هدایت شده از محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
قرار معنوی هر روزمان
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
زیارت نامه امام صادق
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى،
وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه .
✨﷽✨
▫️چگونه مزاح کنیم؟▫️
✍روایت دارد که امام صادق علیه السلام از شخصی پرسید : « مزاح هم میکنی؟» آن شخص گفت: نه. حضرت فرمودند: چرا؟ حتی دستور دادند که گاهی انسان یک مزاحی هم بکند. همه اش،خشک نباشد. اما کم، زیاد مزاح کردن ، تَذْهَبُ بِبَهاءِ المُؤمِن، قیمت مومن را می برد. آبروی مومن مےرود. زیاد شوخی نکنید، اما گه گاهی عیب ندارد.
✸ پیغمبر صلےالله علیه وآله خرما مےخورد و هسته های آن را جلوی امیرالمومنین علیه السلام می گذاشت. می خواست با امیرالمومنین شوخی کند و سر به سر امیرالمومنین بگذارد. بعد حضرت صلےالله علیه وآله فرمودند: «یاعلی ، خرما خیلی خوردی!»
✸ مثل بعضی ها که پرتغال مےخورند و پوستش را آن طرف مےگذارند. حضرت صلےالله علیه وآله هم هسته های خرما را پیش امیرالمومنین علیه السلام گذاشت و فرمود: یاعلی ، خیلی خرما خوردی! امیرالمومنین علیه السلام هم بازاری بود ، جواب دادند: «یا رسول الله ، کسی خرما زیاد خورده است که خرما را با هسته های آن خورده.» چون جلوی پیغمبر صلےالله علیه وآله هسته نبود.
✸ حضرت علیه السلام فرمود: «خرما کسی خیلی خورده که آن را با هسته هایش خورده است. » شوخی مےکردند. حتما نباید آدم مثل مربای آلو اخمو باشد.
✸ یک قدری هم مزاح داشته باشید. اما حرف بیهوده نزنید. حرف لغو نزنید. آبروی کسی را نبرید.
📚منبع: ڪتاب بدیعالحکمة حکمت ۳۳
از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانۍ(ره)
حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان
https://chat.whatsapp.com/F4uysRoeHwsDzPMvfKAxFH
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
🚨 خواب عجیب علامه امینی درباره عذاب شمر
✍علامه امینی میگوید: مدتها فکر میکردم که خداوند چگونه شمر را عذاب میکند؟ در عالم رویا دیدم، آقا امیرالمؤمنین علیهالسلام در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستادهام. دو کوزه نزد ایشان بود. فرمود: این کوزهها را بردار و برو از آنجا آب بیاور. اشاره به محلی فرمود که بسیار با صفا و طراوت بود؛ استخری پر آب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود. کوزهها را بر داشته و رفتم آنجا و آنها را پر آب نمودم. ناگهان دیدم هوا گرم شد و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر میشود. دیدم از دور کسی رو به من میآید. هر چه او به من نزدیکتر میشود هوا گرمتر میگردد؛ گویی همه این حرارت از آتش اوست. در خواب به من الهام شد. که او #شمر، قاتل حضرت سیدالشهداء علیهالسلام است. وقتی به من رسید. دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست. آن ملعون هم از شدت تشنگی، به هلاکت نزدیک شده بود رو به من نمود که از من آب را بگیرد. مانع شدم و گفتم، اگر هلاک هم شوم نمیگذارم از این آب قطره ای بنوشد. حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت مینمودم .دیدم اکنون کوزهها را از دست من میگیرد؛ آنها را به هم کوبیدم. کوزهها شکست و آب آنها به زمین ریخت و بخار شد. او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد. من بیاندازه غمگین و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آن استخر بیاشامد و سیراب گردد. به مجرد رسیدن او به استخر، چنان آب استخر ناپدید شد که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده است؛ درختان هم خشکیده بودند. او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت هر چه دورتر میشد، هوا رو به صافی و شادابی رفت و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند. به حضور حضرت علی علیه السلام شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب میدهد. اگر یک قطره آب آن استخر را مینوشید از هر زهری تلختر، و از هر عذابی برای او درد ناکتر بود. بعد از این فرمایش، از خواب بیدار شدم.
