eitaa logo
در محضر علما
868 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
15 فایل
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ادمینmiead313@ کانال در محضر علما وابسته به مرکز فرهنگی مسجدالنبی(ص) می‌باشد .
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی ‌کسی را که‌ دوست داریم بیمار می شـود ، می گوییم الهی است. امـا وقتی که فـردی که دوست نداریم بیمار شود، می گوییم عقوبت الهی است هنگامی که کسی را کـه دوست داریم دچار مصیبتی می‌شود ، می‌گوییم از بس که خوب بـود و زمانیکه شخصی کـه دوستش نداریم ، دچار میشود‌ می‌گوییم از بس که ظالم بود مراقب باشیـم که قضا و قدر الهی را آنطور که پسند میکنیم تقسیم نکنیم. همه ما حامل عیوب زیادی هستیم و اگر لباسی از سوی خداوند، که نامش سِتْر "پوشش" است نبود ، گردن‌ های ما از شدت خجالت خم می شـد پس عیب جویی نکنیم، در حالی که‌عیوب زیادی چون خون در رگ ها در وجود ما جاریست
شخصی از حضـرت آیت الله العظمی بـهجت درخـواست دستوری کـرد. آقا کـه همیشه مشغول ذکر بود ، سر بلند کردند و فرمودند تا می‌ توانید نکنید. بـعد هم سر به زیر انداختند و مجدّداً مشغول ذکر شدند. بعد ازچند لحظه دوباره سر بلند کرده و فرمـودند: اگر احیاناً گاهی مـرتکب شدید سعی کنید گناهی که درآن حقّ‌ الناس هست نبـاشد. و باز سـر به زیر انداخته و مشغول ذکر شدند. بعد از چند لحظه باز سر بلند کردند و برای سومین‌بار فرمودند اگر گناه‌ هم مرتکب شدید کـه در آن هست سـعی کنید در همین دنیا آن را تسویه کنید وبرای آخرت نگذارید که آنجا مشکل است منبع: کتاب فریادگر توحید ، ص ٢١٨
امیرالمومنین علی علیه‌السلام فرمود خدا چهار چیز رادر چهـار چیز مخفی نمـوده. رضای خود را در ها. پـس هیچ عبادتی را کم نشمار ، شاید همان مورد رضای خدا باشد غضبش‌ را در گناهان. پس‌ هیچ وقت گناهی را کوچک نشمارید شاید همان مـورد غـضب او باشـد. استجاب خود را در دعاها. پس هیچ دعایی را اندک مپندارید شاید همان مستجاب باشد ولی و دوست خود را درمیان بندگان پس به‌ هیچ بنده‌ای بی‌اعتنایی نکنید شایـد او باشد و شـما هم نشناسید منابع: معنای الاخبار، ص ۱۱۱ - وسائل ج۱ ،ص ۸۸ - کمال الدین، صفحه ۱۷۳
مرحوم حاج شیخ علی اکبر نهاونـدی درکتاب شریفش فرمود: یکی از زهّاد و پرهیزگاران می‌ فرمود من با خودم عهد کردم که هرشب قبل ازخواب به انـدازه ی مُعیِنی بر محمد و آل محمد صل الله علیه و آله بفرستم یک شب یه عده از رفقا و دوستان به اتاق و حجره‌ام آمدند، با اینکه حجره شلوغ بود و تا دیر وقت طول کشید. خسته بودم ولی مثل هرشب صلوات هایم را فرستادم و بعد خوابیدم خواب دیدم ، آقا رسول الله صل الله علیه و آله وارد حجره من شدند و از تشریف فـرمائی وجود مقدس ایشان در ودیوار منور شد. حضرت به سوی من تشـریف آورند و فرمـود: کجاست آن دهانی که برمن صلوات فرستاده؟ می خواهم آن را ببوسم خجالت کشیـدم که بگویم من هستم. چون لیاقتی در خودم نمیدیدم ، ولی آنقـدر آقا الله صـل الله علیه و آله بزرگوار بودند که صورت مبارک را جلو آوردند و به صـورت من بوسه زدند. از شـدت خوشحـالی از خـواب پریـدم بطوری کـه همـه ی دوستان و رفقا از خواب بیدار شدند
