غُرش در جنگل!
مواضع پاندولی ترامپ نسبت به ایران از منتهیالیه خصومت و قلدری و جنگطلبی تا آغوش گشائی و گشادهروئی جهت مذاکره و بهبود رابطه با تهران، موید زوال تصمیم گیری ناشی از افول «قدرت و مهابت» ابرقدرتی است که زمانی کمترین ترشروئیاش، انگاره غرش شیری در جنگل را تداعی میکرد که به درنگی «جنگلیان» را در پروای قهاریت و قاهریت «سلطان» به صرافت خاکساری و چاکرسالاری میانداخت و اکنون «سلطان دیروز» بیحزمانه خود را در تله «فراست و تدبیر» و «چابکی و چالاکی» حریفی تازه نفس، نالان و ناتوان میبیند.
غرش در جنگل یا «the Rumble in the Jungle» گزاره ای بود که اکتبر ۱۹۷۴ و بعد از مسابقه بوکس سنگینوزن جهان بین محمدعلی کلی و جورج فورمن فضای رسانهای آمریکا را تسخیر کرد و علاقهمندان به ورزش بوکس را مفتون هنرنمائی زیرکانه «کلی» در مصاف با «فورمن شکستناپذیر» کرد.
محمدعلی در آن مسابقه ضمن تفطن به «قدرتمندی ناچالاکانه فورمن» و علیرغم اشتهارش به رقصپائی زیبا لیکن در رقابت مزبور بجای مشتهای فولادین، فورمن را مقهور تدبیر خود کرد و عامدانه طی ۸ راند تنها در گوشهای از رینگ گارد دفاعی گرفت و با جاخالیهائی بموقع فورمن را آزاد گذاشت تا هر اندازه میتواند با کوبش مشتهای سنگین خود به گارد بستهاش انرژی خود را از دست داده و در میانه راند هشتم بود که «کلی» در بهترین فرصت مقتضی و در اوج بیرمقی تحمیلی به فورمن ناغافل آن غول شکستناپذیر رینگ را با مشتی مهیب و سنگین نقش بر زمین و «ناک اوت» کرد!
ترفندی که اینک ایران نیز حاذقانه آن را در مصاف با ترامپ بکار گرفته و ضمن بیوقعی به همآوردخواهی کاخ سفید موفق شده آمریکائیان را در زمین سیاست و نظامیگری مبتلابه یک هایپراکتیوی مشعوفانه کند تا از قبال آن «خویش شیدائی» انرژی ترامپ و مردانش را تخلیه و بزنگاه فراغ برای پایان شکستناپذیری واشنگتن را بسترسازی کند.
راند هشتم تهران و واشنگتن برخلاف رویکرد قلدرانه آمریکائیها، راند تدبیر است. تدبیری که قبل از بازوانی فولادین، مردانی فهیم را میطلبد.
فراستی که ایرانیان بدان شُهرهاند و با همان ترفند «تهمتن» قهرمان شاهنامهشان در مصاف با «اکوان دیو» آنگونه آن پلشتی را فریفت و سَر بُرید که:
به دریا نباید که اندازیم، کفن سینه ماهیان سازیم
به کوهم بیانداز تا ببر و شیر، ببینند چنگال مرد دلیر
#داریوش_سجادی
#ترامپ
#محمدعلی_کلی
#فورمن
از ناکثین تا ناکسین!
زندگی در غُربت هر چند تلخی و سختی منحصربفرد خود را دارد اما عاری از مزیت هم نیست از جمله آنکه اسباب برون ریخت چهره واقعی و بدون رتوش افرادی میشود که تا پیش از آن و در داخل کشور زیستمان و گفتمانی با ماسک و ناراست را عهدهداری میکردند.
بر همین منوال اظهارات «حسین قاضیان» در تلویزیون فارسی بیبیسی بمناسبت سالگرد رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی را می توان و باید اقاریری محسوب کرد که با صداقتی عاری از واقعیت و به برکت «دوری از مرکز» برون ریخت شده!
قاضیان در بیبیسی و بمناسبت سالگرد ۱۴ خرداد با ادعای بیفروغ شدن محبوبیت بنیانگذار جمهوری اسلامی گفت:
هر چند تشییع جنازه آیت الله خمینی در ۶۷ موید محبوبیت میلیونی ایشان نزد ایرانیان بود اما دلیل آن محبوبیت بسته بودن فضا در آن مقطع بود و کسی اطلاع نداشت که همین آیتالله در سال ۶۷ حکم اعدام زندانیان سیاسی را دادند و کسی با چهره خشن ایشان آشنا نبود!
