📖 #شارحانِ_قرآن
مرحوم آیت الله بهجت می فرمود هرجا که قرآن باشد، شارحِ قرآن و عالمِ به اسلام که خودِ خدا معیّن کرده هم باید باشد، نمی شود قرآن باشد ولی شارحِ قرآن نباشد لذا در روایاتِ اهلِ تسنّن هم الی ماشاالله مواردی را ملاحظه می کنید که در موردِ آیاتِ شریفه ی قرآن یا در موردِ احکامی که آنان صادر کرده اند، حضراتِ معصومین علیهِم صلوات الله. خصوصاً حضرتِ امیر علیه السّلام، آنها را توضیح و تبیین کرده اند، به طوری که اهلِ سنّت نقل کرده اند که عُمَر در هفتاد موضع گفته است: لَو لا علیّ لَهَلَکَ عُمَر، یا مثلاً زمانی که وجودِ مقدّسِ رسولِ خدا صلَّ الله علیه و آله از دنیا رفتند، برادرِ ابوبکر آمد و گفت: پیامبر نمی میرَد!!! ابوبکر برای اثباتِ فوتِ پیامبر، به آیه ی شریفه ی: اَفَاِن ماتَ اَو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلی اَعقابِکُم استدلال کرد و حال اینکه این نکته را نمی فهمد که "اِن" در آیه ی شریفه، "اِنِ" شرطیه است و به این معنا نیست که پیامبر می میرَد یا کُشته می شود، بلکه باید به آیه ی شریفه ی: کُلُّ نَفس ذائِقَهُ المَوتِ استدلال کرد؛ این آیه برای مرگِ کُلیّه ی نُفوس دلیل است نه آن آیه ی شریفه. واقعاً آیا اینها شارحِ قرآن بودند؟ همین شارح بودنِ اهل بیت علیهِم صلواتُ الله برای آیاتِ شریفه ی قرآن که مواردِ عدیده ای از آنها را خودِ اهلِ تسنُّن نَقل کرده اند، دلیلِ قطعی بر ولایت و وصایتِ حضراتِ معصوم علیهِمُ السَّلام است. فیضی از ورای سکوت؛ صفحه ۲۷