بود. 🌸ولایت و ولایت مداری مصطفی زبانزد همه بود. در خصوص بیانات حضرت آقا عکس العمل نشان می‌داد و هرگز به دستورات ایشون بی تفاوت و بی اهمیت نبود 🌸حب او به اهلبیت و بغض او به دشمنان اهلبیت مثال زدنی بود این در گفتار و عملش نمود عینی داشت. {اتفاقاتی عجیب} 🌺پیکر شهید بعد از۷؛۸روز هم خونریزی داشت که مجبور شدند دوباره پیکر را غسل دهند.انگار خدا میخواست شرایطی فراهم اورد که فاطمه بتواند بهتر پدرش را ببیند. 🌺وقتی قران را بعد از اینکه تلقین خواندند بر روی صورت شهید گذاشتند شهید برای مدتی اندک چشم ها و دهانشان را بازکردند 🌺مصطفی در ظهر تاسوعا در۲۹سالگی به فیض رفیع شهادت نائل آمد. 🌺هشت بار پهلو و ریه راستش مجروح شده بود و هر دفعه نصفه و نیمه دوره درمان را رها میکرد و به سوریه باز می‌گشت. حتی او در فتنه ۸۸ هم به جرم حزب اللهی و بسیجی بودن مورد ضرب و شتم قرار میگیره و جانباز میشه. 🌺آخرین باری که تیر خورده بود دکتر بهش گفته بود:به اندازه یک دم و بازدم با مرگ فاصله داشتی و مصطفی هم در جواب گفته بود شما به اندازه یک دم و بازدم می‌بینی،اونی که میخواست شهادت رو بده یک کوله بار گناه دیده. 🌺لحظه شهادت به دوستش گفته بود سرم رو بلند کن،میخوام به آقا امام حسین علیه السلام سلام بدم. 🌺روز و ساعتی که اون حادثه تصادف برای شهید میفته و مادرشان ایشون رو نذر حضرت عباس میکنند با ساعت و روز شهادتشون یکی بوده
{آرزوهای شهید} 🌱ظهور مهدی فاطمه ارواحنافداه 🌱شهادت 🌱توفیق حضور داشتن در عاشورا 🌱از یاران امام حسین و امام زمان بودن {شهادت مصطفی} مصطفی صدرزاده در سال ۹۲ برای دفاع از دین و حرم بی‌بی زینب (س) با نام جهادی سید ابراهیم و با هویت افغانستانی،داوطلبانه به سوریه عزیمت و به علت رشادت در جنگ با دشمنان دین، فرماندهی گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شد، سرانجام پس از چندین بار زخمی شدن در درگیری با داعش، ظهر روز تاسوعا مقارن با ۱ آبان ۹۴ در عملیات محرم در حومه حلب سوریه به آرزوی خود، یعنی شهادت در راه خدا رسید و به دیدار معبود شتافت و در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار آرام گرفت.مصطفی شهادتش را از قبل پیش بینی کرده بود. خودش قبل از شهادت به دوستانش گفته بود که فردا فقط با یک گلوله شهید می‌شوم و حتی ساعت شهادت خودش را به دوستان خود گفته بود. {داستان شهادت} روز تاسوعای سال ۱۳۹۴ نبرد سنگینی بین گردان مصطفی و تکفیری ها درگرفته بود. ایشوت استفاده بودن و بر سر داعشی ها داد میزد نَحنُ شِیعة علی ابن ابیطالب و رجز خوانی میکرد اینقدر زیبا میخوند که همه گوش می‌کردند و حتی شلیک هم نمیکردند. در رجز خوانی اش می‌گفت: همه ما مسلمانیم و کتاب و پبامبرمان یکی است.ما دشمن مشترک داریم بیاید با دشمن مشترک مون بجنگیم‌ اما اونا بی تفاوت بودند و مصطفی هم وقتی بی‌تفاوتی آنها رو دید و از هدایتشون نا امید شد بر سرشون فریاد کشید: ما فرزندان حضرت فاطمه(س) و امام علی(ع) هستیم. ما شیعه مرتضی علی هستیم. اونها ولی توهین کردند و مصطفی هم با اقتدار و محکم جوابشون رو داد. تک تیراندازی که اورا زیر نظر داشت به خیال اینکه او جلیقه ضد گلوله دارد از پهلو به سمت قلبش شلیک کرد و درحالی که ذکر کُلُّنا فِداکِ یا زَینَب بر لب داشت به شهادت رسید و هشت روز بعد پیکر مطهرش به وطن بازگشت