eitaa logo
هیأت دانشجویی دارالثقلین
459 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
234 ویدیو
33 فایل
هیئت پایگاه تربیت سربازان امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 🎓دانشگاه شهید باهنر کرمان 🎓
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وعده امام محقق شد: راه قدس از کربلا می‌گذرد. عبور پهپادهای شاهد از آسمان کربلا. 🔗@darolsaghalein
اذا جاء نصرالله و الفتح 🆔️@darolsaghalein
⭕اصلاحیه ‌ 🏴مراسم روضه هفتگی هیئت دارالثقلین ‌ 🔸سخنران: حجت الاسلام غلامی 🔸مداح: کربلایی رضا لاهوتی ‌ 🗓 زمان: دوشنبه ۲۷ فروردین ماه ساعت ۱۹:۳۰ 📌مکان: حسینیه شهدای گمنام دانشگاه شهید باهنر کرمان ‌ 🆔️ @darolsaghalein
🔰بیانیه قرارگاه هیئات دانشجویی استان کرمان در پی عملیات غرور آفرین سپاه پاسداران علیه رژیم صهیونیستی بسم الله قاصم الجبارین و مبیر الظالمين 🔹با سپاس و تحسین از شجاعتمندان و مجاهدانی که در راه آزادی ارضای مقدس فلسطین ایستاده‌اند، ما اعلام می‌کنیم که با پرتوانی و ایثارگری، در نبرد موشکی و پهپادی علیه رژیم صهیونیستی با عملیات وعده صادق با هدف تنبیه متجاوز و با رویکردی بازدارنده، به پیروزی بزرگی دست یافته‌ایم. این انتصار، عبوری تاریخی برای ملت ماست که با وحدت و ایمان به ارزش‌های انقلاب اسلامی، توانسته است نیروهای شیطانی صهیونیستی را در مسیر غرور و تکبرشان شکست دهد. این پیروزی نه تنها نشان از توانمندی نظامی ماست، بلکه نمادی است از عزم و اراده ملت ایران در دفاع از قدس و حقوق بشر مظلومانه. با تدبیر و حساسیت به موضوعات بین‌المللی، ما از تاکتیک‌های پیشرفته نظامی استفاده کرده و اهداف مهمی از جمله پایگاه‌های نظامی و تجمعات ارتشی اسرائیل را با دقت و کارآمدی هدف قرار داده‌ایم. این عملیات، علاوه بر افشای ناتوانی و ناراحتی رژیم صهیونیستی، نمادی است از قدرت و توانایی ما در مقابله با تهدیدات این رژیم غاصب. به هیچ عنوان این انتصار به تهدیدی برای مردم بی‌گناه اسرائیل تبدیل نمی‌شود، بلکه به عنوان یک پاسخ منصفانه به سیاست‌های تجاوزی و تبعیضی رژیم صهیونیستی در نظر گرفته می‌شود. ما از همه ملت‌های عدالتخواه جهان خواستار حمایت و همبستگی با مبارزات ما علیه این رژیم استکبار طلب هستیم. 🔹با افتخار و مباهات، این پیروزی را به عنوان نشانی از استقلال و عزت ملت ایران تحت رهبری حکیم و منصف امام خامنه ای(مدظله‌العالی)اعلام می‌نماییم. امیدواریم که این پیروزی، نه فقط برای ما بلکه برای تمامی ملت‌های دوستدار صلح و عدالت، گامی نخستین در راه تحقق اهداف بلند انقلاب اسلامی باشد. 🔸به خداوند متعال التماس دعا داریم که این انتصارات، آغازی باشد برای دورانی پر از صلح و آرامش در منطقه و جهان. والسلامُ علیکم و رحمة الله و برکاته قرارگاه هیئات دانشجویی استان کرمان https://eitaa.com/resanehaiatdanshguoy ‌ ‌هیئت دانشجویی دارالثقلین 🆔️ @darolsaghalein
