از غمی که می خوریم (۱۱)
یادداشت های روزانه مدیر عامل انجمن حمایت زندانیان بوشهر
دختر خانمی که مادرش زندان است به دفتر مراجعه کرد. تازه عقد کرده و خواستار جهیزیه ازدواج بود. خوشبختانه با نظر موافق سردار رزمجو فرمانده سپاه امام صادق چند سهمیه جهیزیه از بسیج سازندگی به انجمن داده شده است.
فرصتی پیش آمد تا از زندگی او سوالاتی را داشته باشم. دو خواهر و یک برادر هستند. کوچک بوده اند که پدرش مادرش را طلاق می دهد.
فرزندان پیش مادر می مانند تا اینکه مادر با یک جوان مجرد که از او کوچک تر بوده ازدواج می کند. شرط ازدواج مادر با این جوان این بوده که از فرزندانش نیز نگه داری کند. مدتی می گذرد مرد به گفته خودش برای برای انجام معامله ای بزرگ و سودآور راهی تهران می شود. او حتی حاضر نیست که از این معامله اطلاعاتی به همسرش هم بدهد. پس از مدتی به گفته این دختر خانم، مرد چک ها و سفته هایی را برای امضا و ضمانت به همسرش (مادر دختر) می دهد. مادر نیز خواسته یا ناخواسته همه ی این ها را امضا می کند تا در این معامله بزرگ با شوهرش همکاری کرده باشد. زمان می گذرد مرد از عهده ی تعهداتش بر نمی آید مدتی به زندان می رود. بستگان این مرد با مراجعه به منزل این بچه ها تمام وسایل اصلی زندگی آن ها را به بهانه اینکه رفتار این زن باعث شده که این آقا به زندان بیفتد با خود می برند. مرد برای مدتی آزاد می شود ولی برخوردش با این دختر و برادر و خواهرش خیلی عوض می شود. او بدون هیچ گونه دلیلی این سه بچه را به زور از خانه بیرون می اندازد و چند تکه لباس آن ها را نیز به سویشان پرت می کند. این سه بچه در کوچه و خیابان آواره و بی سرپناه رها می شوند. تا اینکه به منزل یکی از بستگان برده می شوند.
زمان گذشت این پدرخوانده بدهی زیادی بالا آورد. مادر این دختر خانم به خاطر امضای حدود ۴ میلیارد تومان چک و سفته و عدم عمل به تعهدات مالی محکوم و راهی زندان می شود. مرد نیز فراری می شود و الان تحت تعقیب پلیس است. ناگفته نماند در همین سال ها خواهر این دختر که از خودش کوچک تر بوده ازدواج می کند و سرپناهی پیدا می کند. با به زندان افتادن مادر، این دختر و پسر آواره می شوند و همچنان آواره هستند. یک روز خانه خواهر، یک روز منزل خاله و روز دیگر منزل دیگری. برخی از بستگان این دختر در شهری دیگر زندگی می کنند. آن ها با پسری به نام مصطفی و تقریبا هم سن و سال همین دختر (نسترن) آشنا می شوند که او نیز فرزند طلاق است. نسترن به سن ۲۰ سالگی رسیده و تحصیلاتش را در رشته معماری در مقطع کارشناسی در یکی از دانشگا ه های استان به پایان رسانده است. مصطفی نیز داستان خود را دارد. پدرش مادرش را طلاق می دهد و زن دیگری می گیرد. او و برادرش در کنار همین نامادری زندگی می کنند. آن ها از استان بوشهر به استانی دیگر مهاجرت می کنند. نامادری تحمل این دو کودک خردسال را ندارد. یک روز با عصبانیت میله ای آهنی بر سر مصطفای سه یا چهارساله می زند. مصطفی غرق به خون می شود. در حیاط منزل می افتد و به کما می رود. او را به بیمارستان می برند. مدت سه ماه همچنان در کما بوده تا اینکه سرانجام به هوش می آید. پدر مصطفی همسرش را به خاطر این جنایت طلاق می دهد و همسر سوم می گیرد. مصطفی به مدرسه می رود و دیپلم خود را می گیرد و در دانشگاه در رشته ی کامپیوتر فارغ التحصیل می شود. پس از فراغت از تحصیل در یک شرکت خصوصی مشغول به کار می شود.