📙داستان دوستان، ج ۳، ص ۱۶۳
کووید ۱۹ ماموریت دارد😔
💉 🔥🗡️♨️
✍️ وقتی خانم ها آرایش غلیظ می کنند وبیرون میروند ووقتی شوهران آنها دهان باز نمی کنند وخانم خانه را مواخذه نمی کنند ماسک جلوی هردو را می گیرد ☝🏻
🌙وقتی در طول سال یکماه قرار براینست که روزه بگیریم وجلوی دهان خود را بگیریم وسرباز می زنیم ماسک ماموریت بستن همه دهانهارا بر عهده می گیرد☝🏻
💚وقتی در تالارهای عروسی مَحرم ونامحرم نمی کنیم و لخت وعریان جلو همدیگر تا دم دمای صبح رقص وپایکوبی داریم نمازهای مغرب وعشا وصبح همه شرکت کنندگان قضا می شودوچشم و همچشمیها دمار از روزگار همدیگر در می آورد کووید ۱۹ تعطیلش می کند ☝🏻
وقتی خرج عمل زیبایی لب و بینی 18 میلیون میشه کوید 19 زیر یه ماسک 1500 تومنی پنهانش میکنه☝🏻
وقتی زن و دختر مسلمون اینقده بی حجاب و حیا میشن کوید 19 خونه نشینش میکنه☝🏻
🕵️♀️وقتی بازاری تلافی سال را میخواهد در یکماه شب عید از سر مردم در آورد کووید۱۹ تعطیلش می کنه ☝🏻
🚁وقتی آژانسها هوایی با روبه رو شدن دو روز تعطیلی قیمتها را چند برابر می کنند کووید ۱۹ پرواز را کنسل می کند☝🏻
ووقتی هتلها ومسافرخانها ایام تعطیلات در بروی مسافران وزائران بی بضاعت می بندند کووید ۱۹ تعطیلش می کنه☝🏻
وقتی جوانان وزوجهای جوان هر سال و موقعیتهای مختلف به تنهایی مسافرت وزیارت می روند وپدران ومادران پیر آرزوی زیارت ومسافرت با فرزندشان را دارند کووید ۱۹ خانه نشینش می کنه ☝🏻
💍 وقتی زیارت می رویم اما بازارها وتفرجگاهها در اولویت قرارمی گیرندوحرمتها شکسته می شود ☝🏻
🚖 وقتی حرمت تاکسی توسط راننده ومسافر نگه داشته نمی شود و زن مومنه آسایش سفر با تاکسی درون شهری را ندارد کووید ۱۹ تعداد را کم ونایلن جلو دید راننده ومسافر را می گیرد
✈️وقتی ماموریتها وحق ماموریتها بی مورد هزینه از بیت المال توسط کارمندان دولت انجام می شود ویدئو کنفرانس می آید ☝🏻و وقتی جلسه تودیع ومعارفه های هزینه های بی مورد برجای می گذارد آنهم ویدوویی می شود ☝🏻
🕋 وقتی حج ابراهیمی واقعی بر گزار نمی شود آنکه حقش هست نمی رود آنکه نیست چندین بار وتخلفاتی که صورت می گیرد ومسئولین چشم پوشی می کنند حج تعطیل می شود☝🏻
🕌وقتی مسجدها را بعضی افراد بزرگسال تسخیر کنند و کودکان و نوجوانان را با بدرفتاری و ناسزاگویی بیرون کنند وقتی ده تا مسجد در بازار شهر هست وموقع نماز اوج شلوغی بازار کسی نیست درب مساجد توسط کووید ۱۹ بسته می شود ☝🏻
وقتی هزینه های درمانی افراد نیازمند وفقیربرای واردات زین اسب وغذای سگ.... صرف می شودوزیرمیزیهای نامتعارف کمر مردم راخم می کند کووید ۱۹ بهداشت ودرمان را میخکوب می کند ☝🏻
اللّهم اِغفر لیَ الذُنوبَ التی تُنزل البلا🤲😔
وخداوند بزرگ سرنوشت بندگان را تغییر نمیدهد الا به خاطر گناهان بندگان
ارزش نشر دادن داره
🕊🇮🇷🍃🏴🏴🏴🍃🇮🇷🕊
📚#حكايتی_زیبا_و_پندآموز
در بنى اسرائيل قحطى شديدى پيش آمد..., آذوقه ناياب شد. زنى لقمه نانى داشت آن را به دهان گذاشت كه ميل كند، ناگاه گدايى فرياد زد، اى بنده خدا گرسنه ام!