بـه زندگی فکر کـن! ولی بـرای زندگی غصه نخور. ديدن حقيقت است، ولی درست ديدن ، . ادب خرجی نداره، ولی همه چيز را می خرد با شروع هر صبح فکر کن تازه به‌دنيا آمـدی. مهـربان باش و دوست بـدار و عاشق باش. شـايد فردا نباشـد. شايد فردايی باشد اما عزيزی نباشد... یادمـان باشـد با شکستن پای دیگران بهتـر راه نخواهیم رفت! یادمان باشد با شکستن دل دیگری تر نمیشویم! کاش بدانیم اگر دلیل اشک کسی شویم دیگر با اوطرف نیستیم، با خدای او طرف هستیم
شیخ احمـد جامی بر بالای منبر گفت: مردم هرچه می‌ خواهید از من سوال کنید. زنی از میان جمعیت زد ای مـرد ادعا ی بیهـوده نکن ، خداوند رسـوایت خواهـد کرد ، هیچ کس جز علی علیه السلام نمی تواند بگوید که پاسخ تمام سؤالات را میداند شیخ گفت اگر سؤال داری بپرس. زن سـوال کرد ای که بر سر راه سلیمان‌ نبی آمد نر بود یا ماده؟ شیخ گفت سؤال دیگر نداشتی!؟ این دیگر چه سؤالی است؟ من که نبودم ببینم نر بوده یا ماده. زن گفت نیاز نبود که آنجا باشی ، اگر کمی با قـرآن آشنا بودی می دانستی. درسوره نمل آمده است که قالت نمله مشخص می شـود مورچه ماده بوده مردم هم به شیخ وزیرکی زن خندیدند. شیخ با عصبانیت گفت: ای زن با اجازه شوهـرت در اینجا هستی یا بدون اجازه؟ اگر با اجازه آمـده ای که خدا شوهرت را لعن کند و اگر بی اجازه آمده‌ای، خدا خودت را لعن کند زن پرسید: ای شیخ بگو بدانیم آیا آن زن بااجازه پیامبر به جنگ امام زمان خود ، علی علیه السلام رفته بود و یا بدون اجـازه؟ شیخ بیچـاره نتوانست جواب گوید. الغدیر ،
این چنین است پایان خوش وعاقبت از آن متقین است امام صادق علیه السلام فرمود مردی در میان بنی اسراییل ذکر الحمدلله رب العالمین و العاقبه للمتقین را زیاد بر لب جاری می ساخت. از این کار او خشمگین شده بود یکی از شیاطین را مامور نمود تا به او القا کند که پایان خوش و عاقبت از آن ثروتمندان است مامور ابلیس درماموریت خود موفق نشد و کار به دعوا و مرافعه کشید تا اینکه تصمیم گرفتند برای پایان دادن به دعوا ازکسی بخواهند که میانشان نماید و هر کس که مغلوب شد دستش بریده شود. آنها شخصی را به عنوان داور برگزیدند اما او حق را به مامور ابلیس داد و پایان خوش را از آن ثروتمندان دانست و بدین ترتیب یکی از دستان مرد عابد بریده شد . ولی مرد عابد باز ذکر شریف را زمزمه نمود مامور ابلیس که از سخت ورزی عابد خشمگین شده بود برای از دست او پیشنهاد کرد فردی دیگر را در میان خود حاکم سازند تا هرکس مغلوب شد گردنش زده شود . عابد نیز قبول کردو این بار مجسمه ای را میان خود به عنوان داور قرار دادند در این هنگام مجسمه به اذن خدا بر محل بریده شدن دستان عابد دست کشید و دستانش را به او باز گرداند آنگاه ضربه‌ای سنگین بر گردن مامور ابلیس وارد کرد واو رابه قتل رساند. مرد عابد با تماشای این حادثه گفت: این چنین است پایان خوش وعاقبت از آن متقین است . به نقل از استاد انصاریان منبع : قصص الأنبياء ، راوندی: ۱۷۹ ، باب۹، فصل۱ ،حدیث۲۱۳؛ بحارالأنوار ۶۷/۲۹۴ ، باب