نسترن لحظه به لحظه داستان زندگی را تعریف می کرد و اشک می ریخت. با همه ی این توصیفات با مصطفی عقد کرده بود و به گفته ی خودش با فرزند طلاق ازدواج کرده تا شرایط همدیگر را به خوبی درک بکنند. من فقط گوش می کردم و سعی می کردم خودم را کنترل کنم.
او را به خاطر عزم و اراده اش برای فائق آمدن بر مشکلات کمر شکن تحسین و تمجید کردم. گفتم تو ثابت کرده ای که با وجود همه ی مشکلات توانسته ای از خیلی ها که شرایط زندگی بی دغدغه ای هم داشته اند جلوتر بزنی. اکنون یک مهندس معماری هستی، با نعمت بزرگ سلامتی و قدم گذاشتن در مهم ترین مرحله زندگی یعنی ازدواج. نامه ی جهیزیه اش را به بسیج سازندگی سپاه امام صادق نوشتم. با برادر رفعتی رئیس بسیج سازندگی تلفنی نیز تماس گرفتم و ضمن شرح ماجرا از او خواستم اگر می توانند این دختر خانم را با توجه به رشته تحصیلی اش در فعالیت های عمرانی مشغول به کار کنند.
به نسترن گفتم وقتی جهیزیه ات را گرفتی دوباره به انجمن مراجعه کن تا ببینیم کدام از وسایل اصلی منزل را نداری که اگر بتوانیم برایت تأمین کنیم. هدیه ی کوچکی هم به او دادم تا دست خالی از انجمن نرفته باشد. احساس رضایت اولیه را در او می دیدم. خداحافظی کرد و رفت تا ان شاءالله شاهد طلوع فردایی روشن برای خود باشد.
نصرالله شفیعی ۱۶ شهریور ۱۴۰۲
@eitaaNasrollahshafiei1341
شماره کارت انجمن حمایت زندانیان بوشهر
۶۰۳۷۹۹۷۵۹۹۶۳۶۴۱۳
شماره حساب۰۱۰۳۱۷۹۶۸۹۰۰۶
بانک ملی
اصل جمهوری اسلامی است
(سخنی در باره برخورد با سلبریتی ها و اساتید معاند)
امام خمینی آنفرزانه ی حکیم فرمودند حفظ نظام جمهوری اسلامی از اوجب واجبات است. این جمله حاوی نکات مهمی است از جمله:
۱. هیچ اولویتی بالاتر از نظام جمهوری اسلامی در جهان هستی وجود ندارد و این نشان دهنده نقش مؤثر این نظام در حفظ جایگاه ایران و معادلات جهانی است.
۲. به هماننسبت که نظام جمهوری اسلامی دارای اهمیت است، ضرورت دارد برای حفظ آن از همه چیز خود گذشت. بدان معنا که نه جان ما و نه مال ما و نه آبروی ما در مقابل حفظ این نظام ارزشی ندارد. اگر از دست دادن جان و مال و آبروی ما باعث حفظ نظام جمهوری اسلامی و ازبین بردن موانع پیشرفت آن بشود در این فداکاری لحظه ای درنگنباید کرد.
۳. حفظ نظام جمهوری اسلامی آن قدر دارای اهمیت است که هر شخص و جریانی اگر در برابر آن قد علم کند و محصول فعالیت هایش براندازی این نظام باشد در مقابله قانونی با آن درنگ نباید کرد. از این جهت که اگر نظام جمهوری اسلامی دچار آسیب شود و جهان سلطه موفق به حذف آن شود بزرگ ترین سرمایه و فرصت موجود بشری در جهان معاصر که می تواند انسان ها را از حضیض ذلت به قله ی عزت برساند از دست خواهد رفت.
