مسئولان مانند علی علیه السلام در بیت المال حساس باشید. امیرمؤمنان علی علیهالسلام به فرمانداران حكومت خود نوشت:
قلمهاى خود را ريز بتراشيد و فاصلۀ سطرها را كمتر كنيد و جملات اضافى را حذف كنيد و اصل مطلب را به عبارت مختصر بنويسيد و مبادا قلمفرسایی كنيد كه به بودجۀ ملت مسلمان نبايد زيانى متوجه شود
خصال صدوق، ج ۱، ص ۳۱۰
✍ مادامى که سيب با چوب باريکش به درخت متصل است
همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند..
باد باعث طراوتش میشود
آب باعث رشدش میشود
و آفتاب پختگی و کمال ميبخشد
اما ...
به محض منقطع شدن از درخت
و جدايى از "اصل",
همان آب باعث گندیدگی
همان باد باعث پلاسیدگی
همان آفتاب باعث پوسیدگی
و ازبين رفتن طراوتش میشود
✅قصه انسان و خدا قصه سیب و درخت است، آدمی تا با خداست همه چیز در خدمت اوست . خواه قدرت ، خواه شهرت ، خواه ثروت و اگر از خدا برید همه به زیان اوست.
استوری حجت العسل آقامیری روز شهادت امیرالمومنین(ع) ؛ هیچ استوری دیگه هم غیر این نذاشتند.
در تاریخ بنویسید لات های عرق خور مشکی پوشیدند و عزاداری کردند ولی کسی که ادعای طلبگی و فهم داشت به چنین عاقبتی دچار شد.
عاقبت سوپرانقلابی گری همین است، روزی میگفت زن حق درس خواندن هم ندارد و امروز اینگونه رفتار میکند.
قطعا هدف این است که همه واکنش نشون دهند و بیشتر دیده شود و چند کیلو عسل بیشتر بفروشد ولی این جسارت یک بچه سید و نان خور امام زمان(عج) سیلی محکمی دارد که یقین بداند خواهد خورد جوری که نداند از کجا خورده است. چون دیگه ایشون عامدانه و عالمانه چنین جسارتی به ساحت امام زمان (عج) میکند.
#آقامیری
15.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شما و آنچه از این دنیا آرزومندید مهمانهایی هستید که مدتی معین برای شما قرار داده شده ...😔
🍃خطبه ۱۲۹ نهجالبلاغه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✨﷽✨
🔻 وصیت حضرت أمير المؤمنين
امام علی بن ابی طالب (ع) قبل از شهادت
⬅️ برگی از نهج البلاغه / در این خطبه آمده است :
⬅️ اما وصیت من به شما درباره خدا این است که هیچ چیز را با وی شریک قرار ندهید ، و وصیت من به شما درباره محمد (صلی الله علیه و آله) این است که سنت او را ضایع مسازید ، این دو ستون دین را به پا دارید و این دو چراغ را بر افروزید ، تا آن گاه که از حق منحرف نشده اید ، نکوهشی متوجه شما نخواهد بود ، هر یک از شما به قدر توانایی ، کوشش خویش را به کار ببرد و خداوند به جاهلان تخفیف داده است .
⬅️ پروردگار شما ، پروردگاری رحیم و دین شما ، دینی استوار و مستقیم و امام شما ، امامی علیم و بسیار دانا است .
⬅️ من دیروز همنشین شما بودم و امروز ، من موجب عبرت گرفتن شما هستم ، و فردا از شما جدا خواهم بود ، خداوند مرا و شما را بیامرزد .
⬅️ همانا من همسایه و همنشین شما بودم که بدن من روزی چند در نزد شما و با شما بود ، دیری نخواهد گذشت که به دنبال این همنشینی از من جسدی خالی از روح باقی خواهد ماند ، جسدی که بعد از متحرک بودن ، ساکن خواهد بود و بعد از گویا بودن ، خاموش خواهد شد ، این بی حرکتی و خاموشی چشمان من و حرکت نکردن و سکون سر و دست و پای من ، باید به شما پند بیاموزد ، پس به راستی ، مشاهده این حالات برای کسانی که طالب عبرت باشند ، از منطقی که بلیغ و رسا باشد و از سخنی که مورد قبول همه افراد باشد ، پندآموزتر است .
⬅️ خدا حافظی من با شما ، از نوع خدا حافظی مردی است که منتظر ملاقات با خداوند است ، فردا شما درباره روزگار من می اندیشید ، و آنچه راز و حقیقت آن از شما پنهان بود ، برایتان آشکار می گردد ، و بعد از خالی شدن جای من و قرار گرفتن دیگری در آنجا که من بودم ، مرا خواهید شناخت .
📚برگی از نهج البلاغه
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
#داستان_شب 💫
قصابی در حال کوبیدن ساطور بر استخوان گوسفند بود که تراشهای از استخوان پرید گوشه چشمش. ساطور را گذاشت و ران گوشت را برداشت و به نزد طبیب رفت و ران گوشت را به او داد و خواست که چشمش را مداوا کند.
طبیب ران گوشت را دید طمع او را برداشت و فکر کرد حالا که یکی به او محتاج شده باید بیشتر از پهلوی او بخورد بنابراین مرهمی روی زخم گذاشت و استخوان را نکشید. زخم موقتا آرام شد. قصاب به خانه رفت. فردا مجددا درد شروع شد به ناچار ران گوشتی برداشت و نزد طبیب رفت. باز هم طبیب ران گوشت را گرفت و همان کار دیروز را کرد تا چندین روز به همین منوال گذشت تا یک روز که قصاب به مطب مراجعه کرد طبیب نبود اما شاگرد طبیب در دکان بود قصاب مدتی منتظر شد اما طبیب نیامد. بالاخره موضوع را با شاگرد بیان کرد.
شاگرد طبیب بعد از معاینه کوتاهی متوجه استخوان شد و با دو ناخن خود استخوان را از لای زخم کشید و مرهم گذاشت و قصاب رفت. بعد از مدتی طبیب آمد از شاگرد پرسید کسی مراجعه نکرد.
گفت چرا قصابباشی آمد.
طبیب گفت تو چه کردی.
شاگرد هم موضوع کشیدن استخوان را گفت.
طبیب دودستی بر سرش زد و گفت: ای نادان آن زخم برای من نان داشت تو چطور استخوان را دیدی نان را ندیدی؟
گرچه لای زخم بودی استخوان
لیک ای جان در کنارش بود نان...
🔹هـر روزیـک صفحـه قـرآن🌸
#شادی_روح_درگذشتگان
#سـلامتی_تمـام_بيماران
#سلامتی_حضرت_صاحب_الزمان{عج}
قـرائت امـروز☝️
#صفحه_ بیست و دوم
کانال فرزندان دشتخاک در ایتا 👇👇
eitaa.com/@dasht_e_khak