بسم الله قاصم الجبارین ‌ 💠 به مناسبت رخ داد افتخار آفرین ایران در دفاع از تمامیت ارضی خود مقابل رژیم غاصب و جعلی اسرائیل، هیئت دانشجویی دارالثلقین قصد دارد پویش را ایجاد کند شما عزیزان علاقه مند می توانید روایت خود را مانند روایت های زیر، به آیدی آخر این متن ارسال کنید تا با اسم خودتان در کانال و پیج هیئت دانشجویی دارالثقلین قرار داده شود. ‌ ✘ آیدی جهت ارسال روایت خود: @ma3h1z3
(کار خودمانی) 🔹گاهی به داشتن عقل در بعضی آدمها شک می کنم. کله دارند، دوتا چشم وگوش، تازه خدا حواس پنج گانه را بی منت تحت اختیارشان گذاشته. اما حرفهایی می‌زنند که بایدبه عقلشان شک کرد . جای شنیدم، یکی می گفت:طرف یا نفهمه یا مَفهم. اولی که معلوم است اما دومی یعنی نمی‌خواهد بفهمد. هربار اتفاقی در این خاک می افتد، دوره می‌افتند که بله اقا کارخودشانه مثل این می ماند من بزنم توی گوش دخترم تا همسایه ام که با من کج افتاده بسوزد. خدا عاقبت مارابا این جماعت کارخودشانها به خیر کند. دارم ذهنم را به عقب می برم تا برایتان کارخودشان گفتنها را ردیف کنم. اما ذهنم قبل از شهادت حاجی عقب‌تر نمی‌رود. حق دارد، غبارها اینقد توی جامعه بالا نگرفته بود که جان بشنود و جانشان درنرود حق بگویند. بعد از شهادت حاجی شروع کردند. باور می کنید می‌گفتند خودمان عزیز جانمان را ترور کردیم. 🌿 خدایا چه بنویسم،چقدر این جماعت حرص درآر هستند. باید ارام باشم وگرنه قلمم کج می نویسد. هواپیمای اوکراین را گفتند به عمد کارخودشانه امدن کرونا کارخودشانه چند ورق تاریخ جلو می‌روم. ززآ راه انداختند و هرکسی جان می داد. ننه، بابایش می امد اعتراف می کرد بچه من خودش را کشته، اینجور ازدست رفته. می‌گفتند نه جانم تو داغی کار خودشانه. چقدر فحش خوردم دربحث با این جماعت، هرچه لایق خودشان بود به چند نسل قبلم حواله کردند. بگذریم، داشتم کارخودشان ها را ردیف می‌کردم . 💥حمله به حرم احمدی هر دوبار کارخودشانه. کوره اتشفشان می‌شدم ، هرچه ایه ونشانه می‌دادم کوتاه بیا هم نبودند. یک جمله قدسی را باخودم تکرار می‌کردم . انجا که خدا به حضرت محمد ص ندا داد که بس است خودت را در هدایت و قانع کردنشان به تعبیر امروزی کشتی. من هم می‌گفتم من که خاک پای نبی نیستم با ان درایت و قامت هرچه بگویم یاسین، بلانسبت شما.. می دانید کجا انفجار درتمام سلول‌های بدنم رخ داد ، وقتی انتحاری توی گلزار مردم را به خاک و خون کشید کارخودشانها امدند وسط. اخر ادم حسابی ما خودمان انتحاری می شویم که خودمان را از بین ببریم که خودمان بسوزیم. چقدر خودمان گفتم. این جماعت چند روزی بود بعد از حمله به کونسولگری دردمشق ریسه شدند که بابا ایران فقط لب و دهن است عمل ندارد. خدا بگویم چکارتان نکند.