حضرت فدایی '
آقای بدون حتی ذره ای من '
از بچگی در گوشمان خواندند
ادب آداب دارد .
ما آداب نَدان هایی هستیم
ڪه معترفیم به ندانی..
ولی همچنان در دستگاه اباعبدالله
ارتزاق میڪنیم .
نمڪ سفرهٔ ما از دریاییست ڪه
سفینة النجاة از آن عبور ڪرده ..
ادب را اگر چه جاهلیم ؛
ولی آداب خواستن را
خودتان به ما آموختید .
ما از شما ادب میخواهیم
حضرت علمدار
حضرت ذوب در مولا
جناب امید اهل حرم
آقای نوڪران و غلامان اباعبداللھ . .
زیر علم شما بود ڪه قد ڪشیدیم
زیر علم شما بود ڪه نطق ڪردیم
زیر علم خودتان بود ڪه شُدید سایهٔ سَرِمان ..
میشود زیر علم خودتان جان ما هم درآید ؟
آخرین هوای دنیا در وجودمان را جلویش پرت ڪنیم و ؛ بیصدا بذل تان شویم؟
صورت ماه
در امواج فرات
خودش تلاطم دارد..
بدون نسیمی ..
تلاطم قلبی آشفته
به یادگار از عصر
روزی دهم
از ماه اول ِ
شصت و یڪمین سال
اگر روزی ماشین زمان وجود داشته باشد ..
نوڪران حسین برمیگردند به هزار و چھارصد سال پیش ، سر منشأ فرات
و آن قدر خاڪ و هرچه دارند بر آن میریزند
تا خشڪ شود ..
خشڪ ِ خشڪ ..
تا روزی نرسد ڪه یڪ سقا ........