با مقدمات فوق شاهد هستیم افراد معدودی اعم از سلبریتی ها و اساتید دانشگاه با تمام توان در برابر نظام جمهوری اسلامی ایستادند و هم پای جهان سلطه برای سرنگونی نظام تلاش کردند. با این افراد چه باید کرد هر چند که صاحب سطوح علمی بالا هستند و عنوان پرفسور داشته دارند یا برنده جایزه نوبل یا اسکار هستند.در پاسخ باید گفت همان طور که شهید چمران که این دست از اساتید در دانشگاه ها با همه ی سوابق علمی انگشت کوچولوی او هم نمی شوند برای حفظ جمهوری اسلامی جان خودش را فدا کرد و آن کوه علم و تقوا و عرفان در خاک قرار گرفت و یا شهید شهریاری ها و احمدی روشن ها و ... در این مسیر جانشان را فدا کردند تا جمهوری اسلامی بماند اساتید و سلبریتی های معاند نیز اگر توبه نکنند و به آغوش ملت برنگردند لحظه ای وجود آن ها در مراکز علمی و هنری توجیهی ندارد و ضرورت صیانت از جمهوری اسلامی اقتضا می کند که هیچ گونه مسامحه ای نباید با آن ها کرد. این اشخاص بر فرض که از نظر علمی و جایگاه هنری یا ورزشی در هر حدی هم که باشند؛ ولی در تقابل با نظام جمهوری قرار بگیرند نباید اجازه فعالیت در مراکز رسمی به آن ها داده شود. چون لطمه ای که این افراد معاند به کشور ایران وارد می کنند بسیار فراتر از خلا وجود آن ها در دانشگاه یا مراکزی از این قبیل است. به عنوان مثال اگر اهداف معاندانه ی برخی از این افراد در اغتشاشات سال گذشته محقق می شد امروز مردم ایران به جای روبرو شدن با ایران یک پارچه و آرام شاهد ایرانی تکه تکه شده و ویران و میلیون ها خون های ریخته شده بیگناهان بر زمین بودند. حالا اگر به فردی به خاطر امتیاز خاصی که دارد به او فرصت داده شود تا هر چه دلش خواست علیه نظام سمپاشی کند و همپای معاندین به جنگ با نظام جمهوری اسلامی برخیزد اشتباهی محض است. بنابراین حفظ نظام جمهوری مافوق همه ی اولویت هاست. مسئولان امر بدون وادادگی و مصلحت اندیشی های شخصی باید با قاطعيت لازم اقدامات قانونی خود را انجام دهند. در همین زمینه به دو نکته نیز باید توجه کرد:
۱. رفتار معاندانه با انتقاد دلسوزانه متفاوت است. هر کس حق دارد انتقاد کند و دیدگاه های خود را در قالب قانون بیان کند. فرصت آزادی بیان در نظام جمهوری اسلامی نباید آسیب ببیند.
۲. برخورد سلبی با معاندین باید آخرین راه حل باشد اگر افرادی فریب خورده باشند و تصمیم بر برگشت داشته باشند و عملا این را ثابت کنند باید با آن ها کنار آمد. از جوسازی ها نباید هراسید. مدیران ترسو و کسانی که نگران پست خود هستند و در نتیجه در برابر معاندان سهل انگاری می کنند باید نظام تکلیف آن ها را نیز مشخص کند. اگر کسی در نظام جمهوری اسلامی مسئولیتی بر عهده گرفت هیچ مصلحتی را بالاتر از مصلحت نظام و انقلاب نباید بداند. سال ها مماشات با افراد فرصت طلب باعث شده که عده ای در جایگاه های رسمی نان جمهوری اسلامی را بخورند و از امکانات همین نظام نیز برای براندازی آن استفاده کنند. در کجای دنیا چنین وضعیتی داریم؟
نصرالله شفیعی ۱۸ شهریور ۱۴۰۲
۱۴ دستاورد راهپیمایی اربعین
۱. نمایش شکوه و عظمت جهان اسلام خصوصا شیعیان
۲. ایجاد شور حسینی، تقویت ایمان و اعتقاد مردم و افزایش احساس و اشراق دینی
۳. تقویت روحیه ظلم ستیزی و مبارزه علیه جهان سلطه و راه و روش یزیدی
۴. تقویت اتحاد بین مردم مسلمان ایران و عراق و ایجاد حس همبستگی در میان آنان
۵. انعکاس جهانی حماسه عاشورا و جلب توجه مردم سراسر جهان به این واقعه و درنتیجه معرفی بیشتر قیام حسین بن علی(نقش رسانه ای اربعین)
۶. ایجاد اتحاد بین مردم آزاده جهان از هر نقطه ای از جهان که با حضور در راهپیمایی اربعین این امر محقق می شود.
