20.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 روایت راشاتودی از تاریخ مقاومت بوشهر
🔹 در پی برگزاری همایش روز ملی خلیج فارس در بوشهر، شبکه های بین المللی متعددی به روایت و مخابره این همایش پرداخته اند. در این میان شبکه راشاتودی، ویدیویی تحلیلی از مقاومت مردم استان بوشهر آماده و روانه آنتن خود ساخته است.
▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر
@dariche_bu
17.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 مطالعه این کتاب از نون شب واجبتره
🔹 معرفی کتاب «بادبانها را بکشید» توسط استاد عباسی ولدی، فعال حوزه جمعیت و خانواده
▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر
@dariche_bu
7.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 لحظاتی از حضور رهبر انقلاب در غرفه انتشارات راهیار
🔹 رهبر معظم انقلاب، صبح امروز دوشنبه ۲۴ اردیبهشتماه با حضور در سیوپنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران از غرفه انتشارات راهیار بازدید کردند.
▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر
@dariche_bu
🔴 در مورد کتابهای حوزه هنری، چه کسی مقصر است؟/ گوگل کنید و گفتههایتان را دوباره بخوانید
🔹 دریچه؛ مهدی مقدسی: محرم گذشته، ابراهیم قهوه چی زاده، مستندساز، تماس گرفت و گفت اگر میتوانی کتاب «حسین تشنه لب» را برایم پیدا کن. میخواهم در مورد «بخشو» مستند بسازم؛ به داده های آن کتاب نیاز دارم و پیدا نمیکنم. به نویسنده اش، استاد سیدقاسم یاحسینی تماس گرفته بود. یاحسینی هم گفته بود خودم هم ندارم.
🔹 شیراز بودم که تلفنم زنگ خورد؛ بچه های دفتر بودند. جواب دادم گفت: «سلام. گوشی .... بفرمائید». گوشی را دست فرد دیگری داد. صدای آرامی پشت خط گفت: «سلام. من عباس نیری هستم. گفتهاند کتابم دست شماست آمدهام با شما صحبت کنم». خیلی ناراحت شدم که حاجی که جانباز جنگ است با این وضع پایش مجبور شده بیاید دفتر ما در طبقه بالای کتابخانه خلیج فارس. گفتم اشتباه به عرض رسیده است. کتاب شما در دفتر ما نیست. حسابی شاکی و ناراحت بود از اینکه کتابش در بازار نیست.
🔹 اواسط رجب بود در دفتر نشسته بودم که حاج خلیل مرادزاده نفس زنان وارد اتاق شد. با دهان روزه. حاجی سالهاست هر سه ماه رجب، شعبان و رمضان را روزه میگیرد. سختش بود که یک طبقه بالا آمده بود. گفت با کتابم چه کردی؟ گفتم حاجی اصلا کتاب شما دست من نیست. اشتباه به عرض رسیده است.
🔹 برای گفتگویی با خانم فرزانه دهقانی، نویسنده حوزه تاریخ شفاهی، به مدرسهشان در خیابان شهید ماهینی رفتم. ایشان هم دل پری داشت از اینکه کتابهایش چاپ نشده. گفت رفتهام حوزه و گفتهام اینها را خودم با جایی غیر از حوزه چاپ خواهم کرد. علی الظاهر مسئولین حوزه هم ایشان را به شکایت تهدید کردهاند.
🔹 و نویسندگان و محققین و راویان متعدد دیگری که از این وضع بحرانی سخت آزرده خاطرند. آخرین آنها امید زاهد است؛ دو روز قبل طی یادداشتی با عنوان «گرفتاری نویسندگان بوشهری با حوزه هنری» که رسانه خلیج فارس نیز آن را منتشر ساخته، به شکوه از مسئولین سابق حوزه پرداخته و نوشته است: «کتابها یک روز بعد [از رونمایی] در بازار کمیاب و نایاب شدند! گویی اصلاً کتابی منتشر نشده بود!»
🔹 اما مقصر این اتفاق واقعا ناراحت کننده و تلخ در حوزه فرهنگ و هنر بوشهر کیست؟ فقط امید پارسایی فر؟ که وقتی خبردار شد که چند روز دیگر تودیع خواهد شد، کتابهای بعضا ناآماده ای را بدون پشتوانه مالی منتشر ساخت؟ او اهالی فرهنگ را به جان هم انداخت فقط برای اینکه برای خودش رزومه ای جمع کند و بگوید من بودم. کتابهایی که بعضاً چندسال در حوزه خاک خورده بود و نمیتوانست منتشر کند را با پنج یا ده نسخه ماکت رونمایی کرد و رفت. حتما مقصر اصلی این بحران پارساییفر است. اگر ستاد و مرکز حوزه هنری انقلاب اسلامی از مدیریت قاطع و توانمندی برخوردار بود، حتما با او برخورد میکرد. اما دیگران بی تقصیرند؟
🔹 از تغییرات هزینهزای سالهای اخیر استان بوشهر، تغییر امید پارساییفر بود. سیاسیونی که برای ماندگاری پارساییفر به جد تلاش کردند، به جای خود. سیاسیون اولویتهای خاص خود دارند. آیا آن دسته از اهالی فرهنگ و هنر که برای ماندگاری او در حوزه هنری تلاش کردند میتوانند اکنون از «گرفتاری نویسندگان بوشهری با حوزه هنری» بگویند؟ بیشترین فشارهای رسانهای برای ممانعت از تغییر پارساییفر، با کارنامهای از پیش معلوم، از سوی کسانی وارد شد که امروز، از او انتقاد میکنند.