بگذار بزند بعد افاضاتتان را توی مجازی و حقیقی بیرون بریزید. 🇮🇷یکی از آنها نوشته بود اگر ایران بزند می روم بسیجی می‌شوم و چفیه می اندازم یکی دیگر می خواست به دنبال کننده هایش دلار بدهد. این یکی خرجش بالا می رفت چون آیدی اش ستاره دار بود. الله اکبر موشکها خورد، سوختند بدجور، جوری که از بویش بینی ام را به بالا جمع می کنم . حالا جماعت کارخودشان، یه عده شان سکوت کردند و یک عده با ترس و لرز گفتند: دیدی اخر کارخودشون روکردند، جنگ شد، ما مردم بدبخت چه کنیم. ادم می ماند چه بگوید نزنیم ترسوییم، بزنیم جنگجوییم. البته از نظر انها جنگ طلب وگرنه ما جنگاور و جنگجوییم و برمنکرش لعنت. خدایی خودتان بگویید تکلیف ما با شما چیست؟ اما همینطور که داری از ترس جنگ می لرزی تا جوابی به ما بدهی گوش کن. اگر جنگی شد توقع نداریم تو سینه سپر کنی، چهل و چند سال است سینه های سپر بلای شما شده که دودنیا باید جوابگویشان باشید. ولی تفهیم شو اینبار درست گفتید کار خودمان بود. کار خود خود ایرانیمان. ✍🏻خاطره کشکولی ‌ 🆔️@darolsaghalein
📌 در انتظار استجابت 🧎‍♂دوتایی نشسته بودند بالای سر ریحانه و برای مظلومیتش اشک می‌ریختند. -الهی بمیرم، شیری بوده. +آخ... فقط یه سالش بوده. -الهی باعث و بانیش به خاک ذلت بشینه. + الهی آمین. نگاهشان که به من افتاد پرسیدند:« میدونی،مادرِ این بچه کدومه؟» نشستم پایین پای مادر ریحانه و با دست نشانشان دادم. 🌱این دفعه من پرسیدم:« حاج آقا! خبر رو شنیدین؟» مرد سرش را بیشتر چرخاند سمتم و پرسید:«خبر؟خبر چی؟» جلوتر رفتم تا صدایم بهشان برسد. 🚀-همینکه اسرائیل رو با موشک زدیم، مگه نشنیدین؟ چشم‌های مرد قد یک نعلبکی درشت شد. +ما؟ اسرائیل؟ زدیم؟ در جوابش با لبخند فقط سر تکان دادم. +از صبح تا حالا اخبار گوش ندادیم، خوش خبر باشی دختر... دیگه وقتش بود ادبشون کنیم... ✨مرد بعد نگاه پر مهرش را تحویل زنش داد. -دیدی حاج خانوم، دیدی دعات چه زود مستجاب شد؟ موقع خداحافظی زن صدایش را بلند کرد ✍🏻زهرا یعقوبی ‌ 🆔️@darolsaghalein
📸 ‌ 💠 مراسم روضه هفتگی هیئت دارالثقلین ‌ 🎤 با سخنرانی حجت الاسلام غلامی 🎙با مداحی کربلایی رضا لاهوتی ‌ 🏢 ‌در حسینیه شهدای گمنام دانشگاه شهید باهنر کرمان ‌ 🆔️ @darolsaghalein