۷. ناامیدی دشمنان از شکست شیعه و امیدواری شیعیان در ادامه مسیری که برگزیده اند.
۸. تبادل اطلاعات در حوزه ی منطقه ای و بین المللی در میان راهپیمایان از هر نقطه ی جهان
۹. شناسایی نقاط قوت و ضعف شیعیان در پاسداشت قیام عاشورا و تلاش برای تقویت نقاط قوت و ازبین بردن نقاط ضعف
۱۰. ایجاد آمادگی بیشتر برای قیام حضرت مهدی موعود عج الله تعالی فرجه الشریف با حضور میلیونی مشتاقان امام حسین علیه السلام در راهپیمایی اربعین
۱۱. آمادگی جسمی بیشتر مردم برای مبارزه با مشکلات و موانع در راه احیای حق با تحمل سختی های پیاده روی اربعین
۱۲. پاداش بی کران الهی برای شرکت کنندگان در این راهپیمایی، همان طور که شرکت در عزاداری امام حسین علیه السلام دارای پاداش و اجر زیاد است.
۱۳. مصونیت بخشی ایران اسلامی در برابر نقشه های شوم دشمنان برای تجاوز به کشور ، از این جهت که این راهپیمایی نوعی حمایت از نظام جمهوری اسلامی نیز تعبیر می شود.
۱۴. از نگاه اقتصادی باعث رونق گردشگری و افزایش درآمد برای حمل و نقل ایران و عراق و برخی مشاغل فصلی می شود که البته این فرع بر اهداف اصلی اربعین است. طبیعی است که برای بازار عراق خصوصا شهرهای زیارتی موجب رونق درآمد بازار آن ها می شود. درست مثل زیارت امام رضا در مشهد مقدس که در کنار فیض بردن از وجود پربرکت امام رضا علیه السلام، حضور میلیون ها زوار هر ساله در مشهد موجب رونق اقتصادی برای این شهر هم می شود.
نصرالله شفیعی ۲۳ شهریور ماه ۱۴۰۲ مصادف با ارتحال رسول خدا صلوات الله علیه و شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
شانس نظام جمهوری اسلامی
یا پلیدی اپوزیسیون
صادق زیبا کلام فعال سیاسی در اعتراض به خارج نشینان که فیلم اعترافاتش به نفع رژیم پهلوی در پیش از پیروزی انقلاب را پخش و افشا کرده اند نکاتی را گفته است. او که از افشای این فیلم بسیار عصبانی و ناراحت شده، ضمن اعتراف به این رفتار خیانت آمیزش انتقاداتی نیز از اپوزیسیون کرده است. یکی از نکاتی که گفته این است که مشکل اپوزیسیون در خارج از کشور این است که نلسون ماندلا یا گاندی ندارند که بتواند اعتراضات آن ها را علیه ایران رهبری کند.
اینکه چرا اپوزیسیون چنین رهبرانی ندارند به دو مسئله اساسی بر می گردد آن هم به ماهیت هر دو طرف دعوا یعنی اپوزیسیون و نظام جمهوری اسلامی.