مطابق اظهارات قاضیان:
آیت الله خمینی اکنون و بعد از مشخص شدن چهره خشناش دیگر مانند دهه ۶۰ محبوبیتی نزد ایرانیان ندارد.
داعیه مزبور از منظری دموگرافیک نوعاً ادعائی «سهل و ممتنع» محسوب میشود. به عبارت دیگر «روحالله خمینی» برای بدنهای از جامعه ایران از ابتدا چهره محبوبی محسوب نمیشد و اساساً مزیت نسبی «امام» نشستن ایشان در کانون نفرت چنین اقشاری بود که از اساس با «انقلاب خمینی» و «خمینی انقلاب» زاویه داشتند.
از جانبی دیگر یک واقعیت را نیز نمیتوان کتمان کرد که در بازه زمانی ۵۷ تا ۶۷ بخشی از شیدائیها نسبت به «امام» محصول جوزدگی و رُمانتیسم سیاسی افراد و اقشاری بود که دلبستگی و پیوستگی ایشان به «امام» فاقد عمق اندیشگی و صرفا ریشه در تب و هیجان هیسترییونیک مبتلابه انقلاب داشت.
بر این منوال طبیعی است تا شیدائیان مزبور در فردای زوال تب و افول جوزدگی، در یک فرآیند سینوسی آنک دچار سانتیمانتالیسم سیاسی شوند.
علیٰرغم این بولدترین قسمت قضیه آنجاست که «ماجرای امام» و «پیروانش» از جانب «مُشبه به قاضیان» قضاوت مُشوهانه میشود.
این روایتی است آشنا که قبل از «امام» گریبانگیر «امام نخست شیعیان» شد و هر چند شیدائیان در فردای ترور خلیفه سوم آغوشگشایانه و شیداوشانه به بیعت با علی (ع) هجوم آوردند اما همان شیدائیان در فردای مزمزه عدالت و قاطعیت علی (ع) مبتلا به آلزهایمر شده و علی (ع) را متهم به خشونت در صفین و جمل و نهروان کرده و در کوفه خونش را مباح افتاء کردند!
ناکثین دیروز همان قضاوتی را با علی (ع) کردند که ناکسین امروز با خمینی میکنند و طُرفه آنکه همه جذابیت علی (ع) نزد پیروانش قاطعیت ایشان در قلوهکن کردن چشم فتنه در صفین و جمل و نهروان بود که ۱۴۰۰ سال است شیعیانش را شاداب محبوبیت اقتدار امامشان نگه داشته. همچنان که همان اعدامهای ۶۷ رغم ترشروئی شُبه فروشان، فزونیدهنده به غلظت محبوبیت ناشی از قاطعیت امام نزد پیروان امام است.
#داریوش_سجادی
زوال آمریکا!
افول آمریکا امری است قهری و نه دفعی.
محرز بودن چنین افولی بازگشت به این بداهت دارد که نطفه ایالات متحده در بطن لیبرالیسم فلسفی منعقد شد .
لیبرالیسم فلسفی از ابتدا فاقد بضاعت جهت فهم بداهت بشر و حاجات ایشان بود و چنین نحافتی، آمریکا را در قامت نماینده چنان نحلهای محکوم به انهزامی محتوم می کرد.
آمریکا قبل از آنکه در تاریخ محکوم به افول باشد در مبانی معرفت شناختی محروم از بضاعت جهت تبیینی واقعبینانه و معناشناسانه از انسان بماهو انسان بود.
استراکچر فلسفی اندیشه لیبرال واکنشی قهری به سترونی کلیسای کاتولیکی بود که تمامیت معرفت خود را حول زهدگرائی و دنیاستیزی بنا کرده بود.
خوش زیستی اباحه سالارانه واکنش قهری لیبرالیسم فلسفی به خشک زیستی سترونانه کلیسای کاتولیک بود که از بطن پروتستانیسم لوتری منجر به اخلاق سرمایه داری پول سالار شد.
چیزی که بعدها ریچارد نیکسون با صراحتی شجاعانه در توصیف چیستی آمریکای خوشبخت و آمریکائی خوشبخت آن را چنین توصیف کرد:
در آمریکا پول همه چیز نیست بلکه تنها چیز است
به اعتبار همین پول سالاری یکه سالار و افسارگسیخته آمریکائی بود که از ۲۰۰۷ که «یگانه چیز» خوشبختی آور آمریکا (دلار) در ناملایمات اقتصادی ناشی از بحران مسکن دچار هزیمت شد، از همان مقطع نیز خوشباشی پول سالارانه آمریکائی از پاسخگوئی به یاس فلسفی و «بی معنائی زندگی در فقدان دلار» ناتوان شد.
