eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
❄️امام صادق(ع) زمانی که بین مردم به رفتار شود، فقر از میان می رود.⭕️ کافی؛ 3:568 •✾📚 @Dastan 📚✾•
آیت‌الله حاج‌آقا رضوان‌الله‌تعالی‌علیه: در روایات آمده است که «حُبُّ الدُّنیا رَأسُ کُلِّ خَطیئَة»؛ دنیا چیست؟ غیرخدا دنیا است. 🔻دلی که پُر از محبت دنیا است، دیگر جایی برای امور معنوی ندارد. 🔶اول باید محبت دنیا را از دل خالی کرد تا برای مالکِ حقیقی‌اش، یعنی خداوند سبحان، جا باز شود. •✾📚 @Dastan 📚✾•
!! 🌷چند روز قبل از عملیات والفجر ۴ که در سنندج بودیم در بین نماز مغرب و عشاء حاج آقا شمس راجع به دعا و اجابت آن از سوی خدا سخنانی را بیان نمودند. در بین سخنانشان گفتند انسان باید هر دعایی که دارد فقط از خدا امید اجابت داشته باشد، حتی اگر یک بند کفش می‌خواهد باید از خدا طلب کند و فقط امید به او داشته باشد. 🌷این حقیر به علت اینکه یکی از لنگه پوتین‌هایم بند نداشت و در هنگام رزم و پیاده‌روی اذیت می‌شدم ناراحت بودم. در آن لحظه به فکر افتادم و گفتم: خدایا این بنده حقیر یک بند کفش احتیاج دارم. 🌷وقتی نماز تمام شد و به سنگر برگشتم یکی از برادران رزمنده به نام علی معتمدی یک عدد بند پوتین از کیفش درآورد و گفت: بچه ها من یک بند پوتین دارم که از عملیات فتح المبین نگه داشته ام و نیازش ندارم! کى می‌خواهد تا به او بدهم؟ فهمیدم که دعایم رو به استجابت است، جریان را برای بچه ها تعریف کردم همه می‌خندیدند. ❌❌ جبهه خالق لحظه های زیبا و آرام‌بخش زندگی بود. آنم آرزوست.... •✾📚 @Dastan 📚✾•
هنگامی که برادران یوسف می خواستند او را به چاه بیفکنند، وی خندید. برادرانش تعجب کردند و گفتند: برای چه می خندی؟ یوسف گفت: فراموش نمی کنم روزی را که به شما برادران نیرومندم نظر افکندم و خوشحال شدم و گفتم: کسی که این همه یار و یاور نیرومند دارد از حوادث سخت چه غمی خواهد داشت. روزی به بازوان شما دل بستم، اما اکنون در چنگال شما گرفتارم و به شما پناه می برم... خدا شما را بر من مسلط ساخت تا بیاموزم که به غیر او حتی بر برادرانم تکیه نکنم.... 📒هزار و یک حکایت اخلاقی •✾📚 @Dastan 📚✾•
💎 یه بنده خدایی تعریف می کرد بچه که بودم، رفتم مسجد، سر نمازم با صدای بلند دعا کردم "خدایا یه دوچرخه به من بده" ریش سفید محل شنید، گفت: بچه جان، خدا که کارش دوچرخه دادن نیست، کار خدا لطف به بندگانشه، خصوصا بخشش گناهاشون، نه دوچرخه دادن. صبح روز بعد رفتم یه دوچرخه دزدیدم و تو مسجد سر نمازم دعا کردم که خدایا منو بابت تمام گناهانم ببخش. ریش سفید شنید و گفت: آفرین پسرم، حالا شدی مسلمان خوب و خداپرست. از آن روز دیگه من راهمو پیدا کردم. الان هم یه گوشه مملکت دارم خدمت می‌کنم، اول اختلاس میکنم و بعد نماز و نذری و توبه.... •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌷حق همسایگی🌷 قرار بود در نزديكي منزل ماپنج شهيد گمنام را به خاك بسپارند.من يكي از مخالفين دفن شهدا بودم!با اينكه به شهدا ارادت داشتم اما حس ميكردم منزل ما در كنار قبرستاان قرار خواهد گرفت در نتيجه ارزش مالي خود را از دست خواهد داد لذا پيگيري كردم كه شهدا در جايي ديگر دفن شونداما پيگيري من عملي نشد!پنج شهيد گمنام در كنار منزل ما در شهرك واوان در اطراف تهران به خاك سپرده شدند.من هم بسيار ناراحت!فشار رواني وناراحتي من بيشتر بخاطر پسرم بود .