بمیرم بمیرم‌های شبانه گریه می‌کرد، بی‌تابیش بیشتر اشکم را درمی‌آورد. روحم دوماهی می‌شد به خودش چنگ می‌زد. دور اتاق می‌چرخاندمش، لالایی می‌خواندم، لالایی که چه عرض کنم. مرثیه با لهجه لری. مرثیه برای مادرهایی که سینه‌های پر از شیرشان، روی قفسه سینه‌شان بیشتر فشار می‌آورد. دهان نوزاد پر از خاک بود، معلوم است سینه سنگین می‌شود. جای لالایی، بمیرم، بمیرم می‌خواندم؛ می‌گویند با غم و استرس به نوزاد نباید شیر داد. مگر می‌شود مادری با نوزاد خاکی و خونی در آغوش، توی این کانال‌های مجازی اخبار غزه را ببینی و با آرامش قلب شیر بدهی. بمیرم‌گفتن‌هایم به مزاج سید طاها خوش آمده بود. انگار طفلی بچه‌ام می‌خواست نوای مادرش با نوای مادرهای غزه هماهنگ شود تا اوهم بخوابد؛ اما نه مثل آنها ابدی. روزها می‌گذشت و من از شیر دادنش احساس گناه می‌کردم. صفحات مجازی شده بود آتش تا بکشد به جانم. از غذا گذاشتن جلوی ریحانه سادات هم همین حس را داشتم. لقمه‌های توی گلویم مثل سنگ تیز به زور پایین می‌رفت و خراش می‌داد. کاش کر و کور بودم، و گرسنه بودن کودکان غزه را نمی‌دیدم و نمی‌شنیدم. خاک بر سرت دنیا، جمله هر روزم شده بود که ضمیمه می‌کردم به بمیرم بمیرم گفتن‌هایم. همه اینها که گفتم به کنار؛ نوشتن روایت یهودی‌ها توی این زمان شده بود قوز بالا قوز. می‌رفتم دو خط می‌نوشتم به خودم لعنت می‌فرستادم که پروژه‌شان را برداشتم. با اینکه در انقلاب و دفاع مقدس خدمت کردند. اما جان به جانشان کنی بنی اسرائیلند. دنبال راه گریز و آرام شدن بودم که گفتند باید به کرمان بروم و روایت حبیب ایران را بنویسیم. خدا هر بار می‌خواهد قشنگ تنبیهم کند، نعماتش را فوری می‌ریزد توی کاسه‌ام. من کجا و حبیب کجا. رفتم، شب شهادت حاجی ازش خواستم از خدا بخواهد انتقام مظلوم را بگیرد. آخر این چیزها را باید از فرمانده قدس خواست. روز دوم حضورمان در گلزار و روایت‌نویسی. حاجی مهمان دار شد، آن‌هم نزدیک به صد نفر. آخ که یادم به ابوالحسن می‌افتد و چایی که برنداشتم، می‌سوزم. دختری که توی پتو فروشی کنار گوشم گفت، دلم میخاد مثل حاجی اساسی برم اون دنیا یعنی با رفتنم دنیا بفهمه من کم شدم. نوشتیم روایت اما نه فقط از زائرها از شهدای گلزار هم نوشتیم. رفته بودم آرام بشوم، با یک دنیا غم برگشتم. خبرهای غزه تکراری شده بود. نه برای دل سوخته ما؛ برای آهایی که می‌توانستند کاری کنند و نکردن. کفتار خاورمیانه افسار پاره کرد و تا کنسولگری ایران آمد. زمان بگذر، می‌خواهم برسم به شب ۲۶ فرودین ۴۰۳. طفلم سیر شیر خورد؛ تازه غذاخور هم شده. همه همسایه‌ها یکی درمیان چراغشان روشن و خاموش در آرامش زیست می‌کنند. داشتم بمیرم‌های آخر شبم را برای سید طاها می‌خواندم. بمیرم برا طفلی که شیر نداره. بمیرم برا مادری که طفل نداره. اینجا حضرت رباب رو یاد کردم. امشب نمیدانم چرا اینقد اشک ریختم. با همان حال جلوی تلوزیون نشستم. کانال عوض کردم، مثل شب سال تحویل جنب و جوش توی صداوسیما بالا بود. زیر نویس خبر حمله پهبادی و موشک به لانه کفتار