به فرزندم خواهم گفت خدا، خدایِ آدم های بد هم هست در بچگی آنقدر از خدا می ترسیدم ، که بعد از هربار شیطنت، کابوس می دیدم. من حتی ناراحت می شدم که میگفتند خدا همه جا هست! با خودم می‌ گفتم: یک نفر چطور می تواند تمام جاهای دنیا بدهد و تا کسی کارهایِ بدی کرد ، او را بردارد و ببرد جهنم! حتی وقتی می گفتند؛ خدا پشت و پناهت، در دلم می گفتم کاش اینطور نباشد. می دانید؟ چون خدایی که در ذهن من ساخته بودند، مهربان نبود و فقط خدایِ آدم هایِ خوب بود و برای من که کودک بودم و شیطنت هایم را هم گناه میدیدم، خدایِ ترسناکی بود! اما من، فرزند خود را از خدا نخواهم ترساند. به او می گویم خدا بخشنده است. اگر خطایی کرد می‌گویم؛ خدا بخشیده اما من نمی بخشم ، تا بداند که خدا از پدر و مادرش هم مهربانتر است. من‌ به فرزندم خواهم گفت که خدا، خدایِ آدم های بد هم هست ، تا با کوچکترین گناهی، از خوب بودنش نا امید نشود. می گویم خدا همه جا هست تا کمکش کند، تااگر در مشکلی گرفتار شد ، نجاتش دهد من خشم و بی‌کفایتیِ خودم راگردنِ خدا نخواهم انداخت. من برایش از نخواهم گفت. اجازه میدهم بدونِ ترس از تنبیه و عقوبت ، خوب باشد ، و می‌دانم که این خوب بودن ارزش دارد ... من نمی گذارم خدایِ فرزندم خدایِ ترسناکی باشد . کاش همه این را می فهمیدیم .. باور کنید خدا مهربانتر از تصوراتِ ماست! اگر باور نکرده‌اید؛ لطفاً در مقابلِ کودکان سکوت کنید. خدا ترسناک نیست
پنج اصطلاح غلط رایج در بین همه ما و مردم . این کلام اهانت به پروردگار است ، زیرا خدای تعالی در قرآن فرموده:هیچ خوبی به شما نمیرسد مگر از ناحیه ی خدا و هیچ بدی به شما نمیرسد مگر از ناحیه ی خود شما و به خاطر اعمال خودتان است . این اصطلاح‌ عامیانه برای جوان هایی که قبل از ازدواج از دنیا میروند بکار میرود، درحالیکه ازدواج کام حقیقی یک انسان نیست که اگر ازدواج نکرد به‌ او گفته شود ناکام، بلکه کام حقیقی انسان رسیدن به مقام بندگی خداست و استفاده ی خوب کردن از عمر و فرصتی که خدا به او داده است. ! این جمله معنای صحیحی ندارد، زیرا بین پیامبران خدا، کوچک ترین اختلافی نبوده و همه پیامبران مردم را به توحید و یکتا پرستی دعوت می کردند و عقیده ی یکسانی داشتند. . این حرف کفر آمیز است ، زیرا اگر کسی مال یا فرزند را به امان خدا بسپارد که غمی نیست، بهتر است بجای این کلام گفته شود : ولش کردی به حال خودش . این حرف نیز غلط است، زیرا انسان برای خطا کردن جایز نیست. بهتر است بگوییم انسان ممکن الخطاست ، یعنی ممکن است‌خطا کند وبهترین خطا کنندگان توبه کنندگان هستند
ازابوهارون سوال کردم: آیا ابوجعفر را دیدی؟ ابوبصیر می گوید: با امام باقر علیه السلام به مسجد مدینه وارد شدیم. مردم در رفت و آمد بودند . امام به من فرمود: از مردم بپرس آیا مرا می بینند؟ از هر که پرسیدم آیا ابوجعفر را دیده ای؟ پاسخ منفی شنیدم، در حالیکه امام در کنار من ایستاده بود دراین هنگام یکی از دوستان حقیقی آن حضرت که نابینا بود به مسجد آمد. امام فرمود: از او نیز بپرس. از ابوهارون سوال کردم : آیا ابوجعفر را دیدی؟ فورا گفت مگر کنار تو نایستاده است؟ گفتم از کجا فهمیدی؟ گفت چگونه ندانم در حالی که آقا نور درخشنده ای است. منبع بحار الانوار، جلد ۴۶، صفحه ۲۴۳؛ به نقل از خرائج راوندی با چشم هایی که قراره جمال زیبایِ عجل الله تعالی فرجه الشریف را ببینیم گناه نکنیم ! شاید بزرگترین گناه ما ، ندیدن اشک‌هایی باشد که او هر روز برای گناهان ما می ریزد...
