📚کار امروز را به فردا واگذار نکنیم
آیت الله بهجت(ره): خوب است انسان کار امروز را به فردا، بلکه کار هیچ ساعتی را به ساعت دیگر احاله نکند، مگر از روی عذر؛ وگرنه نمی داند که بعد از این ساعت چه طور می شود. یادم می آید زمانی در ایام تحصیل مریض بودم، و نمی توانستم درس بخوانم و فکر کنم و فرمایش استاد را تعقل نمایم، ولی می توانستم تا محل درس که مقبرهی آقامحمد تقی شیرازی -رحمه الله - بود بروم و در مجلس درس استاد شرکت کنم. اگر نمی رفتم درس فوت می شد، و اگر می رفتم نمی توانستم دربارهی مطالب استاد فکر و تعقل کنم؛ لذا با خود گفتم: می روم و تنها الفاظ را بدون فکر و نظر، در خاطر می سپارم و یادداشت می کنم. به درس رفتم و از اول تا آخر درس، فقط الفاظ را بدون فکر، حفظ و بعد از درس ثبت کردم و عملا حتی یک لفظ را از قلم نینداختم ولی در باره ی آن هیچ فکر نکردم. بعد که حالم مساعد شد، به نوشته ها مراجعه کردم دیدم که درست ضبط کرده ام. بار دیگر مریض شدم، دیدم نمی توانم در درس شرکت کنم، به درس نرفتم ولی نوشته های دیگران را گرفتم و درج کردم. مقصود این که: اگر انسان کاری را که می توانست در وقتش بکند، ولی نکرد، چه بسا بعد دیگر نتواند آن را انجام دهد. بنابراین، نباید انسان درس ها و غیر آن را از وقت خود به وقت و زمان دیگر احاله کند. چرا که چه بسا دیگر موفق به انجام آن نشود، چون در آن زمان هم کارها و وظایفی برای او پیش می آید که دیگر نمی تواند آن کار فوت شده را جبران نماید.
📚 در محضر بهجت ص۳۳۵ و ص۳۳۶
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 محبّت صحیح ،
تنها راه نجات
#امام_صادق عليه السّلام فرمودند :
#پیامبر_اکرم صلّى اللّٰه عليه و آله فرمودند :
هنگامى كه #روز_قيامت فرا می رسد ، گروهى را بر منبرهايى از نور مىآورند كه چهرههايشان همچون ماه شب چهارده مىدرخشد و اوّلين و آخرين[ آفريدگان ]به حال آنها غبطه مىخورند .
در اين لحظه ، رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله سكوتى كرد و در ادامه ، سه بار همين عبارت را تكرار فرمود .
#عمر_بن_خطاب گفت : پدر و مادرم به فدايت ، آيا اينها #شهدا هستند؟
پيامبر خدا فرمودند : اينها شهدا هستند ، اما نه آن شهدايى كه شما گمان مىكنيد.
گفت : اوصيا هستند؟
حضرت فرمود : اينها اوصيا هستند ، اما نه اوصيايى كه شما خيال مىكنيد.
گفت : آيا از اهل آسمانند يا اهل زمينند؟
پيامبر خدا فرمود : از اهل زمينند .
گفت : پس به من بگو اينها چه كسانى هستند؟
رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله با دستش به #امیرالمؤمنین عليه السّلام اشاره كرد و فرمود :
« هَذَا وَ شِیعَتُهُ ؛ مَا یُبْغِضُهُ مِنْ قُرَیْشٍ إِلَّا سِفَاحِیٌّ وَ لَا مِنَ الأنهار الْأَنْصَارِ إِلَّا یَهُودِیٌّ وَ لَا مِنَ الْعَرَبِ إِلَّا دَعِیٌّ وَ لَا مِنْ سَائِرِ النَّاسِ إِلَّا شَقِیٌّ یَا عُمَرُ کَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُّنِی وَ یُبْغِضُ عَلِیّاً.
اين و شيعيانش هستند . هيچ كس نسبت به او #بغض و كينه نمىورزد ، مگر از قريش ، آن كه حرامزاده است و از انصار ، آن كه يهودى است و از عرب ، آن كه حرامزاده باشد و از ساير مردم ، آن كه كسى كه اهل #شقاوت و بدبختى است.