🔹 در یکی از آیینهای رونمایی، عبدالکریم مشایخی، گفته بود: «کارنامه پارساییفر روشن و مشخص است و از این تغییر دلگیر شدم». عبدالعزیز بلادی گفته بود: «امیدوارم مدیریت استان از این چهره توانمند در جای خود استفاده کند». جهانشیر یاراحمدی نیز جامعه هنری بوشهر را مخاطب قرار داد و گفت: «برایم سوال است که چرا جامعه هنری بوشهر در خصوص تغییر پارساییفر ساکت است؟». در آن روزها سایت خلیج فارس که اخیرا یادداشت انتقادی امید زاهد از پارساییفر را منتشر ساخته تیتر زده بود: «پارسایی فر در حوزه هنری بوشهر موفق بود».
🔹 اگر حافظه ایرانیان کوتاهمدت هم باشد، حافظه مجازی کوتاهمدت نیست. گوگل کنید و تمجیدهایتان از مدیریت سابق حوزه را دوباره بخوانید؛ شاید لازم شد قبل از جوالدوز به دیگران یک سوزن هم به خودتان بزنید و از گذشته عذرخواهی کنید. نمیتوان هم دم خروس را دید هم قسم حضرت عباس را باور کرد.
▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر
@dariche_bu
⚫️ آخرین فراز از وصیتنامه امام خمینی رحمة الله علیه
▪️ بدانند كه با رفتن یك خدمتگزار در سدّ آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد كه خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند و الله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است.
▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر
@dariche_bu
🔹 مثل همان دختر بابامرده
🔹 دریچه؛ جم؛ مینا صابردوست: روزی که پدرم را از دست دادم یهو در خانهامان باز شد و خواهر و برادرهای بزرگم با هم آمدند داخل. من و خواهرم کوچکتر از همه بودیم و دل نازک تر. هر کسی یک جور دلداریامان میداد. خواهرم دست میکشید روی سرمان، مادرم به زور جلو گریهاش را میگرفت.
🔹 برادرم دست هایم را گرفت توی دستهای مردانهاش، سرم را چشباند به سینهاش و گفت: «غصه نخوری جان دل. من هستم. نگران هیچ چیز نباش».
🔹 دیروز بعد از آن همه سال دوباره حالم شد حال همان دختر بابا مردهی سالهای دور گذشته. ده بار در خانهام را باز کردم و توی راهرو نگاه کردم. منتظر دلجویی کسی بودم. پاک یادم رفته بود که با خانوادهام کیلومترها فاصله دارم. دیدم دل سنگینم هیچ جوره آرام نمیشود.
🔹 با یکی از دوستانم تماس گرفتم. هواخوری را بهانه کردم که همدیگر را ببینیم. اولش قبول نکرد که: «چه وقت هواخوریه. حوصله داریا». ریختم به هم و با صدایی که از بغض پر بود گفتم: «محض خدا نگو نه. حالم خرابه». قرار گذاشتیم و پیاده زدم بیرون. دو بار مسیر خیابان را اشتباه رفتم. با تأخیر همدیگر را پیدا کردیم. نیم ساعت به زور کنارش نشستم و به بهانه بچهها برگشتم خانه.
🔹 دیوانه شده بودم. به هر که میشناختم پیام فرستادم بلکه کسی خبر خوبی داشته باشد. اما همه بی خبر ولی امیدوار. تا صبح ده بار گوشی موبایلم را چک کردم. خبری نبود که نبود. ساعت هشت و نیم صبح دکمهی تلوزیون را زدم و زیر نویس شبکه خبر را دیدم. آب پاکی ریخته شد روی دستم، مثل همان دختر بابامرده ...
▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر
@dariche_bu
🔹 دریچه؛ بوشهر؛ فاطمه اسلامفر: توی گروههای مجازی خانوادگی، دخترخاله ۱۷ سالهام، همیشه جلودار نقد دولت آقای رئیسی بود.
همیشه آماده توپیدن بود. با هر اتفاق و بالا و پایین شدنی، رئیسی آماج گلولههای نقدش میشد، گاه به حق و گاه متاثر از رسانه و دوستان.