نکته اول: معمولا رهبر هر قیامی بر گرفته از روحیات و دیدگاه های مردمی است که آن رهبر را انتخاب می کنند. اپوزیسیون و مخالفین جمهوری اسلامی چه کسانی هستند که نمی توانند رهبرانی مثل نلسون ماندلا و گاندی را داشته باشند. اپوزیسیون و مخالفان ایران اسلامی سلطنت طلب ها هستند طرفداران کثیف ترین، فاسدترین، دزدترین، جنایتکارترین و وابسته ترین رژیم شاهنشاهی در تاریخ ایران که زندگی هر کدام از این فراری های رژیم حکایتگر همین نظام سلطنتی است. منافقین بزرگ ترین گروه تروریستی که سابقه ای جز ترور و جنایت و جاسوسی و وابستگی به بیگانه ندارند. بهایی ها و بسیاری از ایرانیان هرزه و فاسدی که برای عیاشی و خوشگذرانی ایران را رها کردند و الان در مقابل نظام جمهوری اسلامی عرض اندام می کنند. حساب عده ای که با انگیزه ی تحصیل یا زندگی به خارج از کشور رفته و به زندگی شخصی خود مشغول اند و کاری به این جماعت ندارند جداست. خوب در نظر بگیرید از دل این جماعت فاسد، بی ناموس؛ خوشگذران، عیاش و بی بند و بار که همه آرمان آن ها ماتحت آن هاست چگونه می توان انسان های بزرگی مثل نلسون ماندلا و گاندی بیرون بیاید! این ها شخصیت هایی بودند که در طول دوران مبارزه علیه رزیم های حاکم بر کشور خود، برای خودشان هیچ چیز نخواستند و هر چه داشتند نثار ملت خویش کردند. این اپوزیسیون بی بندوبار و مزدور آمریکا و نوکر بیگانه که زباله خور دولت های غربی هستند چگونه می توانند نقش یک انسان مصلح را بازی کنند. دارایی، ثروت افسانه ای و کاخ ربع رضا پهلوی که عده ای سنگ او را به سینه می زنند از کجا آمده؟ آیا جز این نیست که حاصل غارت دارایی ملت ایران از سوی پدر دزد او بوده است! اگر قرار است کسی اعتراض کند باید اول به همین بچه دزد اعتراض کند که اگر راست می گوید ثروت به غارت رفته ی ملت ایران را به آن ها برگرداند.
نکته دوم: به ماهیت جمهوری اسلامی بر می گردد. از آنجا که نظام جمهوری اسلامی ماهیتا یک نظام ضد سلطه و ستم و زورگویی است انسان های حق طلب نه تنها به خودشان اجازه نمی دهند که در برابر این نظام بایستند بلکه در هر جای جهان هم که باشند مدافع چنین نظامی خواهند بود. کما اینکه نلسون ماندلا وقتی پس از ۲۷ سال که از زندان و اسارت آزاد شد به ایران آمد و در جایگاه رهبر کنگره ملی خلق آفریقا به دیدار رهبر معظم انقلاب اسلامی شتافت و ایشان را رهبر خود نامید. یا گاندی غیر مسلمان که گفت: من زندگی امام حسین(ع) آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خواندهام و توجه کافی به صفحات کربلا نمودهام و بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از سرمشق امام حسین(ع ) پیروی کند.
به طور کلی باید گفت مقایسه اعتراضات اپوزیسون فاسد و مزدور خارج از کشور با یک قیام حق طلبانه و آزادی خواهانه مقایسه ای کاملا غلط و ناشیانه است. چگونه می شود با ژست حق طلبی به مصاف با نظامی رفت که جز دفاع از حق و زدودن ستم از چهره ی جهان هدف دیگری ندارد؟ بر همین اساس بابد به ابن قیاس ناشیانه خندید:
از قیاسش خنده آمد خلق را
کو چو خود پنداشت صاحب دلق را
نصرالله شفیعی شنبه ۲۵ شهریورر۱۴۰۲
یک توصیه به رؤسای دانشگاه ها و مدیران مدارس
بدون تردید آشوب پاییز سال ۱۴۰۱ یکی از پیچیده ترین و مخوف ترین پروژه های براندازی با عنوان جنگ ترکیبی و مجموعه ای از اقدامات سخت و نرم بود. هدف اصلی این آشوب نیز با ابعاد مختلف، براندازی نظام جمهوری اسلامی بود. کانون این اغتشاش نیز دانشگاه ها و مدارس طراحی شده بود. دقیقا دو قشری که اگر با طراحان این پروژه همراهی می کردند می توانست بزرگ ترین خطر را برای کیان نظام جمهوری اسلامی ایجاد کند.
