خاکینه!
ترانه «بوی گندم» نوشته شهیار قنبری و تنظیم واروژان با خوانش داریوش اقبالی، سال ۵۱ در تهران ارائه شد که با تمی نوستالوژیک اعتراضی لطیف به تبعات اصلاحات ارضی محمدرضا شاه بود.
نتیجتاً هر سه توسط ساواک بازداشت شدند دست آخر ماجرا بدانگونه ختم بخیر شد که «داریوش» بنحو احسن «متقاعد شد» شاه خوبست و اصلاحات ارضی شاه خوبتر است لذا در مقام جبران ترانه رسول رستاخیز و همچنین ترانه طلایه دار به پاسداشت اعلیحضرت و اهتمامشان در تاسیس حزب رستاخیز توسط ایرج جنتی عطائی سروده و داریوش نیز آن دو را اجرا و «اهدا» فرمودند!
ظاهرا تاریخ نیز اهل شوخی است و توبهفرمایان (!) زمانی در توصیف قد رعنای اعلیحضرت بدانگونه میخواندند که:
با پدر ، آرزوی باغی بود، روی خاكی كه شكل مُردن داشت
بس كه تن تشنه بود خاک من ،پدرم شوق جان سپردن داشت
با من اما سبد سبد میوه ،از درخت غرور باغستان!
و اکنون دُردانه آن اعلیحضرت در حسرت «تاج پدر» و «توهمات پدر تاجدار» محزونانه با والده محترمه بدانگونه سوتهدلی میکنند که:
با مادر، آرزوی تاجی بود روی خاکی که بر سَرمان شد!!!
#داریوش_سجادی
#رضا_پهلوی
#داریوش_اقبالی
#واروژان
#شهیار_قنبری