🔹 دیشب با انتشار خبر سقوط بالگرد ابراز ناراحتی و نگرانی میکرد توی گروه
و صبح بعد از شنیدن خبر شهادت، عکس پروفایلش را عوض کرده بود...
▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر
@dariche_bu
20.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 گفت دِی، رئیسی رحمت خدا رفت
🔹 حال و هوای مردم بوشهر پس از شهادت آیتالله رئیسی؛ صبح دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر
@dariche_bu
🔴 تا آخرین لحظه
🔹 دریچه؛ بوشهر؛ رباب حیدری: غروب با خانواده آماده شدیم برویم مسجد محله، همین که وارد مسجد شدم یکی از خانم های مسجد که اضطراب توی چهره اش کاملا مشخص بود بهم گفت:«می خواستم بهت زنگ بزنم شمارت رو نداشتم، خبری از آقای رییسی داری؟»
- چه خبری؟!
- میگن تو راه برگشت از تبریز هلی کوپترش سقوط کرده!
- جدی می گی؟
- خودت گوشیت رو نگاه کن.
🔹 موقع نماز مغرب بود، توی صف نماز جماعت ایستاده بودم و انگار یه جای دیگه سیر می کردم. بعد از نماز مولودی مختصری برای میلاد امام رضا علیه السلام خوانده شد و مداح چند بار آیه امن یجیب...خواند، حال و هوای من لحظه به لحظه داشت خرابتر می شد.
🔹از تلوبیون اخبار رو پیگیری می کردم.
یا خدا چی داشتم می شنیدم؛ سقوط، کوه و جنگل، بارندگی، مه، سرما...
🔹 چه اتفاقی می خواست بیافتد، به عکس حاج قاسم که روی دیوار نصب بود نگاه می کردم و با بغض می گفتم: «حاج قاسم که از بین ما رفت، خدایا رئیس جمهور رو برامون نگه دار.»
🔹 لحظات بیم و امید را سپری می کردم، هر آن منتظر خبری امیدوار کننده بودم.
بعد از نماز صبح نذر و نیازهایم را مرور می کردم، که بعد از شنیدن خبر خوش سلامتی رئیس جمهور همه را ادا کنم.
🔹 به کانال های معتبر سر زدم، لحظه لحظه خبرها را پیگیری کردم، تلوزیون را هم روشن کردم اما دریغ از یک روزنه امید. دیگر دل ماندن در خانه را نداشتم با خودم گفتم:«کاش الان مشهد بودم و میرفتم حرم.» ولی اینجور مواقع که دسترسی ندارم، دست به دامن شهدا می شوم. وضویی گرفته و میخواستم به قصد زیارت شهدای گمنام راهی بشوم اما با صدای قرائت قران، که از تلویزیون پخش میشد میخکوب شدم.
▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر
@dariche_bu
28.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 اینجانب سید ابراهیم رئیسی
🔹 ویدیویی از سال ۱۳۷۲
▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر
@dariche_bu
🔴 وَ 31 اردیبهشت، این روزِ سخت...
🔹 روز سختی بود،خودمان هم نفهمیدیم چطورشب شد اینروزِ سخت.
🔹چند صف نمازگزار بود اما گویی فقط یک نفر در مسجد بود، ساکت و آرام!
بین دو نماز یکی از آقایان میکروفن دست گرفت، فقط چند بیت شعر خواند و آنقدر صدای گریه و ناله بلند شد که انگار همان لحظه بود که باورمان شد واقعاً از دست دادیم سید را!
🔹بعداز نماز با اتوبوس ۵۰_۶۰ نفر رفتیم سمت مصلی برای برنامه،اولین بار بود حتی کودکان هم سرو صدا نمیکردند،آرام و بی صدا سمت مصلی رفتیم.
🔹و امان از حال و هوای مصلی،همه جا سیاه و همه سیاه پوش، مذهبی غیر مذهبی کوچک و بزرگ فرقی نداشت، همه آمده بودند عقده دل خالی کنند و بغض در گلو را که از هشت صبح تاب آوردهاند آزاد کنند.آنقدر فضای مجلس اندوهناک و پر از غم بود که بیطاقت شدیم.
خصوصا آنجایی که مداح گفت سه سرنشین سید بودند و سوخته بودند، مانندِ مادرمان زهرا س که میانِ شعله های آتش بود..
🔹و ۳۱ اردیبهشتی که حک خواهد شد در ذهن ها و قلب های این مردم داغدیده...
✍ مهدیس میرزایی، ۱۶ ساله، عالیشهر
▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر
@dariche_bu
18.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 اولین ملاقات رئیسی با ابومهدی المهندس
🔹 روایتگری علیرضا حاجیانی در تجمع مردم بوشهر در سوگ شهدای خدمت
🔹 پارک شغاب دوشنبه شب؛ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر
@dariche_bu