از سوئی دیگر افول امریکا امری است مقدر.
مقدری آن نیز بازگشت به این بداهت دارد که این کشور فاقد چسب اجتماعی است و واحد ملیت در این کشور قبل از وفاداری ملی، پول و پول سالاری است.
آمریکا بمثابه ظرف سالادی است که اجزای آن را اقوام گسترده و بعضا مهاجری تشکیل می دهد که بدون الفت ملی در سودای «خوشبختی ناشی از ثروت» به این کشور پناه برده و واحد چسب اجتماعی و ملی ایشان قبل از مفاهیم فرهنگی و اجتماعی و تاریخی و جغرافیائی تنها «دلار» است و با افول «قدرت دلار» و بحران اقتصاد در این کشور،هویت موزائیکی این کشور نیز دچار برون ریخت جلوههای خشن و نابردبار و نامتجانسی شد که تا پیش از این زیر درخشش «سالهای طلائی دلار» پنهان مانده بود.
نکته حائز اهمیت آنست که لیبرالیسم فلسفی آمریکائی با فهم معوج خود از مبانی معرفت شناسانه انسان «خوش زیستی» را در نقطه مقابل «بهزیستی» مطمح نظر اندیشه دینی و زیست مومنانه توحیدی قرار داده بود و با توسل به غول سکولاریسم اندیشه دینی و بویژه اسلامی را به چالش و همآوردی می کشید.
جدال ناکامانه و محکوم به هزیمتی که به دلائلی قابل فهم «سکولاریسم آمریکائی» را در مقابل اندیشه و مبانی معرفت شناسانه اسلام خلع سلاح می کند.
قائلین به چنین مصاف نامفهوم و محکوم به زوالی از این واقعیت اغفال می ورزند که اسلام منش است و سکولاریسم روش. این ایدئولوژی است آن متدلوژی و نمی شود افکار را با ابزار رگلاژ کرد.
#داریوش_سجادی
تراژدیها!
خرداد ۶۸ آیتالله خامنهای در قسمتی از پیغام مکتوبشان به مناسبت درگذشت بنیان گذار جمهوری اسلامی و با توجه به حضور گسترده و صمیمانه مردم در آن مراسم، تحریر داشتند:
او آن نخستین بود که دومین نداشت و امامی آنچنان را امتی این چنین شایسته است.
هر اندازه میتوان بر شانیت و شایستگی دو سویه میان امام و ماموم در جمهوری اسلامی صحه گذارد اما به همان میزان نمیتوان محرومیت و عدم تمکن جمهوری اسلامی از ناحیه مخالفینش را بی وقعی کرد!
حکومت در ایران هر اندازه بتواند بر فهم و شان شهروندانش بنازد اما هرگز نمیتواند خجالت زده بابت اپوزیسیون بیمقدارش نباشد!
این طنز تلخ تاریخ است که زمانی در همین جمهوری اسلامی مخالفین وزین و سرشناس و سنگین ساحتی مانند عزتالله سحابی و مهدی بازرگانها و بهآذینها و کیانوریها ، اپوزیسیون نظام را طلایه داری می کردند اکنون مابه ازایش سخافتها و جلافتهائی (!) امثال مهدی خزعلی و محمد نوریزادها در داخل تا شیرین عقولی مانند رضا پهلوی و مسیح علینژاد و حسینی ریاستارتی و «هخا و کذا» جملگی «دون کیشوت» و «سانچو پانزای» سروانتسی را میمانند که خلجان روان پریشی متوهمانهشان را با «خویش شوالیهبینی» التیام میدهند.
ظاهرا جمهوری اسلامی از این بابت با مدینة الرسول اشتراک تقدیر پیدا کرده.
رسولآلله وقتی در حُدیبه تن به آن داد که قریش برخلاف ایشان از عودت فراریان از مدینه نزد کفار معاف باشند (!) هر چند مورد اعتراض اصحابش قرار گرفت اما بفراست میانگاشت:
فراری از مدینةالرسول همان بهتر که در مدینة الرسول نباشد.
خوشتر آن باشد تا آنانکه التجاء به کفار قریش را مُرجح بر بودن در مدینه و اقامت نزد رسولالله می دانند هر آینه در مدینه نباشند شایستهتر است تا آنکه با بود نامیمونشان آلاینده آرامش و ایوان «شهر رسولالله» شوند.