زن با خود گفت:
در چنين موقعيت سزاوار است اين لقمه نان را صدقه بدهم و به دنبال آن، لقمه را از دهانش بيرون آورد و آن را به گدا داد.
زن طفل كوچكى داشت ، همراه خود به صحرا برد و در محلى گذاشت تا هيزم جمع كند، ناگهان گرگى جهيد و كودك را به دهان گرفت و پا به فرار گذاشت.
فرياد مردم بلند شد، مادر طفل سراسيمه به دنبال گرگ دويد ولى هيچ كدام اثر نبخشيد.
همچنان گرگ طفل را در دهان گرفته، به سرعت مى دويد.
خداوند ملكى را فرستاد كودك را از دهان گرگ گرفت و به مادرش تحويل داد.
سپس به زن گفت:
آيا راضى شدى لقمه اى به لقمه اى ؟
يكى لقمه (نان) دادى ،
يك لقمه (كودك) گرفتى!
حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان
https://chat.whatsapp.com/F4uysRoeHwsDzPMvfKAxFH
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
💠گویند "حر بن يزيد رياحی" اولين کسی بود که آب را به روی امام بست و اولين کسی شد که خونش را برای او داد. "عمر سعد" هم اولين کسی بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد برای آنکه رهبرشان شود و اولين کسی شد که تير را به سمت او پرتاب کرد!
کی ميداند آخر کارش به کجا می رسد؟ دنيا دار ابتلاست...با هر امتحانی چهرهای از ما آشکار می شود، چهرهای که گاهی خودمان را شگفت زده می کند. چطور می شود در اين دنيا بر کسی خرده گرفت و خود را نديد؟
می گويند خداوند داستان ابليس را تعريف کرد تا بدانی که نمی شود به عبادتت، به تقربت، به جايگاهت اطمينان کنی. خدا هيچ تعهدی برای آنکه تو همان که هستی بمانی، نداده است.
شايد به همين دليل است که سفارش شده، وقتی حال خوبی داری و می خواهی دعا کنی، يادت نرود "عافيت" و "عاقبت به خيری ات" را بطلبی...
📚مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی
حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان
https://chat.whatsapp.com/F4uysRoeHwsDzPMvfKAxFH
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
زهیر بن قین از یاران امام حسین علیه السلام
کاروان ابا عبدالله(ع) از زمانی که از اوایل ماه ذیالحجه به سوی کربلا حرکت کرد، همواره با ریزشها و رویشهایی مواجه بود؛ زیرا اولین شرط همراهی با کاروان و دستیابی به لقای الهی، دوری از تعلقات دنیایی و گذشتن از جان بود آنجا که امام حسین(ع) در آغازین لحظات حرکت کاروان فرمود «هرکس قصد دارد نفس خویش را در راه ما قربانی کند و آماده ملاقات با خداست، با ما حرکت کند؛ مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا».
افرادی از کاروان که این شرط امام(ع) را با جان و دل پذیرفتند، تا آخرین قطره خون با اباعبدالله(ع) همراهی کردند، اما آنان که این فرمایش حضرت را جدی نگرفتند، در منازل مختلف از کاروان جدا شدند. در بین کاروان امام حسین(ع) بودند افرادی که به طمع دستیابی به جایگاههای حکومتی و حتی برای گرفتن انتقام از بنیامیه و خالی کردن کینههای شخصی خود از این حکومت فاسق با امام همراه شدند، اما غافل از اینکه مسیر کاروانیان نه انتقام از دشمنان و نه دستیابی به حکومت ظاهری دنیوی بلکه مسیر آنان به سوی آسمانیتر شدن برای دستیابی به لقای خداوند بود؛ زیرا خداوند قرار بود خون ایشان را منشأ خیرات و برکات برای آیندگان و زدون حجابهای قطور ظلمانی قرار دهد.
