eitaa logo
دری به سوی یاران عاشق
264 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
627 فایل
۱۳۹۸/۸/۲۲ 🌱همیشہ مےگفت: اگه میخوای‌ سربازامام‌زمان‌ باشے، باید توانایی‌هات‌ رو بالاببری‌ ... شیعه باید همہ‌فن‌حریف باشه، و از همه چے سر دربیاره 🍃انشاءالله صاحب زمان بیاد به ایران ️ زیرپاش بریزیم گلاب ناب کاشان دری به سوی یاران عاشق
مشاهده در ایتا
دانلود
شهرداری کاشان به مناسبت هفته تربیت بدنی و روز ورزش برگزار می‌کند: 8️⃣6️⃣1️⃣ 🏕 📎همراه با: 🔺اجرای برنامه صبح کاشونی ⛱به مقصد روستای جزه 💠جمعه ۵ آبان‌ماه ۱۴۰۲ ⏰ساعت۷صبح 🚌 با سرویس‌دهی رایگان 🚎 محل‌های حرکت را در پوستر پیوست بخوانید👆🏻 با همــــ🤝ـکاری: ✓هیئت ورزش‌های همگانی ✓سازمان مدیریت حمل و نقل بار و مسافر شهرداری 📲 این پیام را برای علاقه‌مندان ارسال کنید 🏔🗻🏕🏔🗻 الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ .•°°•.💬.•°°•. ⊱ @daribesoyeyaranashegh `•. ༄༅ ♥️ °•¸.•°࿐ ➺
🌈 زهرا شاکی میشود بیمزه! میخواستی بگی ما بچهایم؟ - !نه بابا... هانیه که بچهست ولی شما یه پا خانمی - !عمو - :دستش را میگذارد روی گوشهایش جیغ نزن وروجک... بدبخت برادرزاده ام... چهطور تحملش میکنی مهدی؟ - :مهدی نگاهم میکند و میگوید .فرشتهها رو که تحمل نمیکنن - .رو به عموسبحان لبخند پیروزمندانهای میزنم و در دلم قربان صدقهی عزیزِ جانم میروم :عمو اما سری به نشانهی تاسف تکان میدهد !زن ذلیل - حالا نگفتین اینها چیه؟ - :عمو رو به زهرا که این سوال را پرسید میگوید هزینهی جشن عروسی که نگرفتیم رو دادیم به یکی از مراکز بهزیستی... این اسباب بازیها رو هم - .گرفتیم که شما خانمهای خوش سلیقه کادو کنید ببریم برای بچهها :ذوقزده رو به مهدی میگویم آره مهدی؟ - :آرام چشمهایش را به نشانهی تأیید روی هم میگذارد .عمو شاکی میگوید یعنی حرف من رو قبول نداری؟ - :میخندم، به سمتش میروم و گونهاش را محکم میبوسم .عمو کوچیکهی خودمی - :میخندد. به زهرا نگاه میکنم و میگویم اتفاقاً من و زهرا هم قبل از عقد این فکر رو داشتیم؛ ولی پاک فراموش کردیم... مگه نه زهرا؟ - :سرش را تکان میدهد و میگوید .آره...چه خوب که اینکار رو کردید - :در دلم فریاد میزنم "خدایا شکرت برای این روزهای خوب" *** کلافه پوفی میکشم و مهدی را که روی مبل دراز کشیده و دستش را روی چشمهایش گذاشته تکان :میدهم. دستش را برمیدارد و نگاهم میکند. کلافهتر میگویم .حوصلهم سر رفته - :بلند میشود و مینشیند. با دست موهایش را به هم میریزد و میگوید !ساعت ده شبه ها... حوصلهت سر رفته؟ - !آره - !چیکار کنم من حالا خانمم؟ - :فکری در ذهنم جرقه میزند. با ذوق و هیجان میگویم .بیا بریم پشت بوم - :ابروهایش از تعجب بالا میپرند! حق دارد خب! با خنده میگوید !پشت بوم؟ - .آره... بریم ستارهها رو نگاه کنیم - :لبخندی میزند. انگار که خاطرات بچگیمان یادش میآید !بریم ستارهها رو ببینیم که باز هم ستاره پرنوره برای تو باشه؟ - :میخندم. پرافتخار میگویم !من الان دنیا رو دارم... ستاره میخوام چیکار؟ - .حتی دنیا هم کمه مقابلِ بودنت الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ .•°°•.💬.•°°•. ⊱ @daribesoyeyaranashegh `•. ༄༅ ♥️ °•¸.•°࿐ ➺