آیت الله میلانی فرمود: این کار شما بی انصافی ست آمد محضر آیت الله میلانی در مشهد در اطراف حرم امام‌رضا علیه السلام مغازه داشت. عرض کرد: مغازه دارم در اطراف مطهر، در ایامی که شهر شلوغ می‌شود قیمت اجناس را کمی بالا برده و بیشتر ازنرخ متعارف می‌فروشم حکم این کار من چیست؟ آیت الله میلانی فرمود: این کار شما بی انصافی ست. مغازه دار خوشحال ازاین پاسخ و اینکه آقا نفرمود حرام است. کفش‌هایش را زیر بغل گذاشت و دست روی‌ سینه عقب عقب خارج می شد . آقای میلانی با دست اشاره کرد به او که برگردد! برگشت آقا دهان خود را گذاشت کنار گوش مغازه دار و فرمود : داستان کرببلا را شنیده ای؟ فرمود: بله. گفت می‌دانی علیه السلام تشنه بود و تقاضای آب کرد و عمر سعد آب را از او دریغ کرد؟ گفت: بله آقا شنیده ام. آقای میلانی فرمود : آن کار عمرسعد هم بی انصافی بود......
شیخ به ما می گوید چشم خود را از نامحرم برگردانید و حالا خود‌ش... یکی از دوستان شیخ رجبعلی خیاط نقل میکرد: یک روز با جناب شیخ به جایی می رفتیم ، دیدم جناب شیخ با تعجب و حیرت به زنی نگاه میکند! از ذهنم گذشت که جناب شیخ به ما می گوید چشم خود را از برگردانید و حالا خود‌ش اینطور نگاه می کند، شیخ فهمید! گفت تو هم می خواهی ببینی که من چه می بینم! ببین! من هم نگاه کردم دیدم همین طور از بدن آن زن ، مثل سرب گداخته آتش وسرب مذاب بر زمین میریزد! و آتش را به کسانی که چشم‌ های آنها بدنبال اوست، سرایت می کند. جناب شیخ فرمود: این زن راه می رود و مردم را همین طور با خودش به جهنم می برد. حالا اگر انسان بدحجاب های جامعه را اینگونه بداند که آنان به خود آتش زده اند و خود را چون گدازه ای از آتش متعفن در آورده‌ اند و اگر به آن ها توجه و نگاه شود ؛ از آن آتش به طرف بیننده پرتاب می شود ، دیگر شاید رغبتی برای نگاه حرام نماند در قرآن کریم میخوانیم : يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ . غافر ۱۹ خداوند خیانتِ چشمانی را که دزدانه می نگرند می داند و به کفر و و گناهانی که سینه ها نهان میدارند آگاه است
گاهى وقت‌ها يك حرف يك عمر پاى تو حساب مى شود سفره دلتان را براى هركس كه از راه رسيد باز نكنيد . به اين آدم ها فقط خوبتان را نشان دهيد حال خراب را مفت به دست نياورده اید كه آن‌ را مفت به حراج بگذارید اگر می خواهيد خودتان را تخلیه كنيد چاهى ، رودى ، اى ، درختى ، گياهى چيزى پيدا كنيد دردهايتان را پاى آن ها بريزيد . بهتر از اين‌ است كه دست خلق بشوید كه شما را به هرجا كه دلشان خواست بكشانند. گاهى وقت‌ها يک حرف يک عمر پاى تو حساب میشود
درختان را در فصل زمستان هرس می ‎کنند مرحوم حاج اسماعیل دولابی: پدر و مادر مواظب باشند در اثر فشاری که برای عمل به عبادات و احکام به بچّه می ‌‎آورند ، در بچّه به آنها لطمه نخورد. اگر فرزند پدر و مادر نمازخوان را دوست داشته باشد ، خود فرزند نمازخوان می ‎شود، نیاز به فشار آوردن زیاد نیست. و اگر از آنها منزجر شود ، از دین و عمل به احکام نیز خواهد برید اگر محبّت بچّه محفوظ ماند ، ولو چند روزی در عمل به احکام شرع کند ، جای نگرانی نیست ، آخرالامر به آغوش دین باز می‎گردد و با رغبت به احکام مقید می ‎شود. عمل با کُره و اکراه و بدون رغبت نه تأثیر سازنده دارد و نه ثواب و اجر. بگذارید فرزندانتان با رغبت به سمت دین و عبادت بیایند همان ‎طور که گیاهان و درختان را در فصل زمستان هرس می ‎کنند و شاخه ‎های اضافی‌ شان را می ‎زنند و اگر در بهار بزنند درخت آسیب می ‎بیند و جای شاخه ‎ی کنده شده سیاه و خشک می ‎شود ، در نهی از منکر هم باید وقتی فرد در حالت خنکی و آرامی ‎است ، به او تذکّر داد. اگر در گرمای کار تذکّر بدهی، مؤثّر نخواهد بود و چه بسا موجب او شود و محبّتش به خداوند و اولیا و خودت هم لطمه ببیند. فرزندتان را خیلی نهی نکنید، چون فطرتشان خراب می شود ‎. وقتی دیدی یک‌ روز صبح فرزندت خودش بیدار شد و بدون این‌که کسی به او بگوید ، گرفت و در گوشه ‎ی خلوتی نماز خواند ، بدان نماز فرزند ت را گرفت ؛ سجده ‎شکر بجا بیاور. مبادا از آن به بعد فرزندت را برای خواندن تحریک کنی. مصباح الهدی ، تألیف استاد مهدی طیّب