همان طور که شاهد بودیم با مرگ مهسا امینی این پروژه چند روزی زودتر اجرایی شد و از این جهت مرگ این دختر توانست کمک بیشتری نیز به براندازان در متشنج کردن اوضاع داشته باشد.
هر چند با برنامه ریزی شبانه روزی انبوه رسانه های دشمن تلاش شد از همه ی اهرم های براندازی آن هم با تقلید ناشیانه از قیام سال ۱۳۵۷ مردم مسلمان ایران استفاده شود ولی واکنش مردم ایران در مقابل این اقدام پیچیده ی براندازانه ی دشمن بسیار ضعیف تر از آنچه بود که دشمن می پنداشت. با این وجود عده ای در دانشگاه ها و مدارس هرچند اندک با این حرکت که به خیال خودشان اعتراضی در جهت رفع مشکلات است همراهی کردند. شکست این طرح پس از سه ماه اغتشاش و پس از آن سه ماه جنگ شدید ارزی در زمستان نشان داد که دشمن هنوز نتوانسته یا نمی خواهد یک ارزیابی دقیق از ملت ایران داشته باشد.
با این مقدمه این سؤال را خوب است رؤسا و دست اندرکاران دانشگاه ها و مدیران مدارس در مراکز آموزشی خطاب به دانشجویان و دانش آموزان مطرح کنند که اگر این نقشه ی براندازانه ی دشمن عملی می شد و آمریکا و دشمنان در داخل و خارج به اهداف خودشان دست پیدا می کردند امروز کشور ایران در چه موقعیت و وضعیتی قرار داشت؟
پاسخ پیش از آنکه تبلیغاتی باشد باید واقع بینانه و برگرفته از نقشه ی براندازان باشد.
آنچه کاملا مشهود بود این بود که در این جنگ همه جانبه از همه ی ظرفیت های ضدانقلاب استفاده شده بود. منافقین در آرزوی به دست گرفتن قدرت، سلطنت طلبان در رؤیای احیای نظام شاهنشاهی و برگرداندن ربع پهلوی، کومله و دموکرات در آرزوی تجزیه کردستان و تشکیل یک دولت مستقل کرد، احزاب وهابی بلوچ ها با پشتیبانی مولوی عبدالحمید به دنبال بلوچستان مستقل، پان ترکیسم ها با حمایت ترکیه و آذربایجان به دنبال تجزیه آذربایجان و تشکیل دولت مستقل، گروهک های وابسته در خوزستان به دنبال جدا کردن این استان و تشکیل یک دولت عرب زبان در جنوب ایران و سایر اقلیت های قومی دیگر که از دل هر کدام یک گروهک روییده بود تا به خیال خود بر بخشی از سرزمین ایران حکومت کنند. طرح تجزیه ایران یک طرح کاملا برنامه ریزی شده بود. این طرح از دو جهت برای آمریکا دارای اهمیت بود: یکی ایجاد انگیزه برای گروهک های تجزیه طلب در مبارزه با نظام جمهوری اسلامی، دوم آمریکا نیک می داند که ایران تجزیه شده و تبدیل شده به کشورهای کوچک به مراتب بهتر می تواند در چنگ او قرار بگیرد و هر برنامه ای که خواست از جمله غارت منابع ایران را پیاده کند. کاری که در مورد ایران یک پارچه آن هم با حاکمیت جمهوری اسلامی نمی تواند انجام بدهد.