#داریوش_سجادی
#حدیبیه
#اپوزیسیون
#رضا_پهلوی
#مهدی_خلجی
#مسیح_علینژاد
#محمد_نوریزاد
وقتی فرق دیتا با اینفورمیشن را نمی دونید، بیدرنگ خاموش کنید گوشیهای تان را!
نسل فنا نسلی است که هیچی نمیدونه اما فکر می کنه همه چی میدونه!
آنان را به آب و رنگ مدرنیته فریفتهاند و در توهم دانائی جزئی از ابزار مدرنیتهشان کردهآند و خود نمی دانند.
بازیتان داده اند و متوهمانه خود را بازیگردان می دانید!
#داریوش_سجادی
اسلام شناسان موسمی!
شینزو آبه نخست وزیر ژاپن روز گذشته طی ملاقات با حسن روحانی از موضعی اسلام شناسانه و با نگرشی تنزه طلبانه در مقام تبیین اصلحیت اسلام اظهار داشت:
دین اسلام، دین صلح و تسامح است و من همیشه به میانه روی و معنویت اسلام علاقمند بودم.
هر چند اظهارات آقای آبه موید حُسن نیت ایشان میتواند باشد اما شناخت ایشان از اسلام فاقد عمق اندیشگی است و چنین درکی از اسلام دالی است بر درک ناقص ایشان از ذاتی و عرضی دین اسلام و دیانت مسلمین.
بالغ بر ۱۸ سال پیش و در فردای عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر تونی بلر نخست وزیر وقت انگلستان سراسیمه خود را به آمریکا رساند و طی سخنرانی در کنگره آمریکا با اظهاراتی مشابه شینزو آبه گفت:
ما عملیات ۱۱ سپتامبر را به حساب مسلمانان نمیگذاریم چون اسلام دین صلح و دوستی است!
در همان تاریخ و در فردای سخنرانی بلر طی مقالهای خطاب به ایشان نوشتم:
کار ما مسلمانان به اینجا کشیده شده که شما میخواهید اسلام ما مسلمانان را به ما بیآموزانید!؟
خیر آقای بلر! اشتباه به عرضتان رساندهاند. اسلام بالذات دین صلح طلبی نیست! هم چنان که دین جنگ طلبی هم نیست! آنچه گوهر اسلام را نمایندگی می کند ذات «حق طلب» و «عدالت محور» آن است و مسلمانان برای استیفای این ذات اگر لازم باشد بجنگند، می جنگند و بغایت خوب هم میجنگند! همچنانکه در کربلا جنگیدند و اگر برای استیفای همین ذات لازم باشد صلح کنند، صلح می کنند و خوب هم صلح می کند همچنانکه در حُدیبیه صلح کردند.
ذات اسلام به کفایت قابل دفاع و مستدل هست تا برای مارکتینگاش محتاج بزک و آذین و آرایه و گریم و چهره آرائی نباشد.
مشکل شما با اسلام برخورد ناعادلانه و ظالمانه و حق کشانهتان است که مسلمانان را بصورت تبعی موظف میکنید بمنظور استیفای عدالت و حقوق تضییع شدهشان توسط شمایان متوسل به فروعاتشان شوند.
اگر در فردای یازده سپتامبر محزونانه به صرافت صلح و دوستی در اسلام افتادهاید نقطه عزیمتتان را در چگالی مظالمتان در حق مسلمین قرار دهید.
حکایت ما با شما حکایت آن حاکم ظالمی است که در فردای حریق در خرمناش غمگنانه لابه میکرد:
من ندانم این آتش از کجا در خرمنام افتاد؟
و صاحب دلی گفت:
از اشک چشم یتیمان و آده دل بیوه زنان!
#داریوش_سجادی
ترامپ:ايراني ها یک ملت تروریست هستند!
خیر جناب پرزیدنت!
ملت ایران ملت بزرگ و با هویت و با شرف و با تمدنی است.
بزرگی این ملت را همان موقعی باید میفهمیدی که فرزندانش مظلومانه در جنگ با صدام پاکبازانه و عارفانه سلحشوری میکردند و شما هن هن کنان مشغول زنبارگی هایتان در میان پیچ و تابهای معشوقههای خود بودید.
خفتگان را خبر از زمزمه مرغ سحر
حَیَوان را خبر از عالم انسانی نیست
سیاستمداران بی شعور
سنت سیاست ورزی نزد دولتمردان کاخ سفید بازتاب آن ضرب المثل معروف آمریکائی است که
What goes around comes around
متن کامل در لینک زیر در سایت یاسین عصر قابل ملاحظه است؛
https://bit.ly/2XQI2Tr
#داریوش_سجادی
شاخصهای ابتذال!