بهوش باش تو نلغزی، که جماعتی از پی تو خواهند لغزید ابوالحسن خرقانی گفت : جواب دو نفر مرا سخت تکان داد . اول : مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه ی لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت: ای ، خدا میداند که فردا حالِ ما چه خواهد شد شاید من محضر خدا باشم تو پای طناب دار دوم: مستی دیدم که افتان و خیزان در جاده اى گل آلود می رفت . به او گفتم: قدم ثابت بردار تا نلغزی. گفت: من بلغزم باکی نیست، بهوش باش تو نلغزی، که جماعتی از پی تو خواهند لغزید.
📖 پادشاهی یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت ، سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی میداد. از او پرسید آیا سردت نیست؟ نگهبان پیر گفت چرا‌ ای پادشاه ، اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت الان داخل قصر میروم و می گویم یکی از لباس ‌های گرم مرا را برایت بیاورند. نگهبان ذوق‌ زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر ، وعده‌ اش را فراموش کرد. روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند ، در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود به سرما عادت داشتم اما وعده ی لباس گرم شما مرا از پای درآورد. این روزها از این وعده ها زیاد می شنویم
اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند ... به امر خدا آتش نسوزاند ابراهیم را و دریا در خود غرق نکرد موسى را؛ مادری ، دلبندش را به دست موج‌ هاى خروشان نیل می‌سپارد، تا برسد به خانه ی فرعونِ که تشنه به خونَش بود دیگری را برادران به چاه مى‌ اندازند، سر از خانه‌ی عزیز مصر در آورد! مکر زلیخا زندانیش کرد ، اما بر تخت ملک می نشیند از این های قرآنى هنوز هم نیاموختی؟ که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند ، و خدا نخواهد ؛ نمی‌ توانند. او یگانه تکیه گاه من و توست
میشه لطیفه ای رو گفت بدون اینکه به قومی توهین شود محافظ مقام معظم رهبری تعریف می‌کرد که رفته بودیم مناطق جنگی برای بازدید . توی مسیر خلوت مقام معظم رهبری گفتن اگه امکان داره کمی هم من رانندگی کنم. من هم از ماشین پیاده شدم وآقا اومدن پشت فرمون و شروع کردن به . میگفت بعد چند کیلومتر رسیدیم به یک دژبانی که یک سرباز آنجا بود ما نزدیک شدیم و تا آقا رو دید هل شد با مرکز تماس گرفت و گفت : قربان یه شخصیت آمده اینجا. مرکز گفتن که کدوم شخصیت؟ گفت نمی‌ دونم کیه ولی گویا که خیلی مهمیه. گفتن چه آدم مهمیه که نمی دونی کیه؟ گفت قربان؛ نمی دونم کیه ولی حتما آدم خیلی مهمیه که آیه الله خامنه‌ای رانندشه! این لطیفه روحضرت آقا تو جمعی بیان کردند و گفتند که ببینید میشه لطیفه ای رو گفت بدون اینکه به قومی شود . بر گرفته از خاطرات مقام معظم رهبرى مجله ی لثارات الحسین علیه السلام