سپس فرمودند : اى عمر ! دروغ مىگويد كسى كه گمان مى کند دوستدار من است ، در حالى كه نسبت به على عليه السّلام بغض و كينه دارد . »
🗂منبع :
فضائل الشیعه ، ج ۱ ، ص ۳۰
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
4_5956314075485962443(4).pdf
200.3K
صلوات های مخصوص روز جمعه
اللهم عجل لولیک الفرج
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
سردار #شهید_رحمتالله_اوهانی و ایام فاطمیه
✒️ روز جمعه بود، بعد از دعای ندبه، پیام فرستاده بود که قبل از نماز ظهر بیا ببینمت ....
کارهامو ردیف کردم و قبل از نماز خدمتشان رسیدم ...
چند دقیقه ای برای اذان ظهر مانده بود, با هم رفتیم نماز جماعت....
بعد از نماز، فرمودند: نفری یه پرس غذا برداریم و بریم نخلستان هم باهم نهار بخوریم و هم کمی صحبت کنیم .
از مقر که جدا شدیم، صلوات خاصه حضرت زهرای مرضیه را زمزمه میکرد.
رسیدم کنار نهر کوچکی فرمودند: همین جا خوب است زیاد دور نشویم ....
بازم همون ذکر بر لبانشان جاری بود همراه با اشک .....
نفهمیدم نهار را چطور خوردیم، چون یه ریز اشک چشمانش جاری بود ....
یهو عرض کردم داداش چی شده؟! هنوز یه ماه به ایام فاطمیه مونده ...
فدای اشکات بشم چیزی شده؟
یه نگاه عجیبی کردند و خیلی حزین فرمودند:
« گریه بر مادر پهلو شکسته را خیلی دوست دارم، ایام فاطمیه برام خیلی با ارزش است، ای کاش تمامی روزهای سال را به نام حضرت مادر نام می نهادند ...
شاید امسال فاطمیه نباشم، ولی سال گذشته ایام فاطمیه، به ............ قول داده بودم که باز خدمتشان برسم،
از دیشب خیلی داغونم که چرا برایشان قول دادم .....»
حرفشون رو قطع کردم و گفتم: رحمت جان! این که ناراحتی نداره، ان شاءالله که خودت این ایامو درک میکنی، اگه نباشی و برسی خدمت حضرت مادر، نگرانی نداره، آدرس بده من به نیابت خدمتشان میرسم .....
تا اینو گفتم خوشحال شد ... فرمود: قولِ قول ؟
عرض کردم: قول مردانه
کمی آرام گرفت و فرمود: آدرس را مینویسم شب برات میآورم ....
گفتم: اگر زنده بودم، به روی چشششم .....
لبخندی زد و فرمود: خواهی بود ...
برگشتیم اجاقلو و تو راه باز صلوات خاصه حضرت مادر را زمزمه میکرد ...
🌹 یک هفته بعد، حضرت مادر آمده بود پیشوازش تا با خود ببرد خیمه سالار شهیدان ....
رحمت یک ماه قبل از ایام فاطمیه آسمانی شد
قول اش را عمل کردم ... هر آنچه بود عملی شد .... اما در میان آن خانواده ی عشایر، دختری بود که بیشتر از همه برای شهادت رحمت گریه میکرد ..
و چندین بار با گریه و زاری میگفت: بدون عمو رحمت، مگر میشود زندگی کرد .....
🏴 آری سردار اوهانی، به خاطر حضرت مادر، خیلی اعمال انجام میداد و میگفت: بگذار نام حضرت مادر بر زبانها جاری شود .