ویدئوی «آقامون جنتلمنه» و اقبال به این ویدئو، شاخص ابتذال نزد جماعتی است که نه موسیقی را میفهمند و نه درکی از شعر دارند و نه شعور سُرایش را میفهمند.
این کمال ابتذال است که «قِر دادن» آن هم با مفتضحترین «قرشمال موسیقیائی» شاخص شعف و مبنای احراز هویت و ملاک ابراز شخصیت نسلی شود که برخلاف دکارت که «فکر کردن» را دلیل بر «هست بودگی خود» میانگاشت ایشان مُبتهجانه از آن بابت مفتخرند که:
قِر میدهم پس هستم!
اسباب تاسف است که علیرغم گذشت نزدیک به ۵۰ سال از فوت مرحوم شریعتی کماکان پژواک دلمویه دکتر در دهلیزهای تاریخ مسموع است که غمگنانه نهیب میزد:
اگر جوان شیعه و تحصیلکرده امروز هوسها و هوسبازیهای «بلیتیس» فاحشهای از غرب را در زیباترین اشعارش به فارسی مییابد اما نهج البلاغه علی را نمییابد دلیل این تناقض نشناختن است!
ملالی نیست. بقول دائی جان ناپلئون: چیزی که انتها ندارد «خریت» است!
هفت سال پیش که ویدئو کلیپ «گنگنم استایل» اقبال جهانی پیدا کرد و بیش از «یک میلیارد بار» در یوتیوب دیده شده همان موقع نوشتم:
در جهانی که «یک میلیارد» بیننده برای ویدئوئی که در آن «سای» با مبتذل خوانی مانند «علی ورجه» روی استیج با سبک سری ورجه وُرجه کرده و هذیان می بافد و نامش را موسیقی می گذارند و جمعیتی میلیاردی نیز برای چنین ابتذالی شیدائی می کنند! چنین ضایعهای چیزی نیست جز شاخصی بر یک مشنگیسم مزمن و جهانی!
وقتی موسیقی و خوانش موسیقیائی عبارت است از تلفیق هماهنگی بین صدائی خوش و شعری موزون و معنادار در کنار موسیقی زیبا، ریتمیک و هارمونیک، اکنون فریادهای هسیتریک و جنون انباشته از سکس در تولیدات «مسما به موسیقی مدرن» را چگونه می توان به عنوان موسیقی «وجدان» کرد؟
زمانی زنده یاد «سلمان هراتی» در یکی از سروده هایش اظهار می داشت:
دنیا به عشق محتاج است و خود نمی داند
خدابیامرز نیست تا ببیند اینک «دنیا» قبل از عشق محتاج ارزنی عقل و شعور است!
#داریوش_سجادی
#آقامون_جنتلمنه
#داریوش
از حصر تا حصر!
علی شکوریراد اخیرا اظهار داشته:
الان عزیزانی در حصر هستند که این حصر، هم خلاف قانون بوده و هم خلاف نظر مردم است. نه تنها، هواداران محصورین با این حصر مخالف هستند، بلکه مخالفین نیز توجیه نیستند که این حصر غیرقانونی، به چه جهت در حال استمرار است.
مطالبه شکوریراد هویدا کننده فکتی جامعه شناختی با اتکای بر دیدی آناکرونیک (پانوشت) به تاریخ است.
شعار «موسوی دستگیر بشه ـ ایران قیامت میشه» در سال ۸۸ قرینهای بود از شعار «وای به حالت بختیار ـ اگر امام فردا نیاد» که در فردای دستور «بختیار» مبنی بر بستن فرودگاههای کشور جهت ممانعت از بازگشت امام به ایران توسط پیروان امام در تظاهرات خیابانی سر داده شد.
شعاری که بسرعت تاثیر گذاشت و بختیار ناگریز و بلادرنگ امریهاش را ملغی کرد.
یابش چرائی فروغ آن شعار در ۵۷ و بیفروغی شعار سبزها در ۸۸ مويد عمق ملی پیروان امام در ۵۷ و فکتی از دغدغه ملی نبودن شعار سبزها در ۸۸ بود.
قدر مسلم اگر در ۸۸ نیز مانند ۵۷ مطالبه سبزها مبنی بر پیروزی موسوی در کل کشور «عمقی ملی» داشت در آنصورت حکومت نیز در پروای مخالفت با قاطبه ملت در پروای حصر موسوی قرار میگرفت.
علیایحال و اکنون برداشتن حصر موسوی میتواند موید فراست حکومت باشد.