🌈 سرم را روی شانهاش میگذارم. دستش را دور شانهام میاندازد !میگم خوبه که اینوقت شب کسی نمیاد بالای پشت بوم... وگرنه به عاقل بودنمون شک میکردن - !خب عاقل نیستیم - !خیلی مچکر - .عاقل نیستیم... عاشقیم - .الهی من قوربونِ خانمِ شاعرم برم - * این کتاب در سایت نگاه دانلود ساخته و منتشر شده است .خدا نکنهی آرامی میگویم :چند لحظه سکوت برقرار میشود و دوباره این مهدی است که سکوت را با صدایِ آرامش میشکند .کاش زودتر پاییز بیاد - !چرا پاییز؟ - .پاییز که بیاد، میریم قدم میزنیم... صدای خش خش برگها زیر پامون قشنگ میشه - :لبخندی روی لبهایم مینشیند .شاعری سرایت کرده ها - ...بدجور - میگم مهدی؟ - !جانِ مهدی؟ - اگه یه روز بچهدار شدیم، اسمش رو چی بذاریم؟ - .الهی من قوربونِ فنچ بابا برم - :اخم میکنم !اسم رو بگو - .حسود! همیشه دوست داشتم دختردار که شدم اسمش رو بذارم زینب - .یکی از قشنگترین اسمهاست...پسر هم محمد... یا علی - پاشو که رفتیم تو رویا... پاشو خانم من فردا باید برم سرکار، شما تا ظهر میگیری میخوابی! غذا هم - ...که !غذا هم که چی؟ - !املت - .کاش نور مهتاب، همیشه شاهدِ خندهها و خوشیهایمان باشد * آخرین عروسک را هم با کمک زهرا کادو میکنیم. لبخندی میزنم و کادوها را در پلاستیکها و گوشهای میگذارم. از الان برای وقتی که به مرکز بهزیستی برویم کلی شوق دارم. دوست دارم بروم و کلی با بچهها :بازی کنم و خوشحالشان کنم چای میخوری زهرا؟ - .آره، بذار من میریزم - .نه دیگه خودم میریزم - به آشپزخانه میروم، استکانها را از کابینت برمیدارم و کنار سماور میگذارم، قوری را برنداشتهام و هنوز چای را نریختهام که با شنیدن صدایی مثل انفجار بمب، دستهایم را محکم روی گوشهایم .میگذارم .صدا آنقدر بلند و وحشتانگیز هست که چشمهایم را روی هم فشار بدهم حس میکنم شیشههای پنجرهها در حال تکه تکه شدن هستن. چند دقیقه که میگذرد و صدا قطع میشود، خودم را دوان دوان به زهرا که گوشهی هال از ترس با دست گوشهایش را گرفته میرسانم. به :زور و با لبهای خشکیده از ترس میگویم چی... چی شده... زهرا؟ الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ .•°°•.💬.•°°•. ⊱ @daribesoyeyaranashegh `•. ༄༅ ♥️ °•¸.•°࿐ ➺
🌈 :مات نگاهم میکند ...نمیدونم... نمیدونم - *** :عمو و مهدی نگاهی به هم میاندازند... عصبی میشوم میگین چی شده یا نه؟ - :مهدی تند و سریع میگوید .اعلام جنگ از سمت عراق - !گیج نگاهش میکنم. حرفهایش در ذهنم میچرخند؛ اما معنیشان را درک نمیکنم :ادامه میدهد ...اوضاع شهرهای جنوبی خیلی بدتره... زیرِ بمب و موشکن - :با ترس و لکنت میگویم مـ...ما...مامان اینها... خانمجون...عـ...عمو اینها... حالشون خو...خوبه؟ - :عمو کلافه بین موهایش دست میکشد .تلفنها قطعه... خبری نداریم - :زهرا با صدای آرامی میگوید حالا چی میشه؟ - .میجنگیم تا ایمانمون، ناموسمون، انقلابمون و خاکمون بمونه - سرم را با شدت بلند میکنم و به مهدی که این حرف را زده نگاه میکنم. حرفهای شب خواستگاری همه !و همه میان ذهنم خودی نشان میدهند... کابوس شبهایم واقعیت یافت :نامطمئن میگویم !چی؟ ببینم... نگو... نگو که میخوای بری؟ - .از جایش بلند میشود، میرود کنار پنجره میایستد. سکوتش جانم را ذره ذره میگیرد مات میمانم! وقتی به خودم میآیم که عمو و زهرا به خانهی خودشان رفتهاند. انگار که تازه معنی .حرفهای مهدی را فهمیده باشم، بلند میشوم میروم و پشت سرش میایستم. تمام انرژیام را جمع میکنم و با صدایی که انگار از ته چاهی عمیق :میآید میگویم ...من... من نمیذارم مهدی... من از دستت نمیدم... من نمیذارم بری - !به سمتم برمیگردد. چشمهایش برق میزند. نکند برق اشک باشد؟ :دستم را میگیرد و میگوید نمیشه هانیه... نمیشه... نبین الان خودمون رو... شهرهای جنوبی زیر بمب و موشکن... هانیه من گفته - بودم بهت، یادته؟ گفتم شاید یه روزی نباشم... یادته هانیه؟ ...یادمه - زیر قولت زدی؟ - اشکهایم سرازیر میشود. زانوهایم خم میشود. روی زمین میافتم و هقهق گریهام بلند میشود. :همانطور با گریه میگویم من نمیدونستم... نمیدونستم اینقدر دوستت دارم... من نمیدونستم قراره اینقدر وابستهات بشم... - .مهدی من نمیتونم... نمیتونم نبودنت رو تحمل کنم همینطور اشکهایم میریزند. کنارم روی زمین مینشیند. با دستهایش اشکهایم را پاک میکند، با :صدای خشداری میگوید گریه نکن خانمم... باشه؟ اشکهات داغونم میکنن هانیه... فقط هانیه... نمیخوای که من شرمندهی - خدا بشم؟ نمیخوای که شرمندهی امام حسین «علیه السلام» بشم؟ مگه نه هانیه؟ طاقت نمیآورم، خودم را در آغوشش میاندازم و دوباره صدای گریهام بلند میشود. همانطور که سرم را :در آغوشش پنهان کردهام با گریه میگویم ...ما همهش سه ماهه مالِ همیم... همهش سه ماهه - الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ .•°°•.💬.•°°•. ⊱ @daribesoyeyaranashegh `•. ༄༅ ♥️ °•¸.•°࿐ ➺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
24.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨این کلیپ ✨محشره ✨دانلود نکنی، ✨از دستت رفته😐 🌟بدون شرح...👏 ⚡️⚡️⚡️به سرعت برق و باد نشر بده تا دیر نشده🤩 الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ .•°°•.💬.•°°•. ⊱ @daribesoyeyaranashegh `•. ༄༅ ♥️ °•¸.•°࿐ ➺
🔴 فضیلت سورۀ واقعه در شب جمعه 🔸امام صادق (عَلَیْه‌ِالسَّلاٰم) فرمودند: 🔹هر کس در هر شب جمعه، سورۀ واقعه را بخواند، خداوند، او را دوست می‌دارد و محبوب همۀ مردمانش می‌گرداند، و هرگز در دنیا گرفتار بدبختی، فقر، درماندگی و هیچ آفتی از آفات دنیا نخواهد شد و از همراهان امیرالمؤمنین (عَلَیْه‌ِالسَّلاٰم) خواهد بود. این سوره، ویژۀ امیرالمؤمنین (عَلَیْه‌ِالسَّلاٰم) است و کسی در آن شریکش نیست. 📚 ثواب الأعمال، ج۱، الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ .•°°•.💬.•°°•. ⊱ @daribesoyeyaranashegh `•. ༄༅ ♥️ °•¸.•°࿐ ➺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
30.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بالاخره یه کار تمیز و تاثیرگذار در مورد فرزندآوری تولید شد خیلی قشنگ بود😍😍😍🥺 دم همتون گرم الحق و الانصاف اشک ادم در می یاد هم از غصه هم از شوق الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ .•°°•.💬.•°°•. ⊱ @daribesoyeyaranashegh `•. ༄༅ ♥️ °•¸.•°࿐ ➺
هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید روز : صد مرتبه اللهم صل علی محمد و آل محمد 🌸🌸 السلام علیک یا ابا صالح المهدي ادرکنی 🌼🌼 سلام برشما منتظران ☘☘ ☀️ امروز: 💎 شمسی: جمعه - ۵ آبان ۱۴۰۲ 💎 میلادی: Friday -27 October 2023 💎 قمری: الجمعة، ۱۱ ربیع الثانی 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸 صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ .•°°•.💬.•°°•. ⊱ @daribesoyeyaranashegh `•. ༄༅ ♥️ °•¸.•°࿐ ➺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 ‏باطری ای که داره ته میکشه بش گرما بدی شارژ میشه کار میکنه. 🌱 آدمم همینجوره، وقتی خستس دلشو گرم کنی انرژی میگیره میره جلو. 🌱 عزیز دلم نکنه یادت بره باید خودت رو گرم کنی... ✅ نیت امروز من اینه ببینم دلگرمی هام چیه و امروز قلبم رو با یکی از این دلگرمی ها گرم کنم الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ .•°°•.💬.•°°•. ⊱ @daribesoyeyaranashegh `•. ༄༅ ♥️ °•¸.•°࿐ ➺