اختلاف دو عالم بر سر اداره کردن مسجد در بازار شهر تبریز در زمان قاجار، دو عالمی در مورد اداره یک مسجد ، شیطان در بین شان راه یافت و به اختلاف خوردند و بنایی را صدا کردند که مسجد را از وسط دیواری کشید و دو نیم کرد و درب دیگری برآن نهادند تا اهل بازار راحت تر برای به آنجا روند. و کسی عبادت آنها را نبیند. و سماور و استکان های مسجد را هر چه بود نصف کردند. مرد ظریفی و مومنی در بازار بود که سیفعلی نام داشت و اصالتا از اهالی ارومیه بود که غرفه ای در بازار داشت. از این کار به شدت ناراحت بود. روزی سماور مسجد سمت بازار را روشن کرد و قلیان ها حاضر نمود ( در آن زمان در مسجد قلیان اجباری و از ملزومات بود) و جار زد و اهل بازار را برای چای و قلیان مسجد دعوت کرد. هر کس چای و قلیان کشید سوال کرد، این مراسم برای چیست؟ سیفعلی گفت: مراسم ختم خداست و خدا مرده است و برای او مجلس ختم گرفته ایم!!! همه از شنیدن این سخن در حیرت افتاده و او را دعوت به استغفار و سکوت می کردند. سیفعلی گفت: مسجد را نگاه کنید، اگر خدا نمرده است ( العیاذ بالله) خانه او را ورثه پیدا نمی شد دو قسمت کند و اموال را تقسیم نماید این حرکت سیفعلی در بازار پیچید و آن دو عالم به وسوسه شیطان در وجود خود پی بردند و استغفار کردند  و مانند گذشته ، از وسط مسجد برداشته و اموال را یکی کردند.
🔖 آيت الله شهید مدنی در سخنرانی كه در جمع مسئولین در سال 58 داشتند تكان دهنده ای به شخصيِت های مطرح و انقلابيون آن زمان دادند كه امروز آن را بيشتر درک می كنيم شهيد مدنی با اشاره به حکایت يوسف و زليخا در قرآن به آن قسمت داستان اشاره كردند كه وقتی از عيب گيری زنان مصری با خبر شد آن ها را به ضيافتی دعوت كرد و به دستشان كارد و ترنج داد و در ميان مهمانی به يوسف دستور داد كه وارد ضيافت شود ، آمدن حضرت يوسف همان و بريده شدن دست زنانی كه ملامت گر زليخا بودند همان با اشک چشم ادامه می دهد: آقايان! نكند در محشر و قيامت محمد رضا پهلوی جلوی ما را بگيرد و بگويد ديديد شما هم وقتی دستتان ترنج دادند دستتان را بريديد و مثل من كاخ نشين و طاغوتی شديد؟!‌ نقل قول از فرزند شهید
🔖 حضرت عیسی بن مریم علیه السلام فرمودند: من بیماران را مداوا کردم و به اذن خداوند شفایشان دادم. کور را به اذن خدا بینا کردم و مردگان را به اذن خدا زنده کردم. اما وقتی می خواستم شخص احمق را معالجه کنم ، نتوانستم او را اصلاح گردانم سوال کردند احمق کیست ؟ حضرت عیسی علیه السلام فرمودند شخص خود رای و خود پسند. کسی که همه فضایل را برای خود می‌ داند و هیچ عیبی در خود نمی‌ بیند. هر چه حق و است برای خودش می‌ داند و برای دیگران نسبت به خود ، حقی قائل نیست این همان احمق است که برای درمان او ، هیچ راهِ ای وجود ندارد. الاختصاص ، صفحه ۲۲۱
🔖 اداره آب و برق ، به تمام منازل آب و برق مى ‏رساند ، این صاحبان منازلند كه میتوانند از این آب وبرق استفاده صحیح كنند یا نادرست خداوند انسـان را آزاد و مختار آفرید و همه گونه امكان رشـد را در اختیـار او گذاشت، اگر انسان با علم و آگاهى راه بدى را انتخاب كرد، خود اوست . امّا چرا خداوند جلوى چنین انسان‏ هایى را نمى‏ گیرد؟ برای این که اگر همین كه انسان بناى ناسزا و دروغ گـفتن داشت ، خداوند او را لال كند و هـمین كه بنـاى سیلى زدن به مـظلوم داشت ، دست او فلج شود ، همین كه بناى بد داشت چشمش كور شود وو... آیا این انسان كه از روى ناچارى خلاف نكرده، قابل ستایش است؟ ارزش انسان زمانى است كه‌با اختیار خـودش ، و آگاهانـه كارى را انجام دهد ویا از خلاف دست بردارد اگر دست انسانى رابا طناب بستند و از جـیب او مبلغی در آوردند و خـرج كردند، نمیتوان گفت آن دست بسته، مرد سخاوتمندى است واگر نابینایى، به نامحرم نگاه نكرد ، نمى ‏گویند چه انسان پاكى آرى، خداوند میخواهد انسان‏ ها آزاد باشند تا خود راه خیر و خوبى یا راه و بدى را انتخاب نمایند و عمل كنند.