پسر ۱۲ساله من مدتها بود كه از ناحيه استخوان پا دچار مشكل بود به طوري كه قادر به راه رفتن نبود .بعد از دفن شهدا بيشتر ناراحت بودم وبه كساني كه در كنار مزار شهدا بودند به چشم حقارت مي نگريستم ... تا اينكه يك شب در عالم خواب ديدم جواني خوش سيما نزديك من آمد .چهره بسيجيان زمان جنگ را داشت .ايشان جلو آمد .سلام كرد .وگفت:ما حق همسايگي را خوب ادا مي كنيم !اگرچه نمي خواستي ما دركنار منزل شما دفن شويم اما حالا كه همسايه شديم حق گردن ما داريد!بعد در مورد فرزند مريضم صحبت كردوگفت:براي شفاي پسرت روبه قبله بايست وسه مرتبه باتوجه بگو الحمدالله !در همين حال هيجان زده از خواب پريدم روبه قبله ايستادم باتوجه وحضور قلب سه بار گفتم :الحمدالله بعد هم نماز خواندم وخوابيدم.صبح پسرم مرا از خواب بيدار كرد !به راحتي راه مي رفت !انگار تاكنون هيچ مشكلي نداشته ،بيماري پسرم به طور كامل برطرف شده بود .اين عنايت خدابود كه ما همسايگان به اين خوبي پيدا كرديم •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌸امام علی(ع) زمانی که ظهور کند، زمین چنان برکات و گنج هایش را خارج می کند که دیگر فقیری یافت نمی شود که به آن صدقه دهند.😍☘ بحار؛52:338 •✾📚 @Dastan 📚✾•
✅ اعمالی که موجب و قفل شدن زندگی میشوند.🔐 🍃غذا خوردن بدون شستن دست 🍂غذا خوردن بدون گفتن بسم الله 🍃غذا خوردن در تاریکی 🍂غذا خوردن درحالت تکیه 🍃نوشیدن درحالت ایستاده 🍂خوردن نوشیدن درحالت جنابت 🍃استفاده از ظروف شکسته 🍂قطع کردن نان با دندان 🍃خوابیدن بعد نماز صبح تا طلوع خورشید 🍂خوابیدن بین مغرب وعشاء 🍃ادرارنمودن زیردرخت 🍂ادرار نمودن درحالت ایستاده 🍃ادرار نمودن درحمام 🍂جارو زدن منزل موقع شب 🍃شانه کردن سر خود درحالت ایستاده 🍂دعا نکردن برای پدر مادر 🍃کوتاه کردن ناخن با دندان 🍂صدا زدن پدر مادر با اسم آنها 🍃گذاشتن تار عنکبوت در خانه •✾📚 @Dastan 📚✾•
📙📘📗📒📔📗📕📘📙 ⚜️حکایتهای پندآموز⚜️ ✨ مرد عابد و سگ نگهبان✨ 🏔روزی روزگاری، عابد خداپرستی بود که در عبادتکده ای در دل کوه راز و نیاز خدا میکرد، آنقدر مقام و منزلتش پیش خدا زیاد شده بود که خدا هر شب به فرشتگانش امر میکرد تا از طعام بهشتی، برای او ببرند... و او را بدینگونه سیر نمایند. ❕بعد از ۷۰ سال عبادت ، روزی خدا به فرشتگانش گفت: امشب برای او طعام نبرید، بگذارید امتحانش کنیم. 🌌آن شب عابد هر چه منتظر غذا شد، خبری نشد، تا جایی که گرسنگی بر او غالب شد. 🔥طاقتش تمام شد و از کوه پایین آمد و به خانه آتش پرستی که در دامنه کوه منزل داشت رفت و از او طلب نان کرد، 🍞آتش پرست ۳ قرص نان به او داد و او بسمت عبادتگاه خود حرکت کرد. 🐕سگ نگهبان خانه آتش پرست به دنبال او راه افتاد، جلوی راه او را گرفت... مرد عابد یک قرص نان را جلوی او انداخت تا برگردد و بگذارد او براهش ادامه دهد، سگ نان را خورد و دوباره راه او را گرفت، مرد قرص دوم نان را نیز جلوی او انداخت و خواست برود اما سگ دست بردار نبود و نمی گذاشت مرد به راهش ادامه دهد. مرد عابد با عصبانیت قرص سوم را نیز جلوی او انداخت و گفت : ای حیوان تو چه بی حیایی! صاحبت قرص نانی به من داد اما تو نگذاشتی آنرا ببرم؟ 🐕به اذن خدای عز و جلٌ ، سگ به سخن آمد و گفت: من بی حیا نیستم، من سالهای سال سگ در خانه مردی هستم، شبهایی که به من غذا داد پیشش ماندم ، شبهایی هم که غذا نداد باز هم پیشش ماندم، شبهایی که مرا از خانه اش راند، پشت در خانه اش تا صبح نشستم... تو بی حیایی، تو که عمری خدایت هر شب غذای شبت را برایت فرستاد و هر چه خواستی عطایت کرد، یک شب که غذایی نرسید، فراموشش کردی و از او بریدی و برای رفع گرسنگی ات به در خانه یک آتش پرست آمدی و طلب نان کردی... 📚 مجموعه حکایتهای معنوی ✧✾═══✾✰✾═══✾✧ •✾📚 @Dastan 📚✾•