کسر معناداری از حواریون موسوی در موقعیتی پشت شعار «برداشتن حصر» سنگر گرفتهاند که به زعم ایشان «یک موسوی خوب، موسوی در حصر» است!
حصر را از موسوی بردارید و در فردای آزادی، تنها کافی است موسوی یک بار دهان باز کند و از بازتولید «دوران طلائی امام» سخن بگوید و آنگاه بدنه ماکزیممی مدافعین ایشان دچار ریزش شده و موسوی را از «حصر حکومت» به «حصر سبزها» احاله میدهند!
اقبال به موسوی برای بدنه ماکزیممی و «هیدئنیسم سکولار» سبزها (پانوشت) از باب اضطرار و حکم اکل میته را داشته که در نبود «قهرمان خودی» دست به پردازش «قهرمان فرضی» زده و در قفای آن پناه گرفتهاند. همانی که پیشتر نیز محمد خاتمی به آن بدین گونه اذعان داشت:
باید قبول کنیم که بسیاری از افراد هوادار ما کلیت نظام رو قبول ندارند و با اینها اصلاح ممکن نیست. (پانوشت)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک ـ آناکرونیک ،تباین توالی تاریخ
Anachronism
دو ـ هیدنیسم ،فلسفه خوشی پرستی و تمتع از لذائذ زودگذر دنیوی
Hedonism
نگاه کنید مقاله جارچیان پسر مرجانه
https://bit.ly/2FjIT81
#داریوش_سجادی
#میرحسین_موسوی
#جنبش_سبز
آزمون خنده!
آمریکائیان در ادبیات محاوره از اصطلاح «پاس کردن آزمون خنده» زمانی استفاده میکنند تا بدانوسیله بخواهند بر تضمین یک ادعا صحه بگذارند. بمعنای دیگر در فرهنگ آمریکائی یک ادعا زمانی میتواند معتبر باشد تا با اتکای بر بداهت و واقعیت مستمع را بابت هجو بودن نخنداند.
متهم کردن ایران به حمله به نفت کش ژاپنی در دریای عمان آن هم در موقعیتی که پایوران ایران میزبان نخست وزیر ژاپن بودند، از جمله دواعی است که مطابق فرهنگ آمریکائی نمیتواند آزمون خنده را پاس کند.
ماجرای کشتی «کارین ای» در ژانویه ۲۰۰۲ همچنین فانتزی ترور شاهپور بختیار در آگوست ۹۱ دو نمونه مشابه از این موارد است که مانند ماجراجوئی اخیر در دریای عمان موید ستاپ بودن بمنظور در تنگنا قرار دادن ایران بود.
در ماجرای کشتی «کارین ای» اسرائیل با توقیف کشتی مزبور در مدیترانه، محیرالعقولانه کشف محمولههای اسلحه از جانب ایران برای مبارزان فلسطینی را ادعا کرد و در موقعیتی که ایران در شهر بُن در کنار غربیها مشغول رایزنی برای کمک به تثبیت موقعیت در افغانستان بود، تل اویو از این طریق توانست واریتهای علیه ایران راه اندازی کند تا دو هفته بعد جورج بوش نیز پاس طلائی رژیم صهیونیستی را بخوبی در زمین ایران اسپک کند و ایران را در «محور شرارت» قرار دهد!
سناریوی مضحکی که بسرعت معلوم شد با مشارکت صدام و اسرائیل طراحی و رژیم بعث از طریق دپوی اسلحههای غنیمتی ایران در دوران جنگ بر روی کشتی «کارین ای» این مضحکه را پردهداری کرده بود.
ترور بختیار نیز مضحکه دیگری است که در موقعیتی که ایران خود را آماده میزبانی از «فرانسوا میتران» رئیس جمهور وقت فرانسه در تهران میکرد توسط اغیار طراحی ـ عملیاتی شد و بختیاری که در آن مقطع فاقد کمترین ارزش یا خطری برای ایران بود ناگهان در پاریس ترور شد و بدینوسیله با قرار گرفتن انگشت اشاره اتهام به ایران «میتران» سفر خود به ایران را که برای تهران بسیار حائز اهمیت بود، کنسل کرد.
