دوستانی که انتظار دارن فهمیدن قرآن کار ساده ای باشه و بیان توضیح و تفسیری آیات، کوتاه و در حد ۲دقیقه باشه
و حوصله ندارن و بهونه های مختلف میارن، به این حدیث خوب توجه کنند↙️
مَن لَم يَصبِر عَلى ذُلِّ التَّعَلُّمِ ساعَةً بَقِيَ في ذُلِّ الجَهلِ أبَدا ؛
پيامبر صلي الله عليه و آله :آن كه ساعتى ، خوارىِ فراگرفتن علم را تحمّل نكند ، براى هميشه در خوارى نادانى خواهد ماند .
📚بحار الأنوار ، ج 1 ، ص 77
https://eitaa.com/joinchat/4194910C92e31acd00
ص ایات۲۷تا۳۳.mp3
41.8M
نکاتی درباره ولایت و اطاعت
درباره ردالشمس🌞
و پیرامون احوالات سلیمان نبی
https://eitaa.com/joinchat/4194910C92e31acd00
ص ۳۴تا۴۲.mp3
39.91M
نکاتی خاص درباره اراده ی خدا
درباره فرزند سلیمان
و درباره ایوب و زن خوبش
https://eitaa.com/joinchat/4194910C92e31acd00
در مسیر وحی
نکاتی درباره ولایت و اطاعت درباره ردالشمس🌞 و پیرامون احوالات سلیمان نبی https://eitaa.com/joinchat/
ردالشمس
سَعِیدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَی قَالَ دَخَلْتُ اَنَا وَاَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) مَسْجِدَ الْفَضِیخِ فَقَالَ یَا عَمَّارُ تَرَی هَذِهِ الْوَهْدَةَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ کَانَتِ امْرَاَةُ جَعْفَرٍ الَّتِی خَلَفَ عَلَیْهَا اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) قَاعِدَةً فِی هَذَا الْمَوْضِعِ وَمَعَهَا ابْنَاهَا مِنْ جَعْفَرٍ فَبَکَتْ فَقَالَ لَهَا ابْنَاهَا مَا یُبْکِیکِ یَا اُمَّهْ قَالَتْ بَکَیْتُ لِاَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) فَقَالا لَهَا تَبْکِینَ لِاَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَلَا تَبْکِینَ لِاَبِینَا قَالَتْ لَیْسَ هَذَا هَکَذَا وَلَکِنْ ذُکِرْتُ حَدِیثاً حَدَّثَنِی بِهِ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) فِی هَذَا الْمَوْضِعِ فَاَبْکَانِی قَالا وَمَا هُوَ قَالَتْ کُنْتُ اَنَا وَاَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فِی هَذَا الْمَسْجِدِ فَقَالَ لِی تَرَیْنَ هَذِهِ الْوَهْدَةَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ کُنْتُ اَنَا وَرَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قَاعِدَیْنِ فِیهَا اِذْ وَضَعَ رَاْسَهُ فِی حَجْرِی ثُمَّ خَفَقَ حَتَّی غَطَّ وَحَضَرَتْ صَلَاةُ الْعَصْرِ فَکَرِهْتُ اَنْ اُحَرِّکَ رَاْسَهُ عَنْ فَخِذِی فَاَکُونَ قَدْ آذَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حَتَّی ذَهَبَ الْوَقْتُ وَفَاتَتْ فَانْتَبَهَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فَقَالَ یَا عَلِیُّ صَلَّیْتَ قُلْتُ لَا قَالَ وَلِمَ ذَلِکَ قُلْتُ کَرِهْتُ اَنْ اُوذِیَکَ قَالَ فَقَامَ وَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ وَمَدَّ یَدَیْهِ کِلْتَیْهِمَا وَقَالَ اللَّهُمَّ رُدَّ الشَّمْسَ اِلَی وَقْتِهَا حَتَّی یُصَلِّیَ عَلِیٌّ فَرَجَعَتِ الشَّمْسُ اِلَی وَقْتِ الصَّلَاةِ حَتَّی صَلَّیْتُ الْعَصْرَ ثُمَّ انْقَضَّتْ انْقِضَاضَ الْکَوْکَب؛
عمار بن موسی گفت: به همراه امام صادق (علیهالسّلام) به مسجد فضیخ رفتیم، حضرت فرمود: ای عمّار، این فرو رفتگی در این زمین را میبینی؟ گفتم: آری. فرمود: همسر جعفر (همان که بعدها همسر امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) شد) در این مکان نشسته بود، دو فرزند وی از جعفر نیز در کنار وی بودند، اسماء گریست، آن دو گفتند: مادر، چرا گریه میکنی؟
