eitaa logo
دستم از آسمان کوتاه نیست
260 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
15 فایل
ادمین @yaregharib گروه زندگی بهترپاسخگوی سؤالات عقیدتی واخلاقی https://eitaa.com/joinchat/436862999Caf799e67c2 پاسخ بسؤالات دینی و احکامی حرم مطهررضوی https://eitaa.com/joinchat/2319450312C0335cb0f4d
مشاهده در ایتا
دانلود
7.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میـــــــــلاد رحمةٌ للعالمین بر قطب عالم امڪان حضرت بقیة الاعظم مبارڪــــ @sahelenoor114
7.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خواننده آمریکایی که تازه مسلمان شده ببینید چطور از قران میخواند با درک معانی @sahelenoor114
💥 ماجرای یک عکس 🔺آیا پوستر سیمای پیامبر اکرم (ص) از نظر تاریخی محکم است؟ 1️⃣ نگاره‌ای که می‌بینید، پرفروش‌ترین عکس و پوستر منتسب به حضرت رسول (ص) در ایران است که بساط شمایل فروشان را گرم کرده است. چهره نوجوانی خندان و ملیح، با عمامه‌ای بر سر و گل یاسمنی بر گوش؛ پوستری است که در ایران بارها چاپ شده و بین توده مردم مشهور به «تصویر ۱۸ سالگی حضرت ختمی مرتبت (صلوات الله علیه و آله و سلم)» است. 2️⃣ در ایران مشهور است که این نقاشی اثر راهبی است که آن حضرت را در نوجوانی در مسیر شام می‌بیند. بنا به ذهنیت رایج در ایران، این عکس در موزه‌ای به نام «موزهٔ روم» نگهداری می‌شود. حتی حجت الاسلام رحیمیان احتمال داده، امام خمینی شعر "من به خال لبت ای دوست را" طبق این عکس سروده باشد. 🔰 اما واقعیت عکس چیست؟ 🔹اولا: هیچ منبع تاریخی معتبری این ادعا را تأیید نمی‌کند. 🔹ثانیا: موزه‌ای به نام «موزهٔ روم» وجود خارجی ندارد و این تصویر را در هیچ موزه‌ای از جهان سراغ نداریم. 🔹 ثالثا: سبک تصویر یادشده نیز چندان با سبک نقاشی‌های بیزانس (امپراطوری روم شرقی) همخوانی ندارد. ⁉️ پس ماجرای این عکس چیست؟ و متعلق به کیست؟ و چرا چنین شهرتی یافته است؟ @sahelenoor114
🔺 آیا نگاره منسوب به حضرت رسول (ص) در اصل همین بوده است؟! 👈 برخی می‌گویند این عکس، جان مایه اصلی تصویری است که به پیامبر رحمت للعالمین (ص) نسبت می‌دهند. بنا به گفته پاره‌ای از منابع، این تصویر متعلق به یک نوجوان تونسی است که بیش از یک قرن قدمت دارد. اما با وجود شباهت زیاد، آن نقاشی منسوب به حضرت، با این عکس متفاوت است؛ زیرا شانه‌های این جوان کاملا پوشیده ولی در آن نقاشی قدری باز است. اینک منشا اصلی نقاشی را در فرسته بعدی ببینید. @sahelenoor114
🔺کارت پستال نوجوان تونسی که به نام سیمای پیامبر (ص) عرضه می‌شود! 👈 متاسفانه پوستر نگاره پیغمبر (ص)، کپی برداری از کارت پستالی اروپایی است که هیچ ارتباطی با «پیامبر اکرم (ص)» ندارد. تصویر عکسی است که در سال‌های ۱۹۰۴ و ۱۹۰۶ در تونس از پسربچه‌ای گرفته شده و برای استفاده تجاری منتشر شده است. عکاس آن نیز رودولف لنرت (Rudolf Franz Lehnret ) است. در آن روزگار عکس‌های کشور تونس، مشتری داشت. لذا این عکاس و دوستانش به تونس رفته و مجموعه‌ای از عکس‌های تونس را تهیه کرده و در اوایل دهه بیست به صورت کارت پستال چاپ می‌کردند. این