خوب با این شرح کوتاهی که داده شد باید به این سؤال پاسخ داده شود که اگر براندازان و اغتشاشگران در سال گذشته در اجرای برنامه خود که همان براندازی نظام جمهوری اسلامی بود موفق می شدند امروز کشور ایران چه وضعیتی داشت؟
پاسخ روشن است: یک کشور تجزیه شده، با درگیری داخلی و کشتار بی رحمانه مردم از سوی گروهک های رقیب، ورود داعش به کشور و سلاخی زن و مرد و پیر و جوان و کودک، ویرانی زیرساخت های کشور، ازبین رفتن امنیت و کسب و کار مردم، بمب گذاری های هر روزه در کشور، اشغال خاک ایران توسط کشورهای بیگانه، تعطیلی مراکز آموزشی و دانشگاهی و خلاصه هر آنچه بر سر کشورهایی مثل سوریه و عراق و افغانستان درآمد و حتی بسیار بدتر بر سر ایران در می آمد.
نیک بنگریم و لحظه ای این صحنه ها را برای کشور ایران در نظر بگیریم و با موقعیت حال ایران اسلامی مقایسه کنیم: ایران یک پارچه، مستقل و مقتدر و دارای امنیت. ایران سرافراز که مردم در آن با امنیت به زندگی خویش مشغول اند. این نعمت بزرگ الهی را پاس بداریم و بدانیم که این نعمت ارزشمند به سادگی به دست نیامد، مدیون جانفشانی همه مدافعان امنیت، شهدای عزیز، تدابیر رهبری و بصیرت ملت ایران بود. این موقعیت ممتاز و به خصوص اقدامات راهبردی ایران در حوزه ی بین الملل و توسعه ی زیر ساخت ها را باید قدر بدانیم. به دانش آموزان و دانشجویان باید به خوبی این موقعیت را شناساند تا به خوبی بدانند که از کجا به کجا رسیده اند. بدیهی این آگاهی بخشی به این دو قشر نقش مهمی در خنثی کردن توطئه های دشمن دارد. امری که به خوبی و حتی الامکان با مستندات باید صورت بگیرد.
نصرالله شفیعی
دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۲
هفته دفاع مقدس و چند نکته
امسال چهل و سومین سالگرد دفاع مقدس ۸ ساله ایران در برابر رژیم بعثی است. یاد و خاطره ی همه ی حماسه آفرینان ۸ سال دفاع مقدس را گرامی می داریم.
نیمه اول سال ۱۳۵۹ سه اتفاق مهم برای براندازی جمهوری اسلامی اتفاق افتاد:
۱. قطع رابطه ایران و آمریکا و تحریم و ایران از سوی جیمی کارتر رئیس جمهور وقت ایران در ۲۰ فروردین ماه.
۲. حمله نظامی آمریکا در طبس در ۵ اردیبهشت برای انجام کودتا و آزادسازی ۵۳ گروگان آمریکایی.
در این اتفاق هیچ کدام از مسئولان بلندپایه ایران از چنین کودتایی اطلاع نداشتند و تنها خدا بود که لشکریان خود را که همان باد و شن بودند برای نجات ایران اسلامی فرستاد و با انهدام تعدادی هلی کوپتر و تجهیزات نظامی این حمله به شکست انجامید. اگر این عملیات با موفقیت انجام می شد معلوم نبود که نظام جمهوری اسلامی جان سالم به در می کرد. چون قرار بود تمام مراکز حیاتی نظام نیز بمباران شود.
۳.جنگ همه جانبه رژیم بعث عراق علیه ایران اسلامی در ۳۱ شهریور از زمین و هوا و دریا.
هر کدام از این دو حمله با این حجم اگر علیه کشوری رخ می داد به احتمال زیاد سقوط می کرد.
برای آنکه به اهمیت مقاومت مردم ایران در برابر تجاوز رژیم بعث پی ببریم به بخشی از وضعیت کشور در هنگام آغاز جنگ تحمیلی اشاره می کنم:
۱. نوپایی نظام جمهوری اسلامی و عدم استقرار و ساماندهی تمامی دستگاه های اجرایی و نهادهای انقلابی
۳. درگیری های داخلی توسط گروهک های تجزیه طلب و محارب و ترور مردم و شخصیت ها
۴. آشفتگی ارتش، با توجه به پیروزی انقلاب اسلامی عده ای از فرماندهان ارتش شاهنشاهی از کشور فرار کرده بودند، عده ای دستگیر شده بودند و عده ای نیز بازنشست شده بودند. هنوز ارتش به انسجام درونی لازم نرسیده بود.
