eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.8هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
"" کار خـدا"" نشد ندارد او خـوب می داند چطور در و تخته را به هم جور کند... خواسته هایت را به او بسپار ! او حتما راهی برای رسیدن به "آرزوهایت" به تو نشان خواهد داد. صبح زیبای یکشنبه بهاری تون پر از یاد خدا #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
‍ ‌ 📚حاکم بغداد و بدن سالم و تازه مرحوم کلینی درون قبر! سیّدهاشم بحرانی در کتاب "روضة‌العارفین" گفته که: بعضی از ثقات از علمای معاصرین گفته‌اند که شخصی از حکّام بغداد، بنای قبر محمّدبن یعقوب کلینی را دید و سؤال کرد که این قبر کیست؟ گفتند که: قبر یکی از است. پس امر کرد که آن را خراب کردند و قبر را شکافتند، دیدند که آن بزرگوار با کفن باقی مانده و نپوسیده و با او طفل کوچکی با کفنش مدفون است. - پس امر کرد تا این که دفن کردند و بر آن قبّه بنا نهادند و الی الآن، معروف و مزار و مشهد است. تا اینجا کلام سیّدهاشم بود. و بعضی از مشایخ که گویا سیّد نعمت‌الله جزایری باشد، گفته است که: سبب حفر آن قبر مطهّر، آن بود که شخصی از حکّام در بغداد، دید که مردمان به زیارت ائمه علیهم‌السّلام متوجّه می‌باشند! پس بغض و عداوت اهل بیت، او را بر آن داشت که قبر اطهر حضرت موسی‌بن جعفر سلام‌الله‌علیهما را حفر کند و گفت که: اگر اعتقاد شیعه حقّ است، پس او الآن در قبر موجود است؛ والّا مردم را از زیارت قبور ایشان منع می‌کنیم. پس بعضی به آن حاکم گفتند که در اینجا مردی از علمایشان مدفون است و اعتقاد ایشان آن است که قبر علمایشان نیز محفوظ [است] و بدن ایشان هم متغیّر نمی‌شود. پس قبر آن عالم را که محمّدبن یعقوب کلینی است، بشکافید. پس آن قبر را شکافتند؛ پس دیدند که محمّدبن یعقوب کلینی به همان هیأت خود مدفون است و هیچ تغیّری در او راه نیافته! 👈🏻 پس امر کرد که بر قبرش قبّه‌ی عظیمی و بنای قویمی بنا کردند و آنجا مزار مشهوری شد. 📎 منابع تمامی مطالب، در آرشیو مجموعه، موجود می‌باشد. •✾📚 @Dastan 📚✾•
📚زیر کاسه نیم‌کاسه‌ای است برای بیان این معنا که فریب و نیرنگی در کار است از این ضرب‌المثل استفاده می‌شود در گذشته که وسایل خنک‌کننده و نگاه‌دارنده مانند یخچال و فریزر و فلاکس و یخدان وجود نداشت، مردم خوراکی‌های فاسد‌شدنی را در کاسه می‌ریختند و کاسه‌ها را در سردابه‌ها و زیرزمین‌ها، دور از دسترس ساکنان خانه و به ویژه کودکان می‌گذاشتند. آن‌گاه کاسه‌ها و قدح‌های بزرگی را وارونه بر روی آن‌ها قرار می‌دادند تا از گرد و غبار و حشرات و حیوانات موذی مانند موش و گربه محفوظ بمانند. اما در آشپزخانه‌ها کاسه‌ها و قدح‌های بزرگ را وارونه قرار نمی‌دهند و آن‌ها را در جاهای مخصوص پهلوی یکدیگر می‌گذارند و کاسه‌های کوچک و کوچک‌تر را یکی پس از دیگری در درون آن‌ها جای می‌دهند. از این رو در گذشته اگر کسی می دید که کاسه‌ی بزرگی در آشپزخانه وارونه قرار گرفته است به قیاس کاسه‌های موجود در زیر زمین، گمان می‌کرد که در زیر آن نیز باید نیم کاسه‌ای وجود داشته باشد که به این شکل گذاشته شده است، ولی چون این کار در آشپزخانه معمول نبوده، در این مورد مطمئن نبود و لذا این کار را حقه و فریبی می‌پنداشت و در صدد یافتن علت آن برمی‌آمد. بدین‌ترتیب رفته رفته عبارت "زیر کاسه نیم کاسه‌ای است" به معنای وجود نیرنگ و فریب در کار، در میان مردم به صورت ضرب‌المثل در‌آمده و در موارد وجود شبهه‌ای در کار مورد استفاده قرار گرفت. •✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 پسرکی از مادرش پرسید : مادر چرا گریه می کنی؟ مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت : نمی دانم عزیزم ، نمی دانم. پسرک نزد پدرش رفت و گفت : بابا ، چرا مامان همیشه گریه می کند؟ او چه می خواهد؟ پدرش تنها دلیلی که به ذهنش می رسید ، این بود : همه ی زنها گریه می کنند ، بی هیچ دلیلی. پسرک متعجب شد ولی هنوز از اینکه زنها خیلی راحت به گریه می افتند، متعجب بود یکبار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می کند، از خدا پرسید: خدایا چرا زنها این همه گریه می کنند؟ خدا جواب داد : من زن را به شکل ویژه ای آفریده ام . به شانه های او قدرتی داده ام تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کند .به بدنش قدرتی داده ام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند. به دستانش قدرتی داده ام که حتی اگر تمام کسانش دست از کار بکشند ، او به کار ادامه دهد به او احساسی داده ام تا با تمام وجود به فرزندانش عشق بورزد ، حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند. به او قلبی داده ام تا همسرش را دوست بدارد ، از خطاهای او بگذرد و همواره در کنار او باشد و به او اشکی داده ام تا هرهنگام که خواست ، فرو بریزد . این اشک را منحصرا برای او خلق کرده ام تا هرگاه نیاز داشت بتواند از آن استفاده کند زیبایی یک زن در لباسش ، مو ها ، یا اندامش نیست . زیبایی زن را باید در چشمانش جست و جو کرد، زیرا تنها راه ورود به قلبش آْنجاست. 📚 مجموعه شهر حکایات •✾📚 @Dastan 📚✾•
‌ ‌ ✍🏻برای اینکه خانه ای خانه باشد باید کسی مدام در آن راه برود. باید یکی باشد که ظرفهای کثیف را بگذارد توی سینک. تمیزها را بچیند سر جایش. تختها را مرتب کند. زنگ بزند سوپر رب گوجه فرنگی و ماکارونی سفارش بدهد. میوه ها را بشورد. قبضها را پرداخت کند. به گلدانها آب بدهد. ملافه ها را عوض کند. لباسها را مرتب کند. به ناهار فردا و شام شب فکر کند. جارو بزند و گردگیری کند. برای اینکه خانه، خانه باشد یک عالمه قدمهای خاموش از تراس تا آشپزخانه، از آشپزخانه تا اتاق خواب، از اتاق خواب تا حمام، از حمام تا دم در بارها و بارها باید تکرار شود. •✾📚 @Dastan 📚✾•
شما قرار نیست از همسرتان چیزی بخواهید مگر با گفتن لطفا در اول و تشکر در آخر ... #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
یک هفته قبل از از سوریه به خانه آمد. پنجشنبه شب بود، نصف شب دیدم صدای ناله گریه می آید. رفتم در اتاقش از همان لای در نگاه کردم، دیدم جهاد سر مشغول دعا و گریه است و دارد با صحبت می‌کند. دلم لرزید ولی نخواستم مزاحمش شوم. وانمود کردم که چیزی ندیده ام. . 🍃صبح موقعی که جهاد می‌خواست برود موقع خداحافظی نتوانستم طاقت بیاورم از او پرسیدم پسرم دیشب چی می‌گفتی؟ چرا اینقدر بی قراری می‌کردی؟چی‌شده؟ جهاد خواست طفره برود برای همین به روی خودش نیاورد و بحث را عوض کرد من به‌خاطر دلهره ای که داشتم اینبار با جدیت بیشتری پرسیدم و سوالاتمو با جدیت تکرار کردم. گفت: چیزی نیست مادر داشتم نماز می‌خواندم . دیگر دیدم اینطوری پاسخ داد نخواستم بیشتر از این‌ پافشاری کنم و ادامه بدهم گفتم باشه پسرم! مرا بوسید و بغل کرد و رفت... . 🍃یکشنبه شب فهمیدم آن شب به خداوند و امام زمان چه گفته و بینشان چه گذشته! و آن لحن پر التماس برای چه بوده است !. راوی: •✾📚 @Dastan 📚✾•