مجموعه عکس شامل مناظر طبیعی، بیابان، تپه‌های شن روان، بازارها و مناطق محلی، پسران و دختران نابالغ جوان بود که سنی بین کودکی و نوجوانی و چهره‌ای بین زن و مرد داشتند. عکس‌ها مطابق تصورات اروپاییان از شرق بود که تصوّری رازآلود و وسوسه‌انگیز از شرق داشتند و با استفاده از تکنیک چاپ نقره تهیه، و سپس گراورسازی و چاپ شده‌است. عکس یادشده در ژانویه سال ۱۹۱۴ در مقاله‌ای با نام «اینجا و آنجا در شمال آفریقا» در یکی از مجلات غربی چاپ شد و زیر عکس نوشته شده بود «عربی با یک گل». 🔹متاسفانه برخی روی این عکس کار کردند و جلوه چشم‌ها و صورت را افزون ساختند و به نام نگاره تاریخی پیغمبر اکرم (ص) چاپ کردند و فروختند!! @sahelenoor114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از امروز مراقب عزت خودت بـاش اگر برای نگه داشتن عزت نفست هر چيزی را از دست بدهی، می ارزد. تو مهم ترین دارايی خودت هستی. در هر به دست آوردنی،یک از دست دادن وجود دارد. تشخيص اينكه چيزی که به دست مياوريم، به آنچه كه از دست ميدهيم می ارزد يا نه ، ساده نيست اما اگه هر جايی قرار بود چیزی از دست برود که عزت نفست را باز بیابی، محکم قدم بردار که تو مهمترین دارایی خودت هستی. 🌹 روزگارانت بخیر دوست من 🌹 ═ೋ❅ೋ═ @sahelenoor114
درویشی بود که در کوچه و محله راه می‌رفت و می‌خواند: "هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی" اتفاقاً زنی این درویش را دید و خوب گوش داد که ببیند چه می‌گوید وقتی شعرش را شنید گفت: من پدر این درویش را در می‌آورم که هر روز مزاحم آسایش ما میشود. زن به خانه رفت و خمیر درست کرد و یک فتیر شیرین پخت و کمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانه‌اش و به همسایه‌ها گفت: من به این درویش ثابت می‌کنم که هرچه کنی به خود نمی‌کنی. کمی دورتر پسری که در کوچه بازی میکرد نزد درویش آمد و گفت: من بازی کرده و خسته و گرسنه‌ام کمی نان به من بده. درویش هم همان فتیر شیرین را به او داد و گفت: "زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور فرزندم ! پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت: درویش! این چه بود که سوختم؟ درویش فوری رفت و زن را خبر کرد. زن دوان‌دوان آمد و دید پسر خودش است که حالش بد شده است! همانطور که توی سرش می‌زد و شیون می‌کرد، گفت: پسرم را با فتیر زهر آلودم مسموم کردم ... آنچه را که امروز به اختیار می‌کاریم فردا به اجبار درو می‌کنیم. پس در حد اختیار، در نحوه‌ی افکار و کردار و گفتارمون بیشتر تامل کنیم ! ═❅ೋ═ @sahelenoor114
کشاورزی هر سال که گندم میكاشت، ضرر می كرد. تا اینكہ یك سال تصمیم گرفت، با خدا شریك شود و زراعتش را شریكی بكارد. اول زمستان موقع بذرپاشی نذر كرد كه هنگام برداشت محصول، نصف آن را در راہ خدا، بین فقرا و مستمندان تقسیم كند.