آیت الله مظاهری: خيلي‌ها به من گفتند که بيدارم اما حال بلند شدن را ندارم. 🔹بيدار بودن در آخر شب مشکل است اما مشکلتر از آن تهيّأ است. 🔹اينکه انسان بيدار باشد و با يک شوقي براي وضو بلند شود. 🔹و مشکلتر اينکه به راستي رابطه با خدا وصل شود. 🔹و اينکه رابطه با خدا وصل شود يعني اين نماز شب يک مکالمه شود. اين خيلي ارزش دارد و معلوم است که از آن اول و دوم و سوم مشکلتر است. 🔸ولي اگر بخواهيم، مي‌شود. 🔸ديديم که آن يک ساعت آخر شب براي بزرگان چه لذتهايي دارد و چه آرزوهايي براي آنها هست و چه مقامها براي آنها هست و منتظرند تا اول اذان صبح شود. 🔸مشکل است اما شدني است. 🔸و به راستي بايد بگوييم؛ همينطور که مرحوم آقاي مرعشي به من مي‌گفتند که در بين راه کربلا راه را گم کردم و نزديک که بروم و آقا امام زمان آمدند و مرا نجات دادند و بعد فرمودند: 📌ننگ است براي طلبه که نماز شب نخواند. 📌بعد هم که مي‌خواستند بروند، فرمودند ننگ است که کسي ادعاي شيعه گري کند و نماز شب در زندگيش نباشد. ⚠️به راستي اينطور است. ننگ براي طلبه است که نماز شب در زندگيش نباشد و معمولاً به جايي هم نمي‌رسد. •✾📚 @Dastan 📚✾•
مگر می شود این عالم خدایی نداشته باشد ✍پادشاهی بود دهری مذهب. وزیری بسیار عاقل و زیرک داشت.هرچه ادله و براهین برای شاه بر اثبات وجود صانع اقامه می کردند که این آسمان ها و زمین را خدا خلق کرده و ممکن نیست این بناهای به این عظمت بدون صانع و خالق موجود شود و ممکن نیست یک بنایی بدون بنا و استاد و معمار ساخته شود، پادشاه قبول نمی کرد. بنابراین وزیر، بنای یک باغ و درخت ها و عمارتی در بیرون شهر گذارد.بعد از اینکه تمام شد، یک روز پادشاه را به بهانه شکار از آن راه برد.چون چشم پادشاه بر آن عمارت عالی افتاد متعجب شد. از وزیر پرسید این عمارت را که بنا کرده و چه وقت بنا شده است؟ وزیر گفت کسی نساخته، خودش موجود شده است. پادشاه اعتراض شدیدی کرد. گفت این چه حرفی است که می زنی، چگونه می شود بنایی بدون معمار ساخته شود؟ وزیر جواب داد چگونه یک بنایی کوچک بدون معمار غیر معقول است؟ چگونه می شود بنای این آسمان ها و زمین ها و گردش ماه و خورشید و ستاره ها بدون صانع و خالق موجود شده باشد؟ آن وقت پادشاه تصدیق نمود و مسلمان و موحد •✾📚 @Dastan 📚✾•
‍ ‌‎ ‌‎ 🌷نماز🌷 ابراهیم هادی محور همه فعالیت هایش «نماز» بود. 💢 در سخت‌ترین شرایط ، نمازش را اوّل وقت می خواند ، بیشتر هم به «جماعت » و در «مسجد ». دیگران را هم به نماز دعوت می کرد. ✳️یکبار باهم مسجد موسی ابن جعفر رفتیم. نگاه کردم به نماز خواندن ابراهیم، در نماز چشمهایش را می بست‼️ بعد از نماز گفتم: چرا چشمت رو تو نماز می بندی. مکروهه. ✅گفت: اگر توی نماز با بستن چشم، توجهت به خدا بیشتر باشد اشکالی ندارد. بعدها همین مطلب را در رساله احکام خواندم. 📚برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم2 سلام بر ابراهیم •✾📚 @Dastan 📚✾•