✍بازمانده
#بازمانده؛ یادگار سنگرهای فاطمی
#شهید_رحمتالله_اوهانی
#لشکرآسمانی۳۱عاشورا
#یادشهداصلوات
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
یکسال و نیم آتش گرفتن مال من بود
تقدیر پروانه از اول سوختن بود...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 ویدیوی طنز
امام على عليه السلام:
احمق ترين مردم كسى است كه خود را عاقل ترین مردم مى داند
أحمَقُ النّاسِ مَن ظَنَّ أنّهُ أعْقَلُ النّاسِ
غررالحكم حدیث 3089
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
✅مرگ ناگهانی واهمیّت صلوات
✍مرحوم قطب الدّین راوندی رضوان اللّه تعالی علیه به نقل از ابوهاشم جعفری حکایت نماید:
روزی شخصی به محضر مبارک حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام وارد شد و اظهار داشت: یاابن رسول اللّه! پدرم سکته کرده و مرده است و دارای اموال و جواهراتی بسیار می باشد، که من از محلّ آن ها بی اطّلاع هستم. و من دارای عائله ای بسیار سنگین هستم، که از تامین زندگی آن ها عاجز و ناتوان می باشم. و سپس اظهار داشت: به هر حال من یکی از دوستان و علاقه مندان به شما هستم، تقاضامندم به فریاد من برسی و مرا از این مشکل نجات دهی. امام جواد علیه السلام در پاسخ به تقاضای او فرمود: پس از آن که نماز عشای خود را خواندی، بر محمّد و اهل بیتش علیهم السلام، صلوات بفرست. پس از آن، پدرت را در عالم خواب خواهی دید؛ و آن گاه تو را نسبت به محلّ ثروت و اموالش آگاه می نماید. آن شخص به توصیه حضرت عمل کرد و چون پدر خود را در عالَم خواب دید، به او گفت: پسرم! من اموال خود را در فلان مکان و فلان محلّ پنهان کرده ام، آن ها را بردار و نزد فرزند رسول خدا، حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام برسان. هنگامی که آن شخص از خواب بیدار گشت، صبحگاهان به طرف محلّ مورد نظر حرکت کرد. و چون به آن جا رسید، پس از اندکی جستجو اموال را پیدا نمود و آن ها را برداشت و خدمت امام جواد علیه السلام آورد و جریان را برای حضرت بازگو کرد. و سپس گفت: شکر و سپاس خداوند متعال را، که شما آل محمّد علیهم السلام را این چنین گرامی داشت؛ و از شما را از بین خلایق برگزید، تا مردم را از مشکلات و گرفتاری ها نجات بخشید.
📚 الخرایج والجرایح: ج ۲، ص ۶۶۵،
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
اگه سه روز آب نخوری سخته ...
اگه تشنگی باعث بشه چشمات تار ببینه سخته ...
جلو چشمات عزیزات پر پر بشن سخته ...
جلو چشمات بچه ۶ ماهه ذبح بشه سخته ...
بدن اربا اربا دیدن سخته ...
دیدن وداع سر پدر با دختر سخته ...
با پای پیاده کربلا تا شام سخته ...
اونم با اون همه زن و بچه کوچیک ...
و کلی اتفاق که نمیشه گفت !!!
گفتن و نوشتنش شاید آسون باشه (که نیست)
ولی خب ، سخته ...
خییییییییلییییییییی هم سخته
امّااااااااا
دردناک تر از همه اینا ، اینه که بعدش هر روز با خاطرات این اتفاقات ، بمیری ولی زنده بمونی 😭😭😭
وفاتِ سخت تر از شهادتِ خانم حضرت زینب (سلام الله علیها)را به محضر مبارک امام زمان (عج)تسلیت عرض میکنیم 🖤💔
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🦋 برترین عبادت بعد از نماز واجب 🦋
🔸 #پیامبر_خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: أفضَلُ الأَعمالِ بَعدَ الصَّلاةِ، إدخالُ السُّرورِ في قَلبِ المُؤمِنِ بِما لا إثمَ فيهِ ؛
🔸 بهترین اعمال نزد خدا بعد از نماز، شاد کردن قلب مؤمن است به چیزی [مثل پرداخت قرض او ، پیدا کردن شغل برای او و خنداندن او با شوخی و مزاح و...] که در آن معصیتی نباشد. [بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ۱۹۴]
👌 [طبق روایات رتبه شاد کردن مؤمن از نماز واجب پایین تر و از نماز مستحبی بالاتر است به طوری که اگر بین نماز مستحبی و شاد کردن قلب مؤمن مُردد بودیم، شادی قلب مؤمن را انتخاب کنیم]
📚 کشکول فرحزاد ، جلد ۱ ؛ صفحه ۲۳۵.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
بسیار زیبا و خواندنی 🍂🍃
یک روز از سرِ بی کاری به بچه های کلاس گفتم انشایی بنویسند با این عنوان که "فقر بهتر است یا عطر؟"
قافیه ساختن از سرگرمی هایم بود.
چند نفری از بچه ها نوشتند "فقر".
از بین علم و ثروت همیشه علم را انتخاب می کردند.
نوشته بودند که "فقر" خوب است چون چشم و گوش آدم را باز می کند و او را بیدار نگه می دارد ولی عطر، آدم را بیهوش و مدهوش می کند.
" عادت کرده بودند مزیت فقر را بگویند چون نصیبشان شده بود!
فقط یکی از بچه ها نوشته بود "عطر". انشایش را هنوز هم دارم. جالب بود.
نوشته بود "عطر حس هایي را در آدم بیدار می کند که فقر آنها را خاموش کرده است"...!
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•