اتفاقا آن سال، سال خوبی شد و محصول زیادی گیرش آمد. هنگام درو از همسایه هایش كمك گرفت و گندمها را درو كرد و خرمن زد. اما طمع بر او غالب شد و تمام گندمها را بار خر كرد و به خانه اش برد و گفت:« خدایا، امسال تمام زراعت مال من. سال بعد همه اش مال تو.» از قضا سال بعد هم سال خیلی خوبی شد، اما باز طمع نگذاشت كه مرد كشاورز نذرش را ادا كند. باز رو كرد به خدا و گفت:« ای خدا، امسال هم اگر اجازہ دهی، تمام گندمها را من میبرم و در عوض دو سال پشت سر هم، برای تو كشت میكنم.» سال سوم از دو سال قبل هم بهتر بود و مرد كشاورز مجبور شد، از همسایگانش چند تا خر و جوال بگیرد، تا بتواند محصول را به خانه برساند. وقتی روانه ی شهر شد، در راہ با خدا رازونیاز میكرد كه:« خدایا، قول میدهم سه سال آیندہ همه ی گندمها را در راہ تو بدهم.» همینطور كه داشت این حرفها را میزد، به رودخانه ای رسید. خرهارا راند، تا از رودخانه عبور كنند كه ناگهان باران شدیدی بارید و سیلابی راہ افتاد و تمام گندمها و خرها را یكجا برد. مردك دستپاچه شد و به كوہ بلندی پناہ برد و با ناراحتی داد زد:های های خدا، گندمها مال خودت، خر و جوال مردم را كجا میبری ؟ 📚 در مذمت طمع هرکه را باشد طمع الکن شود با طمع کی چشم و دل روشن شود پیش چشم او خیال جاہ و زر همچنان باشد که موی اندر بصر ═ೋ❅❅ೋ═ @sahelenoor114
🍃 مهربان من راست است که می‌گویند تو برای این که با کسی دوست شوی او را امتحان می‌کنی و اگر در امتحانش قبول شد، قبولش می‌کنی و اگر رد شد،‌ ردش می‌کنی ؟ راست است که می‌گویند حتّی کسانی که قلّه‌هایی از آسمان را فتح کرده‌اند زیر بار امتحان‌های دوستی تو، خم می‌شوند و شاید برخی از همین آسمان‌نوردها در امتحان دوستی تو رد شوند ؟ اگر راست است به من بگو تا بروم پی کارم. بگو تا دیگر حتّی آرزوی دوستی با تو را از دلم بیرون کنم. اصلاً مرا چه به دوستی تو؟ قد و قوارۀ دلم به دوستی با تو می‌خورد یا رنگ و لعاب نامۀ عملی که تا امروز داشته‌ام؟ باشد می‌روم. ببخش مرا برای این همه التماس بیهوده‌ای که کردم. می‌روم کنجی از این عالم را پیدا کنم تا بتوانم سر به روی خاک بگذارم و بمیرم کنجی که کسی حتی از مردنم باخبر نشود . آقا! می‌شود بگویی بروم یا بمانم؟ التماس کنم یا نه؟ با من دوست می‌شوی یا نه؟ وای که باز هم این سؤال را پرسیدم. راستش دلم می‌گوید تو حتّی اگر امتحان هم بگیری خودت کمکم می‌کنی تا در امتحانی که قامت آسمان را خم می‌کند قبول شوم و تو با من دوست شوی. دلم دروغ نمی‌گوید. پس با اجازه می‌مانم و التماس می‌کنم. شبت بخیر یار مهربان من ! @sahelenoor114
💖 همه کارهای رنگ خدایی داشت حتی آشکار کردن عبادتش هم برای خدا بود. یکی از شاگردان ایشان نقل می کند: در سفر به یکی از روستاهای اطراف بهشهر همراه ایشان بودم. نصف شب مرا صدا زد و فرمودند برای نماز شب به مسجد برویم 💖 و در بین راه گفت: «شاید ما اهل نماز شب نباشیم ولی اینجا به مستحب اهمیت می‌دهیم تا مردم درباره واجبات شان کوتاهی نکنند و به آن عمل کنند». 💖 [ایشان همیشه می خواندند. می خواستند بفرمایند ما روحانیت که الگوی معنویت مردم هستیم بایستی به نماز شب مقید باشیم و گاهی اوقات ـ مانند پیامبر اکرم ـ آن را در حضور مردم بخوانیم. ما در انجام مستحبات جدیت داشته باشیم تا آنها در انجام واجبات کوتاهی نکنند] 📚 روح مهربان ؛ خاطرات و حالات عرفانی شیخ محمد کوهستانی ؛ صفحه ۳۶. @sahelenoor114