اسماء گفت: برای امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) گریه میکنم آن دو گفتند: برای امیرالمؤمنین گریه میکنی ولی برای پدرمان گریه نمیکنی؟ ! اسماء گفت: آنگونه که میپندارید نیست، به یاد داستانی افتادم که امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در این مکان برایم تعریف کرد، به یاد آن ماجرا که افتادم اشکم جاری شد. آن دو پرسیدند: چه داستانی؟ اسماء پاسخ داد: من به همراه امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در این مسجد بودم، حضرت فرمود: این فرو رفتگی در زمین را میبینی؟ گفتم: آری. فرمود: من و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در این مکان نشسته بودیم، حضرت سرش را بر دامنم نهاده به استراحت پرداخت تا اینکه به خواب رفت، وقت نماز عصر فرا رسید، نتوانستم سر حضرت را از دامنِ خویش بلند کنم؛ زیرا میترسیدم سبب آزار حضرت گردد، تا اینکه پس از پایان یافتن وقت نماز پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیدار شد، رو به علی (علیهالسّلام) نمود و فرمود: ای علی، نمازت را خواندهای؟ گفتم: نه، فرمود: چرا؟ گفتم: نخواستم شما را اذیت کنم. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از جا برخاسته و رو به قبله نمود، آنگاه هر دو دست را به دعا بلند کرد و چنین گفت: خدایا، خورشید را به جایگاه نماز عصر برگردان تا علی نمازش را بخواند. خورشید به قدری بالا آمد که وقت نماز عصر شد، من نمازم را خواندم.»
📚کلینی، محمد بن یعقوب، الفروع من الکافی، ج۴، ص۵۶۲، صححه وقابله وعلق علیه علی اکبر الغفاری، ناشر:دار الکتب الاسلامیة تیراژ:تاریخ انتشار:بهار ۱۳۶۷، ناشر:تهران - بازار سلطانی دار الکتب الاسلامیة.
ردالشمس امیرالمومنین بعد شهادت پیامبر
«پس از جنگ نهروان حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) از ناحیه نهروانات حرکت کرده (به سمت کوفه به راه افتادند)، (در آن زمان شهر بغداد بنا نشده بود) تا اینکه به منطقه براثا رسیدند، در آنجا نماز ظهر را بر پا داشت، پس از نماز به راه خود ادامه داد تا اینکه هنگام عصر به سرزمین بابل رسیدند، وقت نماز عصر فرا رسیده بود، مسلمانان از هر طرف صدا زدند: ای امیرمؤمنان، وقت نماز عصر شده است. حضرت فرمود: «این سرزمین تا کنون سه بار دهان باز کرده و مردم را به کام خویش فرو برده است، برای بار چهارم نیز چنین خواهد کرد، برای وصی پیامبر نماز خواندن در چنین سرزمینی جایز نیست، هر کدام از شما میخواهد میتواند نمازش را در همینجا بخواند
منافقان گفتند: او نمازش را نمیخواند و نماز خوانها را میکشد! (منظور آنها از نماز خوانها اهل نهروان بود.)
جویریه میگوید: من گفتم: تا حضرت نماز نخوانده من هم نمازم را نخواهم خواند، امروز نمازم را بر عهده وی قرار میدهم. به همراه یکصد تن از سواره نظام بدنبال حضرت به راه خویش ادامه دادیم تا اینکه از سرزمین بابِل خارج شدیم در حالی که خورشید در حال غروب بود و افق لاله گون شد. جویریه میگوید: حضرت رو به من نموده فرمود: «جویریه، آب بیاور. من ظرف آب را برای وی بردم، حضرت وضو ساخته آنگاه فرمود: «جویریه اذان بگو»
گفتم: هنوز وقت نماز شام نرسیده است. فرمود: برای نماز عصر اذان بگو.
به خودم گفتم: اذان نماز عصر را پس از غروب خورشید بگویم؟! ولی جهت اطاعت از فرمان حضرت اذان گفتم. فرمود: «اقامه بگو» مشغول گفتن اقامه شدم، در همان حال دیدم لبهای حضرت حرکت میکند و سخنی بر زبان دارد که شبیه صدای چلچلهها است، چیزی از آن نفهمیدم، ناگهان خورشید را که صدای شدیدی از آن شنیده میشد دیدم که (از سمت مغرب) بالا میآید، تا به جایی رسید که وقت نماز عصر بود و در آن وضعیّت توقّف کرد. حضرت از جای خویش برخاست، تکبیرة الاحرام گفته مشغول خواندن نماز عصر شد، ما نیز پشت سرش ایستاده و با وی نماز خواندیم، با پایان یافتن نماز ناگهان خورشید غروب کرد همچون چراغی که در طشت آب بیفتد و خاموش شود، با غروب خورشید ستارگان آشکار شدند. حضرت رو به من نموده فرمود: «ای کسی که یقینت ضعیف شده، برای نماز شام اذان بگو.»