در واریته حمله به نفتکش ژاپنی نیز هر چند ترامپ کوشید ادای سلف خود را (جورج بوش پسر) درآورد و ایران را مرعوب اُشتُلم خود کند اما پاسخ محکم آیت الله خامنهای به ترامپ در ملاقات با «شینزو آبه» تا آن اندازه برای ترامپ غافلگیر کننده بود تا بتواند تمرکز وی را بر هم بزند و وقتی در واکنش به پاسخ رهبر ایران برخلاف ادعاهای قبلش مبتلا به هذیان شد و گفت: ایرانیها آماده مذاکره نیستند و ما هم آماده مذاکره نیستیم «!» چنین واکنشی اثبات کرد که ترامپ قابلیت مدیریت شوندگی دارد و رهبر ایران بخوبی توانست وی را مدیریت کند.
بدین منوال تَلَوُّن ترامپ دالی است بر این مدلول که از این هُلشتاین افسارگریخته نمیتوان ترسید.
ترامپ برخلاف سلفاش (جورج بوش پسر) که تا بُن دندان فردی ایدئولوژیک بود نه مرد جنگ است و نه مرد سیاست و تنها مرد تجارت است و بقاعده سنت تجارت موظف به ترسوئی بمنظور حفظ سود و سرمایه و تجارت است.
مضحک اعرابیاند که در حاشیه خلیج فارس و در طمع نوشیدن شیر این «گاو» پستانهایش را با ولع بلعیدهاند غافل از آنکه این گاو «نر» است!
#داریوش_سجادی
#ترامپ
#آیتالله_خامنهای
#خلیج_فارس
ترامپ باخت!
ترامپ در «سورپرایز گلوبالهاوک» قربانی «چیکن گیمی» شد که خودش بیمبالاتانه آن را راه انداخته بود.
دو ماه پیش در مقاله «پازل جنگ» تصریح کردم:
ترامپ با قرار دادن سپاه در لیست تروریستی و افزودن بر تحریمهای اقتصادی ایران، نامدبرانه مناسبات دو کشور را در وضعیت «چیکن گیم» قرار داد. (پانوشت) وضعیتی که در آن حرف اصلی را عنصر ارعاب میزند و هر طرف که زودتر مرعوب شود طبعا بازنده بازی خواهد بود.
در ماجرای انهدام «گلوبال هاوک» توسط سپاه این جمهوری اسلامی بود که ابتکار عمل را در دست گرفت و ترامپ را در «چیکن گیم» خودخواستهاش در موقعیت عمل انجام شده قرار داد.
سپاه با انهدام «آر کیو فور» این پیغام را به ترامپ داد: ما نترسیدیم! حالا نوبت توست.
فارغ از ژست بظاهر انساندوستانه ترامپ که ابراز داشت احتراز از کشته شدن ۱۵۰ نفر دلیل اجتنابش از حمله نظامی به ایران بوده اما واقعیت آنست که علیرغم اولتیماتوم اولیه ترامپ به ایران لیکن خوانش بدون روتوش واکنش وی به «ماجرای پهپاد» جا زدن، ترسیدن و واگذار کردن نتیجه «چیکن گیماش» به ایران معنا شد. معنائی که عمق آن بیش از همه دولتهای عرب خلیج فارس را عصبانی کرد!
ترامپ را باید کمک کرد. وی بدلیل فقد پارادیم سیاسی جهت فهم و کنش و واکنش لازمالاحصاء در دنیای سیاست دچار سرگشتگی در تصمیمگیری است.
بخش عمده مخالفت ترامپ با ایران صرفا جنبه داخلی و ریشه در رقابتهای ایشان در انتخابات ریاست جمهوری دارد.
ترامپ بدون داشتن فهمی سیاسی از جهان سیاست صرفا جهت پیروزی بر رقیباش در انتخابات ریاست جمهوری کلیت برجام را زیر سوال برد و بعد از شکست رقیب اکنون در رودربایستی شعارهای انتخاباتیاش ماخوذ به حیا مانده.
ناتوانی ترامپ در فهم لوازم دنیای سیاست این فرصت را فراهم کرده تا بتوان وی را در «تصمیمسازی سیاسی» مدیریت کرد. از سوی دیگر روحیه تاجرمسلکٔ ترامپ این امکان را میدهد تا علیرغم اسارتش در «حلقه جنگطلبان» بتوان از طریق «اطماع و تطمیع» وی را برای «بر سر عقل آوردن» با توجیه سیاسی ـ اقتصادی ترغیب و تدبیر کرد.