را می‌نوشت. مادرهایی که تازه بچه‌دار شدند محتاج خوابند... اما خواب از سرم پرید. موشک‌هامان به تلاویو رسید الله اکبر بغض، خنده، اشک، درهم، باهم، خودشان را توی چهره‌ام نشاندند. راستی از شیرازمان هم موشک شلیک شد. بعد از هفت ماه جگرم خنک شد اما هنوز مانده تگری شود. وقتی محو شوند و بیت‌‌همیقداش! برسد به صاحب اصلیش. به عبری نوشتم تا بسوزند و از این سوزش بمیرند. راستی صاحب اصلی غریب دنیا! صاحب اصلی کجایی!؟ ✍🏻 خاطره کشکولی ‌ 🆔️ @darolsaghalein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در جهان هم شأن و همتایی کجا دارد بقیع چون که یکجا چار محبوب خدا دارد بقیع نور چشمان رسول(ص) پور دلبندِ بتول صادق و سجاد و باقر، مجتبی دارد بقیع ناله ام البنین با اشک زهرا همدم است در غبار غم جمال کربلا دارد بقیع ۸ شوال - سالروز تخریب حرم ائمه بقیع علیهم السلام 🆔️ @darolsaghalein
بسم الله نهضت مشاهده ۲۶ فروردین از فتح خرمشهر تا یوم الانتقام از صهیونیسم ۴۲ سال از فتح خرمشهر گذشته ولی کسی خبر ندارد که مادر شهید شهناز حاجی شاه که دخترش همان هفته اول جنگ در اطراف خرمشهر به شهادت رسید چه حال و روزی داشت لحظه آزادی خرمشهر؟ کسی نمی‌داند بازمانده‌های نهضت جنگل در ایام فتح خرمشهر چه شوق و حسرتی توامان را تجربه می‌کردند؟ کسی چه می‌داند فعالان نهضت ملی نفت که سرخورده از کودتای ۲۸ مرداد آمریکا منزوی و افسرده بودند چه بهجت و شادی‌ای را از قِبَل فتح خرمشهر، این بزرگترین و مهمترین شادی ملی تجربه می‌کردند؟ کسی چه می‌داند از حال و روز میلیون‌ها ایرانی در آن بزرگترین شادی ملی؟ کسی نمی داند این لحظات گرانبهای از تاریخ ایران بر یک یک مردم ایران چه گذشته؟ که اگر اکنون روایت‌ها و گزارش‌هایی از آن دوران داشتیم اوضاع فرهنگ روزمره‌مان فرق می‌کرد. از این لحظات بزرگ بر ملت ایران بسیار گذشته؛ لحظات حماسی و عاطفی، بغض‌آلود و غیرت برانگیز، شگفت‌انگیز و بکر؛ اما کمتر کسی به فکر گزارش‌نویسی آن روزها و لحظات بوده است. گزارش، روزنوشت، شرح‌حال و از این دست، کار بسیار مهمی است که غالبا مهم جلوه نکرده تا اینکه وضع امروز ما نسبت به گذشته نسيان است و فراموشی... و اما سحرگاه ۲۶ فروردین ۱۴۰۳ لحظه ترکیدن بغض میلیون‌ها مظلوم است که آوار شد بر سر اسرائیل کودک‌کشِ حیوان. کسی چه می‌داند مادر شهیدان خالقی‌پور که سه فرزندش را در آرزوی زیارت کربلا و قدس تقدیم اسلام کرد چه حال و احوالی دارد؟ کسی چه می‌داند حال و هوای مزار حاج قاسم و کرمانی‌ها چیست؟ کسی چه می‌داند حال و احوال خانواده، رفقا و همرزمان شهید صدرزاده الان چطور است؟ او که خود را آماده نبرد با اسرائیل می‌کرد. کسی چه می‌داند... فرماندهان و رزمندگان و پاسداران که کار خودشان را می‌کنند بعون الله. اما مساله این است که فرهنگی‌ها از تکلیف‌شان عقب نیافتند. همان یک فتح خرمشهر که از هزاران هزار گزارش و روزنوشت مردمی بی‌نصیب ماند برای رو سیاهی همه ما کافی است. ۲۶ فروردین را بنویسیم، گزارش کنیم؛ این ابراتفاق جهان اسلام را که به دست پرافتخار ایرانی رقم خورد. ۲۶ فروردین مهم است. خیلی خیلی مهم است. پژواک ناله هزاران هزار کودک به خون غلطیده ظلم صهیونیسم است‌. چندصد میلیون نفر آرزوی بودن در این لحظه را داشته‌اند که اکنون در این دنیا نیستند‌. قدر این لحظه شگفت‌انگیز مقابله با فرعون زمان را بدانیم. این لحظه و روز را این یوم الله را ثبت کنیم. از درون خانه تا خیابان و محل کار. روایت شادی‌ها، بهت گ‌ها، حتی نگرانی‌ها و... نهضت مشاهده از همه برمی‌آید در میدان جامعه باشیم و ببینیم و بنویسیم؛ همین! تاریخ طلب خواهد کرد میلیون‌ها گزارش مردمی از این روز عجیب، بزرگ و شگفت انگیز را... ✍🏻 مسعود ملکی ‌ 🆔️ @darolsaghalein
«شب صد و نودم» 🌌دیشب هم مثل هرشب، فرزندانت را یکی یکی با ترس و دلهره خواباندی و شاید برای آخرین بار نگاهشان کردی. فکرکردی شاید تو هم مثل خیلی از مردم غزه و مثل همسر شهیدت، می خوابی و فردا توی دنیایی دیگر بیدار می شوی یا مثل ۱۸۹ شب پیش از این، با صدای جنگنده های اسرائیل از خواب می پری و فرزندانت با گریه و وحشت دامنت را می گیرند و نمی دانی چه کنی و به کجا پناه ببری، آن هم وقتی مرگ همه جا سایه انداخته است... اما آن شب تو و فرزندانت عمیق خوابیدید و صبح که دمید، باور نمی کردی که با نور خورشید بیدار شدی! شک کردی نکند مرده ای؟ شک کردی نکند منجی از راه رسیده و جنگ تمام شده؟ با حیرت اخبار را نگاه کردی، یاران منجی 🚀با موشک هایشان، کرکس های اسرائیلی را غل و زنجیر کردند تا تو و فرزندانت، یک شب را آرام و آسوده بخوابید. ✍🏻مهدیه سادات حسینی ‌ 🆔️ @darolsaghalein
هیئت دانشجویی دارالثقلین برگزار می نماید: 🔹️ مراسم پرفیض دعای ندبه 🔹️ 📍مکان: گلزار شهدای کرمان ⏰ زمان: جمعه هرهفته  🚌 حرکت سرویس خوابگاه خواهران: ساعت ۶:۰۰ خوابگاه برادران: ساعت ۶:۰۵ خوابگاه متاهلین: ساعت ۶:۱۰ 🆔️ @darolsaghalein
🍃از شارع حیفا تا حیفا! پرده‌ی اول: دیوانه‌ی تکریتی آن سال‌ها ناگهان دایه‌ی مهربان‌تر از مادر شده بود. توی شارع حیفا، کمی دورتر از «جسرالاحرار»، برای فلسطینی‌ها خانه می‌ساخت؛ درست توی سال‌هایی که نطفه‌ی حماس، داشت منعقد می‌شد. خشت‌ها روی خشت‌ها آرام گرفتند تا صدام بتواند دلِ اسلام‌گراها را آرام کند. این البته همه ماجرا نبود. برای فلسطینی‌ها توی بغداد خانه می‌ساخت بل‌که این ثبات نسبی، این سکون، باعث شود وطن‌شان را فراموش کنند. بعثی‌ها در «حمله‌ی ایمانیه»‌شان، ایمان