لذا افرادی از کاروانیان که این پیامهای آسمانی امام(ع) را دریافت کردند، بنا را بر همراهی نهادند و کسانی که از ابتدا توفیق حضور نداشتند، اما ظرفیت همراهی با امام عالم را داشتند، خداوند آنها را به مرور وارد کاروان نور کرد. یکی از این افراد «زهیر بن قین» بود.
در این باره جمعى از بنى فزاره و بجیله گفتند: ما با زهیر بن قین از سفر مکه باز مىگشتیم که با حسین(ع) هممسیر و همراه شدیم و از این قضیه ناراحت بودیم زیرا با امام زنان همراه بودند، هر زمان امام اراده اسکان کردن داشت، ما کنار مىگرفتیم. روزى امام در ناحیهاى فرود آمد که ما نیز ناچار با امام در همان مکان فرود آمدیم. در حال خوردن غذا بودیم که فرستاده حسین آمد و بر ما سلام کرد؛ بعد به زهیر بن قین گفت: امام تو را فرا خوانده، هر یک از ما غذاى در دست را انداختیم و کاملاً بىحرکت ماندیم
همسر زهیر- دیلم دخت عمرو به وى گفت: سبحان اللَّه، عجبا، آیا فرزند رسول اللَّه تو را فرا خوانده و تو اجابت نمیکنی؟! چه مىشد مىرفتى و سخن امام را گوش میکردی. زهیر نزد امام رسید. چیزى نگذشته بود که با شادمانى و با چهره درخشان بازگشت و فرمان داد تا خیمه و خرگاه را باز کنند و با بار و بنه و خیمه به حسین پیوست.
زهیر به همسرش گفت: تو نیز مطلّقهاى، زیرا نمىخواهم در زندگى با من جز خیر و رفاه ببینى. من تصمیم گرفتهام در خدمت امام باشم و جان و تنم را فدایش کنم، بعد هم مالش را به او عطا کرد، با یکى از عموزادگانش وى را روانه اهلش کرد. زن به گاه وداع با شوهر برخاست و گریست و گفت: خدا خیرت دهد، خواستهام از تو این است که مرا نزد جد حسین در قیامت به یاد آورى. بعد به یارانش گفت: هر که خواهد با من باشد باشد و الّا این آخرین دیدار ماست.
حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان
https://chat.whatsapp.com/F4uysRoeHwsDzPMvfKAxFH
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
شـمر نمازش را میخواند،
روزهاش را هم میگرفت،
آشکارا هم فسق و فجور نمیکرد،
و شاید اهل رشوه و ربا هم نبود...
معاویه و ابنزیاد و عمربنسعد هم همینطور...
یادمان باشد،
زیارت عاشورا که میخوانیم
وقتی رسیدیم به «وَ لَعنَ الله...»هایش؛
لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم:
نکند این «لعنة الله...» شامل حال ما هم بشود؟
مایی که گاه خودمان را
"ارزانتر" از شمر و عمر و ابنزیاد میفروشیم...
جمله ای بس سنگین از شهید آوینی:
"کربلا"به رفـــتن نیست...
به شـــدن است ...!
که اگر به رفـــتن بود!
شمر هم "کربلایی" است!
✨﷽✨
🌹سفارش امام صادق(ع)به کربلا نرفته ها، در روز اربعین!
💠شخصی نزد امام صادق(ع)رفت و پرسید:
ما که نتوانستیم به کربلا برویم چه می شود؟
👈فرمودند: روز اربعین چه کار می کنی؟ گفت: دلم متوجه قبر حضرت می شود...امام (ع)زیارت اربعین را به او آموزش داد و فرمود: حتی اگر از راه دور در این روز این زیارت را انجام دهی ،خداوند در این روز فرشتگانی در عالم دارد که معلق اند و صبح سحر روز اربعین می آیند و تا غروبش در زمینند .