۵. عدم همراهی رئیس جمهور وقت و فرمانده کل قوا ابوالحسن بنی صدر با سیاست های اصولی و کلان نظام و بالاتر از این عدم همراهی با حاکمیت و مزدوری برای بیگانگان. این را در مواضعش در برابر تجاوز رژیم بعث کاملا می توان دریافت.
۶. نوپایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و عدم سازماندهی کامل و حتی نداشتن نیروی کافی برای یک چنین جنگ بزرگ و طولانی مدت.
۷. آغاز شکل گیری بسیج مستضعفین، به طوری که آموزش نیروهای مردمی در این سازمان تازه شروع شده بود.
همه ی این شرایط به ظاهر اقتضا می کرد که ایران در همان روزهای اول جنگ شکست بخورد و پرچم تسلیم را بالا ببرد. همان طور که صدام در ابتدای جنگ گفت پس از سه روز، جشن پیروزی را در تهران برگزار خواهیم کرد.
با این وضعیت چگونه شد که ورق برگشت و شرایط عوض شد و ایران پیروز میدان شد. برای پاسخ به این چرایی باید تمام دوران جنگ را ورق زد تا به راز این مسئله پی برده شود که از عهده این نوشتار خارج است. رهبری و فرماندهی امام خمینی و روحیه ی ایثارگری و شهادت طلبی مردم دو رمز مهم این پیروزی بود.
هشت سال مقدس تجربه ی گران قدری از مقاومت و عزت را برای ملت ایران ورق زد که در تاریخ مانندی برای آن نمی توان پیدا کرد. این دفاع مقدس دستاوردهای بزرگی هم داشت که به برخی از آن ها اشاره می شود:
۱. مانور مقاومت و شکست ناپذیری ملت ایران
۲. فراگیر شدن فرهنگ انقلاب اسلامی در سرتاسر کشور.
۳. رویش نسل جدیدی که در مکتب دفاع مقدس تربیت شدند. حالات عرفانی و اخلاقی این نسل را کسانی می توانند بفهمند که دورانی را در جبهه های جنگ در کنار رزمندگان سپری کرده باشند.
۴. ظهور استعدادها و نبوغ هایی که اگر جنگ نمی شد امکان این شکوفایی ها وجود نداشت. ظهور و بروز شخصیت هایی مثل سردار سلیمانی و بسیاری از فرماندهان جنگ تنها در سایه ی دفاع مقدس امکان پذیر بود.
۵. پیشرفت نظامی ایران و دست یابی به جایگاه برتر نظامی محصول هشت سال مقدس است.
۶. دفاع مقدس به نحوی به دنیا فهماند که ملت ایران در جنگ سخت شکست ناپذیر است و در نتیجه هر امیدی را برای حمله مجدد به ایران از سوی قدرت های زورگو ناامید ساخت.
۷. انقلاب اسلامی با وجود شهدای جنگ تحمیلی و مجموعه ی بزرگ ایثارگران دارای پشتوانه ای عمیق و معنوی شد که تداوم و شکست ناپذیری آن را صدچندان کرد.
۸. ادبیات پایداری و تولید صدها کتاب فاخر و فیلم و دیگر آثار فرهنگی و هنری از دستاوردهای بی نظیر و ذی قیمت جنگ تحمیلی است که این گنج بزرگ همچنان در حال جوشش و رویش است.
۹. گسترش فرهنگ مقاومت در بسیاری از کشورها و مردم جهان، به الگو گیری از مقاومت هشت سال دفاع مقدس برمی گردد.
با این سرمایه ی بزرگی که دفاع مقدس برای ایران اسلامی به ارمغان گذاشته وظیفه ی ماست که با تمام توان حافظ دستاوردهای این افتخار بزرگ باشیم. بدانیم که دفاع مقدس جزئی از هویت جدانشدنی ملت ایران برای همیشه تاریخ شده است و هیچ عاملی نباید در گذر زمان جایگاه آن را کم رنگ کند.
نصرالله شفیعی سوم مهرماه ۱۴۰۲