علیایحال ایران در موقعیت فعلی برخوردار از موضعی مسلط نسبت به ترامپ شده و آغاز رقابتهای انتخاباتی در آمریکا نیز این فرصت را به ایران میدهد تا با توجه به ملاحظات ترامپ جهت پیروزی در انتخابات بتواند از طریق «جنگ احترازی» که وعده ترامپ به رای دهندگانش بود مانع از افسارگسیختگی وی در سیاست خارجی شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مقاله «پازل جنگ» را در لینک زیر ببینید
https://bit.ly/2X5Ed0s
#داریوش_سجادی
#ترامپ
#پهباد_آمریکا
#کاخ_سفید
#سپاه_پاسداران
#اطلاعیه ثبت نام
🔸کلاس مبانی انقلاب اسلامی به منظور تغذیه فکری و آموزش علاقهمندان به سیر تحولات فکری و سیاسی انقلاب اسلامی ایران
🔹 در یک ترم ده جلسهای از طریق کلاس در فضای مجازی برگزار می گردد.
🔸مدرس ـ داریوش سجادی
بعد از ثبت نام علاقه مندان و رسیدن کلاس به حد نصاب تاریخ و زمان آغاز کلاسها برای ثبت نام شدگان ارسال میشود.
🔵 مطالب کلاس بصورت وویس و تکست ارائه خواهد شد
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
📌برگزاری کلاس مجازی روش #تحلیل_سیاسی
مدرس: #پرستو_مروجی
🔸مدت آموزش ۶ هفته و ۱۸ جلسه / روزهای زوج
🔹یادگیری از ابتدا
شیوه ارائه مطالب کاملا جدید و ساده میباشد
با ذکر تمامی نکات مهم و طلایی + مثال+ حل تمرین بصورت ویس، متن و عکس نوشت
📌 برای آموزش گام به گام #تحلیل_سیاسی با ما همراه شوید.
🔸برای اطلاع از نحوه ثبت نام به این شماره پیامک دهید و مشخص نمایید تمایل به شرکت در کدام کلاس میباشید.👇👇👇👇
0905 819 8578
〰〰〰〰〰〰
🔸لازم به ذکر است شرایط سنی لحاظ نمیشود/ انتظار داریم نوجوانان را در کلاس درس فعال و کوشا ببینیم.
کلاس بصورت کانال در سروش پلاس خواهد بود
هدایت شده از داریوش سجادی
#اطلاعیه ثبت نام
🔸کلاس مبانی انقلاب اسلامی به منظور تغذیه فکری و آموزش علاقهمندان به سیر تحولات فکری و سیاسی انقلاب اسلامی ایران
🔹 در یک ترم ده جلسهای از طریق کلاس در فضای مجازی برگزار می گردد.
🔸مدرس ـ داریوش سجادی
بعد از ثبت نام علاقه مندان و رسیدن کلاس به حد نصاب تاریخ و زمان آغاز کلاسها برای ثبت نام شدگان ارسال میشود.
🔵 مطالب کلاس بصورت وویس و تکست ارائه خواهد شد
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
📌برگزاری کلاس مجازی روش #تحلیل_سیاسی
مدرس: #پرستو_مروجی
🔸مدت آموزش ۶ هفته و ۱۸ جلسه / روزهای زوج
🔹یادگیری از ابتدا
شیوه ارائه مطالب کاملا جدید و ساده میباشد
با ذکر تمامی نکات مهم و طلایی + مثال+ حل تمرین بصورت ویس، متن و عکس نوشت
📌 برای آموزش گام به گام #تحلیل_سیاسی با ما همراه شوید.
🔸برای اطلاع از نحوه ثبت نام به این شماره پیامک دهید و مشخص نمایید تمایل به شرکت در کدام کلاس میباشید.👇👇👇👇
0905 819 8578
〰〰〰〰〰〰
🔸لازم به ذکر است شرایط سنی لحاظ نمیشود/ انتظار داریم نوجوانان را در کلاس درس فعال و کوشا ببینیم.
کلاس بصورت کانال در سروش پلاس خواهد بود
گاف!
علی مطهری به روال معمول با اطلاعات مغلوط و فهمی مُشَوَه از رویدادهای سیاست بار دیگر دست در تاریخ بُرد و انتخابات ۸۴ و نقش هاشمی رفسنجانی و احمدیٔنژاد در آن انتخابات را از طریق مهندس معکوس «معرفی معکوس» کرد! لینک زیر
https://bit.ly/2Rz1Kkc
قصد ورود مجدد به این وارونه خوانی نداشته و پیشتر در مقاله «پنبهزار» بتفصیل درباره شبهات آن انتخابات در آدرس زیر نوشتهام. لینک زیر
https://bit.ly/2ZPnKKE
موجب کمال امتنان است دوستان نقطه نظرات خود را در ذیل همان مقاله در یاسین عصر مرقوم نمایند
#داریوش_سجادی
#علی_مطهری
#هاشمی_رفسنجانی
#احمدی_نژاد