هر جای عالم کسی با خواندن زیارت اربعین، ارتباط دلی و قلبی با امام حسین علیه السلام برقرار کند ملائک می آیند و آن زیارت را بر می دارند و تا دم غروب نزد سیدالشهدا علیهالسلام می برند. و حضرت سیدالشهدا علیهالسلام به ملائک امر می کند که بنویسید اینجا آمدند و زیارت کردند...
🔸امام صادق علیهالسلام در ادامه فرمودند: غصه نخور که نرفتی، فقط در این روز دلت به یاد کربلا باشد و غم کربلا داشته باشی یعنی رفتی.
◾️آه که می توانی بکشی؟چه بسا این آه ثوابش بیشتر از آن زیارت می شود...
حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان
https://chat.whatsapp.com/F4uysRoeHwsDzPMvfKAxFH
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
*زن یگانه فردی است که سعادت را به ارمغان میآورد.*
این حکایت برای همه مفید است.
حکایت میکنند پادشاهی بود که در کنارش حکیمی هوشمند زندگی میکرد و این پادشاه برای خودش خواب جوانی و قدرتمندی را میدید و نمیخواست پیری به سراغش بیاید.
لذا از حکیم خواست برایش داروئی تجویز کند که عمرش را طولانی کند و به حکیم وعده داد اگر به خواستهاش جواب مثبت دهد به حکیم هر چه دلش بخواهد به او میدهد.
پس حکیم در شهرها سفر کرد تا از داروئی که عمر را افزایش میدهد و انسان در مرحله جوانی باقی بماند؛ جستجو میکرد.
بعد از سالها جستجو و بعد از اینکه بسیاری از مناطق را جستجو کرد به نتیجهی خوبی دست نیافت.
آخر الامر هنگامی که از روستائی عبور میکرد و از اهل شهر پرسید؛ از غذا و داروئی که عمر را طولانی بکند؟
اهل شهر گفتند: *برو بالای این کوه جایی که دو برادر با هم زندگی میکنند شاید به نتیجهای برسید.*
حکیم به جایی که این دو برادر زندگی میکردند حرکت کرد و نزدیکای غروب آفتاب به بالای کوه رسید.
خانهی اول خیلی کوچک بود اشیا و وسایل خانه هم اندک بود و جلوی خانه پیرمردی ناتوان نشسته بود که زمانه او را به تاراج برده بود.
حکیم سلام کرد بعد هم پیرمرد سلامش را علیک گفت و احوال پرسی کرد.
حکیم از پیرمرد خواست که امشب تا فردا پیش آنها خواهد ماند و قبل از اینکه پیرمرد جوابی بدهد از داخل خانه صدائی آمد، ناگهان این زنش بود که میگفت: *ما جایی برای مهمان نداریم* *برو جایی دیگر برای خودت جستجو کن*
پس پیرمرد سرش را پایین انداخت و خیلی تاسف خورد.
حکیم متوجه خانهی دیگر شد؛ ناگهان این خانه در غایت زیبایی و پاکیزگی و ترتیب بود و او را انواع گلها و گیاهان زیبا به علاوه صدای پرندگان و بلبلها احاطه کرده بود و آنجا جوانی با صورت و لباس زیبا منتظر اوست.
آن جوان به حکیم خوش آمد گفت.
و خانمش را صدا زد: امروز پیش شما مهمانی هست و زن آمد به حکیم بهترین خوشامدها را عرض کرد.
و در روز دوم حکیم برای مرد از سبب ملاقات با آنها را وانمود کرد و از او پرسید چرا تو در کمال صحت و جوانی هستی در حالی که برادر بزرگترتان پیر و فرتوت شده است.
مرد جوان خندید و گفت: *اشتباه می کنی او برادر کوچک من است و من از او ۲۰ سال بزرگتر هستم.*
حکیم شگفت زده شد و شوقش به کشف راز بقای جوانی او زیاد شد و خواست آن را بداند.