📚حسین بن عبدالوهاب، عیون المعجزات، ص۵، ناشر:محمد کاظم الشیخ صادق الکتبی منشورات المطبعة الحیدریة فی النجف ۱۳۶۹ هج - ۱۹۵۰ م سال چاپ:۱۳۶۹چاپخانه:الحیدریة - نجف.
در مسیر وحی
نکاتی خاص درباره اراده ی خدا درباره فرزند سلیمان و درباره ایوب و زن خوبش https://eitaa.com/joinch
ص ایات ۴۱تا۴۷.mp3
38.85M
▶️ادامه تفسیر سوره مبارکه ص
➖درباره ایوب نبی و همسرش
➖نکاتی کلیدی درباره امتحانات خدا
🔚عاقبت تعلقات مادی ما
دیگران رو هم بهره مند کنید از نکات این کانال با ارسال فایل ها🌹
↙️لینک کانال در مسیر وحی
#تفسیر_اهل_بیتی
https://eitaa.com/joinchat/4194910C92e31acd00
ص ایات ۴۸تا۶۱.mp3
33.03M
➖درباره یسع عزیز و ذالکفل عزیز
➖درباره اهل بهشت و جهنم
➖حد میوه خواری
دیگران رو هم بهره مند کنید از نکات این کانال با ارسال فایل ها🌹
↙️لینک کانال در مسیر وحی
#تفسیر_اهل_بیتی
https://eitaa.com/joinchat/4194910C92e31acd00
ص ایات ۶۲تا۸۸.mp3
43.16M
ایات پایانی سوره مبارکه ص
➖درباره اشرار
مولانا امیرالمومنین امام علی سلام الله علیه می فرمایند:
الشّرير لا يظنّ باحد خيرا لانّه لا يراه الّا بطبع نفسه
آدم بدكار در باره هيچكس گمان خير ندارد، چون نبيند كسي را جز به خصلت و سرشت خويش
غررالحکم
➖تفاوت خلقی مردم و سجده نکردن ابلیس
امام صادق سلام الله علیه چون خداي(عز و جل) نسبت به بنده اي خيري خواهد، روح و پيكرش را پاك سازد (هدايت و الطافش را شامل حال او نمايد). از اين رو هر خيري شنود، آن را بشناسد و بفهمد و هر بد و زشتي شنود، آن را زشت بيند.
و شنيدم كه مي فرمود: طينت ها بر سه گونه اند:
(1) طينت پيغمبران، و مؤمن هم از اين طينت است، جز اين كه پيغمبران از خالص و برگزيده آن طينتند و ايشان اصل باشند و فضيلتشان به جاي خود محفوظ است، و مؤمنين فرع باشند و از گل ثابت و چسبيده (گويا اشاره كه طينت مؤمن بطينت پيغمبران چسبيده است، اگر چه از فضاله آن طينت است) از اين رو خداي(عز و جل) ميان پيغمبران و پيروانشان جدايي نيندازد.
(2) طينت ناصوابي كه از گل سياه بدبو است.
(3) طينت مستضعفين كه از خاك است (يعني قابليت پذيرش اشكال مختلف را دارد و گل نيست تا مانند مؤمن و كافر به طرفي چسبندگي داشته باشد) مؤمن از ايمانش دگرگون نشود و ناصبي از دشمني خود و امر مستضعفين مربوط بخواست خداست (كه به جانب ايمان يا كفر گرايند).
اصول کافی باب خلقت مومن و کافر
دیگران رو هم بهره مند کنید از نکات این کانال با ارسال فایل ها🌹
↙️لینک کانال در مسیر وحی
#تفسیر_اهل_بیتی
https://eitaa.com/joinchat/4194910C92e31acd00
در مسیر وحی
▶️ادامه تفسیر سوره مبارکه ص ➖درباره ایوب نبی و همسرش ➖نکاتی کلیدی درباره امتحانات خدا 🔚عاقبت تعلقا
ی همچین چیزایی برای زدن و دستور
و خذ بیدک ضغثا فاضرب به و لا تحنث بوده
ب این لطافت و سادگی تقریبا