🔖 مرحوم میرزا احمد عابد نهاوندی معروف به مرشد چلویی روی تابلوی بالای دخل مغازه اش نوشته شده بود: و وجه دستی داده می شود ، حتی به جنابعالی به قدر قوه مرحوم مرشد در جلوی آشپزخانه ای که ایستاده بود ، گفته بود کسانی که می خواهند بیرون ببرند ، هدایت کنید تا از نزد او بگذرند چون بیشتر کسانی که غذا بیرون می بردند ، بچه ها و نوجوانانی بودند که برای کارفرمایان و صاحبان مغازه های بازار غذا می گرفتند و می بردند و خودشان از آن غذا محروم بودند کودکی که با ظرف غذا در دست، نزد او می آمد مقداری پلوی زعفرانی روی او می ریخت و ظرف را کامل می کرد و بعد تکه کباب یا لقمه گوشت یا اگر تمام شده بود ، ته دیگی زعفرانی داخل روغن می کرد و دهان آن پسر بچه یا نوجوان می گذاشت و همین طور فقیران و مسکینان صفی داشتند که از داخل راهرو شروع می شد و به اول سالن مغازه ختم می گشت . افراد فقیری که معمولاً عائله مند بودند و بعضی مورد شناسایی مرحوم مرشد قرار داشتند ، هر روز می آمدند و به نسبت تعداد عائله خود غذای رایگان و خرجی یومیه می گرفتند این از آن مرحوم است: کو آن کسی که کار برای خدا کند؟ بر جای بی‌وفایی مردم وفا کند هرچند خلق سنگ ملامت بر او زنند بر جای سنگ نیمه شب ها دعا کند
🔖 شخصی خدمت آقا امام صادق علیه السلام آمد و عرضه داشت: من مرتکب گناهی شده ام. امام فرمود: خداوند می بخشد آن شخص عرضه کرد گناهی که من مرتکب شده ام خیلی بزرگ است. فرمود: اگر به اندازه ی کوه باشد خدا می بخشد. آن شخص عرضه داشت : گناهی که مرتکب شده ام خیلی بزرگ تر است. امام فرمود : مگر چه گناهی مرتکب شده ای؟و آن شخص به شرح ماجرا پرداخت. پس از اتمام سخن، امام صادق علیه السلام رو به آن مرد کرد و فرمود: خدا می بخشد ، من ترسیدم که نماز صبح را قضا کرده باشی مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی معروف به نخودکی در وصیت خود به فرزندش می گوید: اگر آدمی چهل روز به و عبادت بپردازد ولی یک بار نماز صبح از او فوت شود، نتیجه آن چهل روز عبادت بی ارزش نابود خواهد شد. فرزندم تو را سفارش می کنم که نمازت را اول وقت بخوان و از نماز شب تا آن جا که می توانی غفلت نکن
🔖 به سوپر مارکت ‌های محله ‌های فقیر نشین بروید و از مغـازه‌ دار بخواهید دفتر بدهی مشتریان را به شما نشان بدهد. بدون شک زنان بیوه و فقیران راخواهیم یافت که اجناس واحتیاج زندگی‌ شان را به صورت می خـرند و صبر می‌ کنند تا یارانه ناچیز را دریافت کـنند و یا از جـایی به آنها کمک برسد خواهیـد دید که حجم بدهی ‌هایشان در دیدگاه شما بسیار کم خواهـد بـود ولی بـرای آنان بار سنگینی در زندگی است. بدهی‌هایی که قادربه‌ پرداخت آنها هستید را کـنید، حتی اگر توانستید جزئی از آن را پرداخت کـنید هـر ماه یا هر وقت توانستید این کار را در مغازه‌های مختلف انجام بدهید تا این کار خیر شامـل تعداد زیادی از خـانواده‌ ها شود. اگر هم قادر به این کار نیستید این و فکر را نشـر دهید، شاید دیگران هم بتوانند به آن عمل کنند و گرهی از مشکل مردم باز شود