_در مقابل چه چیزی آن را جستجو میکند._
مرد به او وعده داد بعد از صرف صبحانه؛ خواهد گفت.
و به هنگام صبحانه مرد و زن بهترین غذای خود را برای مهمان مهیا کردند بعد زیر درختی که در دره سایه انداخته بود نشستند و مرد از زنش خواست که برود یک خربزهای که در باغ پایین دست دره قرار داشت بیاورد، زن رفت و آن دو مرد، زن را زیر نظر گرفته بودند و بعد از گذشت یک ساعت خربزه را آورد، مرد به خربزه نگاه کرد و آن را با دست زد بعد گفت: *ای خانم عزیزم!* میخواهم این خربزه را برگردانی و یه خربزه دیگری بیاوری.
زن گفت: *چشم*
به پایین دره رفت و با خربزهای برگشت.
ولی مرد قانع نشد و زنش را مرحله دیگر هم فرستاد و زن با تمام خوشحالی دوباره به پایین دره رفت و خربزهای دیگر آورد.
در این مرحله مرد بعد از اینکه خربزه را خوب نگاه کرد نصفش کرد و خورد.
حکیم دوباره سوالش را تکرار کرد و خواست بداند چه غذا و داروئی جوانی را حفظ میکند؟
مرد جواب داد: *آنچه جوانی را حفظ میکند و غذا و دارو نیست بلک راز سلامتی و جوانی من زن است* *از زمانی که ازدواج کردهام از آن غیر از محبت، مهربانی، شفقت، احترام و تقدیر چیزی دیگر ندیدهام.*
حکیم آیا میدانید که در باغ من غیر از این یک خربزه چیز دیگر نبود و این زن سه مرتبه رفت در پایین دره و هر بار که می رفت همین یک خربزه را می آورد اما او هرگز از خودش چیزی بروز نداد که شخصیت مرا پیش شما کم بکند.
حکیم از این زن شگفت زده شده و یقین کرد: *که سعادت، آرامش قلب، سلامتی و جوانی را زن با محبت، عطوفت و اهتماماش به ارمغان می آورد.*
هدایت شده از محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
قرار معنوی هر روزمان
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
زیارت نامه امام صادق
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى،
وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه .
✨﷽✨
✅آیا آرزوی مرگ برای خود انسان حرام هست؟
✍آرزوي مرگ از سوي يك مومن نبايد ناشي از ناتواني در برابر مشكلات و سختي هاي زندگي باشد. فرد مومن بايد با تقويت دانش و معرفت ديني و قرآني خود، و ارتباط با خدا از طريق دعا و نماز، و تحكيم قدرت صبر و بردباري، و اراده و عزم خود بر مشكلات و سختي ها غلبه كند.
روزي پيامبر اكرم (صلی الله علیه و اله و سلم) به عيادت بيماري رفت. از او احوالپرسي كرد. بيمار از درد و مشكلاتش ناليد و آرزوي مرگ كرد. حضرت به او فرمود:«لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ فَإِنَّكَ إِنْ تَكُ مُحْسِناً تَزْدَدْ إِحْسَاناً وَ إِنْ تَكُ مُسِيئاً فَتُؤَخَّرُ تُسْتَعْتَبُ فَلَا تَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ»(1)
آرزوي مرگ نداشته باش، زيرا اگر تو آدم خوب و نيكو كاري باشي با طولاني تر شدن عمرت بر كارهاي نيك شما افزوده مي شود و اگر آدم بدي باشي با تأخير افتادن مرگت، چه بسا دچار عتاب گردي و توبه كني و يا گرفتار سختي و رنج هايي در دنيا شوي و آن ها كفاره بدي ها و گناهانت شود و به خاطر آن آمرزيده شوي.
📚۱-وسائل الشيعه، ج۲، ص۴۴۹
حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان
https://chat.whatsapp.com/F4uysRoeHwsDzPMvfKAxFH
https://eitaa.com/darolsadeghiyon