امام على عليه السلام: هر كه با دانش خلوت كند، از هيچ خلوتى احساس تنهايى نكند مَن خَلا بِالعِلمِ لَم توحِشهُ خَلوَةٌ غررالحكم حدیث8125 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
حال بهتری خواهیم داشت،🍂 اگر دست برداریم از فردی که لیاقت محبت ندارد،🍂🌸 دشمنی که ارزش جنگیدن ندارد، حقی که ارزش گرفتن ندارد، و فکری که ارزش اندیشیدن ندارد!🍂🌸 #سلام #صبحتون_خوش 🌺 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
‌ 📚هر شب پلو، هر روز پلو، هر شب مرغ، هر روز مرغ، آخرش صد تومن ؟؟؟!!! در مواردی که به شخصی لطفی می‌کنند ولی وی از روی نادانی یا گستاخی باز هم طلبکار و ناراضی است و بیشتر می‌طلبد به شوخی یا جدی اینگونه می‌گویند. روزی شخصی به منزل ثروتمندی می‌رود و مدتی در انجا مهمان می‌شود. صاحب‌خانه از روی احترام با مرغ و پلو و غذاهای رنگارنگ از وی پذیرایی می‌کند. هنگام عزیمت وی به دیار خود، صاحب‌خانه چون خبر داشت که وی بضاعت اندکی دارد مبلغ صد تومان هم به عنوان هدیه و سوغات به وی می‌دهد تا برای خانواده ببرد. میهمان ناراحت شده می‌گوید: هر شب پلو، هر روز پلو، هر شب مرغ، هر روز مرغ، آخرش صد تومن ؟؟؟؟!!!!!! می‌گویند روزی ابن مقله وزیر پولی را از نصر بن منصور عامل بصره مطالبه کرد که می‌بایست پرداخت می‌کرد و به وی گفت همین جا باش تا زر را بدهی. چون آن روز اول رمضان بود هر شب ابن مقله، برای افطار نصر را به سرای خود دعوت می‌کرد. پس از اتمام یک ماه پیغام داد و پول را بخواست. نصر گفت من پول را به وزیر پس داده‌ام. ابن مقله وی را بخواست و گفت مال را به که دادی؟ وی گفت مال را ندادم ولی یک ماه تمام مهمان تو بودم و نان تو را به رایگان خوردم. الان سزاست که از من مال بخواهی؟ وزیر خندید و مال را به وی بخشید. •✾📚 @Dastan 📚✾•
نصیحت کن اما رسوا نکن!!! سرزنش کن اما جریحه دار نکن!!! بهشت وعده دور از دسترسی نیست اگر بی بهانه خوب باشیم!!!🌸 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
❌زندگی دیگران را نابود نکنیم❗️ ⚪️ جوانی از رفیقش پرسید: کجا کار می‌کنی؟ پیش فلانی، ماهانه چند می‌گیری؟ 5000 همه‌ش همین؟ 5000 ؟ چطوری زنده‌ای تو؟ صاحب کار قدر تو رو نمی دونه، خیلی کمه! یواش یواش از شغلش دلسرد شد و درخواست حقوق بیشتر کرد، صاحب کار هم قبول نکرد و اخراجش کرد، قبلا شغل داشت، اما حالا بیکار است. 🔵 زنی بچه‌ای را به دنیا آورد، زن دیگری گفت: به مناسبت تولد بچه‌تون، شوهرت برات چی خرید ؟ هیچی ! مگه میشه ؟! یعنی تو براش هیچ ارزشی نداری ؟! بمب را انداخت و رفت، ظهر که شوهر به خانه آمد، دید که زنش عصبانی است و .... کار به دعوا کشید و تمام. 🔴 پدری در نهایت خوشبختی است، یکی می‌رسد و می‌گوید: پسرت چرا بهت سر نمی‌زند؟ یعنی آنقدر مشغوله که وقت نمیکنه؟! و با این حرف، صفای قلب پدر را تیره و تار می‌کند. 🔺این است، سخن گفتن به زبان شیطان. در طول روز خیلی سؤال ها را ممکن است از همدیگر بپرسیم؛ چرا نخریدی؟ چرا نداری؟ یه النگو نداری بندازی دستت؟ چطور این زندگی را تحمل می‌کنی؟ یا فلانی را؟ چطور اجازه می دهی؟ ممکن است هدفمان صرفا کسب اطلاع باشد، یا از روی کنجکاوی یا فضولی و... اما نمی‌دانیم چه آتشی به جان شنونده می‌اندازیم! ☘ شر نندازید تو زندگی مردم. واقعا خیلی چیزا به ما ربطی نداره! کور، وارد خانه‌ی مردم شویم و کَر از آنجا بیرون بیاییم. مُفسد نباشیم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •✾📚 @Dastan 📚✾•