را لحاظ نکرده بودند؛ فرمود: حب‌الوطن من‌الایمان. پرده دوم: ادریس را توی یکی از پایگاه‌های نظامی الدجیل دیدم؛ متخصص مهارِ انتحاری. دوستان زیادی را در نبرد با داعش از دست داده؛ و شماری از خویشانش را. نگران ایران است. نگرانِ «حربِ سرد»؛ نیمی فارسی، نیمی عربی. نگران است و امیدوار. می‌گوید امریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها نمی‌توانند با ایرانی‌هایی که اسمِ حسین(ع)، تشجیعشان می‌کند، بجنگند. پرده سوم: اوسیراک تازه داشت جان می‌گرفت؛ نیروگاه اتمیِ تموز را می‌گویم. «یحیی‌المشدِ» مصری، رفته بود فرانسه برای عراقی‌ها اورانیوم بیاورد که اسرائیلی‌ها، توی هتل، جانش را گرفتند. هشت فروند اف-16 هم نیروگاه اوسیراک را بمباران کردند و باز دوباره برای نابودیِ کامل بخش آزمایشگاهیِ نیروگاه هم بمب‌هایشان را از آسمان بر سر عراق ریختند و چند سال بعد هم رسما اعلام کردند که هم آن قتل و هم این بمباران، کار ما بوده! این‌ها را رئیس دانشگاه کرخ می‌گوید و می‌گوید که چه بسا ممکن بود، یک چرنوبیل توی عراق رخ می‌داد. حالا چشمِ رئیس دانشگاه، به دانشِ ایرانی‌هاست؛ بیزار از اسرائیل. پرده‌ی آخر: فلسطینی‌ها هنوز نزدیکِ حیفا، کمین کرده‌اند؛ نیامدند به شارعِ حیفا؛ فریب نخوردند. دیوانه تکریتی هم سال‌ها قبل مرد و ما و عراق، برادر شدیم. دیشب، مردم، نزدیکِ شارع حیفا، پرچم‌های زرد را از ماشین‌هایشان بیرون آورده بودند؛ به خاطر چیزی که در آسمان دیده بودند. بالستیک، این مولودِ دانشِ ایرانی داشت از "آسمانِ عراق" می‌رفت به سوی غرب؛ شاید از فرازِ شارعِ حیفا. از آسمانِ شارعِ حیفا تا حیفا. شاید یکی از این پرچم‌های زرد، از جسرالاحرار هم گذشته باشد. شاید بالستیکمان از فراز گورِ دیوانه‌ی تکریتی هم گذشته باشد. شاید ادریس، توی الدجیل، با دیدن موشک‌ها و پهپادها، آرام‌تر شده باشد. شاید خویش و قومِ "هایا" دیشب را نه از هراس، که از شوق بیدار مانده باشند. شاید رئیس دانشگاه کرخ، به دانش ایرانی‌ها بیش‌تر بالیده باشد. حربِ سرد، دیگر حربِ حار است؛ بسیاری ایرانی، کسری عراقی، کسری لبنانی، کسری یمنی... آقای ادریس! این، حربِ حار است؛ ان لقتل‌الحسین، حراره فی قلوب‌المومنین... 🍃 ✍🏻محسن حسن‌زاده ‌🆔️ @darolsaghalein
⭐️ 💠 رهبر حکیم انقلاب: هر یک از مجالس توسلی که شما دارید یک اتصالی‌ست با نور معنویت لایزال حسینی ‌ ‌📌مراسم روضه هفتگی هیئت دارالثقلین 🎤 سخنران: حجت الاسلام غلامی 🎙مداح: حاج علی سیستانی ‌ 🗓 زمان: دوشنبه ۳ اردیبهشت ماه ساعت ۱۹:۳۰ 🏢مکان: حسینیه شهدای گمنام دانشگاه شهید باهنر کرمان ‌ ‌ضمنا برای دانشجویان خوابگاهی، سرویس ایاب و ذهاب از ساعت ۱۹:۱۵ از درب خوابگاه ها موجود